جمعه ۷ آذر ۱۳۹۳ - ساعت ۰۶:۴۳

متن سخنرانی جلسه هفتگی - جمعه 23 آبان

موضوع بحث: «سیره جهادی و ابعاد مظلومیت سیدالشهداء(علیه السلام)» - جلسه دهم - حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) قم

            صوت سخنرانی                   صوت عزاداری             

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ما مکلفیم که مانند امام حسین(علیه السلام) حرکت کنیم

ما چرا دنبال زندگی جهادی هستیم؟ البته نه فقط به خاطر اینکه بخشی از واقعه عاشورا جهاد و جنگ و مبارزه بود. بلکه به جهت اینکه خودِ سیدالشهدا (علیه السلام) بعد از خروجشان از مکه فرمودند: « مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَه‏ [1]». هر کس آماده جان فشانی است با ما حرکت کند، این عزیمت را در همان خطبه فرمودند « فلكم فيّ‏ أسوة »[2]  شما باید به من نگاه کنید و مثل من عمل کنید. با من حرکت کنید و عینِ من هم عمل کنید، با من حرکت کنید یعنی همراهی با امام حسین(علیه السلام)؛ عین من عمل کنید یک نکته بالاتری دارد و یک دقت ظریف­تری از زبان حضرت وجود دارد. بر ما تکلیف کردند که شما هم مثل امام حسین(علیه السلام) باید مبدأ و منشأ حرکت شوید. حسینی عمل کردن به اینکه آدم انسان فقط خودش برود وارد میدان مبارزه بشود نیست، باید دیگران را تحریک و تحریض کرد، باید زمینه را برای جهاد و مبارزه دیگران فراهم کرد. بعضی­ها در جریان انتخابات یک صحبتی می­کردند، ناصواب هم بود این جمله که "ما مکلف هستیم کاندیدای مورد نظر خودمان را انتخاب کنیم حتی اگر مطمئن هم باشیم رأی نمی­آورد"، یک اصطلاحی هم به کار می­بردند که 72 نفر هم باشیم مثل یاران امام حسین (علیه السلام) باید اقدام کنیم. امام حسین (علیه السلام) مستقیم 72 نفر را از مکه برنداشت ببرد کربلا بجنگد، یک مسیری را طی کرد از مدینه آمد مکه، از مکه حدود 15 هزار نفر را بسیج کرد، در کوفه 18 هزار نفر را بسیج کرد. این طور نیست که امام حسین (علیه السلام) از همان ابتدای قیام یک عده کم را برای جنگ برده باشد! اینکه معقول نیست، حرکت امام حسین (علیه السلام) کاملاً حرکت منطقی­ای بود این دعوتِ عمومی را حضرت انجام داد، تحریک و تحریض عمومی را حضرت انجام داد. "آقا ما با دیگران کاری نداریم و خودمان برویم نه این حرفها نیست. امام حسین (علیه السلام) در کربلا ـ فرمود: «قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي‏ وَ قَلَّتْ حِيلَتِي»[3] رسید به جایی که چاره دیگری نبود مجبور شد بعد از حضرت ابالفضل (علیه السلام) شمشیر بکشد و دشمنان را از دم تیغ بگذراند. ده­ها برابر بیشتر از مقداری که منافقان از لشگر امام حسین (علیه السلام) کشتند امام حسین (علیه السلام) از آنها کشت، بعد هم یک نفرینی کرد و اساس و بنیان اینها را برباد داد و بیچاره شان کرد، هم کوفیان را و هم اهل مدینه را، هر کسی که تماشاچی بود. چرا امام حسین (علیه السلام) باید اهل مدینه را نفرین کنند و دچار بشوند به حجاج بن یوسف سقفی؟ چون قبل از آن حجت را تمام کردند، چون دعوت کرده بودند و آنها نیامدند.

عاشورایی عمل کردن یعنی این

اینگونه نبود که امام حسین (علیه­السلام) با یک عده کم بروند و بگویند من می­خواهم با مظلومیت کشته بشوم، اگر کسی هم اجابت نکرد نکرد! نه بلکه تمام سعیشان را برای جذب انجام داد، حتی نفر به نفر! امام حسین (علیه­السلام) زهیر که یک نفر است را دعوت کرد، فرمود: اگر نمی­آیی من بیایم. عبید الله بن حرّ جوفی را امام حسین (علیه­السلام) داخل خیمه­اش در حالی که او یک نفر بود. اینکه ما بگوییم: "با مردم کاری نداشته باشیم به ما چه ربطی دارد که می خواهند هر جایی بروند و هر کاری بکنند!" این اصلِ غلطی است و درس عاشورا این نیست. عاشورایی عمل کردن به این نیست که من بروم به تنهایی در میدان، بجنگم باید بستر جهاد را برای همه فراهم کرد، باید روشنگری کرد و باید همه را دعوت کرد و عاشورایی کرد. عاشورایی عمل کردن یعنی این. در خطبه امام حسین (علیه السلام) در مکه می فرماید: « مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَه‏ [4]». هر کسی آماده جان فشانی است با ما بیاید و یک جای دیگر می فرماید: « فلكم فيّ‏ أسوة [5]»  . شما اگر بخواهید امام حسین را الگو قرار بدهید باید بروید یک عده­ای را دعوت کنید تا بیایند.

تفکر سیدالشهداء(علیه السلام) و یارانش این است

امام حسین (علیه السلام) در ابتدای قیام در وصیتی به محمد بن حنیفه فرمود:« إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص[6]» ، من سراغ امت می­روم، مستقیم سراغ دولت و حکومت جائر نرفت. اگر ما الآن مشغول بررسی سیره جهادی سیدالشهداء (علیه السلام) و سیره جهادی امیرالمؤمنین (علیه­السلام) هستیم، علتش این است. تفکر سیدالشهداء و یاران سیدالشهداء این است: "ما نسبت به اینکه دیگران مثل ما فکر کنند موظف هستیم و تکلیف داریم". اینکه فرمود: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع »[7] یعنی همین. دعوتِ به معروف یعنی قیام لله، نهی از منکر یعنی نهی از نشستن و تماشا کردن ظلم، نهی از پذیرفتن حاکمیت باطل. پس خیلی سخت­تر می­شود کار کردن، نمی­شود همین­گونه سرمان را بیندازیم پایین و زندگیِ مؤمنانه خودمان را داشته باشیم، باید جامعه را بشناسیم، باید انسان و دین را بشناسیم، باید تکلیف و اوضاع جامعه و شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را بشناسیم و آگاه به زمان باشیم. مثلا می­خواهید بروید برای 4 تا دانش آموز کلاس بگذارید اول باید بروید دانش آموز را بشناسید، این دو دو تا چهار تاست. باید دانش آموز را بشناسی که این دانش آموز ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و دانشجو که می­خواهم با او حرف بزنم، زبانم چه باشد، من می­خواهم با خانم­ها حرف بزنم زبانم چه باشد، با آقایان و کودکان حرف بزنم زبانم چه باشد؟ بعد شما می­خواهید یک عده­ای را به حرکت وادار کنید، بحث این نیست که فقط به او آموزش بدهی، برای آموزش دادن نیاز داری تا اقشار مختلف را بشناسی. اما اگر بخواهی یک عده را به حرکت وادار کنی باید بروی در او انرژی­ای ایجاد کنی که این انرژی او را به حرکت وادار کند. یعنی فقط شناخت کافی نیست، قدرتِ ایجادِ حرکت در مخاطب هم باید داشته باشی، نَفَسِ تو باید نفسِ محرکی باشد. خیلی کار سخت می شود.

چون خودشان آلوده بودند؛ نمی توانستند چیزی بگویند

چرا علما و نخبگان، با امام حسین (علیه­السلام) همراهی نکردند؟ بله دنیازدگی، هوا و هوس، میل به آنچه که در دست طاغوت بود، دلیل است. ـ همه اینها را امام حسین­­ (علیه السلام) ذکر می­کند ـ لکن اگر اینها را در نظر بگیری اینها باید می­رفتند به مردم می­گفتند که دنیاپرست نباشید ولی خودشان دنیاپرست بودند پس حرفشان دیگر در مردم اثر نمی­کرد. اینها باید می­گفتند که به طاغوت اعتماد نکنید و سر سفره یزید ننشینید، اما خودشان نشسته بودند و حرفشان در مردم اثر نمی­کرد. اینها باید بگویند به هوا و هوستان نگاه نکنید و به امام زمانتان نگاه کنید، خودشان به هوا و هوس دارند عمل می­کنند دیگر چه بگویند! یک شخصی بود ـ پناه ببریم به خدا ـ مسئولیت خیلی مهمی هم داشت، عالم هم بود به واسطه مسئولیتی که ما در بخشی داشتیم؛ خوب ایشان مسئول 3ـ4 رده بالاتر از رده ما بود. ما رده­های بعدی را رد کردیم و رسیدیم به ایشان، چندین جلسه با ایشان می­گذاشتیم که تو را به خدا کاری کنید فلان مسئله پیش آمده است. من از نگاه کردن و حرف گوش کردن ایشان می­دیدم که اصلاً هیچ تغییری در او ایجاد نمی­شود مثل اینکه اصلاً نمی­شود. از جلسه می­آمدم بیرون می­گفتم او کاری نخواهد کرد، کاملاً این را می شد دید در چهره­اش فقط سر تکان می­داد و می­گفت درست است. گفتم شما الآن باید یک بخشنامه و دستورالعمل بدهید. ایشان با یک حسرتی نگاه می­کرد مثل شخصی که در یک زندان است و به او می گویی بیا برو پرواز کن، می­گوید چقدر پرواز لذت بخش است ولی چون زندان است نمی­تواند پرواز کند. بعد از مدتی دیدم ایشان را از آن مسئولیت برداشتند، اول متأثر شدم که چه شد بنده خدا آدم خوب و منصفی بود و خوب می­فهمید فقط اقدام نمی کرد. بعد گفتم چه شد ایشان را برداشتند؟ گفتند که ایشان یک پرونده خلافی داشته است. نه اینکه آدم منصفی باشد چون خودش خلاف می­کند نگوید که جلوی خلاف را بگیرید بلکه راهِ دیگری ندارد و نمی­تواند، خودش راه را بر خودش بسته است. امام حسین (علیه السلام) با خواص آمدند صحبت کردند که مردم را به حرکت وادار کنید، اینها خودشان گیر بودند، به مردم چه بگویند؟ بگویند بروید جهاد کنید برای خدا؟! خدا برای خودِ اینها مسئله چندم است! چه بگویند؟!

کسی که می خواهد رسالت الهی را برعهده بگیرد باید...

قرآن می­فرماید:« الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيبا »[8] کسی که می خواهد رسالت خدا را انجام بدهد باید یک بی­باکی و شجاعتِ مثال زدنی­ای داشته باشد و از هیچ چیزی نترسد و فقط از خدا حساب ببرد و تکلیفش را انجام دهد. خوب این خودش باید انسان پاکی باشد تا نترسد، انسان هواپرست می­ترسد چون هوا انسان را ذلیل و ضعیف می­کند. دنیاگرایی نقطه ضعف آدمهاست، اگر کسی دنیاگرا و هواپرست شد این آدم به همان میزان، توانمندی­هایش را از دست می­دهد، به همان میزان، قوای فکری و اراده و قدرت عملش را از دست میدهد. دیگر این شخص نمی­تواند«أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين»[9] باشد چون می­ترسد که منافع او چه می­شود؟! امام حسین (علیه السلام) فرمود: مثل من عمل کنید، حاجی­ها! خودتان که بیایید بجنگید هیچ، بلکه دیگران را هم بیاورید. خودشان تا یک جایی آمدند. امام حسین(علیه­السلام) می فرماید:«أَنْتُمْ ابْنَ حَرْبٍ وَ أَشْيَاعَهُ تَعْتَمِدُونَ»[10] شما به یزید اعتماد کردید، حضرت نفرین کردند. اگر ما بخواهیم راه امام حسین (علیه السلام) را ادامه بدهیم لازمه­اش این است که حق را بشناسیم و بعد جامعه و مخاطب را بشناسیم. بعد قدرتی داشته باشیم تا بتوانیم این انگیزه را انتقال بدهیم به جامعة مخاطبِ خودمان تا آنها را به حرکت وادار کند و انرژی­ای به آنها بدهیم، قدرت را انتقال دهیم.

دنیاپرست نمی ­تواند راه امام حسین(علیه ­السلام) را ادامه دهد

خدای متعال می­توانست از انسانهای معمولی ائمه هدی(علیهم السلام) را بیافریند اما این کار را نکرد کسانی را قرار داد که فرمود کلام شما نور می­شود. نور کجا می رود؟ نفوذ می­کند دردل«الْعِلْمُ‏ يَقْذِفُهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي قَلْبِ مَنْ یشاء‏»[11]، برود در وجود و قلب او و بتواند نفوذ کند و به او انرژی و حیات ببخشد و رشد بدهد، از درون، او را کامل کند. نمی­شود کسی راه امام حسین (علیه­السلام) را ادامه بدهد الا اینکه نفس پاک و توانمند و انرژی­زایی داشته باشد. دنیاپرست هیچ وقت نمی­تواند راه امام حسین (علیه­السلام) را ادامه بدهد و زندگی جهادی داشته باشد، نمی تواند دیگران را به جهاد وادار کند«وَ لَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُون‏»[12] قبل از اینکه شما در معرکه با مرگ روبرو شوید می­گویید خدایا شهادت را روزی ما کن ـ سوره آل عمران آیه 143ـ اما وقتی که با مرگ در معرکه روبرو می­شوید می­ایستید و تماشا می­کنید، دیگر نمی­جنگید و دیگر آنجا حرف از شهادت نیست.

چه کسانی اجازه می گیرند که در جنگ شرکت نکنند؟!

«وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدين»[13] می­فرماید: ای پیغمبر! وقتی که دستور جهاد نازل می­شود«أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ» به خدا ایمان بیاورید و تحت ولایت رسول قرار بگیرید و مجاهدت کنید با پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، همراه پیغمبر اکرم بروید بجنگید می‏آیند از تو اجازه می‏گیرند. چه کسانی می­آیند اجازه می گیرند؟ "اولی الطول" منهم آنهایی می­آیند از تو اجازه می گیرند که وارد جنگ نشوند که یک قدرت و جایگاه و وابستگی و ثروت و شأنیتی دارند. یا رسول الله اجازه بده ما نیاییم، می­ترسد که یک چیزی را از دست بدهد. موانع یک زندگی جهادی چیست؟ می­گوییم دنیا، این دنیا چیست؟ قدرت، ثروت، موقعیت، اگر بخواهی جهادی زندگی کنی باید بذل جان کنی اگر یک چیزی داشته باشی که نتوانی از آن بگذری دیگر نمی­توانی بذل جان کنی.

یک عمری است که این اموال را جمع کردم؛ حالا بگذرم؟!

تا آدم جوان است خیلی ثروت برایش مسئله نیست اما همچین که یک کمی آدم پا به سن می گذارد شروع می­کند چرتکه انداختن و کفر او بالا می­آید یعنی بی­ایمانی او روز به روز روشن­تر می‏شود. می­گوید "من فعلاً فکر بچه های خودم باشم، حالا فعلاً فکر زندگیم باشم"، مدام شروع می­کند جمع کردن و حرص زدن و نمی­تواند به خدا اعتماد کند «الدُّنْيَا خُلِقَتْ لَكُمْ»[14] بله خدا فرموده است دنیا را برای تو خلق کردم. می‏گویند: بعضی­ها هستند خیلی آدمهای خوبی هستند ولی خدا به آنها نداده است، من نمی­خواهم مثل آنها زندگی کنم. زودی حکم صادر می­کند، حتماً من مثل آن بدبخت بیچاره­های مذهبی­ای می­شوم که نانشان در جیب مردم است و به دست مردم را نگاه می­کنند، قضاوت هم می‏کنند خدا حتماً می­خواهد چنین بلایی سر من بیاورد پس من بنشینم فکر آینده خودم و بچه­هایم باشم! حرص می­زند، حساب کن چند سال او تلاش می­کند تا خودش را تأمین کند، فکر می­کند 60 سال یا 100 سال زندگی می­کند، می‏نشیند تدبیر می­کند. تو اینگونه زندگی می­کنی، به این مال و موقعیتی که داری جمع می­کنی علاقه­مند می­شوی بعد به تو بگویند بیا برو در عرصه­ای که در آن عرصه از همه چیزت باید بگذری، می گویی یعنی چه بگذرم!، من خودم را کشتم تا به اینجا رسیده­ام حالا بگذرم!

همین لبیک یا حسین کافی است؛ مرگ بر آمریکا نیازی نیست؟!

امروز در جلسه­ای بودیم که دست اندرکاران هیئتهای شهر قم بودند، آنجا من عرض کردم واقعاً این سؤال باید پاسخ داده شود که چرا امسال 13 آبان در قم مراسم مستقل برای 13 آبان روز عاشورا برگزار نشد؟ چه کسی می­خواهد جواب این سؤال را بدهد، بعضی از مسئولان آنجا بودند و گفتم که شما که مسئول فرهنگی شهر هستید جواب بدهید. بعد یکی از مسئولین گفت حاج آقا اگر ممکن است ما بعداً با هم خصوصی صحبت کنیم. خصوصی ندارد چرا برگزار نشد؟ چرا در تریبون بچه حزب اللهی­ها در روز عاشورا در قم مرگ بر آمریکا گفته نشد در دسته چند هزار نفری؟ گفتند: قطع­نامه خوانده شد و پرچم آمریکا آتش زده شد، در بعضی از اشعار مسائل روز آمد. گفتم: روز 13 آبان روز مرگ بر آمریکاست، آن کارهایی که انجام دادید خیلی خوب است ولی چرا تریبون باید بحث کند که دارند به من می گویند شعار مرگ بر آمریکا بده، همین لبیک یا حسینی که داریم می­گوییم مرگ بر آمریکاست و دیگر نیازی نیست؟ چه کسی گفته؟ چه منافاتی داشت که در کنار اشک و سینه­زنی و حسین حسین گفتنمان 4 بار مرگ بر آمریکا بگوییم؟ بعد که این حرف با حرارت زده شد، چند نفر دیگر که در جلسه بودند گفتند آقا این سؤال ما هم است، گفتم خوب چرا نمی­پرسید؟ من عمداً تا آخر جلسه صبر کردم و چیزی نگفتم ببینم یک نفر این حرف را می زند یا نه. چون آن جمع، جمعِ مؤثر اهل بیتی و هیئتی مؤثر در قم بودند. آخر دیدم نه اگر نگویی هیچ کس چیزی نمی­گوید.

قدرت این را داری که یک روزی از تمامِ آن ثروت، چشم پوشی کنی؟!

اگر شما به قدرت و ثروت رسیدی، قدرت و ثروت مانع از این می­شود که تو جهادی زندگی کنی، می گوید که آقا چه اشکالی دارد آدم ثروتمند باشد؟ هیچ اشکالی ندارد برو از راه حلال هر چقدر توانستی بدست بیاور چه اشکالی دارد ولی ببین قدرت این را داری که یک روزی از تمامِ آن، چشم پوشی کنی؟ اگر قدرت نداری معلوم می­شود که چه اشکالی دارد، من نمی­گویم تو حرام کردی. زندگی مؤمنانه سراسر جنگ و مبارزه و بذل است، یک عمر زحمت کشیدی برای جمع کردن ثروت و برای رسیدن به یک موقعیت. می گوید حاج آقا بیا فلان شهر ـ مثلاً فلان ارگان و مجموعه و مؤسسه و تند و آتشی حرف بزن تا اینها تکانی بخورند. بعد که می روی صحبت می­کنی می­گویند خیلی عالی بود، گفتم خوب این حرفهایی که من زدم حرف جدیدی نبود آقا هم دارد این حرفها را می زند، اینها حرف دین است. می گوید در این شهر از این حرفها هیچ کسی نمی­زند، می­گویم تو انتظار داری چه کسی این حرف را بزند؟ می­گوید مثلاً امام جمعه ما اینگونه حرف نمی­زند، وای به حال یک امام جمعه­ای که امام جمعه بودن قدرتِ او بشود،"اولی الطول" یعنی موقعیت او باشد. بعد برای حفظ این موقعیت سکوت می­کند، من نمی­گویم پا روی حق می‏گذارد. البته اینجا پا روی حق نگذاشته است بلکه حق­کُشی کرده است. ساکت، حق­کش است چون حق، فریاد زدن است، سکوت یعنی کشتن حق. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون»[15]‏. حق باید ظهور پیدا کند، اگر حق ظهور پیدا نکرد در واقع آن را کشتی. قدرت نمی­گذارد، ثروت نمی‏گذارد. امروزه قدرت سیاسی خیلی نامردی­اش بیشتر است تا اینکه یک نفر قدرت مالی داشته باشد و یک خطایی کند، اگر قدرت سیاسی داشتی و آمدی برای تثبیت جایگاه و نفوذ بیشتر یک کار نفسانی انجام دادی، خیانتش چند برابر آن ثروتمندِ بیچاره است. هزینه­ای که این انقلاب و دین داده است برای اینکه تو یک قدرت سیاسی پیدا کنی آن را نگاه کن، صاحب این قدرت، دین است نه تو. صاحب ثروت آن شخصِ ثروتمند است، حالا رفته و یک تعاملی کرده و پولی بدست آورده یا حلال یا غیر حلال اما قدرتمند سیاسی در نظام جمهوری اسلامی مدیون 300 هزار خونِ شهید است، مدیون شکنجه­ها و شرارت­هایی که اولیاء خدا برای خدا چشیده­اند است.

«أُولُوا الطَّوْلِ» یعنی این

انسان می­شنود یک مسئول در یک شهری برود چند صد میلیون تومان به یک مجموعه خنثی­، که فقط جمعیت زیادی دارد و فردا به درد رأیش می‏خورند برود از بیت المال هزینه کند و کمک کند و هیچ کس هم نفهمد! همین جمعیت را یک هیئت دیگری در همان شهر دارد، آدم­های خیلی ذی­نفوذتر ولی چون ممکن است آنها به او رأی ندهند یا دور و پر فضای سیاسی او، زنده باد و مرده باد نگویند به آنها یک قِران هم پول ندهد، بعد آن وقت این آدم، سوپر حزب­اللهی هم باشد. این یعنی "اولی الطول". می گویند حاجی پیگیری نکن! می­گویم آخر این وسط بیت­المال رفته است، چند میلیارد دادی به جریانی که آن جریان، جریانِ ولایت نیست. بی­دین! لااقل این چند میلیارد را بیاور تقسیم کن بین این بچه­های ولایت که سر کرایه داربست هیئتشان لنگ هستند، این طرف صفر ولی آن طرف میلیاردی که یک روزی به درد بخورد آن هم از بیت­المال، "أُولُوا الطَّوْلِ" یعنی این. این آدمها وقت معرکه که بشود آن وقت می روند به آقا می گویند به ما اجازه بده دیگر درگیر نشویم، برویم بنشینیم درسمان را بخوانیم، این آدم نمی­تواند مبارزه کند، در آن سنگری که باید او را ببینی نمی­بینی. فقط پول نیست خودِ جایگاه هم است.

چه کسی موضوع بیت المقدس و فلسطین را مطرح می کند؟!

چه کسانی سر باز می زنند از زندگی جهادی؟ «اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدين»[16]‏، یا پیغمبر دست از سر ما بردار بگذار ما زندگیمان را کنیم. ببینید چقدر تأثیر دارد زندگی بر جهاد، یعنی من اگر زندگی جهادی نکنم نمی­توانم مجاهدانه مبارزه کنم. سفره جهاد را خدا از ما جمع کرده است تعارف که نداریم. می بینیم هر کسی افتاده دنبال این که به جایی برسد. الآن بیت المقدس چند وقت است که دارد خبر اول می شود؟ بزن و بکش و حرمت بشکن، شما الآن در فضای بیرونی چیزی می­بینید؟ منافع اقتضاء نمی­کند؟ آخه یک وقتهایی ما خوب می­آییم در میدان، یک وقتهایی مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) یک جوری در یک موضوعی شخصاً وارد بشود بعد می بینی همه وارد می شوند. چون معما حل شود آسان شود، مقام معظم رهبری شاید حدود ده سال پیش فرمودند شما جوانها باید رصد کنید اتفاقاتی که در دنیا دارد می­افتد، مثلاً یک اتفاق خاصی در گوشه­ای افتاده است مثال زد که مثلاً اسرائیل یک تعدادی از جوانان فلسطینی را گرفته و زندان کرده. بعد مقام معظم رهبری به دانشجویان می­فرمود: شما جوانها باید بیایید حرف بزنید و اعلام موضع کنید و حرکت اجتماعی انجام بدهید که چرا جوانان فلسطینی در فلسطین حرمتشان حفظ نشده است. حالا بنشینیم تماشا کنیم ببینیم اولین کسی که چراغ را روشن کند راجع به بیت المقدس و فلسطین چه کسی است.

مگر آقا فرموده که ببینید لیدرهایتان چه می گویند؟!

بعد آن وقت ما به بچه حزب­اللهی­ها که اعتراض می­کنیم شما چرا حرکت نمی­کنید می­گویند: حاج آقا شما باید راه بیفتید تا ما راه بیفتیم! گفتم چه کسی گفته است؟ رهبرمان فرموده است اگر رسیدید سر موقعیت بیایید وسط صحنه. مگر آقا گفته است ببینید لیدرهایتان چه می گویند؟! بعد هم مگر ما راه نیفتادیم دور، خدا شاهد است 3 سال من تمام کشور را گشتم اکثر مراکز استان­ها و دانشگاه­ها را رفتم، خیلی هیئت­های اصلی را رفتیم و صحبت کردیم که آقا بیداری اسلامی است و بیایید حرکتی انجام بدهید. حرکت نکردند، الآن اخیراً دیدم یک کلیپ هایی در آمده بعضی ها راجع به جهان اسلام صحبت می­کنند، الآن بعد از 5 سال.  دنبال لیدرهایی می روید که برای شما یک منافعی داشته باشد و الّا لیدرتر از آقا کسی وجود دارد؟ وقتی آقا صریح دارد می فرماید بیایید کمک کنید همه باید نسبت به جهان اسلام موضع نشان بدهند چرا هیچ کسی نشان نداد؟ منافع اقتضاء نمی­کند، به این می گویند زندگیِ جهاد­گریزانه نه جهادی. منافع انسان، انسان را وادار می کند.

راحت­ طلبی؛ عارضه ای خطرناک برای زندگی جهادی

«لَوْ كانَ عَرَضاً قَريباً وَ سَفَراً قاصِداً لاَتَّبَعُوكَ وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون»[17]‏ می­فرماید پیغمبرِ من این آدمهایی جهادگریز یکی از مشکلات دیگرشان این است یکی ثروت، یکی قدرت بود ـ اگر تو از اینها چیزی می­خواستی کاری انجام بدهند که این کار بی­رنج و مشقّت باشد سریع هم به نتیجه برسند آن وقت از تو اطاعت می­کردند. راحت­طلبی یک عارضه وحشتناک است، زود­رنجی و فرار از مشقت و سختی مثل آن ثروت و مال تو را جهادگریز می­کند. این خصوصیت یک خصوصیت شخصی است و باید از بین ببری، تا جوان هستی این کار را بکن. بگرد دنبال سختی چون تو اگر راحت طلب باشی یک سرطانی در وجودت ذره ذره رشد می­کند بعد سر بزنگاه که باید برسی پای رکاب امام زمان(عج الله) بجنگی آنجا دنبال یک بهانه هستی که حالا دیگران بروند ما هم می­رویم انشالله. ما بچه حزب­اللهیِ اینگونه کم ندیدیم در جنگ.

زودرنجی و نا امیدی؛ ویژگی های جهاد گریزان

«لَوْ كانَ عَرَضاً قَريباً وَ سَفَراً قاصِداً لاَتَّبَعُوكَ»[18]. یک نگاه می­کند و می­گوید حالا ما آمدیم و این کار را کردیم چه می‏شود مثلاً! دنبال منفعت است و می­خواهد زود نتیجه ببیند، آقا بیایید در جنگ نرم تلاش و کار کنید، ماهواره و سایبری و گروه­های اجتماعی و فساد و فحشا و.... دارند کار می کنند بیا یک قدمی بردار و برو در مسجد و پایگاه و جمع و خانه و فامیل خودت یک قدم بردار، دست یک نفر را هم بگیری یک نفر است. می­بینی این کار را نمی­کند و می‏نشیند فکر می­کند که چه چیزی برای من دارد، که چه بشود، از کجا معلوم که نتیجه­اش را ببینم؟ این می­خواهد زود نتیجه بگیرد. کار نتیجه دیر نتیجه می­دهد و طول می­کشد، امام می­خواست انقلاب کند حرفش را سال 23 علنی کرد بعد سال 57 نتیجه گرفت، 30 سال امام پوست انداخت تا توانست نتیجه بگیرد، با آن همه اعجاز الهی. پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) زجری کشید که هیچ پیغمبری نکشید «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت»[19] توانست حکومت را بدهد به علی (علیه­السلام)، تازه از دست امیرالمؤمنین هم گرفتند. آنهایی که دوست دارند زود نتیجه­اش را ببینند و الّا دلسرد می­شوند آدم­های جهادگریز هستند، اینها زندگی جهادی ندارند. تو چقدر زجر کشیدی برای اینکه یک کار مؤثری انجام بدهی؟ برگرد زندگی­ات را نگاه کن که در این مدت چه کار مفیدی انجام دادی. هر چه رفتی دست زدی رها کردی، یک ذره نتیجه ندیدی مأیوس دیدی، یک خورده ناملایمتی و 4 تا برخورد دیدی بوسیدی و گذاشتی رفتی، تو به درد جنگ نمی­خوری. آدمهای جهادگریز یکی از ویژگیهایشان این است که دنبال نتیجه آنی هستند. امام حسین (علیه­السلام) رفت جنگید آیا نتیجه آنی داشت؟ دقیقاً هزار و خورده ای سال طول کشید تا یک انقلاب اسلامی­ شکل گرفت با مدلِ انقلاب اسلامی­ امام حسین (علیه­السلام). آنوقت تو می­توانی راه امام حسین (علیه­السلام) را ادامه بدهی در حالی که می­خواهی زود نتیجه بگیری؟!

برگشتند و تحلیل کردند که بیداری اسلامی شکست خورده!!

برگشتند تحلیل کردند چه در تلویزیون چه در تریوون ها و منبرها که آقا دیدید مصر و تونس و لیبی خوردند زمین. برادر من چه کسی گفته است خورده زمین؟ یک مدیریتِ غلط کردند اما اصل حرکتی که در آن انجام گرفت و قیام علیه دیکتاتور که او را سقوط بدهند، خودِ این حرکت می دانی یعنی چه؟ بعد هم نمرده است، تبِ انقلاب برای رسیدن به حق در این مردم چند میلیونی مصری و تونسی هنوز وجود دارد. ما انقلاب کردیم بعدش هم امام را داشتیم و فقه شیعه را داشتیم، همه چیز داشتیم امام حسین (علیه­السلام) و اباالفضل (علیه­السلام) و علی اکبر(علیه­السلام) و... داشتیم و آخر حکومت را به بنی صدر، قطب زاده و بازرگان دادیم. به شما برنمی­خورد یک حرفی بزنم، به خدا قسم من اصلاً گله ندارم چرا الآن جنگ نمی­شود، چون اصلاً روحیه جنگ را آدم در خیلی از بچه حزب­اللهی­ها و لیدرها نمی­بیند. یعنی اگر ما الآن جنگ می­کردیم خیلی زودتر از زمان جنگ قطع­نامه را به امام تحمیل کردیم.

هر کسی به خاطر منافع پست مادی­ اش تلاش را رها می­ کند!

شماها چرا الآن کار نمی کنی؟ می­گوید که چی بشود، مسجد و پایگاه برویم کار کنیم وقتمان را تلف کنیم. این قدر این نمی­فهمد، کسی که این حرف را می زند. پس آن آقای شما چرا ایستاده است روی تقویتِ بسیج؟ بسیج چیست؟ تجسّم ظاهری اش همین پایگاه­های مقاومت است دیگر، چرا فرماندهان بسیج را شروع می­کند صحبت کردن و جمع کردنِ آرایش سیاسی و فرهنگی نظامی­اش را با فرماندهان بسیج قرار می­دهد. بچه حزب اللهی­هایی که می زند زیر سَلَکات یک پایگاه مقاومت بسیج به خاطر 4 تا مشکلی که در پایگاه دیده است دستش را قطع می­کند و ارتباط را قطع می­کند شما فکر می­کنید چیزی می­فهمد؟! به خدا هیچ چیزی نمی­فهمد. نمی­رود بنشیند آسیب­ها را بشناسد کمک کند و جهاد کند و زجر بکشد و تلاش کند تا آسیب را برطرف کند. زود تا آسیب را می­بیند می گوید پَرِ قبایم نگیرد بلند می­شود می­رود! این می­رود و آن می­رود، یکی به خاطر زنش می­رود یکی به خاطر نانش می­رود، هر کسی به خاطر منافع پست مادی­اش یا هوا و هوسش رها می­کنند و می­روند بعد پایگاه به جایی می­رسد که بنشینند با هم اس ام اس بازی کنند، بعد می­گوید این پایگاه دیگر به درد نمی­خورد. عزیزم تو این پایگاه را به اینجا کشیدی، اگر نسل قبل از تو بودند، پوست می­انداختند آفت­های یک پایگاه را از بین می­بردند، نقاط قوت را تقویت می­کردند، زجر می­کشیدند یک جایی را پاک و طاهر نگه دارند. تو همین که یک نفر یک برخوردی با تو کرد و به یک پستی به تو ندادند و یک مسئولیت را به تو نداند، بوسیدی و گذاشتی کنار؟! چرا جهاد برای ما قسمتِ نمی­شود؟ والله من می­بینم خیلی از این ویژگی­ها را ماها داریم، یکی اینکه دوست داریم نتیجه را زود ببینیم این یک آفت است، این یک عامل زندگی جهادگریزانه است. یکی هم اینکه نمی­خواهیم سختی داشته باشد.

فرار از سختی و مشقت؛ ویژگی جهادگریزان

یک زندگی جهادی نمی­کنیم که جهاد به روی ما باز شود، فرار از مشقّت این صد در صد منافات دارد با زندگی جهادی. «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا»[20] سخن امیرالمؤمنین است. برو بگرد کارِ سخت­تر را به دوش بگیر آن وقت یک مجاهد پرورش پیدا می­کنی. دنبال نتیجه زودرس هستی؟ فرمود:« بَذْلِ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِه‏»[21]، ویژگی ائمه(علیهم السلام) این است ما باید مثل ائمه زندگی کنیم دیگر والّا سینه زدن ما چه فایده­ای دارد. «محیای محیا محمد و آل محمد»[22]، زندگی من را زندگی آنها قرار بده، امام صادق (علیه­السلام) فرموده است: زائر امام حسین (علیه­السلام) باید اینگونه باشد یعنی این را بخواهد که زندگی­اش مثل ائمه(علیهم السلام) باشد. حالا خود ائمه(علیهم السلام) از همه چیز اطلاع داشتند ما تازه اطلاع هم نداریم، یعنی ما یک احتمال سعادت و این حرفها می­توانیم بدهیم اما آنها می­دانستند این امت اجابت نمی­کنند و می­رفتند در دل سختی. پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) می­دانست اجابت نمی­شود آن همه سختیِ ما را تحمل کرد، همه را قبلش خدا گفته است. آن وقت ما خبر نداریم پا پس می­کشیم، حالا تا قیامت هم بگو من می‏خواهم با امام زمان(عج الله) زندگی کنم خدا می­گوید چه کسی را مسخره کردی خودت را یا مرا؟! من دارم زندگیت را می­بینم تو داری از سختی فرار می­کنی، سر زندگیِ خانوادگی و زناشویی از سختی فرار میکنی، سر زندگی فردی­ات از سختی فرار می­کنی، فقط یک جایی معامله می­کنی که نتیجه­اش را نقد ببینی. امام زمان (عج الله) را بفرستم که تو با امام زمان زندگی کنی؟ تو اصلاً نمی توانی با امام زمان (عج الله) زندگی کنی، فکر می­کنی آدم یک شبِه عوض می شود.

بیماری مهلکی بنام «راحت طلبی» و «تنبلی»!

«لَوْ كانَ عَرَضاً قَريباً وَ سَفَراً قاصِداً لاَتَّبَعُوك»[23] ‏ ای پیغمبر اگر زود به مقصد برسی و سختی و مشقت نداشته باشی چیزی که از مردمت می­خواهی ، تو را اطاعت می­کنند. «وَ لكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون»‏ ، ولی تا وقتی کار سخت می­شود برمی­گردند قسم می­خورند اگر می­توانستیم می­آمدیم. در جنگ تبوک می گفتند به خدا اگر می­توانستیم می­آمدیم،  می­فرماید من شما را آفریده­ام امتحان و ابتلاء و آزمایش و تکلیف هم بر اساس ظرفیت شما مقرر کردم، «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»[24]. اگر گفتم الآن بروید پای رکاب پیغمبر در جنگ تبوک یا احزاب یا هر جنگ دیگری، من توانِ تو را دیدم گفتم برو بجنگ آن وقت به خدا قسم می­خوری که نمی توانم، مرا قسم می­خوری! «لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون»‏، خدا می‏فرماید من خوب می­دانم که اینها دارند دروغ می­گویند که نمی­توانیم مشکل اینها سختی­گریزی است، راحت­طلبی است این بیماریِ مهلکِ تنبلی را دارد.  امام کاظم(علیه­السلام) به شیعیانش می فرمود:«إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَر»[25]. بیماری مهلک تنبلی را دارد چون اگر کسی اهل سختی کشیدن و مشقت و... نباشد نمی­رود حق را اقامه کند. اینها همه مانع و آفت زندگی جهادی است. همه اینها را تک تک ما باید از زندگی­هایمان ببریم بیرون، اینها برمی­گردد به اخلاقیات فردی ما، بعد هم بروز و ظهورش را آدم در صحنه­های اجتماعی می­بیند.

حضرت زینب(سلام الله علیها)؛ الگوی تمام نمای مجاهد فی سبیل الله

70 میلیون تومان یک شخصی در عهد بوق فقط خرج شیرآلات خانه اش می­شود که از ایتالیا بیاورند، از این آدم یک مجاهد بیرون نمی­آید اگرچه خوشگل سخنرانی کند. در معرکه که بیفتد مدام فرار می­کند. ثروت، قدرت، راحت­طلبی، زود نتیجه خواستن. قربان امام حسین(علیه­السلام) بروم هم خودش هم آنهایی که با امام حسین (علیه­السلام) همراه بودند. خانواده ثروتمندی داشت امام حسین (علیه­السلام) ، اصلاً ثروت زیادی هم با خودش داشت در مسیر کربلا؛ ولی این ثروت در جای خودش وقتی به غارت رفت، وقتی اموال اهل بیت(علیهم السلام) به غارت رفت این خاندان را خورد و مأیوس نکرد. زینب کبری(سلام الله علیها) مثل کوه، امام سجاد (علیه­السلام) و سکینه خاتون و رباب و فاطمه (علیهم السلام) همه مثل کوه بودند. از دست دادن مال و اموالشان وجهه اجتماعیشان، قدرتشان ـ خاندان رسول خدا بودند و قدرت داشتند ـ اصلاً خللی در روحیه جهادی و زندگی جهادی آنان ایجاد نکرد. آمدند کوفه حضرت زینب(سلام الله علیها) و امام سجاد (علیه­السلام) نشکستند و خورد نشدند. شمشیر را ابن زیاد خبیث بلند کرد تا امام سجاد (علیه­السلام) را بکشد، حضرت زینب(سلام الله علیها) که سریع آمد جلو و فرمود چه کار داری می­کنی اول باید مرا بکشی، مگر من می­گذارم تو امامِ مرا بکشی. امام سجاد(علیه السلام) برگشت گفت عمه­جان رهایش کن « أَنَّ الْقَتْلَ لَنَا عَادَةٌ وَ كَرَامَتَنَا الشَّهَادَة»[26]. یعنی هم خود امام حسین(علیه­السلام) مصداق عینی، الگوی تمام نمای مجاهد فی سبیل الله است هم زینب او، هم علی بن حسین او، هم خاندان عصمت و طهارت و مادرهای شهیدی که در کاروان امام حسین (علیه­السلام) بودند. نادر است چنین خانواده­ای، آن زمان چه کسی اینگونه بود. لذا مصیبت کاروان را باید تعظیم کرد، این یک خانواده معمولی نیست که نزدیکانشان کشته شده باشند و بعد اسیر رفته باشند. خیلی احترام دارد عقیله بنی­ هاشم زینب کبری(سلام الله علیها).

 

[1] . نزهة الناظر، ص86

[2] . ابن أعثم، الفتوح، ج 5، ص 143

[3] . بحار الأنوار، ج ‏45،  ص 42

[4] . نزهة الناظر، ص86

[5] . ابن أعثم، الفتوح، ج 5، ص 143

[6] . تحف العقول، ج44، ص330

[7] . بحار الأنوار، ج‏44، ص 329

[8] . سوره احزاب، آیه 39

[9] . سوره مائدة، آیه  54

[10] . بحارالانوار، ج 45، ص 8

[11] . مصباح الشریعه، ص 16

[12] . سوره آل‏عمران، آیه 143

[13] . سوره توبة، آیه 86

[14] . مجموعة ورام  ج‏1 ص 131

[15] . سوره توبة، آیه 33

[16] . سوره توبه، آیه 86

[17] . سوره توبة، آیه 42

[18] . همان

[19] . کشف الغمة، ج2، ص537

[20] . شرح نهج البلاغه، ج 19، ص83

[21] . غیبة نعمانی، ص 56

[22] . زیارت عاشورا

[23] . سوره توبة، آیه 42

[24] . سوره بقرة، آیه 286

[25] . کافی، ج 5، ص 85

[26] . بحار الأنوار، ج‏ 45، ص 118

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین
حاج احمد پـنــاهـیــان
زمان:
جمعه ۳۱ فروردین ماه از ساعت ۲۰
(قرائت قرآن، احکام، سخنرانی، عزاداری)
مکان:
مقتل الشهداء‌ فاطمیه
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است