لالایی لایی اصغر نور دو چشم مادر
لالایی که رفته برات بیاره آبی اکبر
چه نگاهت عجیبه مثل بابا غریبه
روی لب هام برای لبات امن یجیبه
سیدی یابن زهرا
----------------------------
بابا می گفت که عازمی، مادرتم دعا کن
به خدا یه حاجت دارم، مادر برام روا کن
نمونم بعد بابا ببینم ارباً اربا
با اسباشون بتازن قتلگاه بی مهابا
سیدی یابن زهرا
------------------------------
یه قدم سوی خیمه میرم و برمی گردم
بدونی پشت خیمه چه جوری دفنت کردم
کی جدا کرده سرت پیش چشم مادرت
نوک نیزه چه جوری جا شده این حنجرت
سیدی یابن زهرا
---------------------------------
اباصالح العجل منتقم ثارالله
مددی کن سیدی به لشکر حزب الله
آتشی زینبیه زده آل امیه
سر میبرن شب و روز پیش چشم رقیه
سیدی یابن زهرا
--------------------------------
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر