چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴ - ساعت ۲۳:۰۰

باید صبر کرد؛ توافق لوزان هنوز هندوانه دربسته است... ما به اعتماد رهبرمان اعتماد داریم... متن سخنرانی شب وفات حضرت ام البنین(س) - 14فروردین94

شب وفات حضرت ام البنین(سلام الله علیها) - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) - 14 فروردین 94 - قم - مقتل الشهداء فاطمیه(سلام الله علیها)
حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان:
باید صبر کرد؛ توافق لوزان هنوز هندوانه دربسته است... ما به اعتماد رهبرمان اعتماد داریم...

* حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)؛ معتمد خدا

شام رحلت حضرت فاطمه ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) است و حضرت ایشان حق عظیمی گردن ما دارند. ایشان وقتی به خانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مشرف شدند که اوج تنهایی و غربت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود، بعد از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌بایست این سنگر پُر می‌شد و این خلأ از بین می‌رفت. با هدایت‌هایی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به برادرشان عقیل داشتند، شاخصه‌هایی را برای ازدواج فرمودند. خدای متعال نعمتی را به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عطا کردند؛ بانویی که هم از جهت اصالت و هم استحکام در ایمان و یقین سرآمد بودند؛ و هم از محسنات مختلف دیگر مثل شجاعت، عزت‌مندی، و استقامت برخوردار بودند. خدای متعال از این پیوند مبارک، چهار میوه بهشتی به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عطا کردند، گل سرسبدشان حضرت عباس (علیه‌السلام)، حضرت جعفر، حضرت عثمان و حضرت عبدالله؛ که خدای متعال به حضرت ام‌البنین‌ (سلام‌الله‌علیها) بشارت حضور و ظهور این چهار بزرگوار را قبل از اینکه به این دنیا بیایند، و قبل از اینکه این پیوند ایجاد شود داده‌بودند. اعتماد خدای متعال به این بانو نکته خیلی مهمی است. طبق نقل‌هایی که وجود دارد قبل از اینکه همسر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باشند در عالم رؤیا این شرایط را دیده بودند. وقتی هم که این چهار فرزند برای یاری امامشان به بار نشستند این مادر تأکید و توصیه جدی داشتند به صورتی که -در یک نقلی- وقت خروج از مدینه فرمودند «کونوا فِداءً لأخیکُم الحُسَین»، «شما باید برای برادرتان حسین (علیه‌السلام) جان خودتان را فدا کنید».

گاهی مادر شهید راضی است و می‌گوید من به رضای خدا راضی هستم هر چه پیش آید خوش آید. زمان دفاع مقدس، بعضی‌ها خیلی سخت راضی می‌شدند که بچه‌هایشان بروند، بعضی‌ها که اصلاً اجازه ندادند. بالاخره «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا»،[1] چشم‌پوشیدن از زینت دنیا سخت است، آن هم اگر مادر باشد، زیور و زینت هم اگر بنون، جوان و فرزند و پسرش باشد سخت است، تعلّق جدی است، در همه وجود دارد، خیلی‌ها از متدینین و حتی انقلابیون بودند که مدام مانع می‌شدند بچه‌هایشان جبهه بروند یا اگر هم جبهه رفتند تحمل کردند. این فرق می‌کند با مادری که محصول زندگی‌اش با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چهار فرزند رشید است. گاهی فردی معمولی است و زندگی معولی دارد ولی در رابطه با حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) اینطور نیست، از یک طرف حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) از طایفه‌ای است که شجاع و مبارز و مقتدر هستند و برای‌شان پسر و جنگاوربودن پسر خیلی مهم است امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم که آن موقع جایگاهش در عرب و عجم مشخص است، «لَا فَتَى‏ إِلَّا عَلِيٌ‏ لَا سَيْفَ‏ إِلَّا ذُو الْفَقَار»،[2] به قول پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) «خَشِنٌ‏ فِي‏ ذَاتِ‏ اللَّه‏»؛[3] با پیوند حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نسبت به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، در و تخته کامل با هم جور شده‌است؛ محصول زندگیِ با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چهار جوانِ رشیدِ این چنین است.

*رسالت حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)؛ تربیت فدائیان امام‌حسین‌ (علیه‌السلام)

هنگام خروج از مدینه که آهنگ جنگ خیلی جدی نیست البته خطر وجود دارد، آنها هم مسلح رفتند ولی مستقیم برای جنگ نرفتند، «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّی»؛[4] بدو خروجشان از مدینه نه مکه، که دیگر آنجا قطعی شده بود «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا»؛[5] بدو خروجشان از مدینه حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) به فرزندانشان فقط نمی‌فرمایند که شما یاری و کمک کنید، می‌فرمایند شما چهار تا بروید خودتان را فدای امامتان کنید، فدای برادرتان کنید. این نشان می‌دهد که ایشان در اوج بصیرت و درک است. همان موقع هم کسانی از منصوبین امام‌حسین (علیه‌السلام) بودند که با امام‌حسین (علیه‌السلام) همراهی نکردند و به امام هم توصیه می‌کردند که نکن و نرو، میانجی‌گری هم کردند، فامیل‌های درجه یک هم بودند! در این گذرگاه‌ها، شخصیت حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) مشخص می‌شود. یک مادری می‌گوید «برو پسرم تو را سپردم به خدا»، «سپردم به خدا» خیلی خوب است، حالا اگر جنازه این برگشت دیگر چه؟ می‌گوید خدایا من اینگونه به تو سپردم؟! خیلی فرق می‌کند، حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) می‌فرماید برو برای قربانی شدن. «کونوا فدا لاخیه الحسین»، «بروید فدای برادرتان حسین بشوید».

هنگام خروج از مدینه، سن شریف حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) خیلی بالاست و تحت آن شرایط فرزندانشان را راهی می‌کنند. آنهم فرزندانی که نوجوان نیستند، مثلاً ابوالفضل‌العباس (علیه‌السلام) 35 سالشان است و خودشان دارای چهار فرزند هستند. برادران دیگرشان هم همین‌جور، جوان و رشید هستند. حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) معصوم هم نیستند، حجت خدا هم نیستند که بگوییم مثلاً از حجج الهی و معصومین (علیهم‌السلام) و از خاندان « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ»[6] هستند! نه اینگونه هم نیست. خانم طبیعیِ جامعه عمومیِ اسلامی است چگونه می‌شود شأن کفّویت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیدا می‌کند؟ یک خانمِ عادی است! عقیل به توصیه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که فرموده بودند یک خانم شجاع از یک قبیله شجاع پیدا کنید می‌گردند تا ایشان را پیدا می‌کنند.

* حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)؛ الگوی شجاعت و بصیرت دینی برای زنان

اینها همه‌اش درس است، اگر قرار است زندگی جهادی کنیم آقایان بروند در ِ خانه‌هایی را بزنند که رگه‌هایی از شجاعت دینی، بصیرت دینی، فهم و درک دینی در آن باشد. این باید جزو شاخصه‌های انتخاب همسر باشد، و الا هر چه بعدش آدم تلاش می‌کند فرزند تربیت کند می‌بیند نمی‌شود. می‌گوید به مادرش رفته‌است، از آن طرف هم همین‌جور، خانم‌ها که می‌خواهند بله بگویند توجه داشته‌باشند باید از این مرد جوهره‌هایی ببینند و سراغ بگیرند. بناست فرزندانی که می‌خواهیم عمرمان را برایش بدهیم، از پشت این مرد بیرون بیاید، دقت کنیم که این مرد خودش دارای چه قابلیت‌هایی است، همه اینها در شکل‌گیری نظام فاخر و حیات‌بخش اسلامی مهم است. چرا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به عقیل توصیه و تاکید می‌کنند این شاخصه‌ها درونش وجود داشته‌باشد و بعد برای ازدواج پیش‌قدم شو. می‌گویند نه آقا همین قدر که متدین باشد بس است، نه، چه کسی گفته‌است همین‌قدر که متدین باشد بس است؟

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) چقدر هم بی‌تعلق است، گاهی شما به زر و زیور تعلق داری یک وقتی هم به شیره جان و فرزند خودت. عمق فهم و درک حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) را اینجا می‌توان متوجه شد، در وقایع مدینه، کاملاً درک می‌کنند امام‌حسین (علیه‌السلام) برای چه دارند می‌روند. خیلی ها توصیه کردند که سیدالشهدا (علیه‌السلام) نرو، ایشان با توجه به قرارداشتن در جایگاه مادری نفرمود نرو و انجام نده. در بحث ازدواج وقتی مطرح شد که بله ما حاضریم و قبول می‌کنیم و حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) حاضر است خادم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بشود، به ایشان گفته‌شد خادم، نه، ایشان نمی‌آید که در این خانه خادمی کند، ایشان می‌آید بانوی این خانه باشد. خانم کریم با کرامت، زوجه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بشود گرچه خودش بدو آمدنِ خانه ابراز داشت که من آمده‌ام خدمت‌گزاری بچه‌های فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را بکنم ولی نه عقیل و نه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) اجازه ندادند حضرت با این سبقه بیاید وارد این خانه بشود. خانمِ بزرگواری با این شأن، زوجه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌شود. امیرالمؤمنین برای این ازدواج شاخص می‌دهد.

جان کلام اینکه حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نه تنها مانع امام‌حسین (علیه‌السلام) نمی‌شوند بلکه خوب درک می‌کنند و می‌دانند که حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) راهی جز مبارزه ندارد و در این مبارزه هم به فَدَویانی نیاز دارد و لذا گفت فرزندان من بروند. یک وقت شما در کربلا گیر می‌کنی و یک نفر می‌گوید بچه من فدای امام‌حسین (علیه‌السلام) بشود، کربلا دیگر کار از کار گذشته‌است؛ نه، اینجا مدینه است هنوز اتفاقی نیفتاده‌است، هنوز امام‌حسین (علیه‌السلام) خیلی راه‌ها را می‌تواند برود تا جنگ نشود مثل همین امروز، خیلی‌ها سعی می‌کنند که خیلی راه‌ها را بروند که مثلاً تمام نشود.

* برای انقلاب اسلامی بن‌بستی وجود ندارد

ادبیات آقای اوباما را گوش می‌دهیم، ادبیات رئیس جمهور خودمان را هم گوش می‌دهیم و می‌بینیم چقدر در نگاه‌های این دو نفر تفاوت وجود دارد. البته ایشان، انقلابی، مؤمن و روحانی است، و به خیلی از آرمان‌های انقلاب مقید است؛ ولی به عنوان یک رئیس جمهور در جایگاه یک پرزیدنت، چقدر این نگاه‌ها با همدیگر متفاوت است. گارد هم به همین‌صورت، گارد اوباما به شدت بسته‌ است و از این طرف گارد رئیس جمهور ما به شدت باز. ایشان می‌فرماید «ما با همه دوست هستیم اگر هم با کشوری، اگر! اگر هم رابطه ما با کشوری خصومت‌آمیز است ما می‌خواهیم این خصومت تمام بشود!». در حالی‌که اوباما دارد می‌گوید من چه کردم ، کنگره چه‌کار کردم، اسرائیل چه‌کار کردم و چه نکردم، می‌گوید که ایران را بیچاره کردم. بعضی از حرف‌ها هم که ضد و نقیض است؛ باید صبر کنیم این 2ـ3 ماه را هم ببینیم اوضاع به کجا می‌کشد و تعهداتی که آنها کردند عملی می‌کنند یا نمی‌کنند، اینجا هم که خیلی معلوم نیست ما چه تعهداتی دادیم، شخصا هنوز هیچ‌چیزی نفهمیدم، خیلی سربسته است، نمی‌شود فهمید.

به همین اندازه که مقام معظم رهبری می‌فرماید ما اعتماد داریم ما هم به همین اندازه اعتماد داریم، ما به اعتماد رهبرمان به این دستگاه اعتماد داریم؛ ولی واقعاً چیزی سردر نمی‌آوریم، از این مذاکرات پیچیده چیزی بیرون نمی‌آید، اکثرش که پنهان است و بعضی‌هایش هم که اصطلاحات فنّی دارد، هر وقت هم مصاحبه می‌شود یکجوری قصه پیچانده می‌شود، اصلاً معلوم نیست آخرش چه شد. مثلاً این طرف آقای اوباما می‌گوید قصه آب‌سنگین تعطیل می‌شود، اینجا می‌گویند نه‌خیر آب‌سنگین ادامه پیدا می‌کند. دو تا رئیس جمهور در فاصله 24 ساعت دارید با همدیگر حرف می‌زنید، کدامتان راست می‌گویید؟ بالاخره آنجا یک تعهداتی داده شده، البته اینها شفاهی است و هیچ کدام مکتوب نشده‌است ولی خود این گارد را عرض می‌کنم. ما نه روی صحبت‌های آن طرف خیلی حساب باز می‌کنیم نه صحبت‌های این طرف، بگذارید اینها به تعهدات مکتوب و تضمینی برسد. تازه اگر اینگونه بشود «لا أَيْمانَ لَهُمْ»،[7] مقام معظم رهبری فرمود و دین می‌گوید و هر عاقلی می‌گوید آمریکایی‌ها عهد هم ببندند پای عهدشان نمی‌ایستند؛ البته اگر ببندند. مگر یادم می‌رود؛ مگر قطع‌نامه نبود، الآن سی‌ان‌ان چه تبلیغی می‌کنند. می‌گویند جام زهر را رهبر عالی ایران بالاخره می‌نوشد یا نمی‌نوشد. شما فکر کردید این جام زهر است برای ما؟! اینجوری که هستیِ شما به هسته‌ای گره خورده‌است، هستیِ نظام اسلامی به هسته‌ای گره نخورده‌است، ما از اولش هم هسته‌ای را آنقدر جدی نگرفتیم.

شاید بعضی سیاستمداران بخواهند بهره‌ای سیاسی ببرند، آنها که نظام اسلامی نیستند، موضع نظام اسلامی نسبت به فضای هسته‌ای معلوم است. یکی از موضوعات است، چه توافق بشود چه توافق نشود ما نمی‌گذاریم امنیت اسرائیل برقرار بشود، حرف آخر را آقا زد. آنها تمام تلاششان در مذاکرات هسته‌ای این است که امنیت اسرائیل را تأمین کنند، هیچ هدف دیگری هم ندارند. مقام معظم رهبری فرمود چه این بشود چه این نشود، حتی اگر توافق هم بکنید ما اجازه نمی‌دهیم امنیت اسرائیل برقرار بشود. امنیت که دیگر دست رئیس جمهور نیست، امنیت اسرائیل دست آن نفس قدس‌ای است که با یک اشاره‌اش یمن مثل کوه می‌ایستد، بحرین آن طور مقاومت می‌کند، عراق، سوریه، لبنان، و غزه به همین صورت. میدان جنگ ما مثل آمریکا میدانِ جنگِ محدود نیست، میدان جنگ ما میدان جنگ وسیعی است، برای همین هم می‌گویند اگر تحریم‌های مربوط به مذاکرات هسته‌ای مرحله مرحله کم بشود تحریم‌های دیگر سر جای خودش باقی ‌است؛ مثل حقوق بشر، مثل به هم زدن امنیت خاورمیانه، مثل موشک‌های بالستیک، مثل خیلی چیزهای دیگر. این بیچاره‌ها در بن‌بستی گیر کردند و دست‌وپا می‌زنند، نمی‌دانند ما بالا ایستاده‌ایم بن‌بست را نگاه می‌کنیم، ما در بن‌بست نیستیم. یعنی در جریان هسته‌ای ما با آمریکا در بن‌بست قرار نگرفتیم، ما داریم از بالا نگاه می‌کنیم. حالا یک نفر را فرستادیم یک‌خورده جلو برود. یعنی شما هر کاری‌اش بکنی حرف آخر را مقام معظم رهبری زد.

می‌گویند که آیا جام زهر را خواهد نوشید؟! چقدر بیچاره‌ها دلخوش هستند، البته سیاستمداران و دیپلمات‌های ما هم بلد هستند که چگونه حرف بزنند، می گویی آقا چرا اینها اینگونه گفتند؟ می‌گوید که حرف‌های اینها مصرف داخلی دارد، ببخشید خب شما هم یک حرف‌هایی بزنید که مصرف داخلی داشته باشد، چه اشکالی دارد. شما هم عزت‌مندانه مذاکره کنید. آقای رئیس‌جمهور بلافاصله بعد از این مذاکرات می‌گوید اگر با کشوری خصومت داشته باشیم ما می‌خواهیم رابطه برقرار بشود. می‌پرسید این حرف غلطی است؟ ببین هر حرفِ درستی که برای هر جایی نیست. بله ما حتی می‌خواهیم تمام دشمنان اسلام هدایت بشوند، ما این را می‌خواهیم، این همه داریم تلاش می‌کنیم که جامعه بشری هدایت بشود اما این نمی‌شود، اینکه خصومت دارد و دشمنی دارد دست از دشمنی برنمی‌دارد. آمریکا دست از خصومت و دشمنی با شما برمی‌دارد؟! مشاورین شما می‌گویند دیگر خصومتی نیست اما واقعاً وجود دارد، شما الآن خودتان در مذاکرات دارید پوست می‌اندازید. خصومت دارد، آیا او از خصومتش دست برمی‌دارد؟ می‌گویند ما می‌خواهیم، آقای رئیس‌جمهور، کسی نگاه نمی‌کند که شما چه می‌خواهی. می‌گوید ما می‌خواهیم با هیچ‌کسی دشمن نباشیم.

خدا هم همین را می‌خواهد که با هیچ‌کسی دشمن نباشد اما مگر «لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُم».[8] خدا می‌فرماید این چیزی که من می‌خواهم نمی‌شود، خصومت وجود دارد «إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبين».[9] این خصومت وجود دارد، « الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوت»،[10] «آنهایی که کفر می‌ورزند هیچ‌وقت نسبت به شما بی‌تفاوت نیستند، با شما مبارزه می‌کنند تا حکومت طاغوت را مستقر کنند، آنها اینگونه هستند، این قرآن است آقای روحانی. «يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوت» یعنی «می‌جنگد تا حکومت طاغوت را مستقر کند»، جان می‌دهد، از مالش می‌گذرد، میلیاردها میلیاردها میلیاردها دلار دارد خرج می‌کند. چه انتظاری داری؟ حالا مثلاً ادبیات ما اینگونه بشود به ادبیات دیپلماتیک نزدیکتر است؟ البته دیپلماتیک سیاست غالبش باید سیاست ضد نظام سلطه باشد چیزی که رهبر می‌فرماید.

* زیربنای مذاکرات هسته‌ای؛ تامین امنیت اسرائیل

طبق قانون اساسی رهبر باید سیاست حاکم بر دیپلماسی خارجی ما را تعیین کند و ایشان هم فرموده‌است که ضدیت باید از این کلمات شما بیرون بیاید. در مذاکرات هسته‌ای هم ضدیت شما با آمریکا باید مشخص بشود، چطور ضدیت آنها با ما مشخص است! رئیس‌جمهور می‌نشیند پایش را می‌اندازد روی پایش، چندین‌بار تلویزیون این تکه را نشان داد ـ خدا پدر تلویزیون را بیامرزد که اگر تلویزیون نبود نمی‌دانم ما چه‌کار می‌خواستیم کنیم ـ نشان داد اوباما می‌گوید که اگر دست من بود تمام پیچ‌های هسته‌ای ایران را می‌بستم. این دارد خصومت خودش را نشان می‌دهد خب شما هم نشان بده. جام زهر چیست؟! در مسئله جام زهر، جنگ در رأس امور بود الآن هسته‌ای در رأس امور نیست. روحیه‌تان را نبازید، اولاً که رهبر انقلاب مثل شیر ایستاده‌است و دارد دفاع می‌کند، جاهایی هم نارضایتی دارند و برخورد هم می‌کنند، جاهایی هم حمایت و هدایت می‌کنند. اما حالا هر صورتی پیدا کند این در رأس امور نیست، آن موقع جنگ در رأس امور بود که امام مجبور به سرکشیدن جام زهر شد، آنجا معنا داشت اینجا معنا ندارد که، سی‌ان‌ان می‌خواهد بزرگش کند. بعضی از داخلی‌ها هم می‌خواهند همین کار را بکنند.

نگران نشویم؟ چرا باید نگران بود، ما نسبت به همه مسائل جزئی و کلی نظام نگران هستیم، مقام معظم رهبری هم اخیراً فرمودند که ما نسبت به فضای مذاکرات هسته ای نگران هستیم، بیان آخرشان است. نگران هستیم اما نه اینکه بگوییم این یک امر حیاتی و همه‌چیز است، جان کری در اسرائیل، صریحاً این را گفت که من می‌نشینم چشم‌درچشم نتانیاهو نگاه می‌کنم و می‌گویم من با مذاکرات ژنو امنیت شما را بیشتر کردم، اصلاً هدف ما از وادارکردن ایران به عقب‌نشینی در فضای هسته‌ای این است که امنیت تو را تأمین کنیم. برای آنها هسته‌ای خیلی مهم است، برای ما اینقدر مثل آنها مهم نیست، ما هدفمان برای تهدید امنیت اسرائیل را جای دیگر داریم تأمین می‌کنیم بدون اینکه خودمان هم نیرو و امکانات و سلاح و مهمات ببریم و کارهای دیگر کنیم.

انقلاب اسلامی کار خودش را کرده، اسرائیل می‌خواهد چه‌کار کند؟ چگونه می‌خواهد این مسیر را برگردد؟ آمریکا و اسرائیل چگونه می‌خواهد به اعتبار 30ـ40 سال قبل خودشان برگردند؟ مردم بیدار شدند می‌خواهد چه‌کار کند؟ می‌دانید این یک فرایند چند ده‌ساله شاید چند صدساله است که مردم بخواهند عوض شوند، عوض‌کردن مردم کار می‌برد. ما نصرت خدای متعال را داشتیم، این انقلاب جهانی ایجاد شد و جلو رفت ولی این بدبخت ها می‌خواهند چه‌کار کنند که این را برگردانند؟ «وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ»،[11] آن خدایی که کمک می‌کند خدای عزت‌مند است. اینها عزت جامعه اسلامی، عزت ولیّ، و عزت دین را هدف گرفتند. جام زهر یعنی ذلت، می‌خواهند این را سست کنند. اوباما می‌گوید من با آنچه که در مذاکرات هسته‌ای گذشته‌است موافقم، می‌دانید این حرف یعنی چه؟ واقعاً موافق است؟ نه نامرد دروغ می‌گوید، یادش می‌رود که گفته‌است هدف من نابودی کل جریان هسته‌ای است، الآن می‌گوید من با این مذاکرات موافق هستم. می‌گوید من موافق هستم، شاید بعضی از بخش‌های خواسته‌اش هم تأمین شده‌باشد، ما که اطلاعی نداریم. تا بعد از این 2ـ3 ماه این آقایان بیایند بالاخره توضیح شفاف بدهند کار از کار بگذرد، بعدش بفهمیم که چه خبر شده‌است. مثل وقتی که ما از جنگ برگشتیم و تازه فهمیدیم که قصه قطع‌نامه چه بود.

* روحیه انقلابی؛ مبنای زندگی جهادی

اوباما می‌گوید من موافق هستم، چرا این حرف را می‌زند؟ می‌خواهد جوّ روانی ایجاد کند. آمریکایی که در بمباران یمن توسط عربستان مستقیم دخالت دارد می‌گوید من با ایران در توافق هستم، همین که بگوید کافی است ضربه‌اش را می‌زند و جبهه اسلام را تضعیف می‌کند. در جنگ‌های پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم اینگونه داشتیم، گاهی دشمن تضعیف روحیه می‌کند، جنگ روانی راه می‌اندازد، کاربلد است ، مبارزه بلد است. ما هم بلد هستیم البته منظورمان از ما، آقاست، بعضی از سیاستمداران ما اصلاً در فضای مبارزه نیستند. آدم اگر بخواهد غیرانقلابی در هر بخشی مدیر باشد واقعاً به مشکل می‌خورد، خودش اولین کسی است که به مشکل می‌خورد. انقلاب اسلامی، سبقه مبارزاتی و انقلابی و جهادی دارد و هنوز هم دارد. بله مثلاً اگر دوران دهه 60ـ70 انقلاب بودیم الآن دیگر مثلاً نیازی نبود که انقلابی باشیم، بله. ولی آقا همین چهار روز پیش، آمد قم و فرمود «طلبه‌ها، مواظب باشید انقلابی‌گری از بین نرود». خودش هم فرمود «من انقلابی هستم دیپلمات نیستم».

در فضای اقتصادی وارد می‌شویم، جهاد اقتصادی؛ در فضای فرهنگی، جنگ نرم؛ همه‌اش در جنگ و جهاد است. خب وقتی انقلاب اسلامی اینگونه است اگر یک نفر نماینده مجلس شد و روحیه انقلابی نداشت، وزیر و رئیس شد و روحیه انقلابی نداشت اولین نفری که به مشکل می‌خورد خودش است. نمی‌تواند خودش را با همه هماهنگ کند، با روند و این موج عظیم نمی‌تواند خودش را هماهنگ کند. مردم ما باید کم‌کم به این نقطه برسند که برای انتخاب نماینده مجلس و رئیس‌جمهور اولین شاخصی که درنظر می‌گیرند انقلابی‌بودن آن فرد باشد. ما در کشتیِ انقلاب حرکت می‌کنیم، لذا تمام بخش‌ها و همه مسئولین باید انقلابی باشند، نمی‌توانند نباشند، نمی‌توانند سبقه جهادی نداشته باشند. مسئولان آموزش و پرورشمان هم باید جهادی باشند چون باید بچه‌ها را جهادی تربیت کنند. در آموزش عالی همینطور، اگر نباشند خودشان اول به مشکل می‌افتند چون نظام دارد پیش می‌رود. در دوره‌های مختلف، دولت‌های مختلف مدام خواستند پیچِ استکبارستیزیِ نظام را شُل کنند، مقام معظم رهبری نگذاشت. چرا نگذاشت؟ چون سکّان کشتی دست اوست، او ناخداست، دریا را می‌بیند و رصد می‌کند، موج و طوفان را می‌بیند، سکّان دست اوست، شما که سکّان‌دار نیستی. کشتی، زد و خورد دارد، در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، علم و دفاعی و همه بخش‌هایش، در اخلاق و تربیت و همه بخش‌هایش.

* انرژی هسته‌ای، تمام هستی نظام نیست

 آقا فرمود هر چقدر می‌خواهید مذاکره کنید. اینها چه می‌گویند؟ رهبر ایران مجبور می‌شود که جام زهر را بنوشد! بعضی‌ها هم واقعاً اینگونه فکر می‌کنند، بعضی حزب‌اللهی‌ها هم اینگونه فکر می‌کنند که اگر آقا مجبور شود چه؟! آقا بیرون آمده‌است، در میدان اینها بازی نمی‌کند، بیرون ایستاده‌است و 1+5 بر سر خودشان می‌زنند. از بیرون کنترل می‌کند. آنها سعی دارند بگویند اگر رهبر ایران با این مثلاً عقب نشینی‌های هسته‌ای توفق کند یعنی جام زهر نوشیده‌است. جام زهر برای جنگ بود که امامدر رابطه به قطع‌نامه فرمود جام زهر؛ چون قصه جنگ ارتباط مستقیم با آرمان انقلاب داشت، ما داشتیم می‌رفتیم کار را تمام کنیم و حکومت امام‌زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را مستقر کنیم. در هسته‌ای چند شهید بیشتر ندادیم، ما در جنگ 213 هزار احمدی روشن دادیم. قابل مقایسه نیست، این طرف اینهایی که نگرانی خودشان را ابراز می‌کنند و باید هم ابراز کنند؛ نقد می‌کنند و باید هم نقد کنند، مطالبه جدی می‌کنند و باید هم مطالبه جدی کنند مواظب باشند هسته‌ای را هستیِ نظام حساب نکنند.

آقا ایستاد بیرون و گفت شما می‌خواهید امنیت اسرائیل را تأمین کنید؟ ما نمی‌گذاریم. این جنگ روانیِ مقام معظم رهبری نیست، دارد هدایت می‌کند، ایشان خبر دارد. یمن زیرزمین‌های بزرگی دارد می‌دانید که موشک در زیرزمین‌های بزرگ جا می‌گیرد، یمن هنوز کاری نکرده‌است. عربستان از همین می‌ترسد، یمن هنوز کاری نکرده‌است، همینطور، بحرین و قطیف. کشته داده‌اند ولی هنوز وقت نشده‌است که کشتار کنند، ان‌شاءالله می‌رسد ولی هنوز نشده‌است. آمریکا از همین می‌ترسد، ماجرای هسته‌ای را پیگیری می‌کند زمان بگیرد کار به آنجا نرسد تا خودش را برای آن روز تأمین کند. او واقعاً دارد بازی می‌کند، استکبار واقعاً دارد بازی می‌کند خودش هم می‌داند ما در هسته‌ای چقدر حساب کردیم.

* بصیرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها)؛ معراج حضرت عباس (علیه‌السلام)

حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) همان اول هنوز اتفاقی نیفتاده به بچه‌هایش می‌گوید بروید خودتان را فدای حسین (علیه‌السلام) کنید. این بانو عمیق می‌بیند و آن وقت تربیت می‌کند. دقت کنید امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرزند دیگر هم داشت که کربلا نیامد اما پسر ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) نبود، جعفر و عثمان و عبدالله و عباس (علیه‌السلام) نبود، اینها مهم است. خانم‌ها، زندگی را جدی بگیرند، آنقدر که زن می‌تواند در تقویت بنیّه اسلام مؤثر باشد مرد نمی‌تواند مؤثر باشد. خدا جریان حاکمیت دینی را در دامن زن گذاشت. «انا اعطیناک الکوثر»، خانم خودت را دست کم نگیر؛ مواظب باش مطلقاً به دنیا و مافیها تعلق پیدا نکنی، تو باید مثل ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) فرزند تربیت کنی، نقش حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) را، عمیق ببینی. اساسا فرزند را برای حسین‌بن‌علی (علیه‌السلام) تربیت کنی؛ و قبل از اینکه اصلاً حرف جنگ به میان بیاید از فرزندانت بگذری و بذلشان کنی، «کونوا فِداءً لأخیکُم الحُسَین».[12] «امرتهُم بِنُصرَتِه و الذُّبَ عَنهُ»[13] می‌گوید «شما هم کمک کنید»، امر می‌کند عباسم، عبدالله من، جعفرم، عثمانم، حسین (علیه‌السلام) و امامتان را کمک کنید هم از او دفاع کنید.

چند سال است که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به شهادت رسیده‌است؟ کربلا کجا، استحکام ایمان و یقینِ فاطمه ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) چقدر زیاد است، ما داریم از کدام زمانِ ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) صحبت می‌کنیم؟ از آن موقع‌هایی که در خانه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است؟ نه، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به شهادت رسیده‌است، سال‌هاست از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) جداست. می‌گوید در امامت ذوب باش، یعنی اصلاً بچه‌های من، شما نباشید، این اوج فهم، درک و بصیرت این خانم را می‌رساند که نه معصوم بود، نه فرزند معصوم بود، نه نواده معصوم بود، بلکه یک زن معمولیِ جامعه عربِ آن روز بود اما قابلیت‌هایی داشت که این قابلیت‌ها در هم‌جواری با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شکفت.

* اعتماد به خدا؛ هدایت‌یافتگی در مسیر رشد

به شما رفقا عرض می‌کنم خدمت شما خانم‌ها هم عرض می‌کنم اینکه خدا می‌فرماید «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»،[14] «من از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم»، این فقط بار کمین‌گاهی و مراقبتی و بصیرتی ندارد که من دارم شما را می‌بینم، نه عزیزم، «أَنَا جَلِيسُ مَنْ ذَكَرَنِی»[15] هم هست. می‌گویید من یک آدم معمولی هستم، بله، یک آدم معمولی که در کنار خدا دارد زندگی می‌کند، خودت را دست کم نگیر. خیلی وقت‌ها خیلی بلاهایی که سر ما می‌آید بر اثر خودکم‌بینی است ما قدرت و نصرت خدا را در کنار خودمان نمی‌بینیم، باور نداریم خدا به ما نزدیک است، خدا با ما هم‌نشین است، خودِ خدا. ببین حُسنِ همجواریِ با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) چه گوهری ساخت. معلوم است، این نشانه است، خود این یک الگوست.

قیامت ما می‌خواهیم به خدا چه بگوییم؟ می‌خواهیم بگوییم ما این مشکل و ضعف را داشتیم نتوانستیم درست بکنیم؟ خدا می‌گوید چرا نتوانستی درست کنی؟ اصلاً به سؤال و جواب نمی‌رسد، پرده را کنار می‌زند، خودت می‌بینی که یک عمر به خودت دروغ گفتی، سر خودت کلاه گذاشتی. نه نمی‌شود من نمی‌توانم، چه می‌گویی؟ خدا انسان را تکریم کرده‌است، «لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ»،[16] بزرگ داشته‌است. مفهوم اینکه خدا انسانی را بزرگ بدارد یعنی چه؟ یعنی به تو احترام گذاشته‌است، «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل»،[17] تو را هدایت می‌کند، مسیر رشد تو را جلوی چشمت باز می‌کند، «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ»[18] دست تو را می‌گیرد. تو را کمک می‌کند «يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا»،[19] در همه میدان‌ها از تو دفاع می‌کند، داری با خدا زندگی می‌کنی. در میدانِ درس، احساس عجز می‌کند، در فضای اقتصاد، سیاست و فرهنگ احساس عجز می‌کند، هر جا می‌رود احساس عجز می‌کند. اعتماد به نفس ندارد؛ باشد اعتماد به نفس نداشته باش، ولی اعتماد به خدا که می‌توانی داشته باشی. اعتماد به نفس نداری چون نفست چموش است.

* حضرت عباس (علیه‌السلام)؛ نشان ارادات ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)

ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) در کهن‌سالی به فرزندانش می‌فرماید شما بروید ذوب در حسین (علیه‌السلام) باشید، دارید با او می‌روید. «و اوصتهم على ان لا يبخلوا بانفسهم و بذل ارواحهم في حفظه و الدفاع عنه»،[20] مادر به شما وصیت می‌کنم یک وقتی بخل نکنید، همه هستی خودتان را برای حسین (علیه‌السلام) بذل کنید، برای خودتان چیزی نگه ندارید، اینها توصیه‌های هنگام خروج از مدینه است نه توصیه‌های شب عاشورایی. ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) چنین بانویی بود که توانست حضرت عباس (علیه‌السلام) را پرورش بدهد «نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ»،[21] عباس‌بن‌علی (علیه‌السلام) که امام حسین (علیه‌السلام) بعد از شهادتش فرمود «انْكَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِيلَتِی وَ انقَطَعَ رَجائِی».[22]

 نگاه نکن الآن مزار ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) چقدر در بقیع خار و خفیف شده‌است، چشم عباس (علیه‌السلام) را دور دیدند. مدینه رفتی؟ اگر نرفتی خوش به حالت، اگر رفتی وای به حالت. از در که وارد می‌شوی آن خورشیدهای تابناک، ائمه‌ای که روبروی تو هستند، آنجا دلت را می‌برد، قبر امام‌حسن (علیه‌السلام) و امام‌سجاد (علیه‌السلام)، امام‌باقر (علیه‌السلام). زیارت را می‌کنی و تمام می‌شود، می‌خواهی بیایی بیرون می‌بینی شیعیان یک جای دیگر جمعی تشکیل دادند و ایستادند، چهار تا مأمور هم بالای سر این تلّ خاک است. اینجا چه خبر است؟ سنگ شکسته‌ای آنجا افتاده‌است می‌گویند این قبر مادر عباس (علیه‌السلام) است. همان ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) که در مدینه آنگونه بچه‌هایش را راهی کرد؟ بله. همان زوجه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که گفت عباسم در امامت ذوب شو؛ او را برای چنین روزی تربیت کرد؟ بله. الآن قبرش مثل مرده‌های دیگری که به بقیع می‌آورند با خاک یکسان است. حتی روی سنگ قبر هم کسی ننوشته اینجا قبر فاطمه ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) است. چه شده؟ از این وضع گله‌مند هستی؟ بله این خانم خیلی بزرگتر از این حرف‌هاست، تا این حرف‌ها را بزنی این مادر به تو چه می‌گوید؟ می‌فرماید نگو، با همین شرایط شرمنده فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هستم، من یک نشانی دارم اما صدیقه کبری فاطمه‌زهرا (سلام‌الله‌علیها) چطور؟ نه نامی نه نشانی، فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) هیچ نشانی ندارد.

 

[1]  سوره کهف، آیه 46

[2]  بحارالانوار، ج21، ص40

[3]  همان، ص385

[4]  بحارالأنوار، ج 44، ص 329

[5]  بحارالأنوار، ج 44، ص 367

[6]  سوره احزاب، آیه 33

[7]  فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ (توبه: 12)

[8]  وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا (بقره: 217)

[9]  سوره یوسف، آیه 5

[10]  سوره نساء، آیه 76

[11]  سوره آل عمران، آیه 126

[12]  الخصائص العباسیه، ص 102

[13]  همان

[14]  سوره ق، آیه 16

[15]  الكافي، ج 2، ص 496

[16]  سوره اسراء، آیه 70

[17]  سوره انسان، آیه 3

[18]  سوره بقره، آیه 256

[19]  سوره حج، آیه 38

[20]  الخصائص العباسیه، ص 102

[21]  روایت از امام صادق (علیه السلام): كانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ نافِذَ البَصيرَةِ صُلبَ الإيمانِ جاهَدَ مَعَ أبي عَبدِاللَّهِ و أبلى بَلاءً حَسَناً و مَضى شَهيداً؛ عموى ما، عبّاس، داراى بينشى ژرف و ايمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسين(ع) جهاد كرد و نيك آزمايش داد و به شهادت رسيد. (دانش نامه اميرالمؤمنين : ج1، ص190، ح 106)

[22]  بحارالأنوار، ج 45، ص 41

پیوندهای مرتبط

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

یادواره ۱۸شهید روضه فاطمیه قم
 
با سخنرانی حجت الاسلام
حاج احمد پـنــاهـیــان
با مرثیه سرایی
حاج عباس حیدرزاده
زمان:
جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان:
حرم‌مطهر حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)
شبستان امام خمینی(قدس سرّه)
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است