شب سوم فاطمیه سوم(به روایت ۹۵روز) - ۶ بهمن ۹۸: اگر در مورد ظهور عقلانی صحبت کنیم، با همه دنیا و مکتبها میتوانیم صحبت کنیم. جهان تشنه این عقلانیت است. قدرتهای استکباری در اداره جهان به آخر خط رسیده اند. ایجاد خلأ قدرت در جهان خطرناک است. ما برای برطرف کردن خلأ قدرت در آینده چه فکری داریم؟ انسانهای هوشمند بسمت قدرتی برای جایگزینی قدرت فعلی می روند.
مراسم عزاداری شب سوم ایام فاطمیه سوم به روایت 95 روز هیئت محبین اهلبیت علیهم السلام قم یکشنبه 6 بهمن 98 با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان در مسجد مقدس جمکران برگزار شد.
جای خالی ادبیات توصیفی در حوزه
از ادبیات توصیفی در قرآن و روایات ما زیاد استفاده شده، اما در حوزه علمیه کمتر از این ادبیات استفاده میشود. در قرآن از توصیف معاد زیاد استفاده میشود. برای بهشت و جهنم اوصافی بیان شده، اما ما زیاد از خصوصیات این دو نمیگوییم. یا در توصیف مومنین و توصیف منافقین و کفار در قرآن مفصل مطالب داریم. اما در حوزه ما کمتر به این موضوعات میپردازیم. در مورده پدیده های اجتماعی و تاریخی در قرآن زیاد وصف شده: قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ(نمل 69). أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا(محمد 10). ما طلبه ها معمولا درسی که حاوی توصیفاتی در مورد پدیده های اجتماعی باشد نمیخوانیم. بیشتر فقه را برای استنباط احکام شرعی میخوانیم. و یا به مباحث عقلانی میپردازیم که از جنس توصیف نیستند، استدلالی و برهانی هستند برای اثبات حقانیت امری. مثلا کتاب علمی درباره اسماء و صفات خدای متعال کمتر داریم. بعد از اثبات خدا به توصیف خدا بپردازیم. یا دیگر پدیده های اجتماعی و فردی در جبهه حق و باطل بپردازیم.
بخشی از ادبیات دینی را ما معطل گذاشته ایم. خدای متعال به توصیف حقایق عالم میپردازد. این ضعف را باید برطرف کنیم. برخی اوقات اگر ما توصیف خوبی از یک پدیده داشته باشیم، مردم حتی بدون استدلال آن را قبول میکنند. خوب به تصیویر کشیدن یک موضوع باعث تصدیق آن میشود. اما معمولا ما از این روش استفاده نمیکنیم و سراغ استدلال و اثبات آن امر میرویم. غیر از آنچه اولیای خدا برای ما توصیف کرده اند، غیر از بکارگیری عقل در درک این توصیف ها و در اثبات برخی حقایق دینی، ما از عقل میتوانیم بیشتر از این استفاده کنیم.
هم برای اثبات چنین پدیده ای و هم برای توصیف این پدیده بحث عقلانی شده. سیاق بحث عقلانی هم در آیات و روایات ذکر شده است. از ادبیات عقلانی برای تبیین و توصیف این حقیقت و حتی برای اثبات آن میتوانیم استفاده کنیم. فایده بحث عقلانی درباره یک موضوع چیست؟ وقتی درباره یک موضوعی عقلانی بحث شد، کسانیکه ایمان ضعیفی دارند هم تسلیم میشوند. اگر دیگران مومن به دین ما نشوند، کلام ما چون عقلانی است برای آنها هم قابل فهم و اثبات خواهد بود. از طرفی مومنین وقتی تبیین عقلانی یک بحث دینی را بشنوند، بهتر برایشان آن موضوع تثبیت میشود. اهلبیت فرموده اند سعی کنید کلام ما را عمیقا درک کنید، فقط متعبدانه عمل نکنید. جدای از تعبد، بحث را باید درک عقلانی کنیم: عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَه لَا بِالرِّوَایَه. در روایات دیگری مراتب شیعیان را به مقدار درک عمیقشان از روایات اهلبیت بیان میکنند.
پدیده ظهور امری کاملا عقلانیست
یکی از موضوعات بشدت عقلانی ما که معمولا بعنوان یک عقیده دینی از آن ذکر میشود، موضوع ظهور و قیام و حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در جامعه جهانی است. پیش بینی اینکه ظهور در چه زمانه ای خواهد بود بصورت عقلانی هم ممکن است و هم مطلوب. البته وقت تعیین کردن مورد بحث ما نیست. معنای عقلانی ظهور و ضرورت ظهور از لحاظ عقلانی چیست و این ظهور چگونه اتفاق می افتد؟ به جزییات و اتفاقات زمان ظهور خیلی بند نیستیم. اگر در مورد ظهور عقلانی صحبت کردیم، با همه دنیا و همه مکتبها میتوانیم در این مورد صحبت کنیم.
در بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله مقدماتی که برای پذیرش عقلانی پیامبر پیش آمد کم نبود. یکی از این مقدمات عقلانی این بود که پیامبر صلی الله علیه وآله از یک خانواده پاک و شریف بود. یکی از مقدمات عقلانی انتظاری بود که میان مردم بود. این انتظار به مردم جهت میداد که اگر حق آمد بپذیرند. یکی از مقدمات عقلانی بعثت نبوی شخصیت خود پیامبر صلی الله علیه وآله بود. چهل سال میان مردم متفاوت از همه زندگی کرد. صداقت پیامبر صلی الله علیه وآله کاملا پذیرفته شده بود برای مردم. یکی از مقدمات عقلانی بعثت قرآن کریم بود. ما اصل نبوت را عقلا میتوانیم بپذیریم؛ چرا نتوانیم ظهور را عقلانی بپذیریم. وقتی همین پیامبر صلی الله علیه وآله در مورد ظهور بشارت میدهند، ما می پذیریم. اما این دلیل نمیشود نتوان ظهور را عقلانی بررسی و درک کرد.
نظریه پیشرفته و هوشمندانه حضرت آیت الله بهجت این بود که ایشان کلیه احکام الهی را ارشادی میدانستند. ارشادی به این معنی که اگر خودت در احکام الهی تعقل کنی، آنرا میفهمی. حالا من خدا چون کمکت کردم بهتر و زودتر فهمیدی. ما با عقلمان میتوانیم بهفمیم که مثلا چرا نماز صبح باید دو رکعت خوانده شود. یکی از امور عقلایی هم ظهور حضرت است، و اینکه حکومت ایشان در چه شرایطی پدید می آید. ما حتما نباید نگاهمان به حوادث خاصی باشد که بدون مقدمه در زمان ظهور پیش بیاید. داعش رسما میگفت ما میخواهیم مجسمه سفیانی و حکومت او را برپا کنیم. قبل از ظهور داعش شاید ما نمیتوانستیم بصورت عقلانی و توصیفی پدیده سفیانی را درک کنیم.
قبل از ظهور پدیده سفیانی، آمریکا میگفت نقشه خاورمیانه را تغییر خواهیم داد، و بخصوص بعد از جنگ 33 روزه، برخی در مذاکرات علمی میگفتند که آمریکا و استکبار شریان حیاتی اش در غرب آسیاست، و دشمن شماره یک او هم ایران است. آمریکا در افغانستان و عراق و لبنان شکست خورد، و خودش نمیتوانست وارد جنگ با ایران شود. از طرفی هم باید نبردشان با جبهه حق به مرکزیت ایران را ادامه میدادند، و این مرکزیت را باید تضعیف میکردند. لذا بصورت عقلانی انسان میتوانست بفهمد که دشمن جنگ بین خود مردم منطقه راه بیندازد. طرح جنگ و دعوا بین عرب و عجم در دفاع مقدس شکست خورده بود. تنها راهی که داشتند این بود که جریان وهابیت که دست نشانده انگلستان است را تقویت کنند. در ماجرای طالبان تجربه موفقی در این زمینه داشتند. لذا طرحی شبیه به این را دنبال کردند تا با یک تیر دو نشان بزنند، هم دشمن شیعیان را قدرتمند کنند و هم در منطقه اخلاف و درگیری ایجاد کنند. لذا جریان داعش را با پرچم ابوسفیان به راه انداختند. ملتهای منطقه که با مکتب علوی تقویت شده بودند را با مکتب سفیانی به چالش و ضعف بکشانند. دو سه سال قبل از پدید آمدن جریان تکفیری ها در سوریه و عراق مقدمات آن پیش بینی شده بود.
جهان در آستانه خلأ قدرت
ما اگر چگونگی ظهور و شرایط زمان ظهور را بصورت عقلانی بررسی کنیم به خیلی نتایج روشنی میرسیم. جهان تشنه این عقلانیت است. با این روش میتوانیم با همه جهان و همه ادیان صحبت کنیم. برخی حتی فکرکردن در مورد ظهور را جایز نمیدانند! پس چطور باید به فکر مهیا کردن مقدمات ظهور باشیم؟
در هر جامعه ای خلأ قدرت و بهم ریختگی بدتر از این است که قدرت دست انسانهای فاسد باشد. این تصریح امیرالمومنین علیه السلام و ائمه هدی علیهم السلام هم هست. در عین حال این یک بحث عقلانی است. بالاخره کار باید دست کسی باشد و لو آن شخص فاسد باشد. خود امیرالمومنین علیه السلام به حکومت اسلامی غاصب کمک میکردند.
یکی از استدلالهای تسلیم شوندگان به سلطه غرب همین استدلال است. میگویند فعلا قدرت دست آمریکاست، پس ما هم با آن کنار بیاییم. این بهتر از ایجاد خلأ قدرت در جهان است. اکثر مردم جهان هم که این را پذیرفته اند، و زورگویی استکبار را پذیرفته اند. اما بحث اینجاست که این سیستم برای اداره عالم کارایی خودش را از دست داده، چه ما مقاومت بکنیم چه نکنیم، چه ظلم بپذیریم چه نپذیریم. دوران حاکمیت نظام سلطه پایان یافته. اصلا بحث دینی و عدالتخواهی ما برای مبارزه با ظلم به کنار؛ این بحث فراتر از این است. این نحوه مدیریت عالم در حال شکست خوردن است. دارد یک خلأ قدرت در جهان پدید می آید و این خطرناک است.
برخی مثل رییس جمهور خودمان میگویند راه امنیت یافتن ما این است که با جهان کنار بیاییم، بعد دیگران در کشور ما سرمایه گذاری کنند، و دیگر به ما حمله نمیکنند چون سرمایه خودشان در معرض خطر قرار میگرد. ما جزو منافع آنها میشویم و آنهاه از منافعشان محافظت میکنند. اما امروز این شرایط برقرا نیست. چون نه آنها قدرت مطلق هستند، و نه در جامعه ما سرمایه گذاری خواهند کرد. ترکیه تمام ملاکهای اروپا را پذیرفت، اما اتحادیه اروپا او را نپذیرفت. بیش از نیم قرن ترکیه تلاش کرد. اینکه چنین امری مطلوب نیست به کنار، ممکن هم نیست. با کوتاه آمدن از منافعمان نمیتوانیم امنیتمان را بدست بیاوریم. بحث از ظهور و ضرورت ظهور حضرت را باید از اینجا آغاز کرد. ایجاد خلأ قدرت در جهان خطرناک است. اصلا اگر دینی هم نباشد و وعده منجی ظهور نباشد، شما برای برطرف کردن خلأ قدرت در آینده چه فکری دارید؟ از اینجا به این نتیجه باید برسیم که کسی باید در عالم بیاید تا حکومت کند. محل حکومتش هم باید در حساس ترین نقطه عالم یعنی بین النهرین باشد. این عقلانیست.
جذابیت مقوله ظهور برای مردم جهان
منجی ظهور چه نظامی را باید برای اعمال قدرت در جهان بکار بگیرد؟ خیلی فیلم ساخته اند که یک منجی از منطقه غرب آسیا ظهور میکند و خیلی ها را قتل عام میکند. میخواهند مردم را بترسانند. نحوه حکومت حضرت در جهان انقدر پرجاذبه است، که برای همه مردم امروز جهان قابل فهم و جذاب است. ما نحوه حکومت حضرت را عقلانی بحث نکرده ایم و توصیف نکرده ایم. قسط و عدل چگونه در عالم برقرار میشود؟ آیا فقط این است که دست دزد را قطع کنند؟ یا علاوه بر این اتفاقات دیگری باید بیفتد.
اگر ما بخواهیم از ظهور حضرت یک تبیین عقلانی داشته باشیم، به پرکردن خلأ قدرت توسط حضرت باید توجه کنیم. مهمترین شاخص این خلأ قدرت ظلم و جوری است که عالم را پر کرده. لذا حکومت ظهور باید ظلم و جور را از جهان برطرف کند. این عقلانیست. البته دستورات دینی ما هم به این امر تصریح دارد. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الْعَقْلُ شَرْعٌ مِنْ دَاخِلٍ، وَ الشَّرْعُ عَقْلٌ مِنْ خَارِج. عقل در درون انسان همان شرع است. و شرع همان عقل است که از بیرون به انسان میرسد. هرچه در دین هست کاملا عقلانیست. روایتهای فراوانی در این باره هم وجود دارد.
با از بین رفتن قدرت حاکمه استکبار یک خلأ قدرت در جهان دارد پدید می آید. تزلزلی که برای قدرت نظام سلطه پدید آمده را میتوانیم ببینیم و بفهمیم. رقابت قدرتهای استکباری را میتوانیم امروز ببینیم. این قدرتها تا کی میتوانند باهم مصالحه داشته باشند، در حالیکه منافعشان بشدت در تعارض است. جهان دچار یک خلأ قدرت است. این یعنی مقدمه عقلانی ظهور. انسانهای هوشمند کسانی هستند که بروند بسمت قدرتی که جایگزین قدرت فعلی است. این قدرت چگونه باید باشد؟ این قدرت نمیتواند مشابه نظام قدرت صهیونیستی در عالم باشد. اگر این بحث را برای غیرمسلمانان هم داشته باشیم، همه به آن توجه میکنند و بحث را دنبال میکنند.
در صدر اسلام آنچه که علی علیه السلام را وادار به سکوت کرد، بجز امر رسول خدا صلی الله علیه و آله، این بود که پیامبر به علی علیه السلام فرمود اگر یار نداشتی قیام نکن. تبیین عقلانی این است که اگر تو یار نداشته باشی مردم نمیگذارند حکومت کنی. 25 سال بعد این امر مشخص شد. با اینکه آن زمان شرایط خیلی تغییر کرده بود. از این امر میتوانیم بفهمیم چرا علی علیه السلام روز اول قیام نکرد؛ برای جلوگیری از هرج و مرج در جامعه اسلامی. شیوه حکومت امیرالمومنین علیه السلام بگونه ای است که به داشتن یار و وفادار از بین مردم خیلی وابسته است. لذا علی علیه السلام قدرت را بدست نگرفت، و این خلأ قدرت بوسیله افرادی که میدانیم پر شد. اما از جایی که پای فاطمه سلام الله علیها به میان آمد ماجرا از یک حادثه طبیعی اجتماعی تغییر پیدا کرد. کوره ای برای تبیین و تقویت عقلها و دلها پدید آمد، و این کوره آتشش دامن فاطمه سلام الله علیها را گرفت. برای اینکه ما شیعیان از کنار نبرد و تقابل جبهه حق و کفر بسادگی عبور نکنیم، فاطمه زهرا سلام الله علیها جانش را در این راه تقدیم کرد. اولیای خدا کارشان این است که حق را به مردم برسانند، و در این راه شیعیان را یاری و راهنمایی کنند. فاطمه زهرا سلام الله علیها فدای حق فهمی و حق طلبی شیعیان شد.
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر