چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ساعت ۰۴:۳۲

گزیده سخنرانی جلسه چهارم

گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام حاج احمد پناهیان در آخرین شب مراسم ایام فاطمیه با موضوع صدق فاطمی - جمعه شب 92/12/23 - مقتل الشهدای فاطمیه (سلام الله علیها)

 

 

 

 

صدق فاطمی، جلسه چهارم  

 

 

 

در محضر حضرت زهراء(سلام‏ الله‏ علیها) باید درس روز را آموخت

یکی از معانی کوثر چشمه همیشه جوشان است[1]، یعنی شما محضر حضرت زهرا سلام الله علیها امروز باید درس امروز را بگیرید. آدم لب چشمه که می‏رود، آب مانده نیست، آب تازه است. خیر کثیر به معنای برکه ای که در آن آبی باشد نیست بلکه چشمه است. تمام آموزه هایی که از ناحیه فرهنگ و سیره و تاریخ ائمه علیهم السلام به ما رسیده است کاربرد زمانی و مکانی دارد غالباً چرا که پیغمبر اکرم فرمود داستان امت من تکرار است؛. همان داستان بنی اسرائیل تکرار می شود « قال رسول الله ص : لَتَرْکَبَنَّ أُمَّتِی سُنَّةَ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ [وَ حَذْوَ] الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ شِبْراً بِشِبْرٍ وَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ وَ بَاعاً بِبَاعٍ حَتَّى لَوْ دَخَلُوا جُحْراً لَدَخَلُوا فِیهِ[2] » البته یک تفاوت های خاصی وجود دارد بین امت ما با امت صدر اسلام و این دورانی که این فاجعه ایجاد شد. ولی دشمنی ها، فتنه ها، درگیری ها، انحراف ها تفاوتی نمی کند. چون شیطان که نمی تواند چیز جدیدی خلق کند، از قبل هم خدای متعال در قرآن کریم فرموده که دست شیطان را رو کردند. یکی از جهاتی که کید شیطان ضعیف است به خاطر این است که کار جدیدی نمی تواند کند، ابداع نمی تواند کند بلکه تکرار می کند. حالا غالب و شخصیت ها عوض می شوند ولی داستان همان داستان است.

 

 

 

صدق؛ اساسی‏ترین بخش زندگی ایمانی هر مسلمان

 

 صدق اساسی ترین بخش زندگی ایمانی هر کسی است، پای فشاری کردن در مجاهده و مبارزه. روایات متعددی را در همین زمینه مرور کردیم. حضرت امیر فرمود که « رأسُ الإیمانِ الصِّدقُ[3] » است، نکته دقیقی است. یا « الصِّدقُ رأسُ الدِّینِ[4] ». این رأس و محور و اساس بودن خیلی مهم است. سر در بدن چه کاری انجام می دهد؟ اگر دست و پا و ... قطع شود باز آدم زندگی می کند، قطع نخاع می شود زندگی می کند اما سر که قطع شود دیگر همه چیز از بین می رود، صدق که از جامعه اسلامی برود همه چیز می رود. یا این روایت شریف که از فرمایشات امیرالمؤمنین است می فرماید « الصِّدْقُ حَیَاةُ التَّقْوَى[5]». خیلی ها هستند که ظاهراً آدم های متقی ای هستند و خیلی از چیزها را رعایت می کنند ولی پای معرکه و مبارزه که می رسد نیستند. آیا اینها آدم های با تقوایی هستند که مبارز نیستند؟ نه تقوای اینها مرده است، این تقوای زنده ای نیست. آن چیزی که به تقوا حیات و روح و حقیقت می بخشد صدق است. خیلی ها مراعات می کردند شرایع دینی و احکام را اما تقوایشان آنها را به فرقان نرساند در دوران دفاع مقدس. بعد از دفاع مقدس هم همین جور بود، یکی از معضلات سالهای پیش چه بود؟ آقا از بی تقوایی گله کردند که باعث شده عدم بصیرت ایجاد کند در خواص. از بی تقوایی ای که موجبات عدم بصیرت را فراهم آورد و آن آسیب ها را هم به جامعه تحمیل کرد. نه آنهایی که معارض شدند و رفتند صف بندی کردند و فتنه 88 را به پا کردند، نه کسانی که تماشا می کردند و سکوت کردند و خط و مرزها را معین نکردند، همین اتفاقی که صدر اسلام افتاد. همه می دانستند حق چیست، حق پنهان نبود ـ دیشب گفتگوی خلیفه اول با امیرالمؤمنین را مرور کردیم ـ همه می دانند، کسی که منکر حق نیست، تشویش در ذهنش ندارد بلکه مشکلش جای دیگر است و کراهت دارد از پذیرش حق. می داند حق علی است، « عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی[6]»‏ ، می داند این هست ولی نمی پسندد. همان جایی که اساسی ترین نقطه استقرار ایمان آدم هاست، قلب. خب این بی تقوایی باعث عدم بصیرت می شود، عدم بصیرت در آخرالزمان باعث می شود که آدم از لشکر حق فاصله بگیرد.

 

 

 

صدق؛ عامل ایجاد بصیرت در انسان

 

پیغمبر اکرم به جابر فرمودند کسانی که آخرالزمان ثابت قدم می مانند پای ولایت مهدی ما ویژگیشان این است که بصیرت دارند، « یَغِیبُ عَنْ شِیعَتِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ غَیْبَةً لَا یَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان‏[7]». این بصیرت از کجا ایجاد می شود؟ همین که من واجباتم را انجام بدهم و محرماتم را ترک کنم؟ بابا اینها که خیلی هایشان اهل انجام واجبات و ترک محرمات هستند. آنچه که به تقوا حیات می دهد، تقوا مثل یک انسان رشد باید کند و مرتبه به مرتبه بیاید بالا. تقوای من در دوران نوجوانی و جوانی و میان سالی و پیری، در دوران بی سوادی و با سوادیم باید تقوا رشد کند. شما در یک حوزه ای در دوران نوجوانی از خودت مراقبت می کنی، جوان که می شوی در یک حوزه دیگری مراقبت می کنی، پیر که می شوی در یک حوزه دیگر مراقبت می‏کنی. تقوای تو هم به اندازه رشد فکری و فیزیکی ات باید رشد کند. صدق باعث می شود که تقوای تو رشد کند. یکی از دلایل ایجاد نفاق در جامعه، یکی از عوامل ایجاد نفاق در جامعه عدم صدق است. نه تنها آدم تقوای مرده ای پیدا می کند، از آن جهت رشد و سعادت پیدا نمی کند کسی که صدق ندارد، کسی که اهل مجاهده و مبارزه نیست بلکه خدای متعال قلب او را گرفتار نفاق می کند. نفاق در قرآن کریم سه چهار دسته تقسیم شده بود که یک عده ای اصلاً ایمان نیاوردند، یک عده دیگر ایمان آوردند و بعد رفته رفته با اعمال و اینها ... و یک عده آدمهای خوب و انقلابی و مبارز بودند و بعد دچار نفاق شدند. یکی از آن دسته هایی که دچار نفاق شدند این دسته هستند، خدای متعال همچین که دید اینها به هر دلیلی از مجاهده و مبارزه سر باز می زنند ـ چون دلایلش در قرآن متفاوت است ـ بدترین بلای ممکن را سرشان آورد.

 

 

 

 با رفتن صدق؛ نفاق می آید!

 

 هر جا که شما بخواهی بحث صدق را داشته باشی باید نفاق را هم دنبالش داشته باشی مثل سوره احزاب آیه « مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَاهَدُواْ اللَّهَ عَلَیْهِ  فَمِنْهُم مَّن قَضىَ‏ نحَْبَهُ وَ مِنهُْم مَّن یَنتَظِرُ  وَ مَا بَدَّلُواْ تَبْدِیلًا» بلافاصله آیه بعد می فرماید « لِّیَجْزِىَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ  إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا».صادقین مقابل منافقین قرار می گیرد، چند جای دیگر هم تقریباً این مضمون هست. ما الان وارد بحث منافقین شدیم، داشتیم صدق فاطمه اطهر را بررسی می کردیم دیدیم که خوردم به ملتی که نفاق دارد. نفاقش هم با از دنیا رفتن پیغمبر اکرم ایجاد نشد که بگوییم تا پیغمبر اکرم بود اینها هم خوب بودند و بعد خراب شدند. نه اینگونه نبود دو ماه پیش تر از این که ضربات به حضرت زهرا وارد بشود و این جسارت ها بشود، آن موقع در غدیر خم پیغمبر سه بار به جبرائیل امین فرمود که به خدا بگو من را معاف کند، من ابلاغ نکنم ولایت و امامت علی را. چرا؟ به خاطر اینکه اکثریت شما منافق هستید.[8] نفاقی که بود در دوران پیغمبر اکرم، بعد از پیغمبر اکرم ایجاد نشد، در زمان پیغمبر اکرم ایجاد شد. بعد از پیغمبر اکرم این نفاق تبدیل به کفر شد. یکی از کارهایی که جریان نفاق می کند وقتی می خواهد ظلم بیافریند جنایت و فاجعه می آفریند، ظلم معمولی نمی کند. نفاق مثل کفر نیست، در ظلم خیلی بدتر و فجیع تر است. الان وهابی ها و سلفی ها چه کار دارند می کنند؟ بدن را گذاشته است و دارد تکه تکه می کند و تقسیم می کند و می گوید که ببرید. من نمی دانم می خواهد خوراکشان بشوند و یا خوراک حیوانات کنند نمی دانم.خب می خواهی بکشی بکش دیگر این شقه شقه کردن چیست. نفاق اینگونه است، الله اکبر می گوید و عملیات می کند ولی باطنش... .

 

 

 

نفاقی که در صدر اسلام ایجاد شد؛ بر اثر ترک صدق بود

 

 

در زمان حکومت رسول خدا جریان نفاق پا گرفت. یکی از اساسی ترین عواملی که باعث شد در دوران قدرت پیغمبر اکرم نفاق پا بگیرد و گسترش پیدا کند در جامعه اسلامی ترک صدق است. اینکه مقام معظم رهبری الان با وجود اینکه جامعه ما بسیار جامعه خوب از این جهت که هماهنگ با امامش است و امامش هم راضی است از جامعه، مردم هم از امامشان راضی هستند. مشکلات و این حرفها را غالب مردم روی حساب امامشان نمی‏گذارند، نقد هم می کنند، یک جاهایی تند هم می شوند، یک جاهایی تحسین هم می کنند. هواسشان جمع است، قاطی نمی کنند، دیگر اگر می‏خواستند قاطی کنند فتنه کار را تمام کرده بود. ولی الان آقا چرا پرچم صدق را بلند می کند و هشدار می دهد؟ چون اتفاقاً در اوج قدرت جامعه اسلامی و قدرت پیغمبر اکرم جریان نفاق در جامعه ایجاد شد، ذره ذره گسترده شد. رسول خداص می فرماید : « نفاق مثل یک لکه می ماند، اول یک دمل کوچک است و بعد ذره ذره بزرگ می شود و تکثیر می شود و سرایت می کند.[9] » آقا پرچم صدق را بلند کردند چون عدم صدق و عدم پایداری در مبارزه با طاغوت یکدفعه می‏بینی که جامعه ذره ذره دچار نفاق شد. هیچ کسی ظاهراً زمان پیغمبر اکرم مستقیم به آیات قرآن برنمی‏گردد، مستقیم اوامر پیغمبر اکرم را زمین نمی گذارد، قبول هم کردند حالا تک و توکی پیدا می شود « سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع[10]»، یک نفر می گوید آقا اگر قرار است علی ولیّ باشد من نمی‏خواهم به خدا بگو که عذاب کند. این یک نفر است، جریان نیست و باقی می پذیرند ولی در عمق وجودشان یک چیزی ذره ذره رشد کرده است و آن هم کفر است. اگر کفر در عمق وجود رشد کند و در ظاهر نتواند ابراز شود، می شود نفاق. امام صادق علیه السلام فرمود « وَ قَدْ رَأَیْنَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَکَرَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ مَا عَاقَبَ بِهِ قَوْماً مِنْ خَلْقِهِ حَیْثُ یَقُولُ- فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُون‏ » خدای متعال إقاب عذاب این دسته را که عهدشان را با خدا شکستند نفاق قرار داد. « فَجَعَلَ النِّفَاقَ الَّذِی أَعْقَبَهُمُوهُ عُقُوبَةً وَ مُجَازَاةً عَلَى إِخْلَافِهِمُ الْوَعْدَ وَ سَمَّاهُمْ مُنَافِقِینَ  ثُمَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ- إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار» اینجا فرمود من اینها را دچار نفاق می کنم و بعد فرمود منافقین را در پست ترین جا در جهنم عذاب می کنم. « فَإِذَا کَانَتْ هَذِهِ حَالَ مَنْ أَخْلَفَ الْوَعْدَ فِی أَنَّ عِقَابَهُ النِّفَاقُ الْمُؤَدِّی إِلَى الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ فَمَا ذَا تَکُونُ حَالَ مَنْ جَاهَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَهُ ص بِالْخِلَافِ عَلَیْهِمَا وَ الرَّدِّ لِقَوْلِهِمَا وَ الْعِصْیَانِ لِأَمْرِهِمَا وَ الظُّلْمِ وَ الْعِنَادِ لِمَنْ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِالطَّاعَةِ لَهُمْ وَ التَّمَسُّکِ بِهِم‏ » می فرماید وقتی کسی خلف وعده کرد، خدا او را منافق کرد و نفاق را در قلبش برد و او را مستحق جهنم کرد، اگر کسی آمد مستقیم جلوی اوامر پیغمبر ایستاد، مخالفت با اوامر امام و ولیّ جامعه ـ رسول الله ـ کرد خدا با او چه می کند. یک نفر مستقیم آمد و احکام اسلام را نفی کرد، خدا با او چه می کند.

 

 

 

 عقوبتِ مخالفت با صادقین

 

نمی فرماید فقط مخالفت با رسول الله کند، می فرماید مخالفت با کسی کند که آنها مصداق این آیه 119سوره توبه  « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِین » هستند. مخالف با اهل صدق بکند، « وَ هُمُ الَّذِینَ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ مِنْ جِهَادِ عَدُوِّهِ وَ بَذْلِ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِهِ وَ نُصْرَةِ رَسُولِهِ وَ إِعْزَازِ دِینِه» نمی فرماید که مطلق مخالفت کند با امام، می فرماید مطلق مخالفت کند با کسانی که صادق هستند، با کسانی که الگوی صدق هستند و رسول خدا و امام معصوم را به عنوان الگوی صدق قرار می دهند. شما این را می توانید در هر زمان به کار بزنید. می گویند که آقا این قصه ها که برای ما نیست! شما امروز الگوی صدق دارید یا ندارید؟ مخالفت کردن با الگوی صدق عقابش از عقاب نفاق بدتر است. الگوی صدق امام علیه السلام است، بعد از امام پس چه می شود؟ چه کسی الان پرچم مبارزه را بلند کرده است؟ چه کسی الان در عالم این پرچم را بلند کرده است که دین باید دینِ عزتمندی باشد؟ شما باید به دین عزتمند برسید باید استکبارستیز باشید، باید کفرستیز باشید. چه دینی؟ دینی که تو آیه 61 سوره انفالش را برداری و بخوانی و بگویی به حکم این آیه باید با کافر حربی صلح کنیم، این دینِ عزیز است؟ دینی که مصداق عینی کفر حربی یعنی آمریکا هر چیزی از دهانش دربیاید بگوید، هم دین و هم انقلاب و هم مقدسات و ... را هر جوری که دلش بخواهد در تمام عالم به سخریه بگیرد و اهانت کند دیگر چه جای صلحی می ماند. آنقدر که اینها مقدسات مسلمانها را اهانت کردند در طول تاریخ اینقدر شده است؟ قرآن در طول تاریخ اینقدر مورد وهن و تعدّی قرار گرفته است، ائمه معصومین اینگونه در این صده های اخیر مورد اهانت قرار گرفته اند؟ رسول خدا در طول این چهارده قرن اینقدر مورد اهانت قرار گرفته است به صورت جهانی، این هم با این صورت شنیع؟ نمی شود شما دیندار باشید و دینت عزت نداشته باشد. اگر دینت عزت نداشت دیگر حرف از فاطمه اطهر نزن، فاطمه اطهر سلام الله علیها جزو این اولیائی است که الگوی صدق هستند.

 

 

 

 بذل جان و از خود گذشتگی؛ ویژگی بارز صادقین

 

 

الگوی صدق هستند یعنی چه؟ یعنی اینها عاهدوا لله عزوجل من جهاده عدوّ، با خدا عهد بستند که با دشمن خدا مبارزه کنند همیشه. و بذل انفسهم، فاطمه اطهر روز اول جانش را داد و تمام کرد رفت. اصلاً ملاحظه نکرد که الان من در 18 سالگی اول راه بعد از رسول خدا اگر جانم را بدهم و امیرالمؤمنین مثلاً تنها می شود و دین چه می شود و چه نمی شود، اصلاً به اینها فکر نکرد. بابا طلبه ها یادشان است که زمان جنگ، بعضی ها به ما می گفتند که جبهه نروید. می گفتیم که بابا امام گفته است جبهه برویم، واجب است و باید برویم. می گفتند که نه جبهه بروید چه کسی درس بخواند و بعد چه کسی نظام را اداره کند؟ شما همه می روید و کشته می شوید؛ اینگونه زیر پای خیلی ها را خالی کردند. حزب الهی و ولایی و انقلابی هم هستند و ذره ای هم در دلشان تردید ایجاد نشد، فقط به خاطر همین قصه جبهه نرفتند و گفتند اگر ما برویم و همه کشته بشویم که نمی شود. اولاً چه کسی گفته است که اگر بروید همه کشته می شوید؟ ثانیاً مگر تو چقدر ارزشمندتر از فاطمه اطهر می توانی به جامعه اسلامی خدمت کنی؟ چقدر ارزشمندتر از حسین بن علی می توانی به جامعه اسلامی خدمت کنی؟ « بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ[11] » ، بذل یعنی وقتی که تو خواستی جان بدهی دیگر هیچ چیزی را ملاحظه نکنی و چرتکه نیندازی بگویی که اگر من الان بروم این کار را کنم بعدش چه می شود. فاطمه اطهر سلام الله علیها بعد از رسول خدا هر جوری فکر کنی ماندن حضرت زهرا ظاهراً ثمره عینی اش خیلی بیشتر است. اصلاً فاطمه مرضیه قبول شما صدّیقه هستی، مبارزه هم کردید، خب تا یک جایی مبارزه انجام بدهید. اگر نیامدند خب بایستید و پیش نروید؟ دیگر از این مرز بگذرید شهادت است. شهادت شما ثلمه ای به اسلام وارد می شود، اصلاً امیرالمؤمنین علیه السلام رکن اصلی و دومش را از دست می دهد، شما آنجا را نگاه کن. هواست مثل اینکه نیست داری با چه کسی حرف می زنی، داری با فاطمه اطهر صحبت می کنی. فاطمه مرضیه الگوی ایمان است، آنچه که باعث می شود فاطمه اطهر بذل جان کن صدقش است که برآمده از ایمانش است. تو باید بگویی فاطمه جان از ایمانت بکاه تا بتوانی بگویی از صدقت کم کن.

 

 

 

 ضرورت توجه به موضوع جهاد در جامعه امروزی

 

 

مبارزه کردن که یک حالت اجتماعی نیست که من بنشینم و تدبیر کنم با کفر مبارزه کنم یا نکنم. دیدید که بعضی از همین حزب الهی ها و بدفهمیده ها پیچ را شُل می کنند؟ می گوییم که آقا شما می دانید که چند وقت است آمریکا و استکبار را نزدید؟ می گوید خب، حالا این خیلی مسئله مهمی نیست. خب چه چیزی مسئله مهمی است؟ اگر جریانات مختلف آمدند در جامعه و رفته رفته روحیه مبارزه با کفر را سرد کردند در مردم چه اتفاقی می افتد؟ صدق کمرنگ می شود، صدق که کمرنگ بشود نفاق در جامعه زیاد می شود و وقتی نفاق ایجاد شود بلایی که سر حضرت زهرا آوردند هزار برابر بدتر از آن را سر شما می آورند. شما عقلت نمی رسد، فکر کردی که مبارزه با کفر و باطل حالا یک پدیده اجتماعی است که من می توانم خودم بنشینم و تدبیر کنم که اینجا الان پیچش را شل یا سفت کنم؟! بعضی ها اصلاً شأن خودشان نمی دانند که در این فضا وارد بشوند. من نمی دانم که ایمان، علم پس کجاست. بابا خدا از عالم عهد گرفته است که تو حق مظلوم را از ظالم بگیری بواسطه این سرمایه علمی که به تو دادم این کار را انجام بدهی. شأن خودش نمی داند و اصلاً ورود نمی کند. یک خدا لعنت کند دشمنان اسلام را تمام می شود و از کنارش رد می‏شود. در جامعه چقدر تب مجاهده و مبارزه را تو داغ کردی؟ اصلاً صدیقه اطهر شهید شده است برای چه؟ می فرماید این فاطمه اطهر، این امام علی، این امام حسن، این پیامبر اکرم؛« وَ هُمُ الَّذِینَ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِ مِنْ جِهَادِ عَدُوِّهِ وَ بَذْلِ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِه‏ ».

 

 

 

 آیا منفعت طلب می تواند صادق باشد؟!

 

 

فاطمه اطهر بذل جان کرد، نگفت که حالا من ملاحظه کنم و اینجا بروم و آنجا نروم، الان من ناتوان و مریض هستم. باید برای اقامه امر و حق علی بذل جان کنم، یعنی من هیچ توقعی از این کشته شدنم ندارم، یک وقتی فکر نکنید من رفتم کشته بشوم تا علی حاکم بشود. اینقدر دنبال نتیجه آنی در زندگی مؤمنانه ات نباش، می گوید حالا من رفتم آخرش چه شد؟ زود چرتکه می اندازد، چنان اخلاق جهنمی ای پیدا کردیم ما. می‏گوید ما آنقدر هیئت رفتیم آخرش چه شد؟ قرار بود که چه بشود؟! تو هیئت می روی و فریاد یا حسین و یا زهرا و یا زینب را می کشی که این فریاد در گوش فلک بماند و در تاریخ بماند و همه بدانند که اینها الگو هستند. مگر قرار بوده است که به تو چیزی برسد اینقدر منفعت طلب هستی؟ البته خبر نداری که چه چیزهایی به تو رسیده است با توسل به اهل بیت، ولی این نگاه زشت ترین نگاه است. آقا چند وقت است که زیارت نمی آید و می گوید من یک حاجتی می خواستم نشده بعد رها کردم. مگر دستور به زیارت برای روا شدن حاجت بوده است؟ فرمود دستور به زیارت برای تجدید میثاق است[12]، تجدید میثاق چیزی به تو نمی رسد بلکه باید یک چیزی هم بدهی، چون وقتی بروی با امام رضا تجدید میثاق کنی باید مثل امام رضا مجاهدت کنی. بروی با امام حسین تجدید میثاق کنی باید بروی مثل امام حسین جهاد و مبارزه کنی و از همه چیز بگذری. اصلاً فلسفه خیلی از عبادات ما عوض شده است. می گوید من با خدا یک قرار و مدارهایی گذاشتم ولی درست نشده دیگر نمازم را هم درست نمی خوانم. ببین قرار نبوده که تو از نمازت چیزی بگیری، گرچه نماز تو برکت می دهد در زندگی ات و خیلی از مشکلات تو را نیز حل می کند ولی قرار بوده که نماز تو را به خدا نزدیک کند. آن نزدیک شدن مهم است، آوردی نماز را نازل کردی در حد یک دستور و بعد هم با خدا لج می کنی؟! به این می گویند بندگی؟ « بَذْلِ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِهِ وَ نُصْرَةِ رَسُولِه وَ إِعْزَازِ دِینِه‏ » من باید پیغمبر اکرم را کمک کنم در این عَلَمی که برداشته است برای ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام. خودش نیست ولی من که هستم، من که یادگار رسول الله که هستم. و اعزاز دین است، وقتی وارد مبارزه می شوم و می‏جنگم دین عزت پیدا می کند. می گویند به عجب دینی است، ببین برایش چه کسانی قربانی می شوند. آقا آدم سیاسی است و 4 سال انقلاب زحمت کشیده و رفته زندانی هم کشیده و... و بعد نگاه می کنی می بینی که آدم ارزشمندی نیست. یک عده این را نگاه می کنند می گویند بابا این دین و انقلابی که این آدم معرفی کرده است رهایش کن، اگر این آدم تابلویش است. اما انقلاب اسلامی یکدفعه ای 213 هزار ولیّ خدا که هیچ کس ـ دوست و دشمن ـ همه معترف هستند به شخصیت و عزمت و معرفت و اخلاص و پاکی و طهارت بچه هایی که رفتند کشته شدند. وقتی اینها می‏روند بذل جان می کنند این انقلاب عزت پیدا می کند، این دینی که تو معرفی کردی و گفتی که می تواند مدیریت عالم را کند خون اینها این دین را عزیز می کند چون اولیاء خدا آمدند و برایش جان دادند، معلوم است این خیلی عزیز است. عزیز به معنای دوست داشتنی نه، معادل فارسی عزت نمی دانم چه می شود، ما همین عزت می گوییم. هیبت و عزمت دارد و صلابت و قدرت دارد، وقتی فاطمه اطهر آمد در راه رسیدن حق به حق دار یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام بذل جان کرد فی سبیل الله، آدم می تواند بفهمند چقدر این امامت امت، ولایت امت عزمت دارد. چقدر مهم است تواضع در برابر ولیّ، چقدر مهم است اطاعت. بله اجمالاً ما می دانستیم حضرت زهرا فرمود « طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَة[13] » یا آن صحبت امام رضا علیه السلام را آدم می رود می خواند می بیند بالاخره بهره هایی که امام در جامعه به جامعه می رساند، وجود امام عادل در جامعه چه اثراتی دارد[14]. ولی این فرق می کند، حضرت زهرا فقط بیاید سخنرانی کند و خطبه بخواند در مسجد و بعد برود در خانه اش بنشیند، یک فریضه است و مردم به راحتی از کنار این فریضه می گذرند و می گویند بابا ما که پیغمبر را از دست داده ایم، امامش را هم از دست بدهیم و تمام می شود و می رود دیگر. عذاب وجدان دیگر ندارد، می گوید ما که رسول الله را از دست دادیم، حالا امام را هم از دست بدهیم طوری نمی شود.

 

 

 

 وقتی فاطمه وارد میدان شد؛ همه بیدار شدند

 

 

اما وقتی حضرت زهرا آمد و وارد میدان شد و پرچم صدق بلند کرد، یعنی عهدی که با خدا بسته بود که آنی از مبارزه دست برندارد برای احقاق حق و ابطال باطل. وقتی پرچم صدق را حضرت زهرا با جانش و وجودش بلند کرد دیگر همه فهمیدند از دست دادن علی یعنی بدبختی و بیچارگی و خفت و خاری. از سر خفت و خاری و درک بیچارگی خودشان بود که رفتند کنار ایستادند و فاطمه اطهر خوب کتک خورد و از دنیا رفت که راحت بشوند. از عذاب وجدان نجات پیدا کنند، از فرط عزمت و عزتی که فاطمه اطهر از سر صدقش برای ولایت آفرید اینها دیگر نمی توانستند فاطمه را تحمل کنند. چون بودن فاطمه ننگ و نکبت اینها را به رخشان می کشید، چون فاطمه نمی نشست. حتی وقتی اوج مجروحیت او بود، اوج صدمه و درد بی‏امانش بود امیرالمؤمنین علیه السلام سوار مرکب می کرد حضرت را و می رود سراغ مهاجر و انصار. بعضی نوشتند تا 350 نفر شب می گفتند می‏آییم ولی صبح فقط 4 نفر می آمدند، سلمان ابوذر مقداد و زبیر. دوباره فاطمه اطهر در خانه کسانی که دیشب رفته بود می آمد و دوباره می گفتند که می آییم ولی نمی آمدند[15]؛ به این می گویند صدق، پای فشاری کردن در مبارزه برای احقاق حق. نگذاری جبهه کفر به مقصدش برسد و اعزاز دین است. « حَیْثُ یَقُولُ- رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا فَشَتَّانَ بَیْنَ الصَّادِقِ لِلَّهِ وَعْدَهُ وَ الْمُوفِی بِعَهْدِهِ وَ الشَّارِی نَفْسَهُ لَهُ وَ الْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِهِ وَ الْمُعِزِّ لِدِینِهِ النَّاصِرِ لِرَسُولِهِ وَ بَیْنَ الْعَاصِی وَ الْمُخَالِفِ رَسُولَهُ ص وَ الظَّالِمِ عِتْرَتَه‏ ». امام صادق علیه السلام می فرماید چقدر فاصله است بین کسی که تمام همّ و غمّش را گذاشته است که دین را به اوج عزت برساند و رسول خدا را نصرت کند برای اقامه امر ولیّ حق مبارزه کند با کسی که تمرّد کند از امر ولیّ خودش، مخالفت کند از امر ولیّ خودش و به عترتش ظلم کند. « وَ مَنْ فَعَلَهُ أَعْظَمُ مِنْ إِخْلَافِ الْوَعْدِ الْمُعْقِبِ لِلنِّفَاقِ الْمُؤَدِّی إِلَى الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْهَا.[16] »وقتی جامعه نفاق پیدا کرد، رفته به رفته به مخالفت بلند می شود، جامعه دینی وقتی نفاق پیدا کرد رفته رفته شروع می کند به مخالفت کردن با رسول خدا.

 

 

 

 وقتی در جامعه صدق باشد؛ از کفر کاری بر نمی آید

 

 

حالا شما رگه هایش را الان در جامعه خودتان می بینید که دیگر داد رئیس قوه قضائیه را بلند که کرد آقای وزیر ارشاد شما الزام به قانون اساسی باید داشته باشید. مستقیم دارید معارف اسلامی را می زنید ضمن اینکه الان مستقیم به قرآن دارند حمله می کنند. نفاق در یک حالت نمی ماند، تبدیل می شود به عناد، تبدیل می شود به مخالفت. آن وقت اگر تبدیل شد به مخالفت همین بلایی که الان سرمان آمده است می آید. آقا شما مقابل صدق کفر را بگذارد خدا، چرا مقابل صدق نفاق را می گذاری؟ « لِِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقینَ بِصِدْقِهِمْ وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ إِنْ شاء[17] » چرا مقابل صدق نفاق را قرار می دهی؟ چون صدق وقتی باشد از دست کفر چیزی برنمی آید، پیغمبر اکرم اصحاب و یارانش و صادقین بودند، آن ابتدا جنگها یکی پس از دیگری مبارزه می کردند. خب کفر چه کار می‏کند؟ کفر دیگر چگونه می تواند قد عَلَم کند؟ وقتی صدق آمد و میدان دار شد چیزی از دست کفر برنمی آید. الان جریان آمریکا چیست، آیا می‏تواند نظام شما را از بین ببرد؟ خنده دار است که یکی مثل آمریکا بتواند نظام را از بین ببرد. به قول آقا می فرماید که اینها از جریان هسته ای راه به جایی نمی برند دلیلش این است که تحریم را زیاد می کنند، اگر از آن راه به جایی می برند دیگر تحریم را زیاد نمی کردند. از تحریم هم نتیجه نمی گیرند، خودشان هم می دانند و دلیلش این است که تهدید نظامی می کنند چون اگر خیالشان راحت بود که با تحریم می توانند نتیجه بگیرند دیگر نیازی به تهدید نظامی نداشتند. جبهه کفر بخواهد نظام شما را از بین ببرد محال ممکن است با این قدرتی که فعلاً خدای متعال داده است. خودش دارد اعتراف می کند که ما با یک ابر حریف طرف هستیم که ملتش به او اعتماد توأم با اعتقاد دارد. خب چگونه می شود با این ملت جنگید؟ به خاطر همین هم نمی جنگد. احمق های سیاسی برمی گردند داخل دل مردم را خالی کنند که یک جوری رعب از آمریکا در دل مردم بیندازند. می گویند نه چند بار خواسته که حمله کند آقا به داد این مملکت رسیده است. بله چند بار خواسته که حمله کند ولی اینکه حمله نکرده چون فهمیده است که اگر حمله کند غلط کرده است و بیچاره می شود و نابود می شود. اگر الان می توانست کودتا کند مگر نمی کرد؟ می توانست مثل حمله طبس کند نمی کرد؟ بابا الان در سوریه اش مانده است آمریکا، هنوز شخصاً ورود پیدا نکرده است. رفت عراق و افغانستان خورد، جاهای دیگر هم دارد می خورد. همین الان شما ونزوئلا را دارید می بینید، عین این اتفاقی که در فتنه شما افتاده بود آنجا هم افتاده است، عین اتفاقی که در مصر افتاده است آنجا هم افتاده است. حالا ونزوئلا بیداری اسلامی نیست ولی عین همین مدل را آنجا ساختند که یک عده ای را راه بیندازی علیه حکومت وقت و یک مدل سازی کند. منفورترین چهره در دنیا الان آمریکا است چه بین کسانی که  مسلمان هستند و چه غیر مسلمان هستند، حتی خود آمریکایی ها. کفر عددی نیست وقتی قدرت اسلام آمد اما چه چیزی می تواند نظام اسلامی را بالا و پایین کند؟ چه چیزی می تواند پایه های حکومت پیغمبر اسلام را بلرزاند؟ کفر نیست، پیغمبر فرمود من بعد از خودم از کفر نمی ترسم چون بعد از من کفر خودش به واسطه باورهای غلط و پلیدی ذاتی اش خودش را نابود می کند. ولی من بعد از خودم از نفاق می ترسم[18]، آن چیزی که باعث می شود صدق سست بشود نفاق است نه کفر. خیلی قاعده ساده ای است، آقا به حضرت عباس ما داریم الان بحث اخلاقی می کنیم. آقا این که اخلاقی نیست دارید راجع به آمریکا حرف می زنید؟ به خدا داریم بحث اخلاقی و اقتصادی و علمی می کنیم، چرا؟ چون وقتی آدم یک ذره فکر می کند که زندگی اش به قول آقا سبک زندگی اش دارد کدام طرفی می رود، به سمت زندگی آمریکایی و غربی و کفری می رود، وقتی آدم یک دقتی می کند و می بیند که در تمام بخش‏های زندگی اش دست فرهنگ کفر نمایان است، یک هجمه عظیم کرده است؛ خب من اگر الان بخواهم اخلاقی و درست زندگی کنم دارم با کفر مبارزه می کنم.

 

 

 

 جایگاه بحث صدق در حوزه فردی و اجتماعی

 

 

ما می گوییم صدق تا در حوزه زندگی فردی بتوانیم با قدرت مقابل هوای نفسمان بایستیم، چون به ما می گویند که هوای نفس تو را جهنمی می کند، ما می گوییم که ای بابا حالا چه کسی رفته جهنم و نیم سوخته بوده که ما برویم، خدا مهربان است و یک کاری می کند. اما تو بگو آن کسی که الان دارد هوای نفسِ تویِ جوان را رهبری می کند کسی است که تو به حضرت زهرا قول دادی با او بجنگی. در جبهه علمی وارد شده ای، کسی که نمی گذارد تو درس بخوانی نگو فکر و خیال و مسائل و تنبلی ام است، ببین چه کسی می خواهد که تو نخوانی. در جبهه حق و کفر ببین چه کسی می خواهد که تو نخوانی، ببین چه کسی می خواهد تو به قله علمی نرسی. صدق یعنی اینکه تو در قله علمی با جنگیدن درس بخوانی نه با ناز، نه با عزّ و التماس. خودت بتوانی باور کنی که در میدان تعلیم و تعلّم داری می جنگی با کفر، اگر غیر از این باشد تو صدق نداری. نه اینکه محکم مرگ بر آمریکا بگویی صدق داشته باشی. زندگی شخصیمان هم همین گونه است، ببین چه کسی سود می برد از ضعف ایمان ما، چه کسی دارد هدایت می کند، خانواده ها را چه کسی دارد هدایت می کند. در اقتصاد، در سیاست، در فرهنگ، صدق وقتی گفته می شود هر کسی باید بیاید در سنگر خودش ببیند. در سنگر من مبارزه فردی، اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، سیاسی، علمی و همه جا. شما در جبهه که می‏جنگی دریایی، هوایی، زمینی، پیاده و سواره و ... است. ببین به نفع چه کسی است که بنده نباشی، ببین به نفع چه کسی است که بی تقوایی کنی، ببین به نفع چه کسی که تنبلی و سستی کنی، ببین آخرش به نفع چه کسی تمام می شود. وقتی از صدق صحبت می شود مقابلش نفاق است، چون نفاق می آید مثل موریانه از درون جامعه دینی را می پوساند. هیچ کس باور نمی کرد، خودشان هم باور نمی کردند دستشان به قتل صدّیقه اطهر آلوده بشود. بعد از اینکه صدیقه اطهر سلام الله علیها را به شهادت رساندند کار سخت تر شد، حالا تو باید یک کسی مثل صدیقه اطهر پیدا کنی. باز امیرالمؤمنین علیه السلام یک فاطمه اطهر داشت.

 

 

 

[1] تفسیر جوامع الجمع ، ص ) روى عن النّبىّ- صلّى اللّه علیه و آله- أنّه قرأها  ثمّ قال: أ تدرون ما الکوثر؟ إنّه نهر و عدنیه ربّى فیه خیر کثیر، هو حوض یرد [3] علیه أمّتى یوم القیامة

[2] سلیم ، ج2، ص 559 ، ح 4

[3] غرر، ص 376

[4] غرر ، ص36

[5] غرر، ص30

[6] الاحتجاج، ج1، ص 75

[7] کشف الغمة، ج2، ص 510

[8] احتجاج، ج1، ص 59 ) سَأَلْتُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَسْتَعْفِیَ لِی عَنْ تَبْلِیغِ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ لِعِلْمِی بِقِلَّةِ الْمُتَّقِینَ وَ کَثْرَةِ الْمُنَافِقِین‏

[9] کنز العمال، ح1734 ) رسولُ اللّه ِ صلی الله علیه وآله : إنّ النِّفاقَ یَبدو لُمظَةً سَوداءَ ، فکُلّما ازدادَ النِّفاقُ عِظَما ازدادَ ذلکَ السَّوادُ ، فإذا استَکمَلَ النِّفاقُ اسوَدَّ القَلبُ .

[10] معارج ، آیه 1

[11] کامل الزیارات، ص222

[12] کافی ، ج4، ص 567) امام رضا ع : إِنَّ لِکُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِیَارَةَ قُبُورِهِم‏

[13] الاحتجاج، ج1، ص99

[14] کافی، ج1، ص200

[15] سلیم ، ج2، ص 580 ) قال سلمان ع : فَمَا اسْتَجَابَ لَهُ مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةٌ وَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَأَمَرَهُمْ أَنْ یُصْبِحُوا [بُکْرَةً] مُحَلِّقِینَ‏ رُءُوسَهُمْ مَعَهُمْ سِلَاحُهُمْ لِیُبَایِعُوا عَلَى الْمَوْتِ فَأَصْبَحُوا [فَلَمْ یُوَافِ‏]  مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا أَرْبَعَةٌ فَقُلْتُ لِسَلْمَانَ مَنِ الْأَرْبَعَةُ فَقَالَ أَنَا وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ الزُّبَیْرُ بْنُ الْعَوَّامِ ثُمَّ أَتَاهُمْ عَلِیٌّ ع مِنَ اللَّیْلَةِ الْمُقْبِلَةِ فَنَاشَدَهُمْ  فَقَالُوا نُصْبِحُکَ  بُکْرَةً فَمَا مِنْهُمْ أَحَدٌ أَتَاهُ غَیْرُنَا ثُمَّ أَتَاهُمُ اللَّیْلَةَ الثَّالِثَةَ فَمَا أَتَاهُ غَیْرُنَا

[16] غیبة نعمانی ، ص56

[17] سوره احزاب ، آیه 24

  [18] نهج البلاغه ، نام 27) الإمامُ علیٌّ علیه السلام : و لَقد قالَ لی رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنّی لا أخافُ على اُمَّتی مُؤمِنا و لا مُشرِکا ، أمّا المُؤمنُ فیَمنَعُهُ اللّه ُ بإیمانِهِ ، و أمّا المُشرِکُ فیَقمَعُهُ اللّه ُ بشِرکِهِ، و لکنّی أخافُ علَیکُم کُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ ، عالِمِ اللِّسانِ ، یقولُ ما تَعرِفونَ ، و یَفعَلُ ما تُنکِرونَ

 

 

 

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین
حاج احمد پـنــاهـیــان
زمان:
جمعه ۳۱ فروردین ماه از ساعت ۲۰
(قرائت قرآن، احکام، سخنرانی، عزاداری)
مکان:
مقتل الشهداء‌ فاطمیه
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است