شیطان رجیم؛ جریانساز فتنه
در این چند شب پیرامون عدم استقامت امت بر حق و صبر در راه مجاهده و مبارزه برای رسیدن به آنچه که خدای متعال ما را برای آن به این عالم آورده است بحث کردیم. کمی هم حول رسیدن به فلاح و رستگاری که نتیجه این استقامت و مجاهده است صحبت کردیم. عرض شد آخرین آیاتی که پیغمبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) خواندند آیه شریفه سوره آل عمران بود «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرين»،[1] «اگر قرار باشد پیغمبرخاتم مثل انبیاء دیگر با مرگ طبیعی از دنیا برود یا به قتل برسد، شما میخواهید همان کاری را انجام بدهید که امتهای گذشته انجام دادند؟ انجام بدهید؛ اما با این ارتداد و عقبگرد، تَرفی نمیبندید، خدا ضرری نمیکند.» «خدا ضرری نمیکند» یعنی چه؟ اینجا شاید اشارهای به پشت پرده جریان باطل باشد، قصة دشمنی شیطان با خدا است.
گروهی از مردم مخالفت میکنند، استقامت نمیکنند و برمیگردند؛ اما در واقع قصدشان جنگیدنِ با خدا نیست. پس چه مسئلهای وجود دارد؟ خدا در آیات دیگر تصریح میکند که مشکل آنها این است که کراهت دارند و حق را برنمیتابند. «وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُون»،[2] مشکلشان این است که نسبت به پذیرش حق کراهت دارند، نمیخواهند و به هوس، شهوت، مال، مقام، جاه و بیماریهای دنیوی دیگری گرفتار شدهاند. اینها از حق خوششان نمیآید در صورتی که، حق یعنی اینکه شما در اختیار خدای متعال باشی، برای خودت چیزی نبندی و نخواهی، عبد باشی. من قدرت پیدا کردم که عبد باشم؟ آدم قدرت پیدا میکند که عبد نباشد. مشکل اینها این نیست که بخواهند با خدا بجنگند، نه، مگر کسی از امت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) جرئت میکند که با خدا بجنگد، آن هم امت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) که خیلی چیزها را دیده.
خدای متعال میفرماید «اگر شما برگردید من ضرر نمیکنم» چه کسی میخواهد ضرر خدا را ببیند که خدا میفرماید من ضرر نمیکنم؟ آنکه در مقابل خدا ایستادهاست، شیطانِ پشت پرده است. او میخواهد خدا ضرر کند، او مشکل دارد، او با خدا کار دارد، او عداوت میورزد و کینهتوزی میکند. خدا او را راندهاست و رجیم کردهاست؛ لذا شیطان است که میخواهد به خدا ضرر برساند. خدا میفرماید نهخیر، تمام امتها را هم برگردانی من ضرر نمیکنم. در همین آیه کریمه میبینید که خدای متعال به قلب و ریشه فتنه میزند.
امامحسین (علیهالسلام) در کربلا فرمود «مشکل شما این است که شیطان بر شما استیلاء پیدا کردهاست». مشکل این است که شما دیگر از خودتان اراده ندارید، دیگر قدرت ندارید که مقاومت کنید و به ته خط رسیدهاید؛ اینجاست که خدای متعال میفرماید «اگر همه شما هم برگردید به من ضرری نمیرسد، کاری نمیتوانید کنید»، «و مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً». من بندگان خوب خودم را دارم و بهشتم را برای اینها قرار دادهام.
امت خائن؛ زمینهساز فاطمیه
خدای متعال بعد از اینکه فرمود «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين».[3] «اگر مؤمن هستید، مؤمن سست و متزلزل نمیشود»، میفرماید «إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُه»[4] با وجود جانفشانی و زخمبرداشتن، شکست خوردید؟ شما الآن شکست خوردید؟ قبل از شما هم دشمنان شما شکست خوردند، آنها هم کشته دادند و زخم برداشتند، آنها هم آسیب دیدند؛ «وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ»،[5] این یک قاعده است، میخواهید چه کنید؟ این مسئله نباید کاری کند شما بِبُرّید و کم بیاورید و به خاطر شکست، سست بشوید.
اینجا بحث جنگ احد است، میپرسید اُحد چه ربطی به رحلت پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) داشت؟ قصه همان شد، در احد، عیناً قصه همین شد همه فرار کردند، رخنهای ایجاد شد و از آن رخنه، دشمن وارد شد. اینها هم به طمع دنیا و ما فیها پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را تنها گذاشتند و همه فرار کردند. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) ماند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام)؛ الآن هم بعد از رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) همین قصه احد تکرار میشود، همه فرار میکنند، همه برمیگردند. آنجا پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) ماند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، اینجا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ماند و فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها)، آنجا زخمها اینجا، هم زخمها، آنجا جراحتها اینجا هم جراحتها. منشأ هر دوی آن هم یکی است، این آیه در ارتباط با جنگ احد آمدهاست؛ یا پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله)، چرا الآن استفاده میکنی؟ حضرت زهرا (صلیاللهعلیهوآله) چرا در قصه فدک استفاده میکنی؟
داستان، داستانِ امت خائن است، امتی که عهد بستهاست و عهدش را شکستهاست. خدای متعال میفرماید برای چه این کار را میکنید؟ چون شکست خوردید و کم آوردید؟ چون سختی کشیدید و زجر کشیدید؟ چه کسی وقتی شکست میخورد، زجر میکشد، و جان و مال و آبرویش تهدید میشود، کم می آورد و پا پس میکشد؟ کسی که استقامت ندارد. خدای متعال به بهانههای مختلف، در موقعیتهای مختلف، مدام سفارش به استقامت کردهاند. ماجرای فاطمیه ناگهانی اتفاق نیفتاد، اینطور نیست که به محض از دنیارفتن پیغمبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) یک عده سوءاستفاده کردند و مردم هم یکدفعهای خراب شدند! نه، اینگونه نیست. زمان حیات پیغمبراکرم (صلیاللهعلیهوآله)، این رویه جاری بود، وقتی که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفت کمکم اوج پیدا کرد.
رسالت فاطمهاطهر (سلام اللهعلیها)؛ تشکیل امت واحده
به چه دلیل این همه آیه در ارتباط با استقامت بر حق، نازل شد؟ مخاطبین آن چه کسانی هستند؟ امت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) در همه دورانها هستند، نه فقط روزهای آخر. حواسمان را جمع کنیم. جریانی مدتهاست دارد تلاش میکند تا بتوانند از فضای فاطمیه، جنگ اختلاف بین شیعه و سنی را دامن بزنند. این جریان چه میگویند؟ آنها میگویند دعوا سر این چند نفر است، پیغمبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفت و اینها هم فرصت را مناسب دیدند و این جنایت را کردند و تمام شد و رفت. تمام شد و رفت؟ این یک حرکت انحرافی است که شما به اصل ماجرا پی نبری. امت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) الآن نزدیک به دو میلیارد انسان رسیدهاست؛ این جریان دارد منافع کفر را تأمین میکند، اگر این امت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) و این فرق مختلف ید واحده بشود -اتفاقی که بارقههایش در جریان بیداری اسلامی، مشخص شد و کلید خورد- چه اتفاقی میافتد؟ دیگر از کفر اثری نمیماند، انگلستان باید بیاید طراحی کند نه از الآن، از دویست،سیصد سال پیش، و بگوید کاری کنید این امت، واحده نشود. امت واحده نشود چه کار کنیم؟ نظریه جفری هالورسون را برای شما می گویم، این متفکر امریکایی در سال 89 خیلی صریح میگوید اهل تسنن نسبت به ائمه و فرزندان پیغمبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) و شهادتها و مظلومیتها تعصب چندانی نشان نمیدهند، این کشتهشدنها و مظلومیتها برای شیعیان خیلی اهمیت دارد. در نتیجه باید شیعیان را از قدرت و توان بیندازید. یعنی چه کار کنی؟ آنها را مشغول این کنید که داستان، شخصی بودهاست. اگر دویست میلیون شیعه بفهمد ماجرای فاطمیه چیست، -ماجرای فاطمیه عقبگردِ امت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) است- و این دویست میلیون شیعه عزمتش را جزم کند جای صدیقهکبری (سلاماللهعلیها) بایستد، جای او رسالت او را انجام دهد و به جان امت بیفتد که آنها را یکپارچه کند کار تمام میشود. همانگونه که تمام دغدغه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) این بود که امت را از خواب غفلت بیدار کند و از راهِ رفته برگرداند؛ اگر عزمِ دویست میلیون شیعه، همان عزم حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) باشد، کار تمام میشود.
ما فکر میکنیم این یک اختلاف مذهبی است که یک عالم میگوید ما باید (مسببین ماجرای فاطمیه) را صریح لعنت کنیم و عالم دیگر میگوید نباید صریح لعنت کنیم! نه، قصه به این سادگی نیست. فلاح و رستگاری امت اسلامی به این است که یکی بشوند، «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ».[6] «شما را یکی آفریدم، خودم هم ارباب هستم». «أَنَا رَبُّكُمْ»، خود من هم شما را اداره میکنم، شما با من کار دارید، آهای شیعیان شما با من طرف هستید، آهای اهل تسنن شما با من طرف هستید. از این دعواها دست بردارید، «أنا ربکم»، من را ببینید، بنده من باشید نه بنده خواهشهای خودتان، نه بنده افکار و ظن و گمانهای خودتان.
«کل حزب بما لیدهم فرحون»، هر کسی فکر میکند خودش درست میگوید و خودش دارد راه را درست میرود. اینجا خدا میفرماید «تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ»[7] دستبهدستشدن شکست و پیروزی به دو دلیل است. اول برای اینکه مشخص بشود چه کسی ایمان دارد؛ دوم اینکه بناست آن کسی که استقامت میورزد، صبر میکند، و در برابر طاغوت سست نمیشود، در قیامت شاهد و گواه باشد. بناست در قیامت، خداوند حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را شاهد و گواه بگیرد. هر کسی بگوید نمیشد، خدا بگوید پس چرا صدیقهکبری (سلاماللهعلیها) ایستاد؟ آهای اصحاب پیغمبر شما مَرد بودید، پای رکاب پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) جنگیدید و حق را دیدید ولی چرا سست شدید؟ فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) مرد هم نبود، بانوی جوان و مکرمهای بود که باید در پرده و پنهان میبود، اما تمام اینها را پشت سر گذاشت و همه هستیاش را بذل کرد و استقامت کرد. نتیجه استقامت او را همه میتوانند ببینند، الآن ما نمیتوانیم ببینیم، آن موقع هم خیلیها نتوانستند ببینند نتیجه استقامت فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) چیست، قیامت که همه پردهها کنار میرود، همه میفهمند، همه میبینند فریادها و ایستادگیهای فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) چه کرد. این را همه میبینند چون آنجا «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ»،[8] است، و «همه پنهانها آشکار میشود».
این دنیاست که ما باید خودمان را بکُشیم و بگوییم این حق است و آن باطل است، قیامت این حرفها نیست. عالم برزخ تمام شود عالم حشر و حساب و میزان تا آخرش، هر چه جلوتر میرود در دستگاه خداست. اینجا نگذاشتند امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حکومت کند و ما از قِبَلش بهرهمند شویم، درحالیکه فرمودند مدیر و رئیس عالم برزخ خود امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. علی (علیهالسلام) اینجا مأمور به سکوت است بگذار برویم عالم برزخ، آن موقع امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میشناسیم.
پیروزی دشمن؛ استراتژی الهی
«وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ»[9] اینکه خدا به آن طرفیها میدان میدهد و میآیند حق پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) را میگیرند، به این خاطر نیست که خدا به آنها محبت دارد. نهخیر خدا نسبت به آنها غضب هم دارد. خیلی از مجالس، رسم شده آقایان محترم منبر میروند، در یکی از این شبکهها میدیدم یکی از همین آقایان شب عاشورا یا روز عاشورا ـ هنوز هم برنامههای ایشان در آن شبکه مفصل است ـ میگفت چرا شما عاشورا لعن میکنید؟ ایشان این حرفها را میزد و مردم فکر میکردند این حرفها را با کنایه میزند و گریه میکرند. صحبت میکرد که یعنی چه شما نسبت به شمر و یزید و ... کینه و نفرت دارید. -اگر خودم این را نمیدیدم و نمیشنیدم باور نمیکردم- میگفت اگر اینها نبودند امامحسین (علیهالسلام) به آن موقعیت و مقام نمیرسد، امامحسین (علیهالسلام) اینها را دوست دارد، لحظه آخر شهادت گفت این کار را نکن تا من تو را شفاعت کنم، پس دوستش دارد تو چگونه لعن میکنی!
عجب، تو را به خدا ببین، آن همه امامحسین (علیهالسلام) آنهمه از اینها را به درک واصل کرد، گفت عزیز دلم ببخشید سرتان را می برم؟ حضرت آنقدر از اینها با غضب کشت، میفرمود «أین تفرّون؟»، «کجا فرار میکنید؟» امامحسین (علیهالسلام) دو کلمه با عمرسعد روز تاسوعا صحبت کرد. با چه لحنی؟ «ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ عَاجِلاً»،[10] «وای برتو، الهی زود ببینم در خانهات جلوی زن و بچهات سرت را از بدنت جدا کنند». اینها علاقه است؟ محبت امامحسین (علیهالسلام) به عمرسعد است؟ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»،[11] امامحسین (علیهالسلام) به همین کوفیهایی که با او میجنگند فرمود «فکر کردید شما میمانید؟» فکر کردید خدا به شما مهلت دادهاست که بعداً آدم بشوید؟ نهخیر، شما میمانید که کفر و عذابتان بیشتر بشود.
عدهای معتقدند که خدا با همه مهربان است! سوال من این است که غضب و خشم و آیات قرآن را چهکار میکنی؟ لعن آیات قرآن را چهکار میکنی؟ «قُلْ لِلَّذينَ كَفَرُوا»،[12] این خطاب به کسی است که دشمن نیست، خدا درباره علمای دینیای که با دشمنان نمیجنگند میفرماید اینها لعنتی هستند، مردم را بیدار نمیکنند. تازه اینها دشمن نیستند، خوب هستند فقط اهل مجاهده نیستند «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ» خدا میفرماید «من ظالمین را دوست ندارم»، حسابشان را هم میرسم.
میدانید که در آن چهار تابوت، دوسهتایش همینها هستند، خدایا عذاب دشمنان قرآن و عترت را آنبهآن بیشتر بگردان. عداوت و بغض نسبت به دشمنان حق، دستور خداست، آهای پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) و اصحاب پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) شما باید مثل حضرت ابراهیم و اصحاب حضرت ابراهیم باشید که گفتند «بغض و عداوت ما نسبت به دشمنان خدا تا قیامت باقیاست». «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرين».[13] چرا خدا این کار را میکند؟ چرا در مبارزه بین حق و باطل، موازنه را به هم میزند؟ فکر میکند که حق است، خدا هم وعده نصرت دادهاست پس لابد همیشه پیروز است. نهخیر، «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا»،[14] اگر ایمان تو سست شد، خدا هیچ تضمینی نکردهاست که تو را کمک کند بلکه تو را زمین میزند، این را ثابت هم کردهاست. میگوید برای چه این کار را میکنم؟ میفرماید به خاطر این است که آن کسی که ایمان دارد مدام آبدیده و جلادیده و جلادیده تر بشود، پاکتر و زلال تر بشود، قیامت میبینی خدا در قبال شکنجهای که بر اثر صبر بر حق دیدهای چه میکند. میفرماید یک بلا در این دنیا میبینی، یک مریضی معمولی میگیری، آن دنیا میبینی خدا برای چه این بیماری را به تو دادهاست، آن موقع میگویی که ای خدا کاش من همیشه مریض بودم، کاش من همیشه دچار بلا بودم.
«وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرين »، تحمل زجر برای استقامت بر حق، مؤمن را زلال و ناب و خالصتر میکند، درحالیکه افرادی که مرتکب جنایت فاطمیه شدند و ظلم روا داشتند راه هدایت را به خودشان بستند، و قطعاً برای خودشان نابودی را رقم زدند.
صبر بر حق؛ جلوهای از عشق به خدا
صبر، چه ایمانی میخواهد. فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) هنوز دارد صبر میکند. علامهامینی میفرماید حضرت، بین در و دیوار، مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) خود را صدا میزد، امامحسین (علیهالسلام) حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را صدا میزد، ائمه (علیهم السلام) یکی پس از دیگری، امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را صدا میزدند. تا همین الآن 1400 سال دارند صبر میکنند. صدیقهشهیده است. شما فکر میکنید حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) تمام شد و در بهشت خیالش راحت است؟ نه صدیقهشهیده (سلاماللهعلیها) زندگی میکند و همین الآن با غصههای شیعیان خودش داغدار میشود و با فرح و شادی و نصرت شیعیانش شادمان میشود. این یعنی استقامت صدیقهکبری (سلاماللهعلیها) ادامه دارد، شهداء ادامه دارد. پیغمبراکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود «شهید از عملش جدا نمیشود».
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ»؟[15] خیلی دنبال این آیه میگشتم، به برکت این فاطمیه پیدا کردیم. خیلیها فکر میکنند بهشت را به عبادت و مناسک و ... میدهند، لذا مینشینند تماشا میکنند تا عده دیگری زجر پایداری در دین را بکشند. واقعاً اگر قرار بود خدا به برخی از عبادات بهشت را بدهد و تمام بشود چرا از این طرف همهچیز را به صبر بر حق، پایداری در جهاد و مبارزه به حق ربط دادهاست؟ اینطور که خیلی راحت با عبادت بهشت برای عدهای واجب بشود خیلی با عدالت سازگاری ندارد. عبادت هم موثر است نه اینکه نیست، بلکه باید اینها را کنار هم بیاوری و قاعدهاش را دربیاوری. خیلیها اینگونه زندگی میکنند، راحت است.
نمازشب کمی تمرین میخواهد، کافی است کمی از خودش مراقبت کند، شب به موقع وسبک بخوابد، روزهایش هم گناهش را کم بکند نمازشب را میخواند. منِ بدتر از همه گناهکاران عالم هستم ولی میخواهم بگویم راهش سخت نیست، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ترک گناه را مثل پایداری بر حق سخت نمیداند، میفرماید «ثقیل است». بله، ترک گناه مقداری سختی دارد، کمی تمرین و دستورالعمل دارد، برای هر گناه و غفلتی دستورالعمل دادند که در بحثهای اخلاقی حتماً دنبال میکنید. با یک مطالعه، فرد میتواند بگوید که من حسد دارم چگونه برطرف کنم. مثلاً من عجب و کبر دارم چگونه برطرف کنم، دروغ میگویم چگونه درست کنم، زیاد غیبت میکنم و .... برای اینها را راه حل گذاشتند، یک راهحل ذهنی گذاشتند که بروی بخوانی و بفهمی چقدر بد است و آثارش در دنیا و آخرت چیست. یک راهحل قلبی و انگیزشی هم گذاشتند، ادبیات ائمه (علیهالسلام) تاثیرگذار است. مثلا وقتی نسبت به غیبت به شما میگوید «الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»[16] خود این انگیزه ترک ایجاد میکد، چون زنا پیش مؤمنین امر منفوری است. یعنی خود این دستورالعمل یک اثر تربیتی دارد، لحنکلام اثرتربیتی دارد، مثلاً در ادبیات ائمه (علیهمالسلام) خیلی کلمات مستحب و واجب نمیبینی، تعبیرهای مختلف ارائه دادهاند؛ البته بینش واجب و فریضه هم وجود دارد.
اما وقتی صبر بر حق مطرح است، امیرالمؤمنین میفرماید «پای حق زجر نمیکشد مگر آن کسی که گوهر عشق و محبت به خدا را داشتهباشد». یک نفر به شما زنگ میزند که فلان کار را انجام میدهی؟ میگویی الآن کار دارم. میگویی پولی داری به من قرض بدهی؟ چنان مِنمِن میکند که پشیمان میشویم، چند دقیقه فکر میکند که چگونه بپیچاند. حالا اگر رفیق و دوستش باشد فوری میگوید مخلصتم، میمیرم برایت، چقدر میخواهی؟ میگویی ممکن است من مقداری دیرتر بتوانم قرض را برگردانم؛ میگوید مگر من گفتم تو کی پول را برگردانی بگو چقدر میخواهی، اصلاً الآن کجا هستی شماره کارتت را بده! کارش را راه میاندازد چون دوستش دارد. خدا به آنهایی که خدا را دوست دارند میگوید این مسیر مسیرِ پُرزجری است. میگوید آی خدا گفتی، دیوانه این زجرم.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید «اگر دو کار جلوی من بگذارند که هر دویش پیش خدا یک ثواب داشته باشد ولی یکی سخت باشد و دیگری آسان، سختتر را انتخاب میکنم». اگر من باشم میگویم مگر سرم درد میکند؟ وقتی پیش خدا ارزشش یکی است میروم آسانتر را انجام میدهم، مشکل امیرالمؤمنین چیز دیگری است، تا عاشق کسی بشوی مدام دورش می گردی. همسایه شما بگوید من چند دقیقه با شما کار دارم، اگر برای همسایه انتظار بکشی اعصابت خورد میشود اما اگر رفیقت بگوید من امشب احتمال دارد یک سری به تو بزنم، تا صبح بیدار میمانی. اینگونه نیست؟
بعضی راه آسانتر را انتخاب میکنند، آسان است اولوقت برود مسجد نماز بخواند. منظور این نیست که اصلا سخت نیست بالاخره الان خیلیها اولوقت، نماز جماعت نمیخوانند! میخواهم بگویم بالاخره آسان است خیلی سخت نیست.
اردوی جنوب، صبح به صبح بیدارتان میکنیم راحت همه بیدار میشوید، نمازتان را میخوانید خیلیها هم که نمازشب می خوانند و صبحگاه میروند. از چنین فردی بپرسی صبحگاه داشتی و سخت بود میگوید اصلاً شیرینیاش همان صبحگاه است، میخواهد در اردو شرکت کند میداند صبحگاه دارد بلند میشود میآید؛ اما حالا به همان کسی که بعد از نمازصبح، صبحگاه میرفته و بینالطلوعین نخوابیده، بگو در خانه نخواب! گوش نمیدهد یعنی به این راحتی آدم میتواند با خودش بازی کند. به این راحتی تو خودت را میتوانی اداره کنی، همه اینها علامت است. ماه رمضان، چقدر راحت با خودمان بازی میکنیم، چقدر راحت خودمان را مدیریت میکنیم چیزی نمیخوریم، خیلی گناهها را نمیکنیم، خودمان هستیم و کسی که ما را اداره نمیکند، خودمان خودمان را اداره میکنیم، با خودمان، بازی میکنیم. برای اینکه فلان گناه را انجام ندهیم سر خودمان را کلاه میگذاریم، چرا این را همیشه ادامه نمیدهی؟ پس این سخت نیست، این در برابر صبر بر حق، اصلاً سخت نیست. سخت این است که تو پای حق بایستی. خدا چه کسی را بهشت میبرد؟ به قول شهید کافی که میگفت «مگر بهشت یونجهزار است که همه را راه بدهند؟
سربلندی در آزمون صبر؛ پیششرط ورود مؤمنان به بهشت
خدای متعال میفرماید «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ». «تا همه مؤمنان در استقامت و جهاد امتحانشان را پس ندهند، و معلوم نشود چه کسی در این میدان پیروز شدهاست بهشت خبری نیست». آخی جگرم خنک شد، شاید بگویید تو چه آدم بدی هستی، مؤمنین بهشت نروند جگر تو خنک شود؟ به خدا جگرم خنک میشود، چیزهایی یادم میآید که میخواهم به سر خودم بزنم. زمان جنگ بچه یازده، دوازدهساله، چرب و شیرین دنیا و خانه و زندگی و سفره و نان و نمک و درس و بحث و همه چیزش را رها کرد، آمد آنجا قطع نخاع شد، دچار موج گرفتگی شد، عقلش را از دست داد، فردی هم نشسته عبادت میکند، خدا دومی را ببرد بهشت؟ من این خدا را بندگی نمیکنم. آن همه در زندانهای بعث عراق شکنجه دید، این نشست قم درسش را خواند و رفت نمازشب خواند، خدا این را ببرد بهشت؟ من این خدا را بنده نیستم.
همه آسیبهای جنگ، خوب و زیبا نیست که یکی دست از دست بدهد، چشم از دست بدهد، پا از دست بدهد. یک آسیب برایت بگویم، داستانش را قبلاً گفتم. چگونه اکثریت یک گردان را موج انفجار گرفت. جایی این قصه را نقل میکردیم، انقلابی ایجاد شد. یک وقت دست و پا از دست میدهی، یک وقتی فکرت را از دست میدهی، موج انفجار دیوانهات میکند. بچهها هم این را قبول ندارند و از خانه بیرونش میکنند و میفرستند آسایشگاه موجیها، اینها برای خودشان شخصیتی بودند، طلبه و معلم و دانشجو محصل و کارگر و ... بودند، الآن چه هستند! باید هزینه بدهی، این سخت است یا ترک گناه؟
«أم حسبتم ان تدخل الجنه» شما فکر میکنید من شما را میبرم بهشت؟ «وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ» قبل از اینکه معلوم بشود چه کسی استقامت میورزد، چه کسی صبر میکند، چه کسی جهاد میکند، و چه کسی از همه هستیاش میگذرد کسی را بهشت میبرم؟ از همان روزهایی که دیدم این بچهها در شلمچه و اروند و ... چه کشیدند بارها به خدا گفتم خدا راضی هستم مرا ببری جهنم ولی ببینم با آنهایی که امامشان گفت بروید، نرفتند و در اثر نرفتنشان همهچیز را عقب انداختند چهطور معامله میکنی. پدرم باشد، برادرم باشد، دوست و آشنایم باشد، میخواهم ببینم. «إِنَ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه»،[17] اینها زجر کشیدند و مزدش را بردند. مثل این استاد دانشگاه بیهمهچیز در تهران که گفت بعضیها الآن دارند دم از مطالبه خون و حق شهدا میزنند، شهدا برای رضای خدا جانشان را دادند و هیچچیزی هم نخواستند، از این حرفها دست بردارید، دوره این حرفها تمام شدهاست.
این شهدا خدا نداشتند؟ میفرماید نمیگذارم یک نفر به بهشت برود، همه اعمال صالح را هم انجام بده، تا معلوم نشود تو اهل استقامت هستی یا نیستی اجازه رفتن به بهشت نداری. فکر کردی من فاطمهام (سلاماللهعلیها) را در استقامتِ بر دینش فدا کردم تا بگویم چون فاطمه (سلاماللهعلیها) استقامت کردهاست من دیگر با کسی کاری ندارم؟ هر کسی هر جور دلش خواست زندگی کند؟ بندهخدایی گفت رفتم برای هیئتی در تهران مداحی کنم دیدم اینها نماز نمیخوانند! گفتم چرا نماز نمیخوانید؟ گفتند امامحسین (علیهالسلام) به جای همه ما نماز خواندهاست! فکر کردی یک حسین (علیهالسلام) بگویی تمام میشود؟ یک اشک بریزی تمام میشود؟ میگویید آنجا گفتند اگر یک قطره اشک بریزی «وجب له الجنه؟» بله اینجا در مقامی است که امام میخواهد ارزش قطره اشک بر حسین (علیهالسلام) را معرفی کند، این قطره اشک، بهشت را واجب میکند اما هر کسی بهشت نمیرود تا اینکه در این آزمون برنده شود. کدام آزمون؟ صبر بر حق، استقامت بر حق و جهاد فیسبیلالله.
صبر امیرالمومنین (علیهالسلام)؛ رمز ماندگاری وحدانیت خدا و نبوت رسولالله (صلیاللهعلیهوآله)
همین یک آیه برای عوض شدن سرنوشت امت اسلام و جهادیشدن زندگی کافی است. برگردیم نگاهی به خودمان بکنیم و ببینیم در درس، کار، خدمت، هرجایی و هرجوری هستیم کجای میدان جنگ هستیم. اصلاً در میدان جنگ هستیم؟ فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) را فقط الگوی اخلاق حسنه میکند تا خیلی راحت بتواند کنارش زندگی کند، میگوید بهبه، برای همسر و امامش فداکار بود، که مثلاً بعدا بگوید که من باید چه کار کنم؟ حالا که امام من در پرده غیبت است، هنوز که مرا دعوت به جهاد نکردهاست، هنوز از من نخواستند برای امامم کاری کنم پس بروم زندگیمان را بکنیم، هر چه گذشت در کوچههای بنیهاشم گذشت.
امشب به من پیام دادند در هیئتتان این شعار را بزنید، جبهه انقلاب اسلامی میخواهد در سراسر ایران این شعار را بدهد. شعار چیست؟ او پای امام خود ایستاد. جمله خیلی قشنگی است، شما اینگونه خیلی راحت میتوانی به فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) نگاه کنی، یک احسنت هم بگویی. بله، اگر آمدند امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) ما را هم بکشند ما هم مثل حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) پای اماممان میایستیم. مگر غیر از این است؟ او پای امام خود ایستاد. اگر شما حقیقت فاطمیه را درک کردی و فهمیدی که دعوا سر استقامت بر اصل حق است آن وقت تو مثل فاطمه (سلاماللهعلیها) باید تصمیم بگیری که بایستی یا نایستی. آن وقت دیگر نمی توانی بگویی او ایستاد، باید بگوییم ما نه پای امام، بلکه آنچه که امام را بر ما فرض کرد یعنی پای اصل اسلام، پای اصل حق، باید بایستیم.
داستان، فقط داستانِ امام نیست. لذا گفت فاطمهجان (سلاماللهعلیها) بگو «حسبی الله». گفت یا علی (علیهالسلام) مسجد نبودی ببینی چهها به من گفتند، فدک را ندادند، هر چه احتجاج کردم هر چه گفتم فدک را ندادند. میفرماید فاطمهجان (سلاماللهعلیها) بگو «حسبی الله» و بگذر. فاطمهجان (سلاماللهعلیها) از من هم بگذر. آمد صدا زد یا اباالحسن (علیهالسلام) مثل جنین در رحم، زانوی غم در بغل گرفتی و در خانه نشستی آنوقت اینها اینگونه برخورد میکنند؟ خدا به داد امیرالمؤمنین (علیهالسلام) رسید، یکدفعه مؤذن شروع کرد اذانگفتن، آقا فرمود فاطمهجان (سلاماللهعلیها) بگذر، باید صبر کنیم تا این «لا اله الا الله»، شهادت به وحدانیت خدا و نبوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) باقی بماند، از امامت من هم بگذر، باید صبر کنیم. در نگاه فاطمه (سلاماللهعلیها) چیز دیگری دید، دید نه هر کسی همینجوری دوست دارد یک کاری برای امامش بکند، دوست دارد یک قدمی بردارد، گفت خب حالا اینبار نشد دفعه دیگر هم میتوانی بروی. فاطمهاطهر (سلاماللهعلیها) دوباره زنده شد. فرمود ولی دفعه بعد که رفتی یک وقتی برو که دومی نباشد.
یک نفر میگفت مطالعه کردیم و مدرکی پیدا نکردیم که نشان بدهد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) امامحسن (علیهالسلام) را با خودش بردهباشد. شاید ایشان پیدا نکرده، اصلاً ما میگوییم شاید هم امامحسن (علیهالسلام) نرفتهاست. بله، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) تنها میرود پیش نامحرم! یک چیزی میگویید. به آن یکی گفت چرا روضه حسنم (علیهالسلام) را نمیخوانید؟ گفت خانم من میخوانم، تشت و جگر پاره پاره و ... ، فرمود «نه، روضه حسنم (علیهالسلام) این نیست». حالا امامحسن (علیهالسلام) رفتهاست یا نرفته؟ مگر همه چیز در کتابهاست؟ اگر خود حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) گفت چه؟ باز میگویند برای ما حجت نیست، باشد، حالا اگر امامحسن (علیهالسلام) رفته باشد چه؟ اگر امامحسن (علیهالسلام) رفته باشد که میمیرد. شما مادرتان را تنها میگذارید؟ حواستان نیست، مثل اینکه فدک کلی گذشته است، اینجوری که اخبار آمده اینگونه معلوم است، فدک باید خیلی از واقعه در و دیوار گذشته باشد چون آن بحث بیعت بود فدک بعدها بود. چه میخواهی بگویی؟ میخواهم بگویم یادتان رفتهاست چهل نفر آمدند در خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)؟ دیگر این بچهها مادرشان را تنها میگذارند؟ دیگر کسی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را تنها میگذارد؟ آن هم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اجازه میدهد که برو فاطمهجان! اصلاً حالا هیچچی، اصلاً محال ممکن است این اتفاق بیفتد که امامحسن (علیهالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) بخواهند مادر را تنها بگذارند ولی همه اینها یک طرف، من میگویم دیگر کسی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را تهدید نمیکند، آن بنیاسلمیها همه رفتند دهشان. بنیاسلمیهایی که آن روز آمدند ناسزا میگفتند و یکدفعهای ریختند در خانه، نگذاشتند علی (علیهالسلام) فاطمه (سلاماللهعلیها) را بردارد. آنقدر سریع اتفاق افتاد که خانم نوشته آمدم دستم را بالا ببرم رداء را بگیرم که نرود خانه. این آدمها تنها میروند خانه علی (علیهالسلام)؟! در منابع خودشان نوشتند چهل نفر با او رفتند داخل، در خانه مگر چقدر گنجایش دارد؟!
[1] . آل عمران، آیة 144.
[2] . مومنون، آیة 70.
[3] . آل عمران، آیة 139.
[4] . ال عمران، آیة 140.
[5] . همان.
[6] . انبیاء، آیة 92.
[7] . ال عمران، آیة 140.
[8] . طارق، آیة 9.
[9] . ال عمران، آیة 140.
[10] . بحارالانوار، ج44، ص389.
[11] . آل عمران، آیة 178.
[12] . آل عمران، آیة 12.
[13] . آل عمران، آیات 140-141.
[14] . حج، آیة 38.
[15] . آل عمران، آیة 142.
[16] . بحارالانوار، ج72، ص242.
[17] . الغارات، ج2، ص326.
پیوندهای مرتبط
صوت سخنرانی و کلیپ صوتی شب چهارم فاطمیه اول - 11 اسفند 93
استفامت فاطمی(3) - متن سخنرانی شب سوم فاطمیه اول - یکشنبه 10 اسفند 93ا
استفامت فاطمی(2) - متن سخنرانی شب دوم فاطمیه اول - شنبه 9 اسفند 93
استفامت فاطمی(1) - متن سخنرانی شب اول فاطمیه اول - جمعه 8 اسفند 93
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر