حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان:
رفقا! اگر در دنیا دنبال سختی نباشید، دنیا سختیاش را به شما تحمیل میکند و در نهایت شما را خوار میکند. یکی از ویژگیهای دنیا این است که دنیاطلب را خوار و حقیر میکند. لذا در مسیر اهل بندگی بنا بر این است که تو دنیا را خوار کنی! میفرماید: «آنهایی که عاشق خدا میشوند چه کسانی هستند؟ آنهایی که با خودشان کاری میکنند که دنیا در نظرشان خوار و حقیر شود». دنیا را پیش خودت کوچک کن. دنیا را چگونه پیش خودت کوچک میکنی؟ دنیا با سختیها و پیچشهایش میخواهد به قول معروف حال تو را بگیرد و تو را به ذلت بکشد. قبل از اینکه دنیا اراده کند که تو را مغلوب خود کند، تو خود به سراغ سختیهایش برو. در این صورت دنیا میخواهد چه کار کند؟! اینجاست که دنیا خوار میشود...
جلسه هفتگی هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) - 4 اردیبهشت 94 - قم - مقتل الشهداء فاطمیه(سلام الله علیها)
دلت پاک باشد!
گذشته از این، نگاه کشاورز هم باید به آسمان باشد. توکل به خدا میکند و همه زحمتاش را میکشد، در انتها معلوم نیست آیا از زحمتاش نتیجه میگیرد یا خیر؟! آیا باران میآید؟! سرما و آفت نمیزند؟! همین اتفاق در زندگی طبیعی ما هم رخ میدهد. برخی مانند فرقه ضاله بهائیت میخواهند دین اسلام را سهل و آسان جلوه بدهند. میگوید: «شما دلت مؤمن باشد، چه کسی گفته که شما شرایع و احکام و نماز و روزه را انجام دهید؟!» متأسفانه خیلیها هم به این انحرافات جذب میشوند. آمار مشخصی ندارم لکن بر اساس مشاهداتم از شهرهای مختلف، میگویم که در بعضی از شهرها- نسبت به دهه اول و دوم انقلاب- جمعیت بهائیها چند برابر شدهاند. میگویند: «فقط دلت پاک باشد!» وقتی کم کم شرایع را از دین حذف کردی، وقتی عمودِ خیمه دین که نماز است را حذف کردی، دیگر چه چیز از دین باقی میماند؟! بعد از آن است که بسیاری از کثافتکاری ها و لجنکاریهایی که از قبل دوران انقلاب بود، به راحتی در نهان ادامه پیدا میکنند.
صبر، ظاهری تلخ و میوهای شیرین!
صبر بر حق، تلخ است. انتظار شیرینی نباید داشت. در تمرین دوران کودکی و نوجوانی ما در نظام تربیت دینی نیز همینگونه است. کودک بین سنین 7 تا 14 سال اسیر است و پدر و مادر باید بر آن امیری کنند. به این معنا که والدین باید به فرزند خود بگویند که این کار را بکن و آن کار را نکن و به قول معروف امر و نهیاش کنند. نه اینکه کودک را لوس کنند و بگویند: «بچه ام اینجا ناراحت شده است!» ناراحت شود! وقتی چیزی به صلاح او نیست، باید از آن دوری کرد. میپرسد: «من وادارش کنم که نماز بخواند؟» بله! وادارش کن نماز بخواند. واجب نیست، اما تو باید وادارش کنی. باید با انجام یک سری بایدها و نبایدهایی که ظاهرش تلخ است ولی بعد نتیجه اش حلاوت و شیرینی دارد، عادت کند.
به دوستان جوان و نوجوان خود توصیه ای داریم و آن اینکه: «در زندگی روزمره به دنبال سختی بگردید نه اینکه بایستید تا سختی بیاید سراغ شما». شنیدید که میگویند: «طرف دنبال دردسر میگردد!» اتفاقاً همین است. ننشین تا یک سختی بیاید با این حول و هراس که «حالا چه میشود؟!» بسیار دیدهاید که بعضیها زندگی نمیکنند. میگویی: «چرا ازدواج نکردی؟» میگوید: « خرج و ناناش را از کجا بیاورم؟!» میترسد! میدانی چرا میترسد؟ به خاطر این است که از کودکی عادت کرده است که از سختی فرار کند و دنبال یک راه آسانتر بگردد. فکر و خیال سختی، او را از وظیفهاش باز میدارد. لذا اگر کسی میخواهد واقعاً مبارزه با نفس کند، باید دنبال سختی بگردد و به قول معروف رویِ دنیا را کم کند! دنیا بالذات یک چنین جُرثومهای است. خدایا این دنیا چه پدیده پلشتی است! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبه همام میفرماید یکی دیگر از صفات متقین اینست که «أَرَادَتْهُمُ الدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا»[3] «دنیا به دنبال متقین میدود ولی اینها از دست دنیا فرار میکنند». یک آدم با تقوا جنس دنیا را میشناسد.
دنیا وفا ندارد، ای نور هر دو دیده[4]
بگرد و سختی پیدا کن!
رفقا! اگر در دنیا دنبال سختی نباشید، دنیا سختیاش را به شما تحمیل میکند و در نهایت شما را خوار میکند. یکی از ویژگیهای دنیا این است که دنیاطلب را خوار و حقیر میکند. لذا در مسیر اهل بندگی بنا بر این است که تو دنیا را خوار کنی! میفرماید: «آنهایی که عاشق خدا میشوند چه کسانی هستند؟ آنهایی که با خودشان کاری میکنند که دنیا در نظرشان خوار و حقیر شود». دنیا را پیش خودت کوچک کن. دنیا را چگونه پیش خودت کوچک میکنی؟ دنیا با سختیها و پیچشهایش میخواهد به قول معروف حال تو را بگیرد و تو را به ذلت بکشد. قبل از اینکه دنیا اراده کند که تو را مغلوب خود کند، تو خود به سراغ سختیهایش برو. در این صورت دنیا میخواهد چه کار کند؟! اینجاست که دنیا خوار میشود. میگوید: «من زندگی عادی و طبیعی خودم را دارم». می گویم: «برو و زندگیات را خراب کن!» یعنی چه؟! اگر زندگی تو روال عادی دارد، برو روالاش را عوض کن و بگو من باید در زندگیام سختی بکشم. من وقتی زندگیام دارد روی ریل خودش پیش میرود با خود میگویم که این دنیا برای من یک نقشه کشیده است! این دنیا نامرد است. میخواهد مرا با سختی از میدان به در کند. دیگر وقتی خودم مشتاق سختی باشم، دنیا میخواهد چه کار کند! دستاش رو است! هرچند این مسئله در بسیاری از آیات و روایات ما نیز امده است، لکن به تجربه، در شهدا، این روحیه را دیدهام. مثلاً در منطقه به هر کس دو پتو میدادند، فرد میتواند از یک پتو بهعنوان زیر انداز و از دیگری بهعنوان بالش استفاده کند. ولی بسیاری از افراد در جبهه، به یک پتو بسنده میکرند. روایتی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است که- بسیار در هیئتها تکرارش کردیم- میفرماید: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا»[8] «کار با فضیلت، کار سخت است» بگرد و سختی پیدا کن!
فرض بفرمایید شما در میان دوستانتان یک نفر هست که در برخورد با او باید سختی بکشی، یک نفر هم هست که تعامل با او اصلاً برای تو سختی ندارد. برو و شروع کن دور آن رفیقی که برایت سختی دارد بگرد. چرا؟ تو چه کار میکنی؟! بگو چیزی نیست! در کردستان همه از سرما یخ میزدند، میگفتیم: «این سرما میخواهد ما را به زحمت بیاندازد؟!» بچه ها میگفتند: «نه! سرد نیست!» میگفتیم: «سرد است! تو داری از سرما میلرزی!» به خود میگفتیم: «نه! سرد نیست!» خدا شاهد است با اینگونه برخورد سرما از بدنم میرفت. میدانی دلیل چیست؟ قصه قصهی دنیاست! او میخواهد با سرمای هوا کاری کند که جنگیدن برای تو سخت شود. وقتی بگویی «سرما چیست؟! این که چیزی نیست!» دنیا دیگر میخواهد چه کار کند؟!
زمانی صدمهای به سر ما وارد شد و چند روزی با این درد دست و پنجه نرم کردیم. به خودمان آمدیم و دیدیم این درد به قول معروف دارد ما را بازی میدهد. گفتم: «خدایا این درد را بیشتر کن! و هیچ کس هم نیاید به داد من برسد». درد بیشتر و بیشتر شد تا اینکه به یک سقفی رسید. درد رفت و آنوقت این بودم که داد میزدم که این درد کجاست؟! بنا بود تو با این درد از میدان به در شوی، وقتی این درد را بیشتر طالب شدی، دنیا باید برود سراغ یک حربه دیگر، این دیگر اثر ندارد. حال در این مبارزه چه کسی خوار و ذلیل شده است؟! اسرائیلیها در فلسطین خوار هستند یا فلسطینیها؟ وقتی یک کودک سنگ برمیدارد و به سمت یک تانک پرتاب میکند، چه کسی خوار است؟!
این یک قاعده عملیاتی است. البته من عرض میکنم که این روحیه بایستی در زندگیها تبدیل به یک روال شود. نه اینکه مقطعی و در یک دوره 5ـ6 ماهه اینگونه باشد و سپس فراموش کند. یعنی اگر دنیا به تو رو کرد و به یکباره پول هنگفتی آمد با خود بگویی «ببین! من بنا دارم سختی بکشم!»
فردی نزد امام حسن مجتبی (علیهالسلام) آمد و با مشاهده سر و وضع و آن نان جوی خشک به حضرت گفت: «من در مدینه آقایی را پیدا کردم که متمکن است. بیا نزد او برویم. این نان خشک چیست که میخوری؟!» آقا فرمود: «نه! تو برو». بعدها این فقیر فهمید که سفره دار خود امام حسن مجتبی (علیهالسلام) است که الآن دارد اینگونه زندگی میکند.
رفاهطلبی و ذلت
اصل بر این است که اگر بخواهی در دنیا ملازم حق باشی، باید سختی بکشی. البته نجات و رشد هم در همین است. در میان سختی کشیدنها، آثار و برکات سختیکشیدن و صبر بر حق از همه بیشتر است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز به چند نمونه از این آثار اشاره فرمود. از جمله اینکه: «فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِه»،[9] «هرگاه در تفاوت دو حالت نیک و بد ایشان اندیشه کردید، اختیار کنید هر کاری را که ایشان به سبب آن ارجمند گشتند» ملازم هر چیزی باش که تو را به عزت برساند. هیچ وقت دور چیزی که ذلیلات میکند نگرد. ملازم یعنی به خودت واجب کن که عزت تو حفظ شود.
در همین هیئت شخصی بود خوش اشک و خوش صدا و خوش سینه زن . خوابهای قشنگی هم میدید که البته ربط داشت به سلسله اجدادیاش که از علما بودند. آنها هم خوابهای صادق زیادی میدیدند. بچه خوب و باصفا و خادمی بینظیر بود. در درس هم عالی و جزء طلبههای تیزهوش حوزه بود. تا اینکه ازدواج کرد و بهقول معروف معلوم شد که پاشنه آشیل او کجاست. همسرش بانویی محترمه از یک خانواده مذهبی بود ولی آن خانم گفت که زندگی سختی داشتهام و دیگر نمیخواهم اینگونه زندگی کنم. میخواهم مرفه زندگی کنم. این هم چون خانماش را خیلی دوست داشت و از طرفی درآمد بالایی هم نداشت، خودش را به هر دری زد تا برای همسرش زندگی مرفهی فراهم کند. بعدها از طلبگی و هیئت بیرون آمد. بین دوست و فامیل که دیگر جایگاهی نداشت. راننده اتوبوس شد و اتوبوساش را با کلی مواد مخدر گرفتند. زندان رفت و به همین ترتیب دارد پیش میرود! من این را به چشم دیدم.
حضرت فرمود مواظب باش عزت دینیات به هیچقیمتی خدشهدار نشود. خداوند متعال میفرماید: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»؛[10] «مال و فرزندان زینت و زیبایی زندگی دنیا هستند». ولی نفرمود که ولیّ و صاحب تو هستند. تو مرد هستی و باید خواستههای همسرت را مدیریت کنی. همسر پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هم ـ آن همسرش که سوار شتر سرخ مو شد- خیلی چیزها میخواست، کداماش را پیغمبر اجرا کرد؟!
اسلام و اهمیت عزت نفس
ملازم امری باش که در زندگی ذلیلات نکند. احکام دینی ما چقدر قشنگ است! در بحث قرض میگوید شما اگر قرض بگیری مکروه است ولی اگر قرض بدهی مستحب است. فرهنگ را می بینی؟! میگوید تا کارد به استخوانات نرسیده است قرض نکن. بعضیها اصلاً زندگیشان روی قرض است! از این قرض میگیرد میدهد به آن، از آن قرض میگیرد و میدهد به این! میتوانستی ماشین یک مدل پایینتر بگیری، چرا نگرفتی؟ تو خانه این مدلی می گرفتی میتوانستی خانهای چند متر کوچکتر بگیری، اما نگرفتی! آنقدر قرض میگیرد که در آخر میگوید: «بیچاره شدیم! دنیا به ما پشت کرده است!» عزیزم تو خودت برای خودت مشکل ایجا میکنی. در روایات ما آمده که قانع باش تا غنی شوی. مگر مجبور هستی که چنین چیزی بپوشی و اینگونه بگردی؟! دین میگوید اصلاً کراهت دارد قرض بگیری. ولی از آن طرف میگوید به مؤمن تا مؤمن قرض بده تا نرود از غیر بگیرد و ذلیل شود. اصلاً احکام اسلامی ما را در فرایند عزت میبرد. خب اگر اینگونه باشد چه میشود؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید اگر بر دین صبر کنی و استقامت بورزی به این چند برکات میرسی.
آثار و برکات صبر بر حق در کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
«و زاحت الاعداء له عنهم، و مدت العافيه به عليهم وانقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه عليه حبلهم» فرمود اگر صبر بر حق کنی، دشمن از تو دور میشود و نمیتواند با تو کاری کند. اگر چنین کنی مدت عافیت تو طولانی میشود، با عافیت از نعمت برخوردار و پیوند رشته بزرگوارىتان استوار میشود. [11]
اگر رهبر معظم انقلاب پای حق صبر نمیکرد و ما یک رهبری داشتیم وقتی که فشار میآوردند ایشان منعطف میشد و کوتاه میآمد، شما 36 سال عافیت و امنیت نداشتید. طولانی شدن مدت عافیت را مدیون چنین رهبر و چنین ملتی هستیدکه اینگونه استقامت میورزد. فرمود از برکات صبر بر حق این است که مدت عافیت طولانی میشود. دیگر چه برکاتی دارد؟! نعمت فراوان میشود، بزرگوار میشوید و نکته بعدی این است که تفرقه از شما بیرون میرود. تفرقه محصول موقعیتی است که صبر بر حق نباشد.
یکی از موضوعات تفرقه که در تمام این 36 سال همیشه جزو بحث های ما هم هست، بحث رابطه با آمریکاست. رهبر معظم انقلاب روزی فرمودند اصلاً خودِ موضوع مذاکره با آمریکا، موضوع تفرقه است. هر کار کنی این مسئله تفرقهانگیز است. این تفرقه اینطور ایجاد میشود که یک عده میگویند باید در برابر استکبار منفعل باشیم و یک عده میگویند باید مقتدر باشیم. چنین اختلافاتی از صدر اسلام هم بوده است، « فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْم»[12] الآن هم این مشکل وجود دارد. نمیدانم آیا در زمان ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هم اوضاع به همین منوال خواهد بود یا خیر؟! سؤال اینجاست که چرا این اختلاف ایجاد میشود؟ یک طرف صبر بر حق نمیکند و میگوید آقا بس است دیگر. کسانی که الآن خواهان ایجاد رابطه با آمریکا هستند لزوماً همهشان آمریکایی و ضدانقلاب نیستند. دیدهاید گاهی اوقات در سخنرانیهای خود چه جانانه آمریکا را میکوبند؟ پس مشکل چیست؟ او دیگر نمیتواند صبر کند و به قول معروف بریده است. به فرموده مقام معظم رهبری بعضیها پشیمان شدند. خب اگر صبر بر حق نکنی، در جامعه تفرقه ایجاد میشود. لکن آن چیزی که تفرقه را از بین میبرد، همین صبر بر حق است. میبینید صبر بر حق و استقامت چه آثار و برکاتی دارد! در ادامه خطبه 192 نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «حَتَّى إِذَا رَأَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْأَذَى فِي مَحَبَّتِهِ وَ الِاحْتِمَالَ لِلْمَكْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَايِقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَكَانَ الذُّلِّ» وقتی خدا میبیند که اینها بر استقامت بر دینشان مُجدّ هستند و به خاطر محبت خدا صبر میکنند، خدا اینها را عزیز میکند و آنجایی که همه میترسند، اینها نمیترسند و مقتدر هستند.
تشکیل حکومت جهانی، آینده محتوم صابرین
بچههای یمن را میدیدی چگونه صحبت میکردند؟! دشمن بمب فسفری میریزد روی سرشان و آنها با چه دل شیری حرف میزدند. در ادامه حضرت میفرماید: «فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً»
آیا میتوانی ادعا کنی که این قانونی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) گفته است همه جا برقرار نمیباشد؟! چه کسی مثل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این راه را میشناسد؟ امیرالمؤمنینی که میفرماید راههای آسمانها را بهتر از راههای زمین میشناسم. اینکه دیگر چیزی نیست! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید که این زندگی، همهاش برای من یک بازیچه است. بیا من به تو بگویم که در آسمانها چه خبر است! تو اگر اهل آسمانها و ملکوت شدی، بیا آنجا به تو بگویم که چه کار کنی. علی(علیهالسلام) این است. ابنسینا، با الهام از حدیث نبوی، در شأن علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) گفت: «جنابش خالقی باشد که بر خلقش دو صد عالم/ بههر عالم دو صد آدم، بههر آدم دو صد حوا» علی(علیهالسلام) را نمیشناسیم اگر به حقیقت گفته او تردید کنیم.
اینکه حضرت امام (ره)، رهبر معظم انقلاب و دیگران میفرمایند که در این انقلاب ما همهاش دست خدا را میبینیم، این یعنی «ماشاء الله». یعنی آنچه که خدا خواسته است.
در همین سفر اخیر رفته بودیم بنده خدا راننده ما می گفت حاج آقا فلان سخنرانی را گوش کردی؟ گفتم: «متأسفانه من وقت سخنرانی گوش کردن ندارم». گفت: «یعنی میشود؟» گفتم: «یعنی چه میشود؟» حالا یک عزیزی در سخنرانیاش اوضاع یمن را تحلیل کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که این اتفاقات منجر به ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) خواهد شد. گفتم: «آیا در اتفاقاتِ یمن و امثال آن دنبال ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) میگردی؟! مگر تو ظهور را نمیبینی؟! تو قدرت خدا را میبینی. قدرت خدا یعنی قدرت بقیه الاعظم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را داری میبینی ولی باز میگردی. مثل آن ماهی است که در آب است، میگویند که آب حیات بخش است! تو خود در آب هستی. آنچه که خدا اراده کرده است را نمیبینی؟! تو چگونه زندگی میکنی؟!»
نامه تاریخی امام (ره) به گورباچف
تو نمیبینی! چون اگر آدم ببیند، امید دارد به اینکه «فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً» من قاعده حکومت را این قرار دادم. مگر نمیخواهی حکومت کنی؟! مقام معظم رهبری به آلسعود اخیراً چه فرمود؟! فرمود قطعاً محکوم به شکست است. استکبار جهانی و غرب قطعاً محکوم به شکست است و نابود میشود. شوروی را حضرت امام (ره) میفرمود که دیگر باید بروی در موزه پیدایش کنی! این حرف را زمانی گفت که هنوز داشت حکومت میکرد. در زمان حیات کمونیسیم گفت که دیگر تمام شد! حضرت امام (ره) آقای جوادی آملی را هم به شوروی فرستاد. بدون هیچ تعلقی عرض میکنم که نظیر آیتالله جوادی آملی خیلی نادر و کم است. فقط رفتار این شخصیت را نگاه نکنید. ایشان خیلی از چیزهای دیگر دارد که خیلیهایی که علم دارند از ان بیبهرهاند. میخواهم بگویم که حضرت امام (ره) دقیقاً میدانست که چهکسی را انتخاب کند و بفرستد به بلوک شرق و آنجا را کن فیکون کند. خاطرات گورباچف را در ملاقات با علامه جوادی آملی بخوانید. آیا میدانید کمونیسم چه مکتبی بوده و چند سال حکومت داشتهاند؟! اینکه امام (ره) پرچم را به دست چه کسی بدهد خیلی مهم است. در یکی از جنگها، به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گفتند: «امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دستش از کار افتاده است! پرچم را از علی (علیهالسلام) گرفتند». آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پرچم را گرفت و گفت بدهید به علی(علیهالسلام) با دست چپاش نگه دارد. رایة من باید دست علی (علیهالسلام) باشد. آن زمان که حضرت امام (ره) علامه جوادی املی را به شوروی سابق فرستاد، علامه جوادی آملی در قم یک شخصیت مفسر آن هم از نوع خاصی از تفسیر بود. خدایا از این دست یاران ولایت را هر روز بیشتر از پیش مؤید و منصور بدار.
سبک زندگی اسلامی و تشکیل حکومت جهانی
آیا میخواهی حکومت کنی؟! تمام ائمه (علیهمالسلام) را به خاطر همین که آنها خلائف خدا بر روی زمین باشند و حکومت کنند، از دست دادی. همه چیز به همین صبر بستگی دارد و صبر تو، به تمرین شخصی تو در زندگی شخصیات بستگی دارد. بسیار مهم است که تو چه بخوری و چه بپوشی و چگونه زندگی کنی. چرا مقام معظم رهبری میگوید بروید سراغ سبک زندگی؟ چون این سبک زندگی صحیح و اصولی است که از شما یک شخصیت شیعه درست میکند.
خودتان را دست کم نگیرید!
حاج آقای لطفی در همین هیئت محبین اهلبیت، در سال 69، استکان میشست. آن موقع جمعیت ما 10ـ15 نفر بود. ایشان قبلاً مسئول رادیو معارف بودند الآن دیگر مدیریت کل شبکه استانی قم با ایشان است. خود ایشان هم بخواهد آنجا کار کند نیاز به عناصر کارکشته در همین فضا دارد که با ادبیات انقلاب و دین و ولایت آشنا باشد. چند نفر از ما میتوانیم به او کمک کنیم؟ خدا توفیق میدهد. البته که ما نباید دنبال پست و مسئولیت و جایگاه باشیم که اگر حبّ ریاست داشته باشیم، فاتحهمان خوانده است. ولی اگر قابلیت نشان بدهی به خدا، خدا استفاده میکند. باور کنید که از زندگی شخصی ما، زندگی سیاسی ما شکل میگیرد. از روحیات، افکار، تمنیات و گرایشهای شخصی، زندگی سیاسی ماشکل میگیرد. اگر کمی در دل حبّ دنیا باشد یا خدا از تو استفاده نمیکند یا تو را امتحان میکند. یک موقعیت به تو که در آن چنان زمین بخوری که نتوانی بلند شوی! بر اساس این فرمول امیرالمؤمنین (علیهالسلام) زندگیهایمان را باید درست کنیم.
در ادامه خطبه 192 نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً» اگر صبر بر حق کنید، شما پیشوایان امتی خواهید شد که همه به شما نگاه میکنند. شما خط میدهید. در کودیک به مقام معظم رهبری گفتند که تو یک روزی رهبر دنیا میشوی، گفت: «این حرفها کدام است؟!» در عالم رؤیا به مادر ایشان گفتند: «این فرزند شماست؟» گفت: «این بچه من نیست که در آغوش من است!» میگفت دیدم قنداقه حضرت یوسف (علیهالسلام) در آغوش من است. بعد به من گفتند که این فرزند تو دارای ملک و حکومت و ولایت میشود. گفتم نه این بچه من نیست.
امثال این خانمها الآن شما را آقای دنیا کردند
تشکر میکنم از خانمهای هیئت که یک عدهشان پنجشنبه خدمت خانم مؤمنهای در امامزادهای در کهک رفتند. بانویی که واقعاً الگوی صبر و استقامت است. باید صدای این خانم را شنید و زندگی سراسر ایثارش را دید. صدای ایشان را بگذاریم تا آقایان بشنوند تا بفهمیم چه کسی مرد است؟! من و تو مرد هستیم یا این خانم مرد است. میگفت دو تا بچه دارم. هیچکس را ندارم که بچه ام را نگهدارد. بعد باید مرد خودم را هر روز ببرم بیمارستان ساسان تهران یا بیمارستان دیگری که این بیمارستان در ارتفاع است. از این طرف دو تا بچه ام یکی را باید بغل بگیرم دیگری چادرم را بگیرد. میگوید تاکسی مرا برده است، مرد من آنجا بستری است اگر بالا سرش نباشم دستی دستی او را میکشند چون موج انفجار او بالاست. یک روز رفتم دیدم که او را در سلول انفرادی انداختند! باید بالای سر مرد خودم هر روز باشم تا زنده بماند. یک زن جوانِ 20 الی 25 ساله هر روز برود و تهران برگردد. بعد میگوید یک محرم ندارم که بچهام را به او بسپارم. دو پسر 9 و 5 ساله دارد. میگوید تاکسی مرا میبرد و پای کوه پیاده میکرده. من باید این کوه را باید بالا میرفتم و به ساختمان میرسیدم. چگونه در یک مسیر مالرو این بچه را بغل بگیرم و دیگری را دستم بگیرم؟! چند بار نزدیک بود سقوط کنم. بعد از مدتها، آمبولانس آمد و مرا برد. آنجا بود که فهمیدم که بیمارستان یک مسیر دیگری هم داشته که ماشین میرفته و جلوی بیمارستان نگه میداشته است! تاکسی مرا پایین کوه پیاده میکرد و یک نفر هم به من نمیگفت از مسیر جاده بیا. یک زندگی سراسر سختی و زجر. اطرافیان هم مدام به او میگویند که تو از عهده نگهداری همسرت بر نمیآیی. او را رها کن! او با این درصد موج انفجار، به تو رحم نمیکند. میگوید: «گفتم نخیر!».
چه کسی مرد است؟ این زن مرد است یا من؟! چند مشکل کوچک که بر میخورم، دین، اخلاق و حتی رنگ خودم را هم میبازم. قبلاً آقایان را برده بودیم خدمت ایشان، همه چیز را نگفته بود اما خانمها که رفتند احساس نزدیکی کرده بود و ایشان خیلی از چیزها را فرموده بود.
آقایان گوش بدهید! امثال این خانمها شما را الآن آقای دنیا کردند. فکر کردید این احزاب و گروهها و اینهایی که در انتخابات سر یک رأی، سر همدیگر را میشکنند برای این انقلاب کاری کردهاند؟! اینها زندگی خودشان را هم نمیتوانند اداره کنند!
شما را به خدا این جمله را حفظ کنید، برایتان خوب است! جوانها! نور کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را در قلبتان جای دهید. جوانها، این کلام امیرالمؤمنین است حفظ کن. «إِذَا رَأَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْأَذَى فِي مَحَبَّتِهِ» آنقدر عاشق خداست که میگوید یک وقت کاری نکند محبوبش-یعنی خدا-ناراحت شود. «وَ الِاحْتِمَالَ لِلْمَكْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ» اگر چنین باشد، اینها باعث میشود تا شما به حکومت و قدرت برسید. نظام اسلامی شاخص میشود. شاخص و همه چشمها به جمهوری اسلامی خواهد بود. خدا مهر بزرگواری را برای اینها ثبت میکند، «فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً وَ قَدْ بَلَغَتِ الْكَرَامَةُ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ مَا لَمْ تَذْهَبِ الْآمَالُ إِلَيْهِ».
[1] اصول کافی، ج2، ص91.
[2] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول/ج5/ص159 – بحارالانوار(ط-بیروت)/ج67/ص225
[3] نهج البلاغه، خطبه 193 معبروف به خطبه متقین
[4] حافظ
[5] بحارالانوار(ط-بیروت)، ج75، ص 117؛ تحف العقول، ص245
[6] اللهوف علی قتلی الطفوف(ترجمه فهری)/ ص 114
[7] . بحارالانوار، ج39، ص313.
[8] بحار الانوار، ج67، ص191، باب 53.
[9] . وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ الْأَعْمَالِ فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَة... حَتَّى إِذَا رَأَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْأَذَى فِي مَحَبَّتِهِ وَ الِاحْتِمَالَ لِلْمَكْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضَايِقِ الْبَلَاءِ فَرَجاً فَأَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَكَانَ الذُّلِّ وَ الْأَمْنَ مَكَانَ الْخَوْفِ فَصَارُوا مُلُوكاً حُكَّاماً وَ أَئِمَّةً أَعْلَاماً وَ قَدْ بَلَغَتِ الْكَرَامَةُ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ مَا لَمْ تَذْهَبِ الْآمَالُ إِلَيْهِ بِهِم... . (نهج البلاغه، خطبة 192).
[10] کهف، آیه 46
[11] نهجالبلاغه، خطبه 192.
[12] سوره محمد(صلی الله علیه وآله)، آیه 35: پس سستى نورزيد و [كافران را] به آشتى مخوانيد
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر