«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».(مائده/35)
همه تا اینجایش را قبول دارند: «وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ» ولی بعدش را نمیآیند: «وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ»...
شما که زیر چتر اهل بیت(علیهمالسلام) قرار گرفتی و با اهل بیت تازه خدا را پیدا کردی، زیر همین چتر اهل بیت برای مستقر کردن حکومتش باید مجاهده کنی. نمیتوانی سرت را پایین بیندازی و فقط طبق میل خودت رفتار کنی و عشق و حالی بکنی. باید حکومت خدا را که توسط ائمه معصومین تسرّی پیدا میکند در عالم مستقر کنی، باید بجنگی و مبارزه کنی، باید شرایط زمان برای شما مهم باشد. درسی که از هجرت و مجاهدتِ امامزادگان شریف میآموزیم یک درس قرآنی است.
امامزادگان؛ حلقۀ واسط بین مردم و اهل بیت(علیهم السلام)
در ارتباط با امامزادگان شریف بهویژه آن بزرگوارانی که در صحنههای مختلف، به طور فعال و پیگیر در جهادِ فی سبیل الله و مبارزه نقش اساسی داشتند، یا در مبارزه برای احقاق حق جنگیدند و در کارزار به شهادت رسیدند نکات بسیار زیادی وجود دارد. در این مسیر دشمنان اسلام سعی زیادی داشتند تا حلقه واسطِ بین مردم و اهل بیت(علیهم السلام) را قطع کنند، بنابراین برایشان خیلی مهم بود که این نور الهی و هدایت از کانال فرزندان و نوادگان ائمه(علیهم السلام) منتقل نشود. خصوصاً باتوجه به اینکه بسیاری از این امامزادگانِ شریف، علاوه بر جذب مردم از طریق جاذبۀ معنوی، مکتب علم و درس هم داشتند. افزون بر کرامات و بزرگواریها و احسانشان، بهرههای علمی آنها نیز باعث رشد مردم میشد. آنچه در دستگاه حاکمِ ظالم وقت، یک خلاء جدی به شمار میآمد، این بود که چیزی نداشتند. اساساً آنها جامعه را هیچوقت به رشد نمیرساندند؛ چون اگر جامعه رشد کند، اشخاص پست و حقیر نمیتوانند بر آنها حکومت کنند؛ چنانکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «کَما تَکُونُوا یُوََلی عَلَیکُم»[1] یعنی همانطور که شما هستید، بر شما حکومت میکنند. با بررسی دولتهای ظالم و خلفا در هر دورهای مشاهده میکنید انسانهای حقیر، بُلهوس و جاهطلب و شهوتران در مصدر حکومت قرار دارند، تحت این شرایط، اوضاع مردم آن دوران به خوبی قابل درک است. واضح است اگر مردم رشد کنند، شخصی که خار و حقیر باشد نمیتواند بر آنها حکومت کند.
رشد و پیشرفت جامعه در گرو تبعیت از اوامر ائمه(علیهمالسلام)
در نقطۀ مقابل، یکی از شاخصه های اصلیِ حاکمیت و امامت ائمه معصومین(علیهمالسلام)، رشد جامعه است. این مسئله در زیارت جامعه کبیره بسیار تصریح شده است، نمونههای دیگری هم وجود دارد. در این رابطه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»[2] منذر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنان(علیهالسلام) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) هستند؛ «لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»، هدایتکننده به سمت آن مقصد متعالی است. «يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»[3] این خروجِ از ظلمتها و بُردنِ مردم به سمت وادی نور، کجاست؟ «اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاء»[4] بخشی از این نور، علم و معرفت است. واضح است که ما رشد را فقط رشد علمی نمیدانیم، منظور رشد همهجانبه است. یک انسان وقتی رشد یافته است که در همه ابعاد، متعادل رشد کند، نه اینکه دستش بزرگ شود و پایش کوچک شود؛ یک چشم کمسو دیگری تیزبین؛ یک گوش شنونده اسرار، دیگری کر، اینگونه نه. فرمود: «أَمْرُكُمْ رُشْد»،[5] نه اینکه یکی از کارهای شما این است که جامعه را رشد میدهید، امرتان رشد است یعنی جامعه وقتی به رشد و تعالی رسید به شما مراجعه میکند و حکومتِ شما را انتخاب میکند؛ و وقتی شما حاکم شدید، رشد و پیشرفت در همه زمینهها زاییده حکومت و امامت شما خواهد بود. لذا باید این حلقه اتصال قطع شود.
الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه
ائمه یا حاکم هستند یا حاکم نیستند که غالباً نیستند، امکان حکومت نداشتند و در حصر بودند؛ اما آنچه وظیفه ذاتیِ ائمه (علیهمالسلام) است را باید انجام بدهند. اگر نتوانند در جامعه انجام بدهند از خانواده شروع میکنند. خاندانِ عصمت و طهارت که همین امامزادگانِ شریف هستند، غالباً اینچنین هستند و از همه جهات معنوی، علمی و سیاسی رشد یافتهاند. یکی از دلایل محوری هجرت ائمه معصومین به ایران، رشدیافتگی آنان است. هزاران هزار امامزاده شریفِ واجب التعظیم در ایران وجود دارد. این بزرگواران به جهت رشدیافتگی میدانند کجا باید بروند. «الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه»[6] جایی باید باشد که اگر معرفت و دین و معنویت را کاشتند، ثمر بدهد. این سرزمین این ویژگی را داشته است. سرزمین حجاز این ویژگی را نداشت، عراق هم نداشت. خود نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ائمه هدی(علیهم السلام) در این سرزمینها بودند اما این اتفاق نیفتاد. در مقابل، سرزمینی که ما در آن قرار داریم، ایرانِ امروزِ اسلامی این ویژگی را داشت که وقتی بذر گیاه شجره طیِّبه در آن کاشته شود، تبدیل به نهال شود. خیلی جاها رفتم، روستاها و شهرستانهایی که وقتی به زیارت امامزادگانش میروم، متوجه تاریخچه عجیب آنها میشوم. عموماً در گوشهای، کوهی، جای صعبالعبور و دشت دورافتادهای قرارگرفتهاند. اما جالب است که میبینم کنار آن امامزاده، مقبرۀ علمایی هم که توسط آن امامزاده شریف تربیت شدند وجود دارد، حتی مرجعیت. اینجا هجرت امامزادگان معنای حقیقیِ خودش را پیدا میکند. البته روشن است که در حجاز و مدینه یا مکه یا عتبات یا هر کجای دیگر تحت فشار بودند، بله؛ این هم هست ولی وقتی امکان مبارزه وجود داشته باشد و جایی میروی که مبارزه کنی طبیعتا آنجا هم تحت فشار خواهی بود. بسیاری از امامزادگان در ایران به شهادت رسیدند، اینجا هم غریب بودند. اینجا هم مجبور به هجرت بودند.
چشمه های زلالی که به سرچشمه متصل هستند
هجرتِ امامزاده شریف موسی مبرقع، نمونه خوبی است. از قم به کاشان، از کاشان به قم و بعد هم نوادگان آن حضرت، اینجا هم تحت فشار بودند. مگر حکومت اسلامی دامنهاش چقدر زیاد بود. برای دستگاه حاکمیت هم این مهم بود، اصلاً بود و نبودِ حکّام جور بسته به این است که رابطه مردم را با ائمه قطع کنند و البته که امامزادگان نمیگذاشتند، علویان و سادات بنی الزهراء(سلاماللهعلیها) نمیگذاشتند. نقش امامزادگان بسیار کلیدی است. در همین رابطه مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) فرمودند: «در کشور ما امامزادهها باید قطب فرهنگی بشوند». این حرف پایه و اساس و ریشه دارد. صرفاً یک تعلق نیست، فقط یک تعلق قلبی و دلی نیست. ای کاش همانگونه که در ارتباط با ائمه بحث و تفحص میکنیم و به زوایای زندگی آنها فکر میکنیم، راجع به امامزادگان همین رویه را در پیش بگیریم و متوجه باشیم امامزادگان حلقه اتصال ما هستند. باید متوجه این مسئله بسیار مهم باشیم که پایگاه معنوی حقیقی واقعاً باید امامزادگان باشند چون این بزرگواران چشمه زلالی هستند که هنوز به سرچشمه متصل هستند. این خاصیت در ارتباط با بسیاری از بزرگانِ اهل علم یا مؤمنینِ خوب یا حتی برخی از شهدا صدق نمیکند. ممکن است شهید والامقامی در یک درجه بسیار متعالیِ کمالیافته و رشدیافته به شهادت برسد، نفسِ ارتباطِ با این شهید صحیح است، اما خاندان و خانوادۀ ایشان چطور؟ خیلی از تحولات این عزیزان در سالهای آخر انقلاب و ابتدای جنگ و سالهای جنگ است. بعضیها هم اصلاً در خود جنگ متحوّل میشوند، پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «فزوروهم و سلموا علیهم»[7] بروید و اینها را تنها نگذارید. عرض میکنم هرقدر بر مراجعه به شهدای والامقام و علمای عزیز تأکید شده است، درباره امامزادگانِ شریف تأکید و تصریح به مراتب بیشتری صورت گرفته است؛ چون هم عالم هستند، هم شهید، هم اینکه وصل و متصل هستند. بهویژه امامزادگانی مثل امامزاده موسی مبرقع (علیهالسلام) که امامزاده بلافصل هستند. در اینکه خدای متعال از کانال این بزرگواران فیضش را نازل میکند، کرامت و سخاوت و جود و احسان و رحمت و شفا و هدایتش را نازل میکند و از این کانال این اصل و هدایت را انتقال میدهد منظوری وجود دارد. به این مسئله باید دقت کرد، برای همیشه باید این فضا مورد نظر باشد.
اتصال به اهل بیت(علیهم السلام)؛ تنها راه تحقق بندگی و رسیدن به توحید
این یک برداشت ذهنی بود؟ اگر یک برداشت ذهنی است حرف بدی نیست ولی این برداشت ذهنی نیست، این قرآن است. حتما راجع به ویژگیهای سوره مبارکه مائده مطالب را میدانید، خیلی مکرر در این 10 ـ 15 سال از آیات مبارکه این سوره بهرهمند شدیم. اتفاقاً ارتباطش با ما هم ارتباط بسیار جدی و مستقیمی است. طبق روایات، آیاتِ 54 - 55 تا برسد 60 - 61 مخصوص ایرانیهای زمان قبل از قیامِ حضرت است. سوره مائده سوره بسیار مهمی است. در یکی از این آیات کریمه میفرماید:«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»[8]، خدای متعال به توبیخ و تهدید کسانی میپردازد که به جنگ با رسول خدا برمیخیزند. بعد از این آیه خدای متعال، اصلی را مطرح میکنند. قاعده جنگیدنِ خدای متعال در این آیات ارائه شده است. آنها با پیغمبر شما میجنگند شما باید در مقابل چه کار کنید؟ خداوند بعد از هشدار، توبیخ، حمله و تهاجم به دشمنان اهل بیت(علیهمالسلام) و هتّاکانِ حرمت ائمه (علیهمالسلام) و پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، تکلیف این جبهه را مشخص میکند.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»[9] توجه داشته باشید که این آیات مهم است، بعد از اینکه خداوند جبهه مقابلِ پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و ائمه(سلامالله علیهم) را میزند، به جبهه خودی و جبهه اهل ایمان میفرماید:«اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ». میل و توصلّ به خدای متعال، توحیدِ اتصالِ به خدا و بندگی، همه اینها منوط به این است که از این وسیله موجود در عالم یعنی ائمه هدی که خداوند متعال برای این منظور آنها را قرار داده است استفاده کنی. توحیدِ بسته به این است که به وسیله ائمه باید به خدا نزدیک شوی، میل به خدا پیدا کنی، توصل به خدا پیدا کنی؛ دیگر در دنیای خودت که معلوم است باید چه کار کنی! تو میخواهی در دنیایت بدون اینها زندگی کنی؟ آیا ممکن است؟ بترسید:«وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» مراقب باشید غیر از این راه، راهِ دیگری را انتخاب نکنید. امام رضا(علیهالسلام) ذیل همین آیه فرمودند: «نَحْنُ الْوَسِيلَةُ»[10] ما هستیم که شما را به خدای متعال وصل میکنیم. ما هستیم که وسیله نزدیک شدنِ شما به خدای متعال هستیم. ما هستیم که وسیله اجابت شما توسط خدای متعال هستیم. دو طرفه «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»، ما هستیم که رابطه شما و خدا را تنظیم و برقرار و پایدار میکنیم، ما هستیم که شما را در این مسیر نگه میداریم، «أَنَا الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ»[11] اصلاً ما این مسیر هستیم.
جهاد و مبارزه؛ درسی که امامزادگان به ما آموختند
بعد بلافاصله خدای متعال میفرماید «وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[12] نه تنها ارتباط شما با خدا از کانال ائمه(علیهمالسلام) است بلکه باید برای حاکم کردن احکام خدای قادر و متعالِ در روی زمین، مبارزه و مجاهده کنید. شما به وسیله اهل بیت به خدا میرسید، ماجرا تمام شد؟ یک فرهنگی امروز حاکم است که تا اینجا را همه قبول دارند. انجمن حجتیه، سوفیها، ولایتیهای آنچنانی که طایفة خاصی هستند، شیرازیها، خیلیهای دیگر که از اهل بیت(علیهمالسلام) بهرهمند هستند همه و همه تا اینجایش را قبول دارند.«وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» ولی بعدش را نمیآیند، «وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ» نهخیر. میگویند ما همین مقدار که به اهل بیت علاقه داشته باشیم، همین قدر که باور داشته باشیم به وسیله اهل بیت علیهمالسلام ما به خدا میرسیم همه موضوع است. خیر، همه موضوع نیست، «وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ»، شما که زیر چتر اهل بیت(علیهمالسلام) قرار گرفتی و با اهل بیت تازه خدا را پیدا کردی، زیر همین چتر اهل بیت برای مستقر کردن حکومتش باید مجاهده کنی. نمیتوانی سرت را پایین بیندازی و فقط طبق میل خودت رفتار کنی و عشق و حالی بکنی. باید حکومت خدا را که توسط ائمه معصومین تسرّی پیدا میکند در عالم مستقر کنی، باید بجنگی و مبارزه کنی، باید شرایط زمان برای شما مهم باشد. درسی که از هجرت و مجاهدتِ امامزادگان شریف میآموزیم یک درس قرآنی است.
دم از امیرالمؤمنین میزنند؛ اما اهل مبارزه با طاغوت زمان نیستند!
چطور امامزادگان شریف مأمور بودند ما مأمور نیستیم؟! این همه امامزادگان شریف مگر چهکار میکردند، وقتی عِده و عُده برای جنگیدنِ یدی نداشتند، بسط معارف و معنویت برقرار بوده است به جهت اینکه اتصالِ مردم را به اهل بیت نگه دارند یا تقویت کنند. تشرف به محضر این بزرگواران، طراوت معنوی که یک امامزاده در یک منطقه ایجاد میکند، این سرچشمه های زلالِ نور چقدر تأثیر دارد در زندگی مردم؟ حوائج و مشکلاتشان را که برآورده کند که دیگر هیچ چی، پناه و امیدشان که باشد دیگر هیچ چی، انس و الفتشان باشد دیگر هیچ چی، آنها دیگر جای خود دارد. تَفَرّجگاه معنویشان باشد آن هم جای خودش دارد، از فیوضات علمی آنها بهرهمند بشوند جای خود را دارد. مجاهدت امامزادگان شریف به همراهِ این مأموریت و جایگاه خاص، یک آموزه قرآنی است و در قرآن کریم ریشه دارد. اینکه ما درِ خانه ائمه معصومین و امامزادگان شریف بیاییم و بار خودمان را ببندیم و بلند شویم برویم زندگیمان را بکنیم اوج نامردی است. باید عینِ او باشی این توصیه و دستور خدا به همه است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»، خدا نگفته است «یا ایها المجاهدون فی سبیلی» ای مجاهدینِ در راه من بروید بجنگید. خیر، خدا به همه مؤمنین خطاب میکند، بعد هم توبیخ وار خطاب میکند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» حواستان را جمع کنید، «اتَّقُوا اللَّهَ» این هشداری است که اولِ بسیاری از آیات وجود دارد، «اتق الله» یعنی حواستان را جمع کنید غیر از این عمل نکنید، خدا غیر از این را برنمیتابد. «اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»، بروید در ِ خانه ائمه معصومین(علیهمالسلام)، به وسیله آنها به خدا نزدیک بشوید. «وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ» چسبیده به «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ» است، این «وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ» را برمیدارند. تا صبحِ قیامت از مدح امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حرف میزنند اما اهل مبارزه با طاغوت زمان نیستند.
اسلام بی خطر در سایۀ ایمان گزینشی
به اینها میگویند «يُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ يَكْفُرُونَ بِبَعْض»[13] این دو بخشِ یک آیه است، من نمیتوانم در جریان زمان تاثیر نداشته باشم. مؤمن نمیتواند تأثیرگذار نباشد. معنا ندارد مؤمن تأثیرپذیر باشد. از اول هم خدای متعال فرمود: «الدُّنْيَا خُلِقَتْ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ خُلِقْتُمْ لِلْآخِرَة»[14]، من شما را برای دنیا نیافریدم، دنیا را برای شما آفریدم. طوری در دنیا زندگی میکنید که انگار برای دنیا باید زندگی کنید، چون اصلیترین چیزی که به آدم اجازه نمیدهد برای گسترش امر حق در عالم مبارزه و مجاهده کند دنیاست. دنیا و به قول امام حسین(علیهالسلام): «النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُم»[15] مردم اینگونه هستند، عبیدِ دنیا میشوند، عبید دنیا که می شوند حسینی نیستند. به دروغ به ذهنِ ما میاندازند که نه آن کسی که با اهل بیت دشمن است فقط حسینی نیست بقیه همه حسینی هستند. نه خیر چه کسی گفته است؟ ربّما عشّاق الحسین که حسینی نیستند، چه بسیار عاشقان حسین که حسینی نیستند، چه بسیار عاشقان اباعبدالله که کربلا نرفتند بعد خون گریه کردند! حسینی نبودند. میخواهند این مسئله را برجسته کنند، این میشود اسلام بی خطر.
حق ارحام و خویشاوندان را بجا آوریم!
آدم دردمند میشود. برای نمونه گاهی توفیق شرکت در برنامههایی در شهرستانها را پیدا میکنم مثلاً یادوارده شهدا یا برنامهای در امامزاده برقرار است، از متولّیان امر و معتمدین و بزرگان آن شهر درباره امامزاده بزرگوار سوال میکنم و میخواهم از ایشان به من چیزی یاد بدهند اما خیلیها اطلاق ندارند و میگویند ما نمیدانیم! حتی نسبتشان با امام را با تردید میگویند، حتی نسبت همان شجرهنامهای را که به دیوار چسباندهاند. اخیراً توفیق تشرف به محضر امامزاده قاسم، امامزاده هلال بن علی در آران و بیدگل کاشان را پیدا کردم. در جلسه یادواره شهدای روحانی واقعاً شرمنده شدم. من از این بزرگواران هیچ چیزی نمیدانستم، از دیگران هم خواستم توضیحی از آن بزرگواران بدهند، نمیدانستند. تا اینکه عزیزی از فضلا گزارشی داد. مردم، خیلی اینها را نمیدانند، مردم فقط با امامزاده بیشتر به خاطر همان بخشهای اولش کار دارند. اولاً که رحم ما با اینها صله است، به پیغمبر اکرم و ائمه وصل میشود، قوم و خویش هستیم «شِيعَتُنَا خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ طِينَتِنَا»[16]
نه این عاشق است؛ نه آن موحّد!
ولی نمیشود از کنار این آیه قرآن گذشت، اهل بیت(علیهماالسلام) را بدون مجاهده برای ایجاد حاکمیت حق روی زمین اصلاً نمیشود دید، خدا ندیده است. بخشی از این آیه کریمه را ما بزرگ کنیم، بخشیاش را هم یک عده دیگر بزرگ و برجسته کنند، جهادش را یک عده خاصی برجسته کنند، اتصال و تعظیم اهل بیتش را هم یک عده خاصی برجسته کنند، این دیگر دین نیست. نه آن مجاهد، مجاهد است نه این عاشق عاشق است، نه این موحّد، موحد است نه آن مجاهد مجاهد است. یکدفعهای از آن طرف انقلابیای درمیآید که در تعیین خط سیر برای رسیدن به مقاصد سیاسیاش راه را گم میکند طوریکه مقام معظم رهبری مجبور میشود سر اینها فریاد بکشد «امْضُوا عَلَى حَقِّكُمْ وَ صِدْقِكُم»[17] «شما که انقلابی هستید چرا ما را رها کردید؟!». از آنطرف جریان فتنه از آن درمیآید، از اینطرف هم یک عده عاشقِ اهل بیتِ بیعار و بیدرد و بهدردنخور درمیآید که فقط یک مغازهای باز کند. خدای متعال این دو را در یک آیه جمع کرده است.
مؤمنی که کافر است؟!
اینها از آن آیاتی است که ما هیئتیها باید حفظ باشیم. اگر به شما گفتند که شما چهطور هیئتیهایی هستید و چرا سیاسی هستید؟ زود این آیه قرآن را برایش بخوان، بگو اصلاً محالِ ممکن است فردی هیئتی باشد و سیاستِ روز در آن نقش نداشته باشد. اگر تأثیری در حاکمیتِ زمان نداشته باشد هیئتی نیست. خدای متعال هر دو را در یک جا قرار داده است، سوره آل عمران آیه 35. بعد میفرماید: «إِنَ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»[18] ببینید این آیه وسط است، دوباره گاردِ خدای متعال همان گاردِ حمله و هجمهای میشود که در آیه «إِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَه»[19] بود. یعنی باز خدای متعال بعد از آن طبق این آیات کریمه، طبق این چینشِ نورانی ـ به طور علمی ثابت شده است که چه در سورهها و چه در آیات مبین، این چینش به دست مبارک امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و ائمه معصومین(علیهمالسلام) انجام گرفته است ـ بلافاصله بعدش میفرماید؛ ولی آن کسی که به این جایگاهِ امام و به جایگاه رسالت کافر است از این وسیله استفاده نمیکند. میفرماید این مؤمن، کافر است. یعنی کسی که این جایگاه ولایت و امامت را نادیده میگیرد کافر است. میفرماید: «اگر هر چیزی روی زمین هست و چند برابرش را بیاورد و فدا کند تا از عذاب جهنم نجات پیدا کند من نمی پذیرم، ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ».
ولایت بیدردسر؛ امام حسینِ بیخطر!
خطاب این آیه با چه کسانی است؟ با کفارِ به معنای محارب است؟ نه، خطاب با کسانی است که میآیند این بخش را حذف میکنند، اتصال به ولایت برای بندگیِ خدا را برمیدارند. میگویند خودمان راه را تشخیص میدهیم، خودمان میفهمیم، اسلام یعنی چیزی که ما عمل میکنیم دیگر به ولایت فقیه چهکار داریم؟! ما خودمان ولیّ فقیه داریم، خودمان قرآن و اسلام را میفهمیم، خودمان روایت خواندیم. با نقد و شبههافکنی و خیلی از این مسائل در ارتباط با ولیّ فقیه شروع میکنند بعد کمکم که توانستند فاصله ایجاد کنند میگویند ولیّفقیه نه. پس چه کسی باشد؟ جای او کسی را ندارند بگذارند، چون، هرکس شایستهتر است ولیّفقیه است. وقتی این مقام شایسته را حذف کردند چه کسی را جایش میگذارند؟ صادق شیرازی را جایش میگذارند که وقتی میخواهد عراق برود میگوید برای امنیتِ من باید 5 هزار نیرو بگذارید تا من برگردم به عراق!. یک روحاللهی که گفت من روحالله هستم دیگر با ساواک چهکار دارید، برویم. سینه سپر کرد و آمد جلوی میدان بدون اینکه از کسی بترسد گفت «والله من در این مدت از کسی نترسیدم». کسی بیاید روحالله را حذف کند چه کسی را جایش میگذارد؟ فرد بهتری بگذارد ما میرویم دنبال او. میفرماید «اگر شما از اصل جدا شدید از ولایت جدا شدید». منتها ولایتی که توأم با جهاد است، مبارزه با دستگاهِ حاکمِ جور است، نه ولایتی که بیدردسر است. شما از امام حسینِ (علیهالسلام) بیخطر برای استکبار دم بزنی کسی با تو کاری ندارد، اصلاً آن امام حسین (علیهالسلام) نیست، شَبهی است که برای خودت درست کردی. از امیرالمؤمنینِ (علیهالسلام) بیخطر برای حاکمیتِ دستگاه جور دم بزنی کسی با تو کاری ندارد، تو را تقویت هم میکنند و پول هم میرسانند، امکانات هم میدهند.
معمایی که 1400 سال پیش حل شد!
به این ترتیب تکلیف ما روشن شد، دو کار عمده باید انجام بدهیم. اول تعمیق ارتباطمان با ائمه معصومین (علیهمالسلام) از طریق معارف حقّهشان، معالمی که از منظر آنها معالم است، از طریق اتصالِ عمیق معنوی و عاطفی. پس قدم اول برقراری اتصال با ائمه هدی(علیهمالسلام) است. دوم ایجاد توانمندیِ لازم برای مجاهده تمام عیار جهانی با استکبار و جریان حاکمیتِ طاغوت. این دو تکلیف الهی است که در قرآن تصریح میشود و کنار هم قرار دارند. میگویند آن حاجآقا سیاسی است دیگری سیاسی نیست، آن کسی که سیاسی نیست حاجآقا نیست. فرمود: «یا داود مردم را از اینکه سراغ عالم مفتون به دنیا بروند پرهیز بده»، اینها قطّاعالطریق هستند، آن دیگر حاجآقا نیست، دزد رهزن است. از پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) پرسیدند عالم مفتون به دنیا کیست؟ رسول خدا(صلیاللهعلیهو آله) فرمود: «کسی که حاضر نباشد با ظالم و حاکمِ جائر زمان خودش بجنگد»، به این میگویند مفتون دنیا، ممکن است نان خشک بخورد ولی اهل مجاهده نیست.1400 سال پیش این معما را خدای متعال حل کرده است. زشت نیست ما هنوز محبِّ اهل بیتی داشته باشیم که اهل مجاهدت نباشد؟!
عدم نتیجه گیری و ناامیدی بعضی از انقلابیها!
«إِنَ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون»[20] اینهایی که هم متصل به اهل بیت(علیهمالسلام) بودند هم مجاهده کردند نتیجه نگرفتند؟ دلیل سرد شدن بعضیها این است که نتیجه نمیبینند، همیشه مثل انقلاب اسلامی نبوده که آدم مدام نتیجه را پشت سر هم ببیند. انقلاب اسلامی پیروز شده است، و کشورها دارند یکییکی میآیند. بعضیها ناامید هستند، بعضیها مشکل اقتصادی و دزدی و حقکشی میبینند و با اصلش مسئله پیدا میکنند. ایمان ضعیف است لذا با اصلش مسئله پیدا میکند. هفته پیش فردی آمدهبود و میگفت من ارگانی و نهاد انقلابیای و جبههرفته هستم ولی در رابطه با موضوعی به بخشی مراجعه کردم ولی از من رشوه میخواهند، حق دارم ضدانقلاب بشوم؟ گفتم نهخیر. مگر گفتی من مادامی که حق من را رعایت کنند با حق هستم؟ اهل بیت زمانی با حق بودند و این با حق بودنشان منجر به شهادتشان شد. دستگاه، دستگاهِ ظالم و جور بود، دستگاه فاسد و فاجر بود. بله کسی در فساد امروز ادارات تردیدی ندارد، در موقعیتهای مختلف، مردم میبینند، بعضی چیزها را نمیشود پنهان کرد. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) این همه بر مبارزه با فساد تأکید میکند، وجود دارد که میفرماید «مبارزه کنید»، فرمود «صدبار من گفتم سران هر سه قوه باید با فساد آقایان، مبارزه کنید». قوا مدام پشت گوش انداختند اما فساد وجود دارد.
از ماست که بر ماست!
بیست و خورده ای سال است که منطقه جنگی میرویم؛ ولی پدیده گردوخاک چیز عجیبی است که تاحالا به این شکل نبوده است. وقتی ایجاد شده است یعنی یک عامل بیرونی دارد، با این عامل بیرونی باید جنگید و مبارزه کرد. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) برای این امر تیم مأمور کردند که بلند شوید بروید قصه را حل کنید، زندگی مردم را مختل کرده است. این هفته همراه کاروان خواهران محترمه هیئت محبین اهل بیت(علیهم السلام) در مناطق جنگی بودیم. روز اول دو کوهه رسیدیم و روز دوم در فتحالمبین که برویم برای فکه، گردوخاک 68 برابرِ حد معمول شد. شما حساب کنید چه میشود. در فکه و فتح المبین ده دقیقهای که روضه خواندیم گلو از خاک بسته میشد. خوب این یک عامل بیرونی است، یک قصهای هست که باید درست شود. این چیزی است که مقام معظم رهبری در این امر ورود پیدا کنند تا این مسئله حل شود؟ چند سال است که وعده داده میشود؟ این چند سال اخیر است که این پدیده دارد مدام روزبهروز بیشتر و وسیعتر میشود. ماشاءالله به غیرت عزیزانِ خوزستانی ما، راهپیمایی 22 بهمن دزفول بینظیر بود. اهواز آن روز نبودیم ولی دزفول، جوری شد که دیگر گرد و خاک ما را زمینگیر کرد. برای خواندن نماز به پادگان شهید زینالدین رفتیم دیگر نمیشد بیرون آمد. به خاطر این حجم غلیظ غبار یکی از مناطق عملیاتی شرهانی حذف شد. بعد آقای وزیر که بسیار محترم هستند، واقعاً هم از نظر شخصی حقیر بهترین هستند و خدمات جهادی و روحیه جهادی دارند. ولی یکدفعه ای شما در روز 22 بهمن به مردم میگویید این گردوخاک نعمت است. داد مردم درمیآید. چه نعمتی؟! نعمت باد است که ابرزا باشد و باران و برف ببارد، بهمنماه هر وقت مسیر خرم آباد را میرفتیم اتوبوسها و ماشینهای سواری از شدت برف و یخبندان باید زنجیر چرخ میبستند اما دریغ از یک نمِ باران. ابر بود ولی باران نبود، خب بخشی از این قصه برای چیست؟ این دریغ نعمات الهی، نزولات آسمانی برای چیست؟
میبینیم در خیلی از مجموعهها احکام اسلامی رعایت نمیشود. وقتی آقا میفرماید هر 3 قوا باید با فساد مبارزه کنند این توصیه نیست، دستور است. وقتی مبارزه نکردید فساد میآید. شاعر میگوید «اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی، برآورند غلامان درخت از بنیان». همینطور رشوه و ربا. خیلی از مسائل اینچنینی در جامعه گسترش پیدا کند نعمتِ خدا دریغ میشود. کربلا رفتند و برگشتِ کربلا قیمتها در اتوبوسها چگونه شد؟! این چه شرایطی است؟ چرا رعایت نکنیم؟ از ماست که برماست، رعایت نمیکنیم خدا هم نعمتش را دریغ میکند.
استقامت در راه تحقق حاکمیت اسلام
اصلاً مگر میشود شما زندگی کنی کاری به دور و اطراف خودت نداشته باشی؟ مگر ممکن است؟ میفرماید «الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»، «آنهایی که گفتند اربابِ ما خداست یعنی ما تحت حکومت پیغمبر خدا و ائمه هستیم. ثم استقاموا، استقامت ورزیدند»، استقامت در چه چیزی ورزیدند؟ در این «ربّنا الله» استقامت ورزیدند، خودشان را تحت حاکمیتِ اسلام نگه داشتند. من بچه قبل از انقلاب هستم، تب انقلاب چقدر مردم را گرفت. مسجد که دیگر پُر بود، پارکها و محلهها، مجالس هزاران نفریِ دعای توسل و دعای کمیل و زیارت عاشورا و دعای ندبه هفتگی. نهاینکه الآن دعای ندبه مثلاً یک شهرستانی که حالا دوربین از صدا و سیما هم برود و هیئت رزمندگان برنامهای بگیرد چند هزار نفر شرکت میکنند. اگر صدا و سیما نباشد دیگر آن شهر چنین دعای ندبه ای ندارد! اینکه ارزش ندارد. تب معنویت، تب رعایت احکام خدا چقدر داغ بود، این تب استقامت کم بیاید، «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ»، خدا بر اینها نازل میشود و می فرماید: «أَلاَّ تَخافُوا ». می فرماید: «نترسید»، «لا تَحْزَنُوا»، «غصه نخورید»، نبرّید «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون». به بهشت وعده میدهد، برای همین الآن هم وعده نمیدهد. عیب ندارد تحمل کنید آنچه را که بر سر شما میآید از ناحیه پذیرش حاکمیتِ حق و مجاهده با دشمن حق تحمل کنید تا چه زمانی؟ تا قیامت، «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون» یعنی میفرماید: «استقامت تو تا قیامت است، تا بهشت».
استقامتی که تنها از عهدۀ بندگان و تربیت یافتن برمی آید
آن وقت تو انتظار چه چیزی داری؟ این خیلی مهم است ما خودمان را طوری تربیت کنیم تا بتوانیم به وعده طولانیِ خدای متعال ایمان بیاوریم. این تربیت میخواهد، من این دنیایم را از دست بدهم تا بروم بهشت؟ بله استقامت یعنی این. پای اهل بیت ماندن و در عرصه جهاد حرفِ اول را زدن، بعد از آن استقامت ورزیدن. آن هم با چه وعدهای؟ وعده قیامت. این تربیت نمیخواهد؟ چه کسی حاضر است چنین معاملهای کند؟ فقط یک عبد است که چنین معاملهای میکند، فقط کسی که به خدا اعتماد دارد اینگونه معامله میکند. اگر کسی به خدا اعتماد نداشت نمیتواند اینگونه معامله کند، لذا میگوید او دارد می دزدد من هم بدزدم، او دارد میخورد من هم میخورم، او دارد میبرد من هم میبرم! فقط یک عبد میتواند مقاومت کند. فکر میکنند توصیه اخلاقی و... است که به او میگویند تو باید رعایت کنی. توصیه نیست، بدون این نمیشود زندگی کرد، عبد نباشی نمیتوانی زندگی کنی. موج های انحرافیِ جامعه، تو را میبرد، این موج انحرافی گاهی سیاسی است، گاهی اقتصادی است، گاهی علمی و یک وقتی اخلاقی است، موج است میآید و تو را هم با خودش میبرد. «فاسقتم» ریشهات را محکم کن، «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» پای این باور، اعتماد به خدا، استقامت بورز. «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ» ملائکه میآیند با قلب تو ارتباط برقرار میکنند. «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا» واقعاً این آدم نمیترسد، واقعاً این آدم محزون نمیشود. امام نترسید و غصه نخورد، محزون نشد، ناامید نشد. «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا» یعنی چه؟ یعنی آهای آنهایی که استقامت نمیورزید شما عقبه روحی و روانیتان را هم از دست میدهید، چه کسی به شما امید میدهد؟ شما آنقدر آدمهای حقیری هستید که ملائکه را درک نمیکنید، اصلاً ملائکه با شما کاری ندارند. «وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون»، بهشت یک وعده سر خرمن است؟ بله ما وعدهمان را سر خرمن میگیریم، فرمود: «دنیا مرزعه الآخره»، اینجا بکار، خرمن چه زمانی است؟ آخرت. بله وعده ما وعده سر خرمن است، منتها آنها دروغ میگویند. این اصطلاح برای کسانی است که وعده دروغ میدهند. خدای ما وعده صدق میدهد، او راست میگوید، او میگوید من بهشت جبران میکنم. واقعاً بهشت جبران میکند.
صبر و استقامتی فاطمی
وقتی هست که خدا همه خلائق عالم را نگه میدارد و میگوید اول باید فاطمه (سلاماللهعلیها) برود. بهشت، اول فاطمه اطهر(سلاماللهعلیها). خطاب میرسد فاطمهجان برو. عرض میکند «يَا رَبِ شِيعَتِي»[21] «اول شیعیانم». شیعیان زهرای اطهر (سلامالله علیها) چه کسانی هستند؟ کسانی که هر دوی اینها را دارند، هم «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة» را دارند هم «جاهِدُوا في سَبيلِهِ» را دارند. هم اهل مبارزه هستند و فاطمی مسلک هستند، هم متصل هستند چون اهل این خانه هستند، شیعیان فاطمه نه محبّین فاطمه. عرض نمیکند یا رب مثلاً محبّی، نه، شیعیانم. امام کاظم (علیهالسلام) فرمود شیعه یعنی چه کسی؟ کسی که ننشیند و همه هستیاش را به میدان بیاورد. فاطمه اطهر(سلاماللهعلیها) همه هستیاش را به میدان آورد. این روزها روزهای بعد از شهادت فاطمه اطهر (سلاماللهعلیها) است، فاطمیه اول 45 روز، تازه هفتم شهادت بیبی گذشته است، روزهایی است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میآیند کنار قبر فاطمه اطهر (سلامالله علیها) مینشینند و میفرمایند: «نَفْسِي عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَة یَا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ»[22] «يَا رَبِ شِيعَتِي»، خطاب میرسد فاطمهجان «قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ» «بخشیدمشان». شیعه تو هستند؟ دیگر از همه چیز آنها گذشتم. فاطمه جان برو وارد بهشت شو خیالت راحت شد. نه «يَا رَبِّ شِيعَةُ وُلْدِي»، «شیعیان فرزندان من هم اول باید بروند». ببینید خدا وعده دادهاست فاطمهجان صبر کنی و استقامت بورزی «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون»، اینجا دارد به وعدهاش عمل میکند، بهشت را گذاشته است زیر پای فاطمه مرضیه (سلاماللهعلیها). «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»، نمیخواهید که بگویم کجا خدا با فاطمه (سلاماللهعلیها) فرمود نترس غصه نخور؟ زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها) داشت غصه میخورد، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود فدای سرت، فدک نشد که نشد. فاطمه جان بگو «حسبی الله». بگو «خدا مرا کفایت میکند». غصه نخور، فدک میخواهم چه بکنم، از آن گذشتم، فاطمهجان غصه نخور «لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ». خدای متعال فرمود «قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ» شیعیان بچههایت را هم بخشیدم دیگر چرا نمیروی فاطمهجان؟ عرض کرد: «يَا رَبِّ شِيعَةُ شِيعَتِي»، «شیعه شیعیانم». من بخواهم شیعه فاطمه اطهر (سلاماللهعلیها) پیدا کنم میگویم روحالله، میگویم این رهبر عزیزمان. بعد خدای متعال فرمود فاطمهجان راه بیفت و برو در صحرای محشر، هر که به تو تعلق داشت، تو را صدا زد و پناه خواست، اصلا ًهر کسی را دوست داری از این صحرا گلچین کن برو. هرکسی را خواستی با خودت ببر، من نمیدانم قیامت چه میشود. فقط این را میدانم که میفرماید آنقدر با فاطمه اطهر (سلاماللهعلیها) میروند که جز، فاسقین و فجّار و کفار و مشرکین دیگر کسی باقی نمیماند. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) جمع میکند و با خودش میبرد، البته این هم هست که هرکسی به مقام فاطمه (سلاماللهعلیها) نزدیکتر است بیشتر بهرهمند است، فاصلهها سر جایش است. حضرت موسی مبرقع، امشب در خانه شما، کنار حرم شما، شام غریبان شما، دور هم جمع شدیم، شما پیش مادرت فاطمه اطهر (سلاماللهعلیها) شفیع ما باش. قیامتِ ما چه میشود؟ قیامت ما چه اتفاقی میافتد؟ ما آنجا کسی را نداریم. من از طرف خودم عرض میکنم شما که بزرگوار هستید، حضرت موسی مبرقع، میترسم آنجا یک لجام به دهانم زده باشند، فاطمه اطهر (سلاماللهعلیها) که میخواهد بیاید جدا کند من نتوانم صدا کنم، شما را عرض نمیکنم، به خدا شما خوب هستید، خودم را عرض میکنم «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَه»[23] آقا موسی مبرقع، هر وقت آمدیم از دست شما کرامتی گرفتیم و رفتیم امشب شما بیا برای جمعِ ما تضمین کن، به ما بفرما من همه شما را پیش مادرم فاطمه (سلاماللهعلیها) شفاعت میکنم. چیزی نمیخواهیم. هر کسی یار و مونسی دارد، ما تو را داریم آقا.
[1] نهج الفصاحه ص 616 ، ح 2182
[2] سورۀ رعد، آیۀ 7
[3] سورۀ بقره، آیۀ 257
[4] مصباح الشريعة، ص 16.
[5] . زیارت جامعه کبیره
[6] . سوره اعراف، آیۀ 58
[7] . مجمع الزوائد ج3 ص60 ، حلیه الاولیاء ج 1 ص108
2. مائده، آیات 33 و 34.
[9] . مائده، آیة 35.
[10] . بحارالانوار، ج 25، ص23.
[11] . همان، ج 26، ص 5.
[12] . مائده، آیة 35.
[13] . بحارالانوار، ج9، ص321.
[14] . مجموعه ورّام، ج1، ص131.
[15] . تحف العقول، ص245.
[16] . بحارالانوار، ج53، ص303.
[17] . همان،ج33، ص387.
[18] . مائده، آیة 36.
[19] . مائده، آیة 33.
[20] . فصلت، آیة 30.
[21] . بحارالانوار، ج8، ص54.
[22] . همان، ج22، ص547.
[23] . قیامه، آیات 14 و 15.
پیوندهای مرتبط
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر