شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ - ساعت ۱۱:۱۴

متن سخنرانی شب دوم جلسات 28 صفر - مشهد + صوت و تصاویر

حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان
موضوع بحث: «پیامبر اعظم(ص) اسوه جهاد» - جلسه دوم - شنبه 1393/9/30
هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) - مشهد - حسینیه سادات رضوی

تصاویر شب دوم جلسات 28 صفر                       صوت سخنرانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

کار بسیار سخت پیامبر اکرم(ص) در اقامۀ حاکمیت حق در جامعه

در بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) تصریحی وجود دارد که حضرت فرمودند، وقتی ملل زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) امیال و خواسته های متفاوتی داشتند: «وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَة»؛[1] پیغمبر اکرم در یک چنین موقعیتی مبعوث شدند. «فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ‏ مِنَ‏ الْجَهَالَة»؛[2] تا اینکه توانستند با آن مدیریت بسیار شایسته خودشان؛ رهبری خودشان برای مردم، و اطاعت از حاکمیت حق را جا بیندازند. در جلسات قبل اشاره کردیم که وقتی صحبت از ضلالت می شود، یعنی گمراهی در برابر جریانِ ولایت حق. هریک از مردم میل و هوای خودش و انسان های پستی که بر آنها مسلّط بودند را تبعیت می کرد. ببینید رسول خدا (صلی الله علیه و اله) در این مدتِ کم، کاری کردند که بسیاری از امت، تحتِ مدیریتِ خدای متعال دربیایند. «فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ»؛ یعنی رهبرشان را پیدا کنند، یعنی ولیّشان را پیدا کنند. خیلی کار سخت و دشواری است.

تفاوت ایران با دیگر کشورهای دیگر اسلامی؛ نعمت حاکمیت ولی خدا بر جامعه

شما همین الآن کشورهای هم جوار خودمان را نگاه کنید، خیلی حقایق را دارند می بینند؛ اما مثلاً آیت الله سیستانی در یک صحبتی که با بعضی از مسئولین داشتند، می گفتند بروید خدا را شکر کنید ـ حالا با این مضمون ـ که شما شخصیتی مثل رهبر معظم انقلاب دارید و جامعه به طور یکپارچه در مسیر خودش دارد پیش می رود. الآن عراق از یک چنین نعمتی برخوردار نیست. این حرف را هم آیت الله سیستانی می گوید؛ نه حالا یک تحلیلگر یا سیاستمدار و جوانی این حرف را بزند. واقعاً همینطور است. لذا می بینید آمریکا می آید به راحتی عراق را اشغال می کند. آمریکا وقتی می تواند صدام را به آن راحتی بردارد، اگر اراده خود ملت عراق آن زمان به این تحقق می گرفت که خودشان بخواهند، می توانستند. بعد آمریکا آمد وارد شد و بالاخره مدتها بر منافع عراق سیطره پیدا کرد و جلوتر هم رفت و خیلی ظلم ها و جنایت ها شد و زیرساخت هایش از بین رفت. از آن هم باز جلوتر آمد و گروه های تروریستی را در عراق تقویت کرد. خودشان گفته بودند ما از عراق می رویم، اما به تعبیر خودشان، پنجاه ـ شصت  سال، شاید هم بیشتر، عراق با این گروه ها در اختیار ماست. شما می بینید گوشه و کنار عراق، در بغداد و کاظمین و سامرا این گروه ها کار می کنند، الآن هم که قصه داعش ایجاد شده است و این گروه ها بیشتر تقویت شدند و آمدند حمایت کردند و آن ماجراهای عراق پیش آمد...

جامعۀ پیامبر در خیلی مسائل از جامعۀ امروز ما جلوتر بود...

کار سختی است که آدم بخواهد یک جامعه را تحت مدیریت حق دربیاورد؛ واقعاً کار سختی است. آن هم شما خاتم انبیاء باشی، یعنی بناء باشد شما کار را تمام کنی، البته خدای متعال کمک کردند: «هُوَ الَّذي‏ أَرْسَلَ‏ رَسُولَهُ‏ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ».[3] این مأموریتِ پیغمبر اکرم، هم با نصرت خدا و هم با نصرت مؤمنین همراه شد: «أَيَّدَكَ‏ بِنَصْرِهِ‏ وَ بِالْمُؤْمِنين‏»[4] و کار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در حدود این 20 سال شکل گرفت. منتها این را ما الآن برای چه داریم بررسی می کنیم؟ به دلیل همین آیه: «فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَكَانِهِ‏ مِنَ‏ الْجَهَالَة».[5]

با این موقعیتی که پیغمبر(صلی الله علیه و اله) پیدا کرد، آن جهل اساسی ای که در این جامعه بود از بین رفت و جامعه رشد کرد. خدای متعال با این مردم از چیزهایی صحبت می کند که هنوز ما بخواهیم بفهمیم این آیات یعنی چه، باید ساعتها با هم حرف بزنیم؛ ولی جوانان آن موقع به راحتی این را متوجه می شدند. می بینیم در سؤال هایشان از پیغمبر اکرم مراحل سیر و سلوک و عرفان و اینها را سؤال می کنند. خودِ آیه: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ‏ اللَّهُ»؛ اگر شما خدا را دوست دارید پس بیایید تحت تبعیت ولیّ خدا مثل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله)؛ یعنی مسئله ای به نام «محبّت خدا» در جامعه حل شده است. چیزی که الآن در جامعه ما اصلاً حل شده نیست.

اگر بصیرت و ولایت پذیری ما عمیق بود، دچار این فتنه ها نمی شدیم...

ما الآن ولایت را پذیرفتیم به هدایت الهی، اما کار عمیق نیست؛ لذا خیلی از مشکلات پیش می آید، فتنه ها پیش می آید. یک دفعه ای در عرض ده سال می توانند مملکت را بریزند به هم، یک سازماندهی کنند یک عده قلیلی در مقابل اراده یک ملت بتوانند بایستند و فتنه 88 را ایجاد کنند. بله همه دستگاه ها و دولت ها و به تعبیر رهبر معظم انقلاب، قدرتها وارد میدان شدند، اما اگر یک دست بودیم و بصیرت ما عمیق بود، اینقدر نیاز نبود مقام معظم رهبری بفرماید، نمی توانستند یک چنین پدیده ای را در جامعه ما ایجاد کنند. واقعاً برای نظام هزینه ایجاد کردند و ده ها نفر به شهادت رسید، دشمنان امیدوار شدند، ما کلی به عقب برگشتیم البته باز به دست قدرت الهی و با هدایت و مدیریت مقام معظم رهبری کار جمع شد، ولی هر ده سال اگر قرار باشد یک اتفاق این چنینی بیفتد مثل 78 تا 88، خُب نمی شود! ما هنوزم که هنوز است، در به کارگیری کسانی که در فتنه نقش اساسی و کلیدی داشتند، گفتمان سیاسی الآن دارد می چرخد که آقا اینها را نگیرید و استفاده نکنید. به راحتی می آیند حرف می زنند و اعلام موضع می کنند. اینکه به راحتی می آیند و اعلام موضع می کنند، این خودش یک خطر است.

محبت خدا مقدم است یا ولایت اولیاء خدا؟ مسئله این است!

و اما محبت خدا؛ در جامعه پیغمبر محبت خدا بستر برای پذیرشِ ولایتِ پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) است. کدام درست است؟ یعنی آدم از پایین به بالا برود و ولایت مدار بشود؛ یا از بالا به پایین بیاید و ولایت مدار باشد؟ درستش از بالا به پایین است نه از پایین به بالا؛ یعنی ما اول برویم بچه حزب اللهی بشویم، انقلابی و ولایی بشویم، بعد حالا کم کم پیش برویم و خودمان را به خدا نزدیک کنیم؛ اینطوری تلفاتش خیلی زیاد است. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از بالا شروع کرد. یعنی اول مردم را با خدا آشنا کرد و به خدا متصل کرد؛ مثل ابتدای انقلاب اسلامی. حضرت امام حرف اولی که زد، اسلام بود؛ بعد ایران. اول منافع دین را زیر چتر ولایت فقیه مطرح کرد. همین مسیر هم اتفاق افتاد؛ یعنی بسیجی ها و شهدا و انقلابیون را در ابتدای انقلاب و جنگ می دیدید، در جمع های اینها سکه رایج و حرف اول، خودِ خداست. فضاها بسیار معنوی بود.

الآن خیلی ها در خیلی از هیئت ها شرکت می کنند؛ بله، علاقه به امام حسین است؛ ولی آن چیزی که او را به هیئت جذب می کند، جاذبه های هیئت است؛ نه امام حسین! لذا این هیئت را می رود و آن هیئت را نمی رود، پای آن روضه می نشیند و پای این روضه نمی نشیند. مثلاً هیئت های محلی و خانوادگی یا تعطیل می شود یا خیلی کم رونق است، یک جلسه ای چند سال تشکیل می شود و بعد تمام می شود و دوام ندارد. اما از آن طرف، بعضی از هیئت های خاصِ حجمیِ چند هزار نفره، به خاطر بعضی از جاذبه ها ـ که حالا خودتان بهتر می دانید ـ اقبال به آن زیاد است. از کجا این را می گویید؟ کاری ندارد، اینترنت الآن پُر است! مجلس ها را می بینید در اوج شور و سینه زنی، نصف جمعیت موبایل درآورده است و دارد فیلم برداری می کند! از چه فیلم برداری می کنی؟ از مدل خواندن و مدل سینه زنی! و الّا اگر خود امام حسین او را درگیر کرده بود، اصلاً دیگر به این فکر نمی افتاد که من حالا موبایل را بردارم و فیلم برداری کنم.

آن موقع بچه ها دنبال صدای خوب نمی گشتند. در گوشه پایگاه و گروهان و گردان، حتی کسی دنبال منبری مطرح نمی گشت. ما گاهی اوقات شهرستان ها که توفیق می شود می رویم، واقعاً در عذاب و رنج هستیم. می بینیم مثلاً روحانی محترم آن شهر یا مجموعه منبر که می رود، کسی استقبال نمی کند. بعد که می گویند مثلاً یک روحانی عنوان دار یا یک مقدار رسانه ای شده، چنان استقبال عجیب و غریبی می کنند، بعد رقابت در اینکه مشهورینِ بین منبری ها یا خواننده ها.

در تربیت اصیل اسلامی، از خدا به ولایت می رسند...

تربیت وقتی تربیتِ اصیل اسلامی باشد، از خدا می رسد به ولایت. پس چرا می گویند: «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُم‏»؟[6] ظاهراً به این معناست که هر کسی خدا را بخواهد، با شما اهل بیت شروع می کند. خوب ما هم اتفاقاً همین را می گوییم. مسئله، ارادۀ خداست. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) توانست جامعه را به سمتی ببرد که این جماعت و امت ارادۀ خدا بکند. لذا یک جوان بلند می شود، سؤال می کند: یا رسول الله! بعضی ها می روند جنگ برای اینکه غنائمی بدست بیاورند، بالاخره اینها هم شهید می شوند؛ تکلیف چیست و چگونه است این قصه شهید و شهادت؟ این یک جوان است که سؤال می کند راجع به کیفیت جهاد و شهادت. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) پاسخ می فرماید: بله، یک عده ای می روند جنگ و به شهادت هم می رسند؛ برای رسیدن به یک منافع و غنائمی. یک عده ای می روند جنگ به شهادت هم می رسند، برای رسیدن به یک موقعیت اجتماعی و سیاسی. شوخی که نیست! جنگ پای رکاب پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) خودش یک کلاس دارد، همین هایی که پای رکاب پیغمبر اکرم می جنگیدند، خیلی هایشان حاضر نشدند پای رکاب امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی (علیهما السلام) بجنگند! دیگر آن کلاس را ندارد! امام حسن مجتبی نوة پیغمبر اکرم است، کجا برویم؟! لذا امام حسن فرمود شمایی که در جنگ با معاویه همراه من نمی آیید، شما یادتان رفته است که ما در صفین چگونه بودیم؟ قبلاً که ما می جنگیدیم، اینگونه می جنگیدیم، «دِينُكُمْ‏ أَمَامَ‏ دُنْيَاكُم‏»؛[7] دینتان اول بود، بعد منافع شخصی و دنیویتان؛ اما الآن برعکس شده است و اول دنیای شما بعد منافع دینی شما. اول می نشینید ملاحظه می کنید که اگر ما بجنگیم، به چه می رسیم!

وسوسه می کنند که اگر بجنگیم، به چه می رسیم؟!

می بینید الآن در رسانه ها همینطور دارند حرف می زنند. هفته گذشته در دانشگاه تهران، در یک همایش این نماینده دوره ششم برمی گردد یک حرفی می زند و جوانها هم می نشینند گوش می دهند! شاید تک و توک اعتراضی هم کنند؛ ولی نمی فهمند خطای این کجاست. برمی گردد می گوید: ما انرژی هسته ای چه نیازی داریم! آب سنگین اراک به چه درد ما می خورد؟! ما آمدیم جریان هسته ای را ناموسی کردیم، این اشتباه است و همه چیز هم به این گره خورده است؛ یعنی ارتباط ما با آمریکا به این موضوع گره خورده است! ما نباید اشتباه دوره جنگ را تکرار کنیم، بعد از فتح خرمشهر ما نباید جنگ را ادامه می دادیم و...

ببینید! این حرفها الآن دارد زده می شود. این حرف یعنی چه؟ این می گوید مثلاً شما الآن در حوزه هسته ای دارید مبارزه می کنید، حالا چه می شود؟ چه چیزی بدست می آورید؟! چون مردم هم خبر ندارند و نمی دانند که آب سنگین اراک یعنی چه؛ جزئیات را کسی نمی داند و این مذاکرات الحمدلله همه اش محرمانه و پشت درهای بسته است و چیزی بیرون نمی آید. چرا و چونش را نمی دانم، اما یک روزی بالاخره تمام این مذاکرات باید مشخص بشود؛ چون نمایندگان مردم در مجلس باید تصمیم بگیرند.

مردم که اطلاع ندارند در آن مذاکرات چه می گذرد و اینها هم می آیند در دانشگاه و...  مطرح می کنند. خوب نمی رود که با بچه های جنگ حرف بزند که جوابش را محکم تر از محکم بدهند؛ می رود با یک جوان دانشجویی حرف می زند که جنگ را درک نکرده است و شبهه در دلش ایجاد می کند! می گوید ما بعد از خرمشهر چرا جنگ را ادامه دادیم؟ «چه به ما رسید؟!»

اصلاً طرح این سؤال از اساس غلط است؛ ما مگر جنگیدیم که به چیزی برسیم؟ البته برای شما که غیرتی ندارید، حتی غیرت ملی ندارید، بله! واقعاً ما بعد از خرمشهر چرا جنگ را ادامه دادیم؟ چون شما اگر غیرت ملی داشتید، می فهمیدید که ما بعد از فتح خرمشهر 5 هزار کیلومتر مربع مان هنوز دست عراق بود. روستاها و شهرها و... مگر چیز کمی است؟ بعد هم این آمده و به این مملکت تجاوز کرده است و تا سال 61 کلی از ما کشته است؛ حالا برویم بنشینیم و مذاکره کنیم، به دستور آمریکایی ها که گفتند بیایید بروید مذاکره کنید، تا جنگ بدون پیروز تمام شود؟! ما برویم مذاکره کنیم و جنگ را تمام کنیم که چه بشود؟ مثل پادشاهان گذشته وطنمان را بفروشیم، از خون شهدایمان هم بگذریم؟! یعنی نه انسان باشیم و نه مؤمن؟!

چرا سؤالهای تکراری که بارها جواب داده شده است را تکرار می کنند؟!

خوب چرا سؤالی را طرح می کند که جواب صریح دارد؟ چون اگر این حرفها را شما زیاد در جامعه بزنید، مردم دیگر کم کم می روند به این سمت که حالا اگر ما با آمریکا بجنگیم، با جنگیدنِ با آمریکا به چه می رسیم و چه چیز ما تأمین می شود؟ قبل از این اینها طرح شده بود، قبل از این چه گفتند؟ قبل از این بعضی سیاسیون به من گفتند که آقا ما اگر برویم الآن مذاکره کنیم، تحریم ها برداشته می شود. برویم رابطه برقرار کنیم و فشارها کم بشود و تحریم ها برداشته بشود و وضعیت اقتصادی بهتر بشود! مقام معظم رهبری فرمود نه، اینطور نمی شود! شما خیلی خوش بین هستید؛ ما به آمریکایی ها خوش بین نیستیم! حالا اگر اصرار دارید ـ در دولت قبل ـ باشد، بروید و در این دولت هم این اصرار ادامه پیدا کرد و الآن چند سال شده است.

مگر پیغمبر اکرم(ص) برای منافع مادی قیام کرد؛ که انقلاب ما برای منافع مادی باشد؟!

مذاکره کنیم تا تحریم ها برداشته بشود! نه فقط مذاکرات هسته ای؛ یک عده ای آمدند از مذاکرات هسته ای استفاده کردند که بگویند ما باید مذاکره کلی کنیم؛ که دیگر خصومتی بین ما و آمریکا نیست؛ تمام بشود و برود و ما راحت زندگیمان را بکنیم! یعنی منافع مادی شد مسئله اول! بعد یکدفعه ای زمزمه صلح امام حسن (علیه السلام) و صلح حدیبیه بلند شد. همین چند شب پیش در قم در یک جلسه ای صحبت می کردیم، دانش آموز آمده می گوید که معلم ما می گوید ما باید با آمریکایی ها برویم صلح کنیم و دیگر مرگ بر آمریکا نگوییم و دشمنی نکنیم که زندگیمان بهتر بشود. نه آن دانش آموز آمریکا را درست می شناسد، نه چیز دیگر را، حالا از کجا دارد مجموعه اینها خط می گیرد را کاری نداریم، اما می خواهم بگویم که این همان فتنه امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، دوران امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. مگر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) روز اول که قیام کرد، برای منافع مادی مردم قیام کرد که انقلاب ما ـ که مطابق الگوی انقلاب رسول اعظم است ـ برای منافع مادی باشد؟

ندای امام(ره) چه بود؟ علمای اسلام! به داد اسلام برسید!

حضرت امام صریح و روشن از روز اول فرمود: علمای اسلام، به داد اسلام برسید! یعنی اسلام باید در عالم حکومت کند. الآن اسلام تحت سیطرۀ کفر قرار دارد؛ بیایید اسلام را نجات بدهید و به اسلام قدرت بدهید. حالا این وسط ممکن است ما گرسنگی و محرومیت هم بکشیم. وقتی که ائمه ما جانشان را برای نصرت دین دادند، حالا مثلاً ما مال و موقعیتمان را بدهیم؛ به جایی برنمی خورد!

پس «فَمَعَکُم مَعَکُم، لا مَعَ عَدُوّکم» یعنی چه؟!

بعد هم قرار است ما با اهل بیت (علیهم السلام) باشیم. چقدر شیطان هماهنگ کار می کند، یکدفعه ای نگاه می کنی می بینی در هیئت ها و توسلات، دیگر بحث همراهی با اهل بیت از داخل منبرها و خواندن ها کاملاً حذف می شود. دیگر بحثِ همراهی نیست؛ بلکه فقط بحث لذت بردن و حاجت گرفتن از اهل بیت طرح می شود! دیگر بگوید من باید با امام حسین(علیه السلام) زندگی کنم، این دیگر در هیچ تریبونی گفته نمی شود؛ در صورتی که شما در همین زیارت اربعین می خوانید که: «فَمَعَكُمْ‏ مَعَكُمْ‏ لا مَعَ‏ عَدُوِّكُم‏»؛ در زیارت جامعه هم می خوانیم: «فَمَعَكُمْ‏ مَعَكُمْ‏ لا مَعَ‏ عَدُوِّكُم»؛[8] من اگر با تو باشم، با دیگری نیستم. اصلاً انگار این از گفتمانِ اهل بیتیِ ما خارج شده است: من باید با اهل بیت باشم. امام صادق (علیه السلام)  فرمود: خدا فرموده است «كُونُوا مَعَ‏ الصَّادِقِينَ‏»؛[9] شما با اهل بیت باشید؛ که چه بشود؟ چون اهل بیت اولین کاری که می کنند، چهار ویژگی دارند که خدا برای این می فرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ‏ الصَّادِقِينَ‏»؛[10] تقوا داشته باشید و با صادقین یعنی اهل بیت (علیهم السلام) باشید.

ائمه ما با دشمنان دین مبارزه می کنند؛ بدون در نظر گرفتن منفعت مادی...

یک. به خاطر اینکه ائمه معصومین با دشمنان دین مبارزه می کنند. خوب برای چه؟ مگر به چه منافعی می خواهند برسند؟ منافع چیست؟! اصلاً منفعت یعنی چه؟! ما آمدیم در دنیا اثبات کنیم که عبد خدا هستیم؛ حالا اگر کسی بیاید مانع از تسریِّ حاکمیتِ خدا بشود، با او می جنگیم! فرمود: «وَ جاهِدُوا فِي‏ اللَّهِ‏ حَقَ‏ جِهادِهِ‏ هُوَ اجْتَباكُمْ»؛[11] شما برای این انتخاب شدید. به پیغمبر اکرم نگاه کنید: پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) با دشمنان خدا می جنگد؛ آیا به چیزی می رسد؟ اصلاً در آیه قرآن حرف از منافع نیست. ائمه معصومین هم همین را به ما می گویند. می فرمایند همراه ما باید باشید چون خدا فرموده همراه ما باشید ـ كُونُوا مَعَ‏ الصَّادِقِينَ ـ به خاطر اینکه ما با دشمنان دین می جنگیم. این می شود یک.

ائمه ما در راه حق، جان خود را بذل می کنند...

دو. بذل جان ائمه (علیهم السلام) برای تشکیل حاکمیت حق و قدرت خدا بر روی زمین؛ آیا چیزی به اینها می رسد؟ همه ائمه معصومین می دانستند جهاد و مبارزه شان آنها را به جایی نمی رساند. قرار است امام زمان (ارواحنافداه) بیاید قدرت پیدا کند و همه هم این خبرها را دارند؛ اما آیا نمی جنگند و مبارزه نمی کنند؟! کسی برای منافع نمی جنگد! امام حسین (علیه السلام) وقتی قیام کرد چه فرمود؟ فرمود: «مَنْ‏ كَانَ‏ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ»؛[12] هر کسی حاضر است در راه ما بذل جان کند. بذل یعنی چه؟ یعنی بعدش هیچ چیزی ندارد. یک وقتی فکر نکنید مثل بعضی از جنگهای صدر اسلام ممکن است غنیمتی هم در کنارش باشد؛ نه! هیچ چیزی برای شما ندارد. بذل یعنی برگشت ندارد. «مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ»[13]...

در کشور امام حسین(ع)، حرف از «منافعِ» مبارزه با طاغوت می زنند!

عجیب است! کشوری که دارد برای امام حسین سینه می زند و الگوی زندگی اش الگوی زندگی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است، چقدر راحت و آزاد و بی مشکل داخلش تبلیغ می کنند که شما اگر خواستید کار دینی هم کنید و با طاغوت مبارزه کنید، باید به یک منافعی برسید! آقا در جریان هسته ای برای چه مقاومت می کنیم؟ می خواهیم چه کار؟! می گوید می خواهیم چه کار؛ یعنی مقاومتِ تو باید به شکلی باشد که به درد تو بخورد. تمام دنیا می دانند که البته هسته ای به درد ما می خورد. زندگی دارد با هسته ای اداره می شود؛ مثل پزشکی و صنعت و همه جا دارد استفاده می شود. منتها گفتنِ این که آب سنگین به چه درد ما می خورد، این ذره ذره گفتن توسط یک نماینده اصلاح طلب و استاد دانشگاه و معلم سر کلاس و ماهواره و بی بی سی و 4 نفر هم از گروه های اپوزیسیون بیاورند این حرف را بزنند، چه اتفاقی می افتد؟ یکدفعه ای در جامعه پس فردا دیگر قیام برای حق نیست و راحت می شود این جامعه را منحرف کرد.

جامعه نبوی؛ یعنی جلب رضایت خدا در اداره جامعه...

اما اگر آمدید در انقلاب، جامعه را بردید شبیه پیغمبر اداره کردید؛ یعنی گفتید جامعه باید رضایت خدا را جلب کند. آن وقت به مردم بگویید هسته ای، او اول می گوید: خدا چه می گوید؟ در ارتباط با مبارزه با آمریکا، می گوید خدا چه می گوید؟ خدا می گوید من باید با کفر مبارزه کنم؟ باشد! مبارزه می کنم و حرفی دیگر نیست! از بالا باید بسته شود.

بعد از پیامبر، میل مردم را به سمت منافع مادی تغییر دادند

امام حسن مجتبی به شهادت می رسد؛ چرا؟ چون اینها توانستند از دوران پیغمبر، پیغمبر (صلی الله علیه و اله) می فرمود اینها اول به خدا وصل شدند، امیرالمؤمنین فرمود پیغمبر مردم را به خدا وصل کرد. نشانه اش هم آیات قرآن کریم است که راجع به جهاد و شهادت چقدر خدا تعریف می کند: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنينَ‏ أَنْفُسَهُمْ‏»؛[14] خدا می شود مشتری جانهای این مردم و بهشت را برای زندگی اینها قرار می دهد. بحث، بحثِ محبت و عشق به خداست.  اینها علامتش است، ده ها و صدها آیه در این باب هست. خوب، پیغمبر جامعه را رسانده است؛ ولی اینها راحت توانستند بعد از چند سالِ مختصر ـ حدود سی، چهل سال؛ چون از اواخر دوران امیرالمؤمنین (علیه السلام) حساب کنیم، بعد از 25 سال که امیرالمؤمنین آمد حکومت کرد ـ در عرض آن دوره های گذشته توانستند جامعه را به سمتی ببرند که مردم به فکر منافعشان باشند.

خلافت امیرالمؤمنین(ع) را هم برای منافعشان می خواستند!

حتی وقتی رفتند سراغ علی بن ابیطالب (علیه السلام) که بیاید حکومت کند، به خاطر خدا نرفتند؛ به خاطر منافعشان رفتند و گفتند علی بیا حق ما را بگیر! حضرت گفت باشد، قبول می کنم؛ چون همه شما آمدید. بالاخره خدا از عالِم عهد گرفته است که حق مظلوم را از ظالم بگیرد، بین شما هم عالم جز علی کیست؟ باشد می آیم و حکومت را قبول می کنم؛ ولی بدانید این حکومت کردنِ بر شما مثل آب بینیِ بزِ مریضی برای من ارزش ندارد! یعنی من به جایگاه فکر نمی کنم. این جایگاه را چند وقت بعد از علی گرفتند؟ تا چهار سال و نیم، پنج سال امیرالمؤمنین توانست حکومت کند. بعدش همین مردم گفتند علی دیگر تو نه! یک خورده عدالت امیرالمؤمنین را دیدند و یک خورده اوضاعشان بهتر شد و از آن طرف دیدند نه، امیرالمؤمنین دارد چیز دیگری می گوید و حضرت را به شهادت رساندند.

سی سال بعد از دفاع مقدس، آرمانهای شهدا باقی مانده است؛ بعد از پیامبر اینطور نبود...

امام حسن مجتبی (علیه السلام) آمد حکومت کند، چهار، پنج ماه بیشتر به او مهلت ندادند. همان مردمی که در دورۀ پیغمبر رزمنده بودند، این کار را کردند! یعنی حدود سی، چهل سال از جنگهای رسول خدا گذشته است.

الآن 30 سال از جنگ گذشته است، شما الآن سربند می بندید و چفیه گردنتان است و پرچم دست می گیرید، با نوحه هایتان شعار حماسی می دهید و می روید محضر امام رضا و با او عهد و میثاق می بندید. هنوز این حقایق مانده است؛ اما در دوران امام حسن مجتبی دیگر نماند، فرمود: «دِينُكُمْ‏ أَمَامَ‏ دُنْيَاكُم‏»؛[15] اول منافع مادی. آقا پس بگو چرا در دستورات اسلامی اینقدر تأکید می شود که مواظب باشید دچار حب دنیا نشوید! همه فکر می کنند این یک توصیه اخلاقی است. نه عزیزم! حب دنیا می آید ریشه ولایت را در جامعه خشک می کند.

«مردم» دنیاطلب شدند و از مسیر پیامبر منحرف شدند؛ نه فقط آن چند نفر!

علی بن ابیطالب و حسن بن علی (علیهما السلام) در جامعه هستند، اما نمی توانند حکومت کنند؛ چون میل مردم را نمی توانند عوض کنند. به قول حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود: تا وقتی پیغمبر اکرم در حیات بودند، اینها جرأت نمی کردند مخالفتشان را ابراز کنند؛ اما همین که پیغمبر اکرم از دنیا رفتند، با سرعت کفرشان را نشان دادند؛ یعنی همان نفاقی که پیغمبر اکرم فرمود: اکثراً جامعه منافق هستند. دو ماه پیش تر از این، در غدیر خم فرمود: من به جبرائیل گفتم به خدا بگوید من را از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) معاف کند؛ به خاطر اینکه می دیدیم اکثراً منافق هستند و قبول ندارند، بلکه ظاهراً قبول دارند.

آقا! شما الآن گفتید پیغمبر توانسته بود جامعه را برساند به یک قله ای! درست است! اما رفته رفته و ذره ذره، در زمان خود پیغمبر انحراف شروع شد؛ نه بعد از پیغمبر. منتها بعد از پیغمبر، این امت منحرف و مرتد، به اهل نفاق میدان دادند. حضرت زهرا این روزها با خدا مناجات می کند: «اللَّهُمَّ إِلَيْكَ نَشْكُو فَقْدَ نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ ارْتِدَادَ أُمَّتِهِ وَ مَنْعَهُمْ‏ إِيَّانَا حَقَّنَا»؛[16] خدایا به تو شکایت می کنیم از ارتداد امت پیغمبر و منعِ امت پیغمبر از حق ما. چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) آنجا صریح نام نمی برد که اینها آمدند فدک را گرفتند و چه کار کردند و چه کار نکردند؟! همین چیزی که الآن تبلیغ می شود و دشمن اهل بیت (علیهم السلام) فقط آن چند نفر معرفی می شوند! نه، اینها که کسی نبودند. چگونه جرأت پیدا کردند؟ جامعه را یک نگاه کردند و دیدند جامعه مایل نیست مدلِ زندگیِ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) ادامه پیدا کند.

رسول خدا قائل بود به محو نظام سلطه از عالم؛ اینکه الآن شعار شماست. این شعار پیغمبر اکرم است؛ ما که از خودمان نمی توانیم شعار ابداع کنیم. خدا فرمود: «وَ قاتِلُوهُمْ‏ حَتَّى‏ لا تَكُونَ‏ فِتْنَة»؛[17] این یعنی محو نظام سلطه، آیه قرآن است. خوب اینها نمی خواستند؛ بیشتر از این نمی خواستند. می خواستند به یک منافعی برسند. به منافعشان که رسیدند، گفتند علی دیگر نه؛ چون می دانستند علی همان راه پیغمبر اکرم را ادامه می دهد و گفتند نه.

«ولایت فقیه» در نظام ما این نقش را دارد...

در انقلاب اسلامی هم اولِ شکل گیریِ انقلاب اسلامی می گفتند ولایت فقیه و ولیّ فقیه دیگر چه لزومی دارد؟! جمهوری ِ دموکراتیک اسلامی باشد تا شما چیزی به نام ولیِّ فقیه نداشته باشید و انتصاب الهی نداشته باشید. امام فرمود نخیر! نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر؛ جمهوری اسلامی! جمهوری اسلامی یعنی جمهورِ شما بر اساس اسلام تعریف می شود که در این صورت، بر اساس قاعدۀ اسلامی ولیِّ جامعه تعیین می شود، نه بر اساس میل و مدل های غربی. این نتیجه می دهد، صدر اسلام این نتیجه داده است، جمهوری اسلامی هم نتیجه داد، به خاطر همین مدام تلاش می کنند تا این جایگاه از بین برود.

اگر جامعه ما هم دنیاطلب شود، مصیبتهای بعد از پیامبر تکرار می شود

خوب نتیجه عملی این بحث چیست؟ این است که اگر ما که جزو آحاد مردم هستیم، اجازه بدهیم جامعه ما دنیاطلب بشود و پیِ منافع شخصی اش هر کسی زندگی کند، عاقبتمان همان می شود. می پرسی درس برای چه می خوانی؟ تا درآمد بیشتری داشته باشم! بعدش چه؟ تا زندگی راحت تری داشته باشم! تمام شد! حتی پیِ معنویات هم که می رود، به خاطرِ کسب مادیاتش است! یعنی توسلاتِ خیلی ها. البته اشکالی ندارد، آدم باید نمک سفره اش هم از خدا بگیرد، ولی خوب نمی شود که فقط آن طرفی باشد! طرف را هر وقت می بینی رفته در خانه خدا، وقت هایی است که مشکلات روزمره و مادی اش است. تا وقتی که یک زندگی رو به راهی داشته باشد، اصلاً هوس نمی کند که دیگر مشهد برود تا با امام رضا (علیه السلام) صحبت کند. اما اگر کارش گره خورده باشد، می گوید حالا برویم مشکلمان را حل کنیم. امام رضا را به استخدام خودش در می آورد؛ نه او به استخدامِ امامش در بیاید!

هر کس در وسع خودش باید کار کند...

ما نباید بگذاریم جامعه به این سمت پیش برود. آقا ما؟ بله ما در حد یک خانواده، پایگاه، مسجد، کانون، خوابگاه دانشجویی؛ یا در حد یک هیئت... هیئتهای ما را دارند آلوده می کنند. وقتی که هیئتی می آید می گوید که امام حسین (علیه السلام) یک چیز دیگر است و سیاست چیز دیگر، هیئت سکولار در شهرستانها درست می شود و حسابی هم درست می شود، چرا اینطور می شود؟ این یعنی همه ما درست تلاش نمی کنیم. چرا شما باید تلاش و مجاهده کنید؟ برای اینکه در جامعۀ کوچکِ اطرفتان تأثیر بگذارید و آنها را مشتاق خدا کنید و آنچه که مرضیّ خداست؛ و اجازه ندهید اشتیاق به دنیا و مادون دنیا پیدا کند؟ به خاطر اینکه اگر این کار را نکنیم، بلایی که سر جامعۀ پیغمبر آمد ـ با وجودِ پیغمبر در رأس این جامعه ـ سر جامعۀ ما می آید.

امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) را مردم حذف کردند؛ ولیّ فقیه که جای خود دارد!

ما یک ولیِّ فقیه داریم که نائب عام امام زمان است، امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم که بود، مردم حذفش کردند! با این که منصور به نصرت الهی بود، مردم حذفش کردند و او را نخواستند و تمام شد! امام حسن مجتبی (علیه السلام) حجت خدا بود، حذفش کردند.

جواب خون 300 هزار ولیّ خدا را چه کسی می دهد؟

بعد هم ما الآن اگر پای ولایت فقیه داریم سینه می زنیم و ایستادیم و استقامت می ورزیم، به خاطر این است که هزینه سنگینی هم دادیم و از اینها چگونه می خواهیم بگذریم؟ حدود 300 هزار ولیِّ خدا این وسط کشته شده است، آدم می رود وصیت نامه ها و دست نوشته های اینها را نگاه می کند، می بیند آقا اینها هر کدامشان یکی از یکی بهتر و به خدا نزدیکتر هستند. ما چگونه می توانیم از خون اینها بگذریم و بگذاریم جامعه هر جا که می خواهد برود برود؟ می گوید فامیل ما هم ماهواره دارد و می خندد و از کنارش رد می شود. یعنی چه که فامیل ما ماهواره دارد؟! پس تو چه کردی؟! می گوید همسایه ما هم دارد.

تبلیغات و ماهواره ها، میل مردم را عوض می کنند...

 تبلیغات های رنگارنگ و فیلم های رنگارنگ، هر جوری نگاه می کنی، می بینی می خواهند میل ما عوض بشود. درست فهمیدند. در حکومتی که تحت مدیریت و اختیار پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله) بود، میل مردم را عوض کردند و خودِ مردم علی را پایین کشیدند. امام حسن مجتبی (علیه السلام) را هم خودِ انصار امام حسن مجتبی به شهادت رساندند. خوب آقا از کجا می دانید حالا این وضعیت همان وضعیت نباشد و درست شده باشد؟ خوب درست شده است دیگر! امیرالمؤمنین فرمود: پیغمبر اکرم «فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ‏ بِمَكَانِهِ‏ مِنَ الْجَهَالَة»؛[18] این ضلالت و جهالت کلماتش برای شما آشنا نیست؟ چرا! در زیارت اربعین: «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛[19] خون امام حسین (علیه السلام) معادله اینها را برهم زد.

خون ما و ناموس ما، از ابی عبدالله(ع) رنگین تر است؟!

امام حسین برای چه رفت کوفه؟ رفت با یزید بجنگد؟ پس چرا نرفت شام؟! امام حسین عارضه ای که حکومت رسول خدا و امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی نتوانسته بود این عارضه را از بین ببرد، با خون خودش از بین برد. اگر من در برابر انحرافِ عمومی جامعه ـ یعنی دوری از خدا و میل خدا و خواست خدا ـ قدمی برندارم، نسبت به خون حسین بن علی بی اعتنایی کردم! من از حسین بن علی ارزشمندتر هستم؟! کدام ما ارزشمندتر هستیم؟ کدام ما از علی اکبر امام حسین (علیه السلام) ارزشمند تر هستیم؟! ناموس و خانوادۀ کدام از ما از ناموس و خانوادۀ اباعبدالله الحسین ارزشمندتر است؟ اینها هزینه شدند برای چه؟! به خاطر همین اصل محوری.

آیا حق داریم در روضه ها فقط گریه کنیم و ثواب ببریم؟!

امام حسین جامعه را برگرداند به جایی که رسول الله برده بود و رسانده بود. شاید سؤال شود پس چرا آنجا و آن موقع ما خیلی تأثیری ندیدیم؟ بله، شاید آن موقع خیلی تأثیر ظاهری نداشت ـ که البته داشت؛ قیام مردم مدینه پس برای چه بود؟ بعد قیام توابین و مختار و ... برای چه بود؟ ولی حالا بعداً دوباره مردم منحرف شدند کاری به این نداریم ـ ما که نمی توانیم نسبت به خون امام حسین بی تفاوت باشیم، ما که فهمیدیم. خوب آقا این همه مردم در طول 1400 سال بعد از قصه کربلا نخواستند به حقیقت قیام امام حسین توجه کنند؛ بگذار ما هم برای روضه ها گریه مان را بکنیم و ثوابمان را ببریم و برویم سر زندگی خودمان بابا! چرا توقع داری ما مثل حسین (علیه السلام) وارد بشویم؟

اگر این انقلاب زمین بخورد، اسلام به این زودی سر بلند نمی کند...

چون ما آمدیم زیر چتر حکومت اسلامی داریم سینه می زنیم. اگر بخواهیم این حکومت را نگه داریم، باید حسینی باشیم. راه دیگری ندارد. اینکه مقام معظم رهبری گفتند: اگر اینها بخواهند ما را وادار کنند مثل امام حسن صلح کنیم، نخیر! ما حسینی وارد می شویم؛ چون که راه دیگری نداریم. حضرت امام هم قبلاً این حرف را می زدند و الآن این حرف را آدم خیلی بیشتر حس می کند. رفقا! اگر جمهوری اسلامی خدای نکرده به هر دلیلی زمین بخورد، دیگر اسمی از اسلام در عالم نخواهد بود. چون جریان انقلابیِ واقعیِ حقیقی، به قول امام اسلام ناب، در دل این انقلاب اسلامی شکل گرفت. اگر این ضعیف بشود، جمهوری اسلامی و این جریان حاکمیتِ ولاییِ دینی ضعیف بشود، دیگر معلوم نیست چند صد سال دیگر یا چند هزار سال دیگر دوباره ورق برگردد و یک امتی پیدا بشوند که ارادۀ خدا بکنند.

امام حسن(ع) خودش را فدا کرد تا امام حسین(ع) بماند

امام حسن مجتبی (علیه السلام) خودش را تسلیم مرگ کرد که امام حسین (علیه السلام) بماند و اطرافیان امام حسین بتوانند چند سال بعد قیام کنند. الآن آن حسینیان در دوره ما آمدند شکل گرفتند و انقلاب کردند و جنگ را اداره کردند و بر اساس رضایت الهی مبارزه فی سبیل الله کردند. پیغمبر (صلی الله علیه و اله) فرمود: بله، اینها که می جنگند و به شهادت می رسند، یا برای منافع مادیشان است؛ یا برای موقعیت سیاسی شان؛ یا فی سبیل الله است. گفت یا رسول الله! فی سبیل الله یعنی چه؟ پیغمبر اکرم فرمود فی سبیل الله یعنی می جنگد برای اینکه حرف خدا را بر عالم به کرسی بنشاند و حکومت خدا را مستقر کند.

یک امام بیشتر باقی نمانده است؛ او هم نباید کشته شود...

شما در انقلابتان اینها آمدند و شکل گرفتند و انقلاب کردند و کار را تا اینجا پیش آوردند. نمی توانی بگویی من می خواهم زندگیِ خودم را بکنم. خدا دیگر حسین دیگری به میدان نمی آورد؛ خیالت راحت باشد. ما چهارده تا معصوم بیشتر نداشتیم و امام زمان ما هم بنا نیست مثل امام حسین کشته بشود. هیچ خبری ما اینگونه نداریم. یک امام بیشتر نداریم که در پرده غیبت است. بعد از آن هم دیگر امامی نداریم؛ تمام شد چهارده معصوم. دیگر حالا برسد به عالم رجعت که قصه های خودش را دارد. ما راه برگشت نداریم؛ کجا می خواهیم برویم؟

الآن مثل شب عملیات است؛ راه برگشتی وجود ندارد

الآن شده است مثل شب های عملیات، مثلاً وقتی کار سخت می شد، فرمانده ها می گفتند هر کسی می خواهد برگردد، برگردد؛ اما چه کسی برمی گشت؟ شب عاشورا اباعبدالله (علیه السلام) می فرماید خوب برگردید. حسین جان! کجا برگردند؟ مگر می توانند برگردند؟ اینها به خاطر منافع مادی نیامدند که حفظ جان برایشان مهم باشد. شما عهد را برداشتید و می فرمایید می توانید برگردید، اما برنمی گردند؛ چون راه برگشت ندارند. برگشتن همانا و از اصولشان دست برداشتن همان. اگر برگردند، یعنی امامشان را تنها گذاشتند؛ و اگر امامشان را تنها بگذارند، یعنی مؤمن نیستند.

می دانی امام حسین با این کارش چه کار کرد؟ فرمود عباسم را می بینید، علی اکبر و قاسم من را می بینید که شب عاشورا مانده اند؟ اینها به خاطر جوهره ای که در وجودشان قرار دارد ماندند. من گفتم می توانید بروید؛ من اینها را نگه نداشتم. تا قیامت امام حسین به ما نشان داد که آن چیزی که تو را پای ولایت نگه می دارد، جوهره ای است که در وجود خودت باید ایجاد بشود، نه اینکه تو را به زور نگه دارند. آقا من این جوهره را می خواهم بدست بیاورم، خوب بسم الله! همین است دیگر؛ به این می گویند بیداری.

چرا در اوج مبارزه، «سبک زندگی» می شود مسئلۀ اول؟!

من نمی گذارم دوران امام حسن مجتبی تکرار شود! چرا نمی گذاری؟ چرا آقا فرمود بروید سراغ سبک زندگی تا سبک زندگی درست بشود؟ چون اگر سبک زندگی درست نشود، اشرافی گری و مادی گری بیاید حرف اول را بزند، منافع شخصی مقابل منافع اسلام و دینی و الهی قد عَلَم کند، اساس این مملکت به هم می ریزد؛ این ستون خیمة حاکمیت و ولایت متزلزل می شود. الآن آقا راجع به فساد چقدر فرمود صدها بار تذکر دادم که با فساد مبارزه کنید؟ من نمی دانم در تاریخ انقلاب سابقه نداشته است که امام با این لحن با سران قوا صحبت کند؛ که حالا این همایش مگر بناست چه معجزه ای بکند؟! بروید عمل کنید؛ همه شما می دانید کجا فساد است.

نقش بی نظیر امام حسن(ع) در زمینه سازی قیام امام حسین(ع)

نقش امام حسن مجتبی در شکل گیریِ قیام امام حسین (علیه السلام) ببنید چه نقش بی نظیری است. امام حسن (علیه السلام) می توانستند با یک عده خیلی کمی که دورشان بود، شمشیر بکشند و بجنگند، امام حسین و حضرت عباس (علیهما السلام) هم به شهادت می رسیدند؛ خودِ ایشان هم به شهادت می رسید و کار تمام می شد و کار می افتاد دست معاویه. دیگر چه کسی می توانست مقابل معاویه قد عَلَم کند؟ امام حسن با فدا کردن خودش ـ حالا بگذار بگویند «مذلّ المؤمنین» ـ آن تعداد کم شیعه را نگه داشت و کار را سپرد دست امام حسین. امام حسین شروع کرد از بستری که امام حسن برایش فراهم کرده بود، ذرّه ذرّه این انسانهای جوهره دار را تربیت کردن، تا اینها را رساند به ده ها نفر از بنی هاشم و دیگران؛ بعد با اینها قیام کرد.

امام حسین(ع) کشته شد؛ اما یک مدل مبارزه باقی ماند!

خوب آقا! امام حسین(علیه السلام) با اینها قیام کرد، اما کشته شد... دقت کنید! حرف خیلی ظریف اینجاست. امام حسین کشته شد؛ شیعیان امام حسین هم همه کشتند شدند؛ خوب شرایط که می شود مثل شرایط امام حسن؟! نه! امام سجاد (علیه السلام) را خدا حفظ کرد. خوب امام سجاد که نتوانست حکومت کند؛ دیگر سرباز و شیعه ای نداشت که به وسیله آنها با یزید مبارزه کند! جواب اینجاست: قرار بود امام حسین(علیه السلام)  یک مدل ارائه بدهد، قرار نبود امام حسین با قیامش یزید را بتواند سرنگون کند، معلوم است با این قیام یزید سرنگون نمی شود. اما در این مدل، 70 نفر پای یک امام ایستادند. اگر شما می خواهید جامعۀ شما مثل جامعه حسینی بشود، باید این 70 نفر را بکنی 700 نفر، 7000 نفر، 7 میلیون نفر و همینطور ببری بالا... تا بعد بگویی امام زمان بیا!

یعنی کربلا شد یک مدل که من و شما این مدل را در سراسر جهان توسعه بدهیم و از بین همه ملل و نحل، بیاوریم و با افکار حسینی آشنا کنیم، اینها را طالب حاکمیتِ امام حق کنیم؛ بعد به خدا بگوییم که خدا! حالا امام زمان را بیاور! یعنی این بستر آماده بشود: «وَ مَنْ‏ يَتَوَلَ‏ اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون‏»؛[20] این جماعتی که تولّای خدا دارد، لازم است که در جهان آماده بشود.

در مقابل خون امام حسین(ع) مسئولیم؛ باید مدل کربلا را جهانی کنیم

ما اولاً باید خودمان را در زیر چتر تولّای الهی حفظ کنیم؛ بعد برویم جامعۀ جهانی را هدایت کنیم و به این نقطه برسانیم. نمی توانیم فقط زندگی شخصی داشته باشیم؛ هواست را جمع کن! ما در قبال خون امام حسین (علیه السلام)، در قبال مظلومیت امام حسن مجتبی (علیه السلام) مسئولیت داریم. امام حسین فرمود: «فَلَكُم فِيَّ أُسْوَة»؛[21] ببین و الگو بگیر! این مدل را باید تکرار کنید. این مدل در طول تاریخ مدام تکرار شد و به ما رسید. خوب، انقلاب اسلامی ما با همین مدل حسینی شکل گرفت و یک حکومت تشکیل شد.

باید مدل «انقلاب اسلامی» در کشورهای دیگر پیاده شود...

خوب اگر ما می خواهیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را بیاوریم تا در سراسر جهان حکومت کند، باید مدل انقلاب اسلامی را در کشورهای دیگر هم راه بیندازیم. بحرین و قطیف و صعده و صنعا و یمن و ... مدل انقلاب اسلامی را دیدند، خوب الآن کشورهای دیگر هم باید بیایند در این میدان، چگونه بیایند؟ با چه بیایند؟ باید همه کار کنند.: «وَ جاهِدُوا فِي‏ اللَّهِ‏ حَقَ‏ جِهادِهِ»؛[22] زندگی یعنی همین عقیده و جهاد. پس آقا اگر اینجوری است، ما خیلی جدی دعا نکنیم برای فرج امام زمان! چون اگر اینگونه قرار باشد امام زمان (عج الله تعالی فرجه) بیاید، گردنِ خودِ ما گیر است... یعنی ما باید یک کاری کنیم؛ چون اینطور و با این دعاها امام زمان نمی آید. ما تا قیامت هم وسط سینه زنیمان بگوییم «اللهم عجل لولیّک الفرج»؛ روی ماشین هایمان هم بنویسیم «اللهم عجّل لولیّک الفرج»، موضوع درست نمی شود! باید این بستر عملاً فراهم بشود؛ این باید درست بشود؛ و الّا نمی شود.

همه باید کار کنند؛ نه فقط حوزه علمیه و طلبه ها...

و برای این هم همه باید کار کنند. اگر چهارتا طلبه کار کند چه می شود؟ ببین! ما طلبه ها هم آدم هستیم، تأثیر گذاشتن روی چهارتا طلبۀ حوزه علمیه کاری ندارد. قبل از اینکه هیئت ها سکولار بشوند، آقا فرمود حوزه های علمیه نباید سکولار بشوند؛ یعنی چه؟ شما باید بروید، نگذارید حوزه های علمیه سکولار بشوند؛ باید انقلابیشان کنید؛ شما باید این کار را کنید، و الّا در و دیوار حوزه علمیه دارد می رود به سمت سکولار شدن. فکر می کنید در زمان ائمه علیهم السلام معرفت دینی نبود که سکولار شدند و گفتند علی! ما سیاست را نمی خواهیم با دین یکی بشود... آن موقع هم معرفت دینی بود، زمان امام صادق مگر نبود؟ حوزه های علمیه مگر از آنجا شکل نگرفت؟ پس چرا هیچ کدامشان برای حاکمیت امام صادق قدمی برنداشتند؟! یک وقت نگویی این کارها برای روحانیون است؛ نخیر! کار همه است. یک کسی مثل امام از روز اول با انگیزه انقلابی وارد حوزه علمیه می شود. آقا شما از کجا می دانی از روز اول با انگیزه انقلابی وارد حوزه علمیه می شود؟ به خاطر میزان اتصالش با حسین بن علی (علیهما السلام) و قیام عاشورا.

حوزه و دانشگاه کسی را انقلابی و ولایی نمی کند؛ تربیت خانوادگی لازم است...

حوزه علمیه به خودیِ خود، کسی را مجاهد پرورش نمی دهد. ما آیت الله العظمای این طرفی داریم؛ آیت الله العظمای آن طرفی هم داریم! حجت الاسلام این طرفی هم داریم؛ حجت الاسلام آن طرفی هم داریم! مثل دانشگاه که دکتر این طرفی هم داریم و دکتر آن طرفی هم داریم! دانشگاه و حوزه، انقلابی و ولایی باور نمی آورد. تک تک و  در خانواده ها باید چنین فرزندانی تربیت بشوند.

در روزِ قدرت شیعه؛ بقیع هنوز در غربت است...

الآن شیعه قدرت پیدا کرده است، حزب الله لبنان ـ یک گروه شیعی است ـ اسرائیل را به چالش می کشد؛ عراق و سوریه با قدرت تشیع دارد مدیریت می شود؛ انقلاب های اسلامی در کشورهای دیگر با قدرت تشیع دارد اداره می شود؛ اما بقیع هنوز بقیع است. بقیع هنوز یک خاک و سنگ است. آدم خجالت می کشد، می رود در حرم امام رضا(علیه السلام)، ماشاء الله این همه رواق؛ بعد برای امام حسن مجتبی(علیه السلام) سینه می زند. خدا این را جلوی چشم ما نگه داشته و می گوید که ببین! هنوز کار شما تمام نشده است؛ هنوز امام زمان شما امشب باید برود بر روی خاکهای بقیع بنشیند، نه یک دسته عزاداری و سینه زنی و گریه کنی!

امروز، روز استراحت و کم کاری نیست!

اگر ما بفهمیم، امروز، روزی نیست که آب خوش از گلو ما پایین برود. امروز هر کسی در هر بخشی که هست، باید با پرورش و رشد خودش، در این فرایند عظیم «تمدن سازیِ اسلامی» نقش ایفا کند. حتی شده در خانواده یک قدم بردارد، بگویند این رفته مشهد برگشته است، یک جور دیگر شده است. خانواده را دارد همه چیزش را برهم می زند، قانون و قاعده آورده است. ما دیگر در این جاها نمی رویم؛ هر لقمه ای را نمی آوریم؛ با هر کسی رفت و آمد نمی کنیم؛ خودمان دیگر هر کاری را نمی کنیم؛ هر جوری حرف نمی زنیم و هر جوری عبادت نمی کنیم... چه شده است؟! تو رفتی مشهد و برگشتی، همه چیزت عوض شده است؟! می گویی بله! من فکر می کردم کسی با من کاری ندارد؛ ولی دیدم نه! امام زمان همین طور منتظر نشسته تا من یک قدمی بردارم. مثل اینکه امام حسن مجتبی(علیه السلام) منتظر نشسته بود...

یا امام رضا! راه را نشانمان بده...

هر کسی باید یک کاری کند. آقا من باید چه کار کنم؟ این را دیگر وقتی نصف شب رفتی حرم، از امام رضا(علیه السلام) سؤال کن و بگو آقا امام رضا! آنهایی که می آمدند در حرمت و راه را به آنها نشان می دادی؛ آنها را تا شهادت هدایت می کردی؛ گردان گردان های زمان جنگ؛ ما هم آمدیم همین کار را بکنی! ما آمدیم پیش اماممان تا راه را بفهمیم و تجدید میثاق کنیم با اماممان. کمکمان کن امام رضا! مثل این که روز عاشورا، امام حسین یارانش را کمک می کرد؛ شما هم ما را کمک کن، ما که جز شما کسی را نداریم...

 


[1] . نهج البلاغه، خطبۀ 1.

[2] . همان.

[3] . توبه، آیۀ 33.

[4] . انفال، آیۀ 62.

[5] . نهج البلاغه، خطبة 1.

[6] . من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 615 (زیارت جامعة کبیره).

[7] . تحف العقول، ص234 (إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ أَهْلَ الشَّامِ بِالسَّلَامَةِ وَ الصَّبْرِ فَسُلِبَتِ السَّلَامَةُ بِالْعَدَاوَةِ وَ الصَّبْرُ بِالْجَزَعِ وَ كُنْتُمْ فِي مُنْتَدَبِكُمْ إِلَى صِفِّينَ وَ دِينُكُمْ‏ أَمَامَ‏ دُنْيَاكُمْ‏ وَ قَدْ أَصْبَحْتُمُ الْيَوْمَ وَ دُنْيَاكُمْ أَمَامَ دِينِكُمْ).

[8] . من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 615 (زیارت جامعة کبیره).

[9] . توبه، آیۀ 119.

[10] . توبه، آیة 119.

[11] . حج، آیة 78.

[12] . بحار الانوار، ج44، ص 367 (مَنْ‏ كَانَ‏ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا).

[13] . همان.

[14] . توبه، آیۀ 111.

[15] . تحف العقول، ص234 (إِنَّمَا كُنَّا نُقَاتِلُ أَهْلَ الشَّامِ بِالسَّلَامَةِ وَ الصَّبْرِ فَسُلِبَتِ السَّلَامَةُ بِالْعَدَاوَةِ وَ الصَّبْرُ بِالْجَزَعِ وَ كُنْتُمْ فِي مُنْتَدَبِكُمْ إِلَى صِفِّينَ وَ دِينُكُمْ‏ أَمَامَ‏ دُنْيَاكُمْ‏ وَ قَدْ أَصْبَحْتُمُ الْيَوْمَ وَ دُنْيَاكُمْ أَمَامَ دِينِكُمْ).

[16] . بحار الأنوار، ج‏53، ص 19.

[17] . بقره، آیۀ 193.

[18] . نهج البلاغه، خطبه 1.

[19] . إقبال الأعمال، ج‏2، ص590.

[20] . مائده، آیۀ 56.

[21] . مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج‏3، ص143.

[22] . حج، آیۀ 78.

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

یادواره ۱۸شهید روضه فاطمیه قم
 
با سخنرانی حجت الاسلام
حاج احمد پـنــاهـیــان
با مرثیه سرایی
حاج عباس حیدرزاده
زمان:
جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان:
حرم‌مطهر حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)
شبستان امام خمینی(قدس سرّه)
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است