حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان:
ارجاع به ولایت در موارد تنازع، از شعبه های استقامت در دین است؛ استقامت در دین، تنها ایستادگی در هنگام مبارزه با امریکا یا عدم تسلیم در جنگ تحمیلی، تحریمها، تهدیدها و امثالهم نیست! استقامت به این معنا برای عامّه است. عموم مردم نباید تسلیم شوند و نمیشوند. 36 سال است که جبهه کفر و ایمان را شناختهاند و ایستادهاند. در بخش عمومی و مسئله مردم مسئله حلشده است. اما در بحث خواص مسئله کامل حل نشده است. اینجا استقامت در دین مهم است.
در آستانه میلاد امام محمد باقر(علیه السلام) - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) - 28 فروردین 94 - قم - مقتل الشهداء فاطمیه(سلام الله علیها)
دورخوانی قرآن کریم از سنتهای حسنه و جزء ارکان هیئتهای عزاداری بهشمار میرود. به توفیق و فضل الهی، مطلع بحث این جلسه، آخرین آیه تلاوت شده در این مجلس، از سوره مبارکه نساء میباشد.
مراجعه به خدا و رسولاش در اختلافات و منازعات
خداوند متعال فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً»[1] آیهای کوتاه و در عین حال بسیار کامل، جامع و مانع. فحوای این آیه کریمه به این نکته مهم اشاره دارد که در مواقع اختلافات شدید و نظرات متعدد به خدا و رسول او مراجعه کنید. در این جلسه بر آنیم تا به برکت این آیه شریفه به ادامه بحث جلسات قبلمان، که همانا استقامت بر حق و راه دین بود، بپردازیم و از روزنهای دیگر بحث را دنبال کنیم.
بدیهی است که یکی از میدانهای استقامت، موضع اختلاف است. ذیل آیه مبارکه «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ»[2] روایات متعددی است که امشب بعضی را بازگو خواهیم کرد.
جامعه ما امام و ولیّ دارد و مردم جامعه هم به ولایت فقیه اعتقاد تام و تمام دارند. چند سال قبل، در همین ایام، آقای هاشمی رفسنجانی به کنگره صلح جهانی نامه ای نوشتند. در آن نامه ایشان تصریح میکند «وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»[3] بر سر بعضی از مباحث در جمهوری اسلامی اختلاف است. از جمله اینکه «ما الآن باید با آمریکا بجنگیم یا صلح کنیم؟!» «مذاکره هستهای بایستی زمینهساز تمام شدن خصومت بین ما و آمریکا باشد یا نباشد؟!» مسئلهای است از جنس احقاق حق. احتجاجی است که ربطی هم به آمریکای تنها ندارد. یک حقی است که فعلاً باید استیفاء شود. در برخورد با چنین مسائلی اختلاف و پرسشهایی وجود دارد. از جمله اینکه «ادبیات ما با دشمن چگونه باشد؟ گارد ما با آمریکا چگونه باشد؟» بر سر مسائلی از این دست مدتهاست که اختلافات شدیدی، از حدود سالهای دهه 60 بهوجود آمدهاست و تا به امروز بر سر آن نزاع است. آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود صراحتاً نوشتهاست که «من به امام گفتم شما قبل از اینکه خدای نکرده از دنیا بروید، چند مسئله را حل کنید، از جمله مسئله رابطه با امریکا». برای عدهای از سران که نقشهای محوری هم دارند، این مسئله سهدهه حلنشده باقی ماندهاست. چرا این مسئله لاینحل بهنظر میرسد؟! بهدلیل اینکه به این آیه از قرآن کریم عمل نمیکنند.
خداوند متعال در ابتدای آیه بحث «اولیالامر» را پس از رسول مطرح میفرماید. در ادامه آیه میفرماید اگر دعوایتان شد و اختلاف کردید به نظر خدا و نظر رسولاش رجوع کنیدکه قطعاً اولیالامر- یعنی ائمه معصومین و ولیّ فقیه- جز این عمل نمیکنند. میگویند «ما صلح امام حسن (علیهالسلام) هم داریم! برویم سراغ صلح امام حسن (علیهالسلام)». از جایگاهی که به طور خاص امام حسن (علیهالسلام) در آن قرار گرفت، بهعنوان یک قاعده استفاده نکن! برو طبق نظر رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و خدا عمل کند. خداوند متعال در کتاباش صراحتاً میفرماید: «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ» سؤال اینجاست که چرا در جمهوری اسلامی، بر سر موضوعی، بیش از سه دهه اختلاف و نزاع است؟! پاسخ این است که زیرا «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ» نمیشود! زیرا به حرف خدا و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مراجعه نمیشود.
ولیّ فقیه، سکاندار دریای متلاطم منازعات
گفتیم یکی از مواضع ضرورت استقامت بر دین، در میدان اختلاف است. استقامت بر دین در میدان اختلاف به این معنا نیست که تو به آنچه از دین میفهمی عملکنی، دیگری هم به آنچه که از دین میفهمد عمل کند! هرکس بگوید «من طبق وظیفه و تکلیفم عمل میکنم!» و محکم بر حرف خود بایستد. میگوید: «خداوند متعال فرموده «الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا». دین و حتی آقای هاشمی در نامه خود به کنگره جهانی صلح میگویند «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»[4] شما در مقابل محاربان باید صلح کنی! مقام معظم رهبری میفرماید که دین میگوید امام (ره) هم میفرماید که دین میگوید «وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ»[5] یا «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ»[6] ». مشکل جایی است که مدعیان دین به نتیجه نمیرسند. شاید این سؤال برایتان بوجود بیاید که «آیا شما دیدگاه آقای هاشمی و دیگران را کنار دیدگاه مقام معظم رهبری میگذاری؟!» خیر! عده ای هستند که معتقدند بایستی نظر مقام معظم رهبری بهعنوان ولیّ فقیه اعمال شود. عدهای دیگر هم میگویند: «بایستی دین اعمال شود. مگر ولیّ فقیه دین را نمیگوید؟! دین، امروز این را میگوید!» به این عده دوم باید گفت: «اتفاقاً خداوند متعال با این آیه، پاسخ شبهه شما را داده است و فرموده در هر مسئلهای دعوا و اختلاف کردید، به خدا و رسول او مراجعه کنید». واضح است که در جامعه اسلامی، سکّان دار فکر و ایده و نظر و رأی خدا و رسول خدا، ولیّ فقیه است. در دریای پر تلاطم اگر قرار باشد ده ناخدا باشد که مشکل حل نمیشود! شما باید به خدا و رسولاش مراجعه کنی.
حلاوت ایمان پاداش استقامت در راه دین
مقدمه بحث این بود که یکی از میدانهای بسیار جدی استقامت در دین، اطاعت از امام در اختلافات است. در آستانه ولادت با سعادت امام محمد باقر (علیهالسلام) هستیم، روایتی از ایشان را مرور میکنیم. خداوند متعال در سوره مبارکه جنّ وعده میدهد، وقتی که استقامت بورزید از آن چشمه فیّاض جوشان حیاتِ بهشتی مینوشید. میفرماید: «وَأَن لَوِ استَقاموا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسقَيناهُم ماءً غَدَقًا»[7] جناب عبدالعظیم حسنی (رضوان خدا بر او باد) از امام محمد باقر (علیهالسلام) نقل میکند: «عنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی- وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً قَالَ یَعْنِی لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهِ وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ فِی أَمْرِهِمْ وَ نَهْیِهِمْ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقا»[8] «يعني اگر در ولايت علي بن ابيطالب اميرالمؤمنين(علیهالسلام) و جانشينان از فرزندان او استقامت نمايند و امر و نهي آنها را به موقع اجرا کنند، ما آنها را با علم و معرفت مدد ميرسانيم».
میگوید: «من ولایت را قبول دارم! ولایت فقیه اگر نباشد، این مملکت نابود میشود». طبق قول معصوم (علیهالسلام) استقامت یعنی شما هم در امر و هم در نهیِ ولایت، مطیع ولایت باشید. ولایت در حیطههای مختلف زندگی، در حوزه، دانشگاه، خانواده، فرهنگ اجتماعی و امثالهم اوامر و نواهی دارد. در ارتباط با سیاست کلان و فضای سیاست خارجی ، مسائلی نظیر همین اختلاف سی و چند ساله انقلاب اسلامی در مورد رابطه با امریکا، هم ولایت اوامر و نواهی متناسبی دارند. ولایت اوامری نظیر «لزوم داشتن صدق نیت»، «شناخت دشمنیِ دشمن و تبیین آن برای دیگران» و نواهی نظیر «عدم انفعال» و «استقامت در این میدان» را عرضه میدارد.
در روایت یاد شده از امام محمد باقر (علیهالسلام)، حضرت در ادامه تفسیر آیه میفرماید: «َقُولُ لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ وَ الطَّرِيقَةُ هِيَ الْإِيمَانُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَوْصِيَاء». شنیدید میفرماید اسلام و ایمان دارای حلاوت و شیرینی است؟ چه کسی شیرینی ایمان را میچشد؟ کسی که در طاعت اماماش- در اوامر و نواهی- استقامت کند، خدا شربت شیرین و با حلاوت ایمان را به او میچشاند. طعم ایمان را حقیقتاً حس میکند. گاهی اوقات نماز میخوانم و اعصابم خرد میشود! با خود میگویم چرا من در این نماز چیزی حس نمیکنم! مگر «ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[9] نیست؟! مگر قلب به وجد نمیآید؟ پس چرا وقتی حتی خودم ذکر خدا میگویم، انقلاب درونی در من ایجاد نمیشود؟! چرا غرق لذت نمیشوم؟! به خاطر این است که من حلاوت ایمان را نچشیدهام.
اشک، از نفاق تا ولایت
حقیقتاً اگر بخواهید در جامعه، بیمیلی و زدگی نسبت به گناه ایجاد کنید بایستی شیرینی و حلاوت ایمان را بالا ببرید. دشمن شما چه دارد؟! جوانهای لاابالی اروپا و غرب و حتی در همین گوشه و کنار شهرهای خودمان چه دارند؟! آیا واقعاً لذت میبرند؟ آنها به نوعی از جنون میرسند زیرا که شهوت جنون است. حتی در میان مذهبیها هم بپر بپر داریم! مقام معظم رهبری فرمود بسیاری از هیئتهای ما دیگر اینگونه شده بود که فرد فقط دستش را بالا میگیرد و بپر بپر میکند! این رسمهای کذایی چه ارتباطی با عزاداری دارد؟! بعضی از دوستان ما در هیئت میگفتند: «شما هم این سبکهای جدید را بیاورید! اینگونه جذب جوانان به هیئت افزایش مییابد!» جذبِ چه میرود بالا؟! اینکه من به جوان خیانت کنم و او را به چه چیزی جذب کنم؟! وقتی دقیقاً دارد جلسات چند هزار نفری کثیفترین شهر آمریکا را شبیه سازی میکند، نورپردازی میکند و مداح ذکر امام حسین (علیهالسلام) را میگوید و مستمع بالا و پایین میپرد و دستاش را تکان میدهد! عدهای مداح هم نیستند و برای اینکه به مجلس شور بدهد ادای خوانندهها را در میآورند. آن زمان که هنوز مقام معظم رهبری حکم به حرمت قمهزنی نداده بودند، عدهای از جوانهای حزباللهی میخواستند در همین مجلس قمه بزنند که البته عذر ایشان همان روزِ اول خواسته شد! بعضی از دوستان تصاویری از آن جلسات را برای من آوردند. دقت میکنم و میبینم تنها اتفاقی که در آن مجالس میافتد، نوعی جنون است. حتی هنگامیکه تحت تأثیر قرار میگیرد، اشک میریزد! یک اشک بسیار سطحی. در جلسات قبل روایتی گفتیم با این مضمون که شیطان هم به انسان اشک میدهد! اتفاقاً منافقان پر اشک هستند. امکانپذیر است. اشک مگر چیست؟! محصول یک فعل و انفعال روحی، درونی و قلبی است. شما یادتان نیست! بزرگترها به خاطر داشتند که نود درصد خانوادهها با سریال «اوشین» گریه میکردند! یک سریال کذایی آنقدر اشک از این ملت گرفت تا آن خانم برگشت گفت «الگوی من اوشین است!»
خداوند متعال در آیه یاد شده میفرماید اگر جامعه یا فردی، در اطاعت امر ولیّ خودش- اوامر و نواهی- استقامت ورزد، شیرینی ایمان را میچشد. آیا اگر کسی شیرینی ایمان را چشید، حاضر است از آن دست بردارد؟! هیچ حلاوت دیگری قابل مقایسه با این نیست.
سبک زندگی الهی و چشیدن حلاوت ایمان
دو شب پیش، دوستان در پایگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فیلمهای گردان حبیب را تماشا میکردند. بچه های دهه شصت مثل و هم سن و سال شما هستند. با هم شوخی میکنند، صبحگاه دارند، با همدیگر میگویند، میخندند، اشک میریزند و قس علیهذا. به بچههای پایگاه گفتم: «فکر میکنید آیا فرقهایی بین این بچهها و بچههای ما وجود دارد؟» گفتند: «خیلی معلوم است! مدل شوخی و خندههای آنها با مدل شوخی و خندههای ما خیلی متفاوت است». امروز مثلاً میخواهد در اردوی جنوب ادای جبههایها را دربیاورد، اول از همه میرود یک پتو میآورد و میاندازد روی یکی از آنها و شروع میکند به زدن! با این توجیه که آنها هم جشن پتو داشتند! تو فقط جشن پتویش را دیدی؟! آنها پتو را میانداختند و آهسته میزدند تا دردش نیاید. امروز اما پتو را میاندازد که خفهاش کند! این فیلمها را ببینید چون تلویزیون که این فیلمها را هیچ وقت پخش نخواهد کرد. اصلاً از جنس فیلمهایی نیست که در رسانه باشد. رسانهای نمیشود چون کیفیت ندارد ولی از قیافهها و روحیات آنها کاملاً حس میشود که این آدمها انگار یک آدمهای دیگر هستند! صبحگاهشان دقیقاً مشابه مراسم صبحگاه شما در اردوهای جنوب است. شبیهسازی ما عالی است اما روحیات ما با آنها بسیار متفاوت است.
جای دیگر رفتیم و داشتیم این فیلمها را میدیدیم. یکی از بچهها رو به من گفت: «حاج آقا یک کمی دقت کن. آنها، پیرمرد و جوان، با تمام تجهیزات میدوند و هیچوقت بین این گردان فاصله نمیافتد. شما وقتی ما را در دوکوهه صبحگاه میبری، ده بار داد میزنی که «آقا فاصله ننداز!» هیچوقت نشده است که ستونکشی کنیم و برویم سمت تخریب و یک عدهای در ستون- بنا به به هر دلیلی- چند متر فاصله نیندازد. در مراسم صبحگاه و پیادهرویهایمان این مشکل هنوز وجود دارد ولی زمان جنگ اینگونه نبود؟» گفتم: «به این خاطر این است که آن زمان وقتی به این آدم میگفتی اگر فاصله بیندازی ممکن است یک نفر، پشت سر تو بهخاطر فاصله انداختنِ تو اذیت شود، دیگر خودش را ملزم میکرد تا حتی یک میلیمتر هم فاصله نیندازد تا حق نفر پشتی به گردناش نیاید. امروز اما این رعایتها را نمیکنیم و برای ما مهم نیست». سبک زندگی هایمان با هم فرق دارد. هر دو لباس خاکی میپوشیم، چفیه میاندازیم، شور انقلابی داریم ولی او- برخلاف من- شیرینی ایمان را چشیده است و حاضر نیست به خاطر رعایت نکردن حق الناس این حلاوت ایمانش دچار خدشه شود. بعد میگویم: «چرا من اینگونه هستم؟!» فرمولش خیلی ساده است! میفرماید اگر تو در اطاعت امر ولیّ خود استقامت ورزی، مزه ایمان را خواهی چشید. آنوقت دیگر لازم نداری که مدام به سرت بزنند و تو را ملامت کنند که چرا اینگونه نیستی.
با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد[10]
میگوید: «من خسته شدم از اینکه مدام به من میگویند درس بخوان!» میگویم: «خستهشدن تو حق است! مگر چقدر باید به یک آدم بگویند درس بخوان و او هم نخواند و بازی گوشی کند؟! پس به فکر راه چاره باش». پرسید: «چگونه درمانش کنم؟» گفتم: «چرا تو از اطاعت خدا لذت نمیبری؟ کسب علم اطاعت خداست. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة».[11] دانشاندوزی واجب و خواست خداست. اگر اطاعت کنی، شیرینیاش را میچشی. آنموقع است که دیگر هیچکس نمیتواند شیرینی درس خواندن را از تو بگیرد». به شهید واعظی گفتم: «بچههای گردان در هوای گرم تابستان دارند آبتنی میکنند. بیا برویم آبتنی کنیم! امشب شب عملیات است، سر حال باشی!» غروب در گوشه چادر نشسته بود و دعا میخواند. گفت: «نگاه کن احمد! این دعا را میبینی؟ من وقتی اینها را میخوانم چنان لذت میبرم که اصلاً هیچ لذتی از آبتنی که میگویی حس نمیکنم».
با درد صبر کن که دوا میفرستمت[15]
میپرسد: «من تا چه زمانی باید با آمریکا بجنگم؟!» چه کسی گفته است تو باید با آمریکا بجنگی؟! میگوید: «ولیّ فقیه من، میگوید همیشه باید با استکبار بجنگی. تا چه زمانی؟» تا وقتی او میگوید، از فضای سیاسی اجتماعی گرفته است تا در فضای زندگی فردی استقامت بورز. حق این است که مطیع امر و نهی ولیّ خودت باشی. صبر کنی بر حق یعنی استقامت بورزی در اطاعت حق و امام حق اگر چه تلخ باشد. گاهی استقامت را ادامه نمیدهیم چون شیرینیاش را حس نکردیم، چون ایمان ما، ایمان کاملی نیست. البته گاهی اوقات خود حق هم تلخ است. دارو تلخ است ولی در عین حال شفابخش است. این روایت دیگر خاطرمان باشد. امام حسین (علیهالسلام) قبل از شهادت به فرزندش توصیه کرد که ببین حق چیست. اگر چه تلخ است شنیدن ملامت این و آن ولی صبر کن.
خانمها بعضی وقتها حجاب ها را رعایت نمیکنند. دلیل را که جویا میشوی، میبینی که از طعنهها و ملامتها خسته شدهاند. آیا شنیدن طعنهها تلخ است؟ صبر کن! حق این است که تو دخترت را محجبه تربیت کنی. چون دیگران سرزنش میکنند تلخ میشود؟ بر این حق صبر کن. مگر تو حسینی نیستی؟! اطاعت از همسر کن، حق این است، اطاعت از همسر موجب جلب رضایت خدا میشود. صبر بر حق، ولو تلخ، توصیه آخر امام حسین (علیهالسلام) است به ما. قلب امام محل اراده خداست ولی ببین چقدر صبر بر حق مهم است که امام حسین (علیهالسلام) قبل از شهادتش به امام سجاد (علیهالسلام) میگوید و امام سجاد (علیهالسلام) هم در لحظه شهادتاش به امام محمد باقر (علیهالسلام) فرمود. لحظه شهادت امام سجاد (علیهالسلام) مثل لحظه شهادت امام حسین (علیهالسلام) نبود که بگوییم این موضوع به کربلا و درگیریها ربط دارد. خیر! این یک قاعده و اصل مهم است.
صبر و استقامت در کلام امیر المؤمنین (علیهالسلام)
امیر المؤمنین (علیهالسلام) در خطبه قاصعه میفرماید: «وَ اِحْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ بِسُوءِ اَلْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ اَلْأَعْمَالِ فَتَذَكَّرُوا فِي اَلْخَيْرِ وَ اَلشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ اِحْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ»[16] مردم از آنچه كه بر ملّتهاى متكبّر گذشته، از كيفرها، عقوبتها، سختگيرىها و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد. به بدی اعمالشان نگاه کنید، به خوبیها و شرارت هایشان متذکر شوید. مواظب باشید که شما مثل آنها بد نشوید. در ادامه میفرماید «فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ» وقتی که به تفاوت رفتار آنها فکر میکنید «فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ اَلْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ وَ زَاحَتِ اَلْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ» ملازم هر امری باشید که آن امر شما را به عزت برساند و دشمنان شما را از شما دور کند. مسئله «عزت» خیلی جای بحث دارد لکن متأسفانه باید از آن بگذرم. «وَ مُدَّتِ اَلْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ» و یک زندگیِ راحتِ عافیت دارِ طولانی مدت روزی شما شود. «وَ اِنْقَادَتِ اَلنِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ» و نعمتها برایتان فراوان شود «وَ وَصَلَتِ اَلْكَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ اَلاِجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ» شما به بزرگواری و کرامتی برسید و از تفرقه و جدایی در امان باشید. «وَ تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ اَلْمَاضِينَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ قَبْلَكُمْ كَيْفَ كَانُوا فِي حَالِ اَلتَّمْحِيصِ وَ اَلْبَلاَءِ أَ لَمْ يَكُونُوا أَثْقَلَ اَلْخَلاَئِقِ أَعْبَاءً وَ أَجْهَدَ اَلْعِبَادِ بَلاَءً وَ أَضْيَقَ أَهْلِ اَلدُّنْيَا حَالاً» به مؤمنین قبلی نگاه کنید و ببینید خدا چه بلایی بر سر مؤمنین قبلی آورده است، آیا سر شما چنین بلایی را آورده است؟ والله نیاورده است. ببینید خدا گذشتگان را چه امتحانی کرد؟ امام حسین (علیهالسلام) را جلوی چشمشان کشت و به واسطه یک غفلت همه جهنمی شدند. اگر خدا ما را اینگونه امتحان میکرد، ما چه میکردیم؟! یعنی اگر ما در زمان کربلا بودیم و روفوزه میشدیم چه بلایی سرمان میآمد؟! امتهای مؤمنِ قبلی شکنجهها شدند و زجرها و نفیبلد شدنها کشیدهاند. کدامش را ما تحمل کردیم؟! «حَتَّى إِذَا رَأَى اَللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ اَلصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى اَلْأَذَى فِي مَحَبَّتِهِ وَ اَلاِحْتِمَالَ لِلْمَكْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ» تا اینکه خدا صبر و استقامت آنها را در مصیبتها دید. آن چیزی که شما را به عزت میرساند، از تفرقه نجات میدهد و نهایتاً آنچه شما را دچار عافیت و زندگیِ راحتِ مدتدار میکند استقامت و صبر شماست. گذشتگان شما زجر و شکنجه به مراتب بیشتری کشیدند، خدا صبر آنها را دیده است، چرا شما کم آوردید؟
خانمها از این خانم زندگی یاد بگیرند!
امروز با بعضی از بچههای خادم هیئت، خدمت جانباز عزیزمان حاج آقا بابائی رفتیم. ، بالاخره هر دیدی بازدیدی دارد. یکبار ایشان آمدند و بعد ما رفتیم. یک زندگی این چنینی با این همه زجر و سختی را تصور کنید. گفت 53ـ54 بار عمل جراحی شدهاست و رکورد دار است! مجروح موج انفجار، شیمیایی و هم قطع نخاع بود. همسر او 33 سال است که به او خدمت میکند. خانمشان هم دختر یک عالم هستند. میگوید: «طبق گفته امام (ره) که فرمود دخترها بروید با جانبازها ازدواج کنید و از آنها پرستاری کنید، من تصمیم گرفتم بروم با جانباز ازدواج کنم و از او پرستاری کنم». این خانم در طی این 33 سال چقدر زجر کشیده است. ایشان با همه این سختیها میگفت من از همه شدائدی که کشیدهام، راضی هستم. از اینجا مریضاش را کول بگیر و ببر تهران، صبح برو و 12 شب برگرد. دست تنها، با بچههای قد و نیم قد، یکی نبوده این آدم را بلند کند. الآن این خانم دیسک کمر گرفته است و در خانه افتاده است. خانمهای ما باید بروند و از این خانم زندگی یاد بگیرند. میگویم: «چرا خواستگارت را رد کردی؟ خواستگار تو که خوب بود!» گفت: «او نمیتواند برای من زندگی راحت و مرفّهی فراهم کند، من از یک خانواده مذهبی معمولی بودم و پدر من زندگی مرفهی نداشتهاست. ولی من دیگر طاقت ندارم و میخواهم زندگی مرفهی داشته باشم!» میگویم: «این مردی که الآن خواستگاری تو آمده مشکلی داشت؟» گفت: «نه! من به وجنات و خانوادهاش نگاه کردم و دیدم ایشان نمیتواند برای من زندگی مرفهی درست کند و جواب منفی به او دادم». آن وقت شما این همسر جانباز را میدیدید که امروز میگفت: «من هر جا اوج زجر کشیدنم میشد، یکدفعهای فکر میکردم و میگفتم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) بیشتر از من زجر کشیده است، پس من هنوز میتوانم تحمل کنم. حضرت زینب (سلاماللهعلیها) همه جا جلوی چشم من بود».
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در خطبه قاصعه نهجالبلاغه (خطبه 192) میفرماید (نقل به مضمون) «بلاهای بسیاری بر سر امتهای گذشته آمده است تا اینکه خداصبر و استقامتشان را دید. اگر استقامت بورزید در این امر، در اوج مصیبتها، گرفتاریها و شدائد به عزت میرسید، تفرقه شما از بین میرود، عافیت شما مدتدار میشود و دشمن شما از شما فاصله میگیرد. امام محمد باقر (علیهالسلام) فرمود: «اگر استقامت بورزید، حلاوت ایمان را میچشید».
خدایا به ما حلاوت شربت ایمان را بچشان. خدایا به پاس این کلام زیبا از امام محمد باقر (علیهالسلام)، ما را قدردان این هدیه و نعمت الهی قرار بده. صلوات ختم کنید.
[1] . نساء، آیه 59
[2] . فصلت، آیه 30
[3] . انفال، آیه 61
[4] . انفال، آیه 61
[5] . بقره، آیة 191
[6] . بقره، آیة 193
[7] جن، آیه 16
[8] يَعْنِي لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهِ ع وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ فِي أَمْرِهِمْ وَ نَهْيِهِمْ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً يَقُولُ لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ وَ الطَّرِيقَةُ هِيَ الْإِيمَانُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَوْصِيَاءِ. (اصول کافی، ج1، ص220)
[9] . انفال، آیه 2
[10] . سید حمیدرضا برقعی
[11] . مستدرک الوسائل، ج 17، ص 249؛ مصباح الشریعه، ص13.
[12] . انفال، آیه 24
[13] . اصول کافی، ج2، ص91.
[14] . الفصول المختارة- ص ۱۳۵ و ۹۷ و ۲۱۱ و ۲۲۴ و ۳۳۹، إعلام الورى- ج ۱- ص ۳۱۶، الفضائل لابن شاذان- ص ۱۲۳ روایتشده از سلمان و اباذر و مقداد که در آن بهجای «حیثما» عبارت «کیفما» آمده است، الاحتجاج-ج ۱- ص ۳۶۴- ح ۶۱ به روایت از سلمان و در آن عبارت «إنّ علیا یدور مع الحقّ حیث دار» آمدهاست.
[15] . حافظ
[16] . وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ الْأَعْمَالِ فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ... فَالْزَمُوا كُلَ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ... تَدَبَّرُوا أَحْوَالَ الْمَاضِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قَبْلَكُمْ كَيْفَ كَانُوا فِي حَالِ التَّمْحِيصِ وَ الْبَلَاءِ أَ لَمْ يَكُونُوا أَثْقَلَ الْخَلَائِقِ أَعْبَاءً وَ أَجْهَدَ الْعِبَادِ بَلَاءً وَ أَضْيَقَ أَهْلِ الدُّنْيَا حَالًا... حَتَّى إِذَا رَأَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْأَذَى فِي مَحَبَّتِهِ وَ الِاحْتِمَالَ لِلْمَكْرُوهِ مِنْ خَوْفِه. (نهجالبلاغه، خطبه 192، خطبه قاصعه)
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر