یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ساعت ۱۲:۲۹

شب میلاد امام جواد(ع) سه شنبه 8 اردیبهشت: فکرنکنید نسبت با اهل بیت(ع) به تنهایی به درد می خورد! محبت و ولایتی نفع داردکه منشأ آن عبودیت خدا باشد

حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان:
یک وقت فکر نکنید ولایت و نسبت با اهل بیت(ع) به تنهایی به دردتان می خورد! اگر معصیت خدا را بکنید، ولایت به دردتان نمی خورد. محبت و ولایتی نفع دارد که منشأ آن عبودیت خدا باشد...
شب میلاد امام جواد(علیه السلام) - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) - 8 اردیبهشت 94 - قم - مقتل الشهداء فاطمیه(سلام الله علیها)

پیش‌شرط ولایت‌پذیری توحید است

اگر کسی به خدای متعال متصل شد و ایمانش عمیق شد، اهل صبر پای ولایت و حق خواهد بود. به حضرت جواد‌الائمه (علیه‌السلام) با وجود دارا‌بودن تمام دارایی‌ها و قابلیت‌ها آن هم بعد از دوران امام‌رضا (علیه‌السلام)، توجه لازم نشد، و نسبت به آن حضرت تردید و شک وجود داشت. مشکل همین‌جا بود. امام‌هادی (علیه‌السلام) چه فرمود؟ فرمود «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُم»،[1]‏ «اگر کسی اراده الله کرد» «بَدَأَ بِكُم». «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم‏» ، «کسی که قصد الله کرد»، قصد الله کردن یعنی چه؟ یعنی خواست عبد شود چون الله با نام‌های دیگر خدای متعال متفاوت است. رب، خالق، رازق، ماشاءالله چقدر نام و وصف وجود دارد اما نام الله از همه نام‌های الهی برتر است و ناظر به جایگاه عالی و اعلی و حاکمیتی و قدرت خدای متعال است. شما نباید قسم والله بخوری، اگر کارد به استخوان برسد آنجا می‌توانی البته با شرایط خودش. مگر خیلی مسئله مهم باشد که ائمه والله قسم بخورند، الله خیلی جایگاه عظیمی دارد. امام‌هادی (علیه‌السلام) فرمود «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم‏» ، کسی متوجه امامش است که قصد الله دارد و می‌خواهد عبد باشد. آن کسی که می‌خواهد عبد باشد، اراده الله دارد و سراغ ائمه‌هدی (علیهم‌السلام) و ولایت می‌رود.

صحبت‌های آقای روحانی راجع به کار و کارگر را می‌شنیدم دیدم خیلی قشنگ صحبت می‌کند. همه آن مواضعی که مقام معظم رهبری می‌فرمایند مطرح می‌شد؛ ولی وقتی داخل بدنه قرار می‌گیریم نتیجه متفاوتی می‌بینیم. گاهی‌اواقات در سفرها به مؤسسات کوچک و کارگاه‌های تولیدی کوچک کارآفرین ـ همانی که آقا فرمود ـ برمی‌خوریم. به‌هر حال هر کسی نمی‌تواند کارمند بشود، این مؤسسات و کارگاه‌های کوچکتر، به قول آقا با فشاری که بانک‌ها می‌آورند نمی‌توانند دوام بیاورند. مهمان مجموعه‌ای دولتی بودیم، که اخیراً تصمیم گرفته‌شده خصوصی باشد. عده‌ای با سرمایه‌های کلان آمده‌اند، از یک طرف خصوصی شده که باید باشد ولی نباید باشد. یعنی چیزی است که باید باشد که بدتر از این نباشد. بین بد و بدتر، این بد است منتها اگر این بد هم نباشد آن بدتر حتماً می‌آید. باید باشد ضمن اینکه از همین راه هم میلیاردها میلیارد ارز از کشور خارج می‌شود. باید جلوگیری بشود لذا لازم است این شرکت سراسری که در شهرهای اصلی نمایندگی هم دارد برقرار باشد، کارمند و عموماً کارگر هم دارد.

از این طرف باب خصوصی‌شدن باز می‌شود از آن طرف یک اتفاقی می‌افتد که یکدفعه جلوی واردات باز می‌شود، دیگر کسی قاچاق این جنس را جلوگیری نمی‌کند، جنس خراب و مسموم و مسئله‌دار وارد می‌شود. قبل از این خیلی محکم جلوگیری می‌کردند اما چون با خصوصی‌شدن، واردات دست خصوصی سپرده می‌شود و خصوصی هم نمی‌آید زحمت بکشد کار تولید کند، از بیرون و رانت‌های دیگر استفاده می‌کند و وارد می‌کند. اگر وارد هم بکند آن کسی که قبلاً در این شرکت کار می‌کرده متضرّ می‌شود و چقدر کارگر بیکار می‌شوند، چقدر بازار کار می‌خوابد. خیلی دردمندانه است وقتی ببینی در بدنه برخلاف حرف آقا عمل می‌شود درصورتی‌که آقا فرمود جلوی واردات را بگیرید، فشار بانک‌ها کم بشود و تولید بالا برود که کار تولید شود. همه ما هم می‌گوییم که این باید بشود، امروز هم آقای رئیس‌جمهور همین را می‌گفت که باید این بشود بعد بیاییم در بدنه ببینیم آن مسئول انجام نمی‌دهد، نمی‌دانم مسئول میانی یا انتهایی است، گوش نمی‌دهد یعنی منافع او اجازه نمی‌دهد گوش بدهد! خب چرا؟ چرا یک مدیر عامل و مؤسس و پولدار به حرف ولایت گوش نمی‌دهد؟ چرا به ملت خودش خیانت می‌کند؟

چون «مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُم»‏ اگر کسی توحید داشت، از ولایت قبول می‌کند و‌الّا نمی‌پذیرد «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم‏». پس اینکه ما به خدا نزدیک بشویم یک دستورالعمل اخلاقی نیست. باور می‌کنید من خودم به این معنا توجه نکرده‌بودم، فکر می‌کردم بالاخره توصیه است که هر کسی به خدا نزدیکتر بشود آن دنیایش خیلی بهتر است؛ نه، این نیست ما اگر مقرب نشویم نمی‌توانیم زندگی کنیم بعد هم نمی‌توانیم زندگی بسازیم. ما الآن دو مأموریت داریم، یکی زندگی‌کردن برای خودمان، مملکتمان، انقلابمان، استقلالمان، امنیت و عزتمان؛ یکی هم اینکه زندگی می‌سازیم. ما تازه در مسیر پیغمبر‌اکرم (صلی الله‌علیه‌وآله) قرار گرفتیم، تازه آمدیم سراغ اسلام حقیقی. اسلام حقیقی چه بود؟ اسلام حقیقی اسلامی بود که بشریت را نجات بدهد تازه ما در مسیر نجات بشریت قرار گرفتیم. در طول 1400 سال خیلی خون‌ها رفته تا ما به این نقطه رسیدیم، حالا می‌بینی گاهی اوقات بچه‌های این نسل در دانشگاه‌ها یا حتی حوزه‌های علمیه یا محیط‌های کاری و درسی، سست و تنبل و تن‌پروراند.

آینده آمده‌است

می‌دانی ما در چه شرایطی هستیم؟ کسی که می‌خواهد درس بخواند واقعاً باید درس بخواند، نه‌اینکه درس بخواند تا آینده‌دار بشود، آینده آمده‌است ما آینده را داریم. قدیم پدر و مادرهای ما می‌گفتند درس بخوانید تا سری در سرها باشید. در جلسه‌ای که برای کارگرها بود به آنها گفتم تو را به خدا به وضعیت کار در مملکت اینگونه نگاه نکنید و اینطور نباشد که به بچه‌هایتان بگویید درس بخوان مثل من کارگر نشوی. پیغمبر‌خدا (صلی الله‌علیه‌وآله) کارگر بود، پیغمبران کارگر بودند. پیغمبر دست کارگر را بوسید و فرمود «دست کارگر به آتش جهنم نمی‌سوزد»، «لا تمسّ النار». چرا پیغمبر اینگونه می‌گوید؟ چرا اینجوری است؟ ما فکر می‌کنیم کارکردن فقط برای نان درآوردنِ شخصی خودمان است. واقعاً حواستان باشد، پدر شما یک مجاهد فی‌سبیل‌الله است، دارد جهاد می‌کند چون دارد دو تا کار می‌کند. هم کار می‌کند تا خانواده‌اش را اداره کند، عزتش حفظ شود، سلامت معنوی و مادی‌اش حفظ بشود، فرزندانش را اداره کند، اینها نورانیت می‌آورد. از آن طرف هم در هر بخشی و جایی که کار می‌کند در واقع دارد باری از این نظام اسلامی بلند می‌کند.

بعضی از کشورها مثل عربستان کارگرهایش را از کشورهای دیگر می‌آورد، معلوم است این کشور چه می‌شود. می‌گوید عربستان پول دارند! پول داشته‌باشد ولی خوار است، عربستان چقدر خوار است! راحت موم دست آمریکا می‌شود و راحت جنایت می‌کند، باید جنایت کند اگر جنایت نکند زنده نمی‌ماند چون با حمایت کفر روی پاست. به خودش و سرمایه‌های درونش متکی نیست. امروزه هر کسی در هر حوزه‌ای سرمایه درونی را تقویت کند جهاد کرده‌است. مگر جهاد فی‌سبیل‌الله چیست؟ یعنی جهد و جدّ و تلاش تا اینکه حکومت حقه مستقر و مستحکم بشود، این هم نمونه اصلی است. نزدیک‌شدن به خدا اینگونه نیست؛ خیلی از نهادهای انقلابیمان اشتباه فکر می‌کنند مثلاً می‌گوید این آقا مدیریت اجرایی و عملیاتی حتی نظامی و رزمی باشد، این آقا مدیریت معنوی و فرهنگی و ... ، این دو را از هم جدا می‌کند. پیغمبراکرم (صلی الله‌علیه‌وآله) در حکومت این کار را کرد؟ اینها را از هم جدا کرد؟ به سازمان‌ها کاری ندارم، ممکن است در تشکیلات جایی اقتضا بکند که جدا بشود ولی اینطور نیست که در یک مجموعه، مدیر و مسئول و کارفرما با کسی که کار معنوی می‌کند یک تافته جدابافته باشد . ما به خدا نزدیک می‌شویم تا بتوانیم زندگی کنیم نه‌اینکه به خدا نزدیک می‌شویم تا بتوانیم بمیریم. چون هرچه به خدا نزدیک بشویم توجه ما به ولایت بیشتر می‌شود، هرچه توجه ما به ولایت بیشتر شد معرفت و محبت ما هم بیشتر می‌شود، هرچه توجه بیشتر باشد تعلق هم بیشتر می‌شود. هرچه تعلق یعنی معرفت و محبت بیشتر شد و اطاعت کردیم رشد می‌کنیم این قواعد الهی اسلامی است.

بدون ولایت نمی‌شود زندگی کرد

می‌پرسم چرا ولایتی هستید؟ می‌گوید اعتقادمان این است. اعتقاد چیست؟ بدون ولایت نمی‌شود زندگی کرد. ما چون عاقل هستیم ولایتی هستیم، عقل می‌گوید باید از ولایت اطاعت کنی. وقتی قانون جهان به این صورت نوشته شده‌است من کجا بروم؟ من سراغ چه کسی بروم؟ قانون این عالم اینگونه نوشته شده‌است. من با تقرب به خدای متعال می‌توانم خوب زندگی کنم، با دوری از خدای متعال زندگی‌ام به‌هم می‌ریزد. به هم ریخته. 1400 سال است که داریم تاریخ را نگاه می‌کنیم، بهترین اشخاص مثل امام‌جواد (علیه‌السلام) آمد - بله نه سالشان بود ولی نه‌سال و غیر نه‌سال ندارد- امام‌جواد (علیه‌السلام) وقتی بعد از امام‌رضا (علیه‌السلام) امامت را به عهده گرفت همان موقع یک منبر کوتاهِ چند کلمه‌ای شروع کرد، دستش را آورد بر دهان مبارکش گذاشت و گفت بس است دیگر نگو. «لَوْ لَا تَظَاهُرُ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ دَوْلَةُ أَهْلِ الضَّلَالِ وَ وُثُوبُ أَهْلِ الشَّك‏»[2] این سه عامل باعث شده‌است من دستم را بر دهانم بگذارم حرف نزنم.

یک‌وقتی ما امام‌جواد (علیه‌السلام) را وصف می‌کنیم ، ما مگر چقدر می‌فهمیم؟ یک‌وقتی امام‌رضا (علیه‌السلام) می‌فرماید «الَّذِي لَمْ‏ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلى‏ شِيعَتِنَا مِنْهُ»، «فرزندی به باعظمتی در برکت مثل او به دنیا نیامده‌است». شما حساب بکن در برکت، آن وقت این امام و شخصیت و مولود بیاید به مقام امامت برسد، حکومت را هم به او بدهد. یک‌وقت کسی مفید است ولی جایگاه ندارد و کاری از او نمی‌آید. قربان خدا بروم که نظام مدیریتی‌اش شایسته‌سالاری است، به آن کسی که بیشترین برکت و علم و صفا و معنویت و خلوص را می‌دهد حکومت را هم می‌دهد. خدای متعال به امام‌جواد (علیه‌السلام) هم حکومت داده‌است هم سیاست. امام‌رضا (علیه‌السلام) می‌فرماید «نَحْنُ سَادَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ مُلُوكٌ‏ فِي‏ الْأَرْضِ»[3]‏ یک آقازاده نه‌ساله اما هم حاکمِ بر عالم، هم آقای عالم.

خب خدا داده‌است پس مشکل چیست؟ مشکل پیروان امام هستند. متاسفانه دوران حیات امام‌جواد (علیه‌السلام) خیلی کوتاه بود، جوان‌ترین امام؛ همه ائمه جوان بودند ولی منظور این است که امامت امام‌جواد (علیه‌السلام) در دوران جوانی تمام شد، منظور این است در 23ـ24 سالگی امام‌جواد (علیه‌السلام) به شهادت رسید. امامی که مثل ایشان در این سن به شهادت برسد نداریم، هستی از نعمت امام‌جواد (علیه‌السلام) محروم شد. بعد هم امام‌هادی (علیه‌السلام) است. امام‌جواد (علیه‌السلام) 10ـ12 سال امام بود، یعنی آدم‌هایی که امام‌هادی (علیه‌السلام) دارد آنها را هدایت می‌کند آدم‌های دوران امام‌جواد (علیه‌السلام) هستند. امام‌هادی (علیه‌السلام) دارد به شیعیان امام‌جواد (علیه‌السلام) می‌گوید به خدا نزدیک بشوید تا توجه شما به ما جلب شود، گیر شما مبنایی و ریشه‌ای است. امام‌جواد (علیه‌السلام) را از دست دادیم خوب شد؟ به شیعیان می‌گوید. چرا می‌گویی به شیعیان می‌گوید؟ چون امام‌هادی (علیه‌السلام) می‌فرماید در زیارت ائمه (علیهم‌السلام) این زیارت را بخوانید، خب چه‌کسی زیارت ائمه (علیهم‌السلام) می‌رود؟ دارد به محبین و شیعیان و پیروانشان می‌گوید. حتی اگر اهل تسنن هم باشند همین است، آنهایی که ارادت دارند و خدمت امام می‌روند. مسئله اینجاست، مسئله خداست البته مطلبی را بگویم ما الآن با هم حرف می‌زنیم که باید چه کنیم و نباید چه کنیم ولی راستش را بخواهید رسیدن به این قله‌ها، یک امر درونی است. یعنی باید کاری کنی تا خدا تو را متوجه خودش کند که در اثر توجه و تقرب او متوجه ولایت بشوی، این را در نظر داشته‌باش. امام‌جواد (علیه‌السلام) فرمود «اولین چیزی که مؤمن نیاز دارد توفیق خدا است»، «تَوْفِيقٍ‏ مِنَ‏ اللَّهِ».[4]

پیشی‌گرفتن دغدغه‌های دنیوی بر دغدغه‌های ایمانی مانع اقامه امر خدا

پس شما برای چه دارید این حرفها را می‌زنید؟ اینجا هیئت است و هیئت ظرف توسل و تمسک است درست است. همین الآن که شما از خانه راه افتادید بیایید هیئت مدام پاک شدید، الآن که نشستید یک مَلک کنار شما نشسته و دارد مدام استغفار می‌کند. این پاکی و طهارت برای چیست؟ برای اینکه بتوانی به خدا نزدیکتر بشوی «وابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة»؛[5] «به وسیله ائمه (علیهم‌السلام) به خدا نزدیک بشویم». از آن طرف در خانه ائمه (علیهم‌السلام) هم که آمدی «الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ‏ النَّاس‏»[6] ابتلا هم داریم و حاجاتمان را بگیریم. برای چه این بحث‌ها را مطرح می‌کنیم؟ برای اینکه منبر هیئت بگذرد؟ خیر، برای اینکه این هیئت و این مجلس ذکر نتیجه عملی داشته‌باشد. منبر نمی‌نشینیم که فقط معارف یاد بگیریم نتیجه عملی‌اش چیست؟ اگر فهمیدیم مسئله و نیاز کجاست آن وقت در خانه خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از خدا این مسئله را می‌خواهیم. مشکل الآن در جامعه اسلامی این است که دغدغه‌های زندگی شخصی ما خیلی از دغدغه‌های زندگی ایمانی و دینی ما بیشتر است. یعنی مردم بیشتر از اینکه بخواهند به فکر اقامه امر خدا روی زمین، تشکیل حکومت امام عصر (علیه‌السلام)، سعادت نوع بشر، نجات مظلومین و مستضعفین که اصل اسلام باشند بیشتر به فکر این است که گلیمش را از آب بیرون بکشد. یعنی دغدغه‌های فردی ما خیلی بیشتر از دغدغه‌های اجتماعیمان است.

دیروز در اصفهان بعد از منبر، یک‌نفر گفت حاج‌آقا جاهایی که خیلی هم حزب‌اللهی نیستند مثل همین‌‌جا و همین‌جوری حرف می‌زنید؟ پیرمرد و جانباز بود. گفتم اتفاقا چون جاهای دیگر هم اینجوری حرف زدم گفتند بیا اینجا هم همانطور حرف بزن. گفت خیلی سال بود ما در این منطقه اینجوری مطلب نشنیده بودیم. گفت همین چند وقت پیش -اسم بزرگواری از قم را برد- ایشان آمد اصفهان سخنرانی داشت آنهم در جلسه‌ای که طیف انجمنی‌ها و شیرازی‌ها و ... با زرنگی با چند مجموعه قاطی شده‌بودند و یک جلسه چند هزار نفری درست کرده‌بودند ولی من می دانستم بانی جلسه چه کسانی هستند. گفت من به این حاج‌آقا گفتم شما که از قم آمدید می‌دانید کجا منبر آمدید؟ گفت کجا. گفتم اینها اینگونه هستند شما انقلابی و ولایی هستید، حالا که منبر آمدید پس لطف کنید و روی منبر به انقلاب و امام و آقا اشاره‌ای کنید؛ می‌دانید که مردم با یک اشاره راضی می‌شوند. گفت باشد خیال شما راحت باشد. گفت شب شهادت امام‌هادی (علیه‌السلام) بود، حدود یک ساعت و خورده‌ای از فضائل امام‌هادی (علیه‌السلام) صحبت کرد و یک کلمه حرف نزد، حتی آخر یک دعا هم برای جهان اسلام و یمن و انقلاب و آقا و امام و ... نکرد!

پیرمردگفت می‌روی قم برو به او بگو که سر پل صراط یقه‌ات را می‌گیرم، من به تو گفتم و تو گفتی من این کار را می‌کنم، من به هوای تو در جلسه نشستم، تو نگفتی و من در آن جلسه یک سیاه‌لشگر شدم، الآن چگونه توبه کنم؟ بگو چرا ایشان از آقا نگفت؟ گفتم اتفاقاً من هم یکبار همین مطلب شما را به ایشان گفتم که فلانی، فلان‌جا که رفتی صحبت کردی و هر شب تا ده شب ده‌ هزار نفر مشتری داشتی چرا مسائل روز را نگفتی؟ تو که مسائل روز را می‌دانی! گفت آن جلسه از من می‌خواهد که من اینگونه وارد مسائل روز نشوم، فقط از امام‌حسین (علیه‌السلام) بگویم. گفتم پس به همان کسی که به تو گفته‌بود در مسائل روز و سیاسی ورود نکن، منبر برود. وقتی او به تو بگوید که چه چیزی باید بگویی، پس او باید منبر برود، چرا تو منبر رفتی؟! تو منبر می‌روی آن حرفی را که گردنت است بگویی « الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ»[7] خدا باید به تو خط بدهد نه خلق خدا.

اگر قرار باشد خلق خدا به ما خط بدهد دیگر چرا منبر می‌رویم، ببخشید دلقک هستیم؟! دلقک کاری را می‌کند که مستمعش می‌خواهد دلقک کاری را می‌کند که بیننده‌اش می‌خواهد. چرا اینگونه است؟ چون منافع شخصی من به منافع دینم ترجیح دارد . گفت فلان روحانی دیگر را می‌شناسی؟ گفتم بله ـ همه اینها صادرات قم هستند ـ گفت جایی بر علیه آقا حرف زد. گفت می‌دانی کدام هیئت به اصفهان دعوتش کرد؟ فلان هیئتی که فلان و فلان و فلان است، چند هزار نفر را جمع کردند و او را دعوت کردند. فقط می‌گردد ببیند چه کسی با نظام یک گوشه مسئله پیدا می‌کند زود دعوتش می‌کنند، پنج یا ده شب دعوتش کردند و شبی پنج میلیون هم به او دادند! زود جذبش می‌کند. این آقا را می‌شناسم که بچه حزب‌اللهی و ولایی و انقلابی است یک جایی حرفی از دهانش درآمد، بعدش هم گفت منظور من این نبوده. ولی آن‌طرفی‌ها دنبال این می‌گردند. گفتم حالا آنجا که آمد راجع به اعتقادات و امام و آقا و انقلاب چیزی گفت؟ گفت نه یک کلمه حرف نزد، خب منافع شخصی ما ترجیح دارد. اینی که می‌گویند آقا به خدا نزدیک شو برای زندگی‌کردن ماست نه برای بهشت و جهنم ما. چون اگر ما بخواهیم زندگی بکنیم باید تحت مدیریت ائمه (علیهم‌السلام) زندگی کنیم و از آنها اطاعت کنیم و پیش برویم.

زندگی عزت‌مندانه تحت مدیریت ائمه (علیهم‌السلام)

اگر تحت مدیریت ائمه (علیهم‌السلام) زندگی کنیم رشد می‌کنیم، هم رشد مادی و هم رشد معنوی، روایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را با هم خواندیم. حضرت فرمود «زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْه‏»؛[8] «اگر شما تحت ولایت ائمه (علیهم‌السلام) صبر کنید و استقامت بورزید نعمت برای شما فراوان می‌شود، عافیت شما طولانی‌مدت می‌شود، عزت پیدا می‌کنید، دشمنان ذلیل و خوار شما می‌شوند، بزرگواری و آقایی پیدا می‌کنید». فرمود «جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَايِقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً» آن جاهایی که بلا و پیچیدگی و مشکلات می‌آید خدا به آدم‌هایی که اطاعت می‌کنند و سختی تحمل می‌کنند تحت امر ولیّشان راه بُرون‌رفت می‌دهد. مقام معظم رهبری این جمله‌ها را می‌فرمود. آقا می‌فرمود «تحریم کند راه دارد و راهش اقتصاد مقاومتی است»، این همان راه برون‌رفت، «فرجاً مخرجا» است، هر چیزی راهی دارد. «فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَكَانَ الذُّلِّ» آنجایی که معمولش این است که آدم خوار بشود این آدم عزیز می‌شود. «وَ الْأَمْنَ مَكَانَ الْخَوْفِ»  آنجایی که معمولش این است که بترسد نمی‌ترسد و به امنیت می‌رسد، اینها برای زندگی است. این حرف‌ها برای آخرت است یا دنیا؟ ذلت پیدا نمی‌کند و عزت پیدا می‌کند برای دنیاست، خوف و امن و امان برای دنیاست، راه برون‌‌رفت پیدا می‌کند خب این برای دنیاست. «فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً»، «خدا به آنها حکومت می‌دهد»، در دنیا خدا به آدم حکومت می‌دهد. «وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً» ، «آدم را پیشوا می‌کند و مردم دنبالش راه می‌افتند».

همان رسالتی که انقلاب شما دارد و باید الآن الگو باشید و همه دنبال شما راه بیفتند. جوانان قبل از شما الگو شدند و این انقلاب‌ها در جهان شد ـ شهدا را می‌گویم ـ همه این انقلابی‌‌ها گفتند ما به آنها نگاه کردیم، شما هم الآن باید الگو بشوید. در چه چیزی الگوی بشوید؟ در کشتن الگو شوید؟ نه‌خیر آنها الگوی کشته‌شدن شدند، شما باید در ساختن نظام اسلامی و استقرار تمدن اسلامی الگو شوید. شما جوانان بعد از شهدا و جنگ هستید. امروز شبکه افق نشان می‌داد در لیبی و عراق و سوریه؛ چه جوان‌هایی مثل دسته‌گل، می‌جنگد و چفیه‌اش را نشان می‌دهد و می‌گوید من این چفیه را از حرم امام‌خمینی خریدم! خودش عراقی است و آنجا مهد چفیه است، ما می‌رویم از عراق چفیه سوغات می‌آوریم. ولی بچه حزب‌اللهی پیامک می‌دهد کاربردهای چفیه این است که صورتش را خشک می‌کند، سفره نان و کمربند و سایه‌بندش می‌شود و ... . مقایسه کن ببین او یک چفیه از حرم امام خریده و در جنگ گردنش است و می‌گوید من سرباز خمینی (ره) هستم.

خدا شاهد است در یکی از همین حوزه‌های علمیه بچه حزب‌اللهی می‌گوید من هم چفیه می‌انداختم ولی برداشتم. بچه حزب‌اللهی ولایی، از آنهایی که در فتنه کتک خورده و ... . پرسیدم چرا برداشتی؟ گفت جایی رفتم به من گفتند چفیه انداختی بیایی اینجا تا کارت راه بیفتد؟ من هم برداشتم. در دلم گفتم خیلی کار خوبی کردی چفیه را برداشتی چون آدم‌های بی‌جنبه و بی‌ظرفیتی مثل تو نباید چفیه بیندازند که به خاطر یک حرف چرت یک کسی در بیاوری. اگر این چفیه برای تو خط و آرمان و قداست بود با حرف یک نفر برنمی‌داشتی، به تو برخورده چفیه را برداشتی، آدمِ اینقدر هواپرست و نفس‌پرست که نباید چفیه بیندازد. آن‌وقت یک جوان می‌آید ایران می‌رود حرم امام زیارت می‌کند و چفیه می‌خرد، با این چفیه به عشق اینکه من سرباز روح‌الله هستم با داعش می‌جنگند. من کاری به چفیه ندارم مهم این است که او یک‌جوری می‌خواهد اتصالش را به امام برساند. تا یک دوربین دیده که از ایران آمده‌است می‌گوید من با شما هستم، من با امام هستم.

از خدا، خدا را بخواهید

می‌فرماید «وَ قَدْ بَلَغَتِ الْكَرَامَةُ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ‏ مَا لَمْ تَذْهَبِ الْآمَالُ إِلَيْهِ بِهِم» اینها برای زندگی دنیاست. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید اگر شما پای امام و ولیّت استقامت کنی خدا کرامت و بزرگواری و آقایی‌ای به تو می‌دهد که آرزویش را هم نمی‌توانستی بکنی. عقل تو به اینجا نمی‌کشد که حتی آرزویش را بکنی، خوابش را هم نمی‌دیدی. من بچه قبل از انقلاب هستم، به خدا و پیغمبر (صلی الله‌علیه‌وآله) قسم خوابش را هم نمی‌دیدیم ایران یک روزی سر بلند کند. فقط سر بلند کند نه اینکه آقای عالم هم باشد، خوابش را هم نمی‌دیدم. امام‌جواد (علیه‌السلام) می‌فرماید «اولین نیاز تو توفیق خداست»، توفیق خدا در چه؟ در اصلی‌ترین چیزهایت اول باید فکرش را بکنی، در مناجات‌های فردی‌ات با خدا بگو که خدا باید تو بخواهی. من فهمیدم اگر به تو نزدیک بشوم متوجه ولیّم خواهم بود و بوسیله ولیّم رشد می‌کنم و زندگی من عوض می‌شود اگر متوجه تو نباشم این اتفاق نمی‌افتد. خدایا خودت باید به من توجه بدهی. خدایا تو نگاهت را نسبت به من عوض کن، من هر کسی بودم غلط کردم هر جوری فکر کردم حالا آمدم در اختیار تو هستم. خودت را به من کرامت کن، ماه رجب ماهی است که خود خدا را از خدا بخواهید یعنی خدا باید خودش را به ما بدهد والّا ما... چند سالت است؟ در این چند ساله چه شده‌است؟

نزدیکی به ولایت با تقرب به خدا میسر می‌شود

بگذار یک روایت از امام‌باقر (علیه‌السلام) بخوانم همه ما باید به این روایت دقت کنیم، روایت نابی است. فرقه ضالّه شیرازی و ... می‌گویند محبت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را داشته‌باش تمام هستی و بهشت تضمین است. نه‌خیر آن روایت‌هایی که دیدی بعضی‌هایش واقعاً درست است اما کنار این روایت درست است. امام‌باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید «وَ اللَّهِ، مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ»[9]. اول بحث گفتیم که ائمه (علیهم‌السلام) همینجوری قسم «والله» نمی‌خورند، از آن قسم‌های کفاره‌دار است. می‌فرماید «والله خدا به ما برائت نداده‌است» از جهنم برائت نداده‌است که به هر کسی دلمان بخواهد بگوییم هر کسی با ما باشد و ما را دوست داشته‌باشد بگوییم تو دیگر جهنم نمی‌روی. خودتان را به ما نسبت ندهید و بگویید که خدا می‌بخشد، می‌فرماید «وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ»، یک‌وقتی فکر نکنید خدا با ما خیلی نسبت فامیلی و قرابت دارد و به خاطر ما همه شما را می‌بخشد. انصافا روایت تکان‌دهنده‌ای است.

ما هیئتی‌ها خیلی‌وقت‌ها چند قطره اشک می‌ریزیم و دو تا کار می‌کنیم می‌گوییم خدا می‌بخشد. گاهی‌اوقات ما حزب‌اللهی‌ها و ولایی‌ها هر کاری دلمان بخواهد می‌کنیم. «لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ» ما حجتی نداریم برویم بگوییم خدا زود باش به این دلیل و حجت آن چیزی که ما می‌خواهیم انجام بده؛ ما هیچ‌چیزی نداریم. «وَ لَا نَتَقَرَّبُ‏ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ» می‌فرماید آن‌چیزی که خود ما اهل‌بیت (علیهم‌السلام) را به خدا نزدیک کرده‌است فقط طاعت است هیچ‌چیز دیگری نیست. آن چیزی که امام‌حسین (علیه‌السلام) را به خدا نزدیک می‌کند فقط طاعت است نه امام‌حسین (علیه‌السلام) بودنش. آن چیزی که ما را به خدا نزدیک می‌کند فقط طاعت است نه قیافه و عنوان و چفیه و اشک و شغل و انقلابی‌گری. امام‌باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید ما ائمه (علیه‌السلام) را هیچ‌چیزی به خدا نزدیک نمی‌کند جز طاعت. «وَ لَا نَتَقَرَّبُ‏ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَايَتُنَا» شماها هم همینجور هستید، اگر مطیع خدا شدید «تَنْفَعُهُ‏ وَلَايَتُنَا». از بالا به پایین است، اگر مطیع خدا شدی ولایت‌مداری تو نفع دارد والّا ندارد. بگو من شیعه‌ام، شیعه اهل اطاعت نباشد قعر جهنم است، فقط اسم و عنوان است. می‌فرماید «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ‏ وَلَايَتُنَا»  تو حرف خدا را گوش نده ولایت ما به هیچ درد تو نمی‌خورد.

امام‌هادی (علیه‌السلام) فرمود تقرب به خدا شما را به ولایت نزدیک می‌کند. می‌فرماید اگر عبد خدا شدی ولایت به دردت می‌خورد، مطیع نشدی ولایت به دردت نمی‌خورد. تو معصیت خدا بکنی ولایت می‌خواهد چه‌کار بکند؟! وقتی خود ائمه (علیهم‌السلام) می‌گویند ما با طاعت به خدا نزدیک می‌شویم ما با چه‌چیزی می‌خواهیم به خدا نزدیک بشویم؟ ما می‌خواهیم با ائمه (علیه‌السلام) به خدا نزدیک بشویم؟ هر کسی این را گفته‌است سر ما کلاه گذاشته‌است. امام‌رضا (علیه‌السلام) فرمود «لَا يَنَالُ‏ أَحَدٌ وَلَايَةَ اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَة»؛ «احدی به ولایت خدا نخواهد رسید الا به طاعت»، فکر نکنید با منِ علی‌بن‌موسی‌الرضا می‌توانید بروید و برسید. امام‌رضا (علیه‌السلام) فرمود، فکر نکنید این نسبت و نزدیکی شما به ما به‌دردتان می‌خورد. طرف بچه‌هیئتی است هرجوری دلش می‌خواهد در خانه عمل می‌کند، هرجوری دلش می‌خواهد درس می‌خواند، هر جوری دلش می‌خواهد کاسبی می‌کند، هر جوری دلش می‌خواهد معصیت و ... را قاطی می‌کند.

تردید در ولایت نتیجه عدم اتصال به خدا است

می‌فرماید «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ‏ وَلَايَتُنَا»، «اگر معصیت خدا را بکنی ولایت به‌درد نمی‌خورد». بعد می‌فرماید «وَيْحَكُمْ لَاتَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَاتَغْتَرُّوا»، «وای بر شما به ما مغرور نشوید»، این جمله امام‌باقر (علیه‌السلام) نفس‌گیر است. جوان‌ها را جمع می‌کنند و می‌گویند همین که محبت علی (علیه‌السلام) را داری راحت باش! چه می‌گویی؟ آن محبت و ولایتی که منشأش عبودیت خداست نفع دارد، اگر منشأ ولایت، عبودیت خدا نباشد نفع ندارد. که نداشت قربانت بروم، امام‌رضا (علیه‌السلام) چقدر عاشق داشت؟ صدها هزار، بگو میلیون‌ها، شیعه هم داشت. بعد از امام‌رضا (علیه‌السلام) تب اطاعت باید بالا برود، امام‌رضا (علیه‌السلام) کشته شده‌است، پس همه باید پای رکاب فرزند و پاره تنش بیایند ولی این‌طور نبود. در انقلاب اسلامی وقتی امام از دنیا رفت مجلس خبرگان مقام معظم رهبری را انتخاب کرد. خیلی‌ها جا خوردند چون توقع دیگری داشتند لذا آن سال‌های اول به جهت اینکه خیلی‌ها آقا را قبول نداشتند ایشان خیلی بیشتر زجر کشید. دارم خوبان را می‌گویم، خوبان، آقا را باور نداشتند. اگر دقت کنید در این سال‌های اخیر است که از آقا حمایت می‌شود، و باور دارند به اینکه آقا حقّاً می‌تواند و اداره می‌کند، کسی مثل او نیست، شجاعت و تدبیرش... همه‌ اینها برای این 10 -15 سال اخیر است، سال‌های اول هیچ‌کس حرفی نمی‌زد چون تردید داشتند که آیا می‌تواند یا نمی‌تواند. ولی باز مردم پای آقا ماندند.

امام‌رضا (علیه‌السلام) از روز اولی که امام‌جواد (علیه‌السلام) به دنیا آمده‌است می‌فرماید «لَمْ‏ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلى‏ شِيعَتِنَا مِنْهُ»[10] هیچ فرزندی به عزمت برکت جوادالائمه (علیه‌السلام) به دنیا نیامده‌است». از روز اول جواد‌الائمه (علیه‌السلام) را معرفی کرده‌است، بعدش هم خود جوادالائمه (علیهم‌السلام) و علم و اعجازش بود، یکی از کارهایی که امام‌جواد (علیه‌السلام) داشت اعجاز بود. هدایتِ او، مقابله با جریان‌های انحرافیِ فکری در همان حیات کوتاهش، جاانداختن قصه مهدویت، مقابله با افکار التقاطی که احزاب و گروه‌های مختلف آورده‌بودند، حضرت جواد‌الائمه (علیه‌السلام) در همه فضاها سرآمد بود. پس چرا پای امام‌جواد (علیه‌السلام) نایستادند؟ چون تردید کردند. تردید برای چیست؟ «لَمْ يَرْتابُوا»[11] برای مؤمنین حقیقی است، چرا تردید؟ چون در شیعیان ایمان نبود. ایمان نیست، اتصال به خدا نیست. خدایا به حرمت امام‌جواد (علیه‌السلام) در این ماه خودت یعنی ماه رجب ما را به ذات اقدست متصل بگردان. ما را عبد خودت مقرر فرما. خدایا معاصی ما را بعد از آمرزش مبدل به حسنات بگردان. خدایا به وسیله طاعت خودت ما را ولایی و شیعه علی و اولاد علی و امروز پیرو ولیّ‌فقیه از نسل اولاد علی بگردان. می‌خواهی این دعاهای قشنگ مستجاب بشود یک صلوات جوانانه به امام‌جواد (علیه‌السلام) هدیه کن. 


[1]  ... مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ‏ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم‏... .(من لا یحضره الفقیه،ج2،ص615؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره)

[2] بحار الانوار،ج50،ص108

[3] عیون أخبارالرضاعلیه السلام،ج2،ص57

[4] قال الامام أبی جعفر محمد بن علی علیهما السلام:الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِيقٍ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ (تحف العقول،ص457؛ بحارالانوار،ج72،ص65)

[5] سوره مائده،آیه35

[6] من لا یحضره الفقیه،ج2،ص613

[7] سوره أحزاب،آیه 39

[8] زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْه‏... جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَايِقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَكَانَ الذُّلِّ وَ الْأَمْنَ مَكَانَ الْخَوْفِ فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً وَ قَدْ بَلَغَتِ الْكَرَامَةُ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ‏ مَا لَمْ تَذْهَبِ الْآمَالُ إِلَيْهِ بِهِم‏ (نهج البلاغة،خطبه 192)

[9] وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَةٌ وَ لَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ قَرَابَةٌ وَ لَا لَنَا عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ وَ لَا نَتَقَرَّبُ‏ إِلَى اللَّهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ‏ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ‏ وَلَايَتُنَا وَيْحَكُمْ لَاتَغْتَرُّوا وَيْحَكُمْ لَاتَغْتَرُّوا(کافی(ط-دارالحدیث)،ج3،ص193)

[10] کافی(ط-دارالحدیث)،ج2،ص102

[11]  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون‏( در حقيقت، مؤمنان كسانى‏اند كه به خدا و پيامبر او گرويده و [ديگر] شك نياورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد كرده‏اند؛ اينانند كه راستكردارند.) (سوره حجرات،آیه 15)

پیوندهای مرتبط

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

یادواره ۱۸شهید روضه فاطمیه قم
 
با سخنرانی حجت الاسلام
حاج احمد پـنــاهـیــان
با مرثیه سرایی
حاج عباس حیدرزاده
زمان:
جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان:
حرم‌مطهر حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)
شبستان امام خمینی(قدس سرّه)
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است