شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ساعت ۰۸:۵۰

متن سخنرانی شب سوم اربعین 93 + صوت و تصاویر

حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان
موضوع بحث: «اربعین، امتداد عاشورا» - جلسه سوم - پنجشنبه 1393/9/20
هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) قم - مقتل الشهداء فاطمیه

تصاویر روز سوم اربعین 93                       صوت سخنرانی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اربعین امتداد عاشورا

تعبیری که مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) داشتند به اینکه اربعین امتداد عاشوراست برآمده از این اصل است که وقتی امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها) و اهل بیت(علیهم السلام) برگشتند کربلا با ملتهب کردن تب شهادت، با احیای حسّ مطالبه حق و خون سیدالشهدا(علیه السلام) یک موجی را در دل زائرین و کسان دیگری که محبّ امام حسین(علیه السلام) بودند، انداختند. از طرفی با توجه به قصه اربعین و نحوه ای که حضرت زینب(سلام الله علیها) به زیارت آمدند، تبیین پستی و حقارت و دناعت حاکمیت آن زمان، یعنی یزید و دستگاه حکومت بنی امیه یک موج انقلابی گری یعنی همان شور و حماسه حسینی در جامعه را ایجاد کردند. البته این را هم باید عرض کنیم خاصیت خون شهید بیداری است، فی نفسه خون ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) این بیداری را ایجاد می کند در زیارت اربعین می خوانیم «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»[1] فی نفسه کسی که بذل جان می کند در راه اقامه حق خدا آنقدر این کار مهم است که خدا برایش اثر عظیمی قرار داده است.

بذل جان حسین(علیه السلام) کجا و بذل جان من کجا؟!

بذل جان یعنی گذشتن از ارزشمندترین سرمایه آدم ـ چه برای ما چه برای اولیاء خدا ـ که جانش است. وقتی ولیّ خدا یا شهید و مجاهد از جانش می گذرد چون می دانید جان برای اولیاء خدا فرق می کند تا جان ما. من ممکن است در زندگی مادی خودم هزار جور غفلت و مشکلات داشته باشم اما ولیّ خدا که اینگونه زندگی نمی کند فرمود: «إِنَّ الدُّنْيَا... مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ‏ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّه»[2]‏ آخر این روایت امیرالمؤمنین فرمود: «اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّة»[3] دنیا برای من جای بدی است که بلد نیستم داخلش زندگی کنم و اسیر و گرفتارش می شوم ولی برای کسی که اهل آخرت است، دنیا بستر رشد و تعالی است. فرمود:«الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الْآخِرَة»[4] است برای کسی که اهل کشت و کار باشد. بعد شما می گویید امام حسین(علیه السلام) بذل جان می کند یعنی از یک چیز بدی می‏گذرد؟ امام حسین هر لحظه حیاتش چقدر ارزش داشت؟ حیات هستی چقدر می‏توانست از این حیات بهره مند بشود؟ خدا نعمت حیات را برای امام حسین تمام کرده است چون زندگی او حیاتاً طیّبه است، حالا امام حسین(علیه السلام) از حیات طیّبه اش می‏گذرد خوب این خیلی ایثار عظیمی است.

انواع شهادت

زمان جنگ بعضی ها بودند می گفتند ما در دنیا گناه زیاد کردیم، از طرفی روایت داریم که یک قطره از شهید وقتی ریخته می شود گناهانش پاک می شود؛ پس ما راه دیگر جز شهادت نداریم تا پاک بشویم، بعضی ها این گونه بودند نمی گویم زیاد، ولی خوب بودند. یعنی من اگر شهید می شدم شاید به این فکر می کردم که من شهید بشوم بلکه گناهانم از این طریق پاک بشود. این هم یک شهادت است، یک شهادت دیگر مثل سیدالشهداست، اینکه دیگر آن نیست. یک وقتی است من زندگی خودم را می بینم که خیلی هم خاص نیست و از آن می گذرم، اگر نگذرم چه کار کنم مگر به چه دردم می خورد. گاهی اوقات آدم نگاه می کند می گوید عجب! عمرم چگونه گذشت مثلاً باقی این را می خواهم چه کار کنم؟ اگر می خواستم گلی به سرم بزنم تا حالا می زدم معلوم نیست از این به بعدش هم چه شود. البته آدم از خدا ناامید نمی شود ولی از خودم که ناامید هستم، آمد و خدا یک تفضلی کرد و اتفاقی پیش آمد بله اما از خودم که ناامید هستم. اگر قرار بود خبری بشود در این 40 سال شده بود.

دوران طلایی؛ «حزم» 17 ساله و «عتاب» 19 ساله

در سنین 14ـ15 سالگی تا حدود 22ـ23 سالگی، اوج ایجاد تعلق های درست است؛ یعنی اگر بخواهیم اسم بگذاریم باید بگوییم دوران طلایی، هیچ کجای زندگی دیگر اندازه این دوران ارزش ندارد. یمن یکی از جاهایی که خیلی محکم هستند در قصه تشیع، بعد از خلفا که امیرالمؤمنین(علیه السلام) خلیفه مسلمین شد اصلاً کسی را یمن نفرستاد. حتی والی یمن را عوض هم نکرد. فرمود همان جا شما یک بیعتی بگیرید کافی است. این قدر اعتماد امیرالمؤمنین(علیه السلام) به یمن زیاد بود. در آخرالزمان شما راجع به یمن روایت عجیب و غریبی دارید، یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) که از یمن می آیند، شیعیان محکمی داشته و دارد. شما فکر می کنید آن وقت والی یمن را پیغمبر اکرم (صلی الله علی و اله) چه کسی معرفی کرد که توانسته از یمن، یمن بسازد؛ یک جوان 17ساله به نام «حزم». البته اینجا خیلی حرف وجود دارد یکی از آن این است که این سن سنِ طلایی است. الآن تمام عالم از دفاع مقدس شما دارد صحبت می کند. چه کسی جهاد 8 ساله شما را اداره کرد؟ اعزام ها و عکسها را شما ببینید غالباً سن 13ـ14 سالگی تا 23ـ24 سالگی، 85 درصد از 213 هزار شهید شما هم این سن هستند. نه اینکه آدم بگوید چون آدم در این سن عاطفی و احساسی است اینگونه شده، نه؛ اصلاً ارتباط مستقیمی به عاطفه و احساسات ندارد. مگر در سنین دیگر عاطفه نیست؟ نه عزیز من! میلیون ها میلیون هم سن و سالهای اینها بودند که اصلاً یک روز هم جبهه نرفتند، آنها مگر عاطفه و احساس نداشتند؟ عشق و علاقه جوشان به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و امام حسین(علیه السلام) و دین نداشتند؟ این خیلی مهم است، اتفاقاتی که در زندگی شهدا افتاده است اتفاقات خیلی اساسی ای است. ما اصلاً بعضی هایش را نمی توانیم طرح کنیم چون درکش سخت است.

ارتباط قلبی شهدا با امام خویش

مثلاً بخشی از ارتباط این شهدا با امام و ولیّ فقیه شان ارتباط قلبی بود نه علاقه قلبی. من خیلی سال است که دارم فکر می کنم این را چگونه می شود گفت، یعنی اینکه دقیقاً به آن چیزی که امام رسیده بود و اطمینان داشت در جریان انقلاب و آرمان های انقلاب و اساساً نسبت به خود جنگ و معنویات و باورهای دینی، اینها هم رسیده بودند. امامی که در 22ـ23 سالگی فقیه و مجتهد بوده است، نائب امام زمان(عج الله) است و مرجع تقلید عالم تشیع است، عالم و مفسر است با یک جوان 17ـ18 ساله یکدفعه می بینی آن چیزی که در قلب امام دارد می گذرد در قلب این جوان هم دارد می گذرد، به همان اندازه که امام اعتماد دارد به راه و هدف و مقصدش به همان اندازه هم این شهید اعتقاد دارد، ارتباط قلبی یعنی این. این ارتباط چگونه توجیه می شود؟ ما الآن در این ارتباط مشکل داریم. واقعاً چگونه می شود این ارتباط را برقرار کرد؟

نسل جوانی که تباه شد!

مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) در دولت قبل یکی از 19 نقطة ضعف گفتند غفلت از تباه شدن نسل جوان؛ اصلاً ما هواسمان رفت یک جای دیگر یک نسل تباه شد نه اینکه این نسل را تربیت نکردیم! بلکه تباه شد. در دوره مدیریت ما این نسل تباه شد، ما که مدّعی سربازی امام زمان(عج الله) بودیم، ما که مدعّی سربازی ولیّ فقیه بودیم. مسئولین حکومتی در آن زمان حزب اللهی ها بودند! خیلی حرف است غفلت از تباه شدن نسل جوان، نه اینکه کار نکردیم در ارتباط با تربیت نسل جوان، ما غافل شدیم و یک نسل از بین رفت.

انتصاب به ‏دلیل ارتباط عمیق با پیامبر(صلی الله علیه و اله)

این ارتباط خیلی مهم است، پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) در این جوان 17 ساله چه می بیند که او را والی یمن می کند؟ قطعاً در او می بیند قابلیت های پرورش یافته ای که او را به اتصال به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) می رساند. نمونة دیگر و جوان دیگر «عتاب» است که پیغمبر او را گذاشت برای مکه. او هم 19 سالش بود. گفت مکه را تو اداره کن. یمن 17 ساله، مکه 19 ساله. بعد هم اصلاً در وصف والی مکه که پیغمبر(صلی الله علیه و اله) گذاشت هیچ وقت نگفت که چون تجربه سیاسی آنچنانی و سابقه دینی این چنینی یا مثلاً علم دارد؛ فرمود در اتصال او به خودش و آل پیغمبر عمیق است، چون قرار است پیغمبر مدیریت کند، پیغمبر با یک جوان 19 ساله خیلی راحت می تواند مدیریت کند تا یک پیر 40ـ50ـ60 ساله ای که پیغمبر بگوید این کار را انجام بده، برگردد بگوید، پیغمبر تو خودت گفتی این کار را انجام بدهم یا خدا گفته است؟!

بصیرت به تنهایی کافی نیست

جزو حقوق امام بر شیعیان و پیروانش زیارت آن امام است چه این امام شهید بشود، چه شهید نشود. البته خون امام حسین (علیه السلام) جامعه را به خودی خود بیدار می کند ولی جامعه به خودی خود انسان را به مقصد نمی رساند، بصیرت به تنهایی کافی نیست. انسان های بصیر زیادی بودند که قرآن از آنها یاد می کند و می گوید اینها خوب می فهمیدند. سوره عنکبوت آیه 38 می فرماید: «زَيَّنَ‏ لَهُمُ‏ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ كانُوا مُسْتَبْصِرينَ»[5] تو را به خدا توصیه ها و فرمایشات رهبر معظم انقلاب را مثل سخنرانی گوش ندهیم. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) وقتی آمدند قم، به بسیجیان 3 نکته گفتند: یکی «ایمان عمیق»، دوم «بصیرت و هوشیاری در شناخت دشمن»، سوم فرمودند «اقدام به موقع و به‏هنگام». حالا فکر می کنند که مقام معظم رهبری یک توصیه ای کردند؛ اصلاً غیر از این پدیده ای به نام بسیج محقق نمی شود، شیعه غیر از این اصلاً شکل نمی گیرد. اولاً ایمان عمیق، ثانیاً بصیرت و فهم و درک، هم حق را درست بشناسید و هم باطل را درست بشناسید، هم حقانیت حق را درست بشناسید هم خودت درست حق مدار باشی هم باطل و بطلان باطل را بشناسی، دشمن و دشمنیِ دشمن را بشناسی، همه اینها هر کدامشان کلی مرحله است. غیر از این حالا اگر شناختی، خوب است دیگر، بس است دیگر؟ نه خیر! خیلی آدم های بصیری هستند که خدا می فرماید مرگ بر این انسان های بصیر «قاتَلَهُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنَّى يُؤْفَكُون‏»[6] خدا بکشتشان، این آدمهایی که خوب می فهمند تا کی می خواهند دروغ بگویند؟ آدم هر چه جلوتر می رود، البته ما جلو نرفتیم قصه برای 1400 سال پیش است، منتها ما می بینیم لذت می بریم و می گوییم عجب! همه قواعد قرآن چگونه پیاده می شود؟ گِره هایی که امام رضا(علیه السلام) در دوره خودش داشته، چگونه الآن آدم ها و مصادیقش را می بیند.

فتنه شیطان برای انسان های بصیر

یک انسان نیاز به ایمان عمیق دارد، خوب آدم مؤمنی است، کافی نیست باید بصیر باشد، درک و فهم او عالی باشد. خوب ایمان و بصیرت دارد بس است دیگر؟ نه خیر خدا مرگ بدهد آدم های با بصیرت را اگر اهل اقدام نباشند؛ چون آدم های با بصیرت دچار یک فتنه شیطان می شوند. آدم های با بصیرت می آیند در جامعه می بینند که یک چیزهایی را می فهمند که دیگران نمی فهمند، دیگر هواسشان پرت می شود و شیطان خوبی هایی که برای او فتنه انگیر و فتنه ساز است آن را بر می دارد و زینت می کند و بزک می کند و به او نشان می دهد. ما در انتخابات دچار همین شدیم. همه گروههای حزب اللهی با بصیرت گفتند ما می فهمیم. یک دقیقه از گروهش نیامد بیرون تماشا کند بگوید اگر من هم می فهمم، این هم می فهمد و آن هم می فهمد، اگر 4 تا کاندیدهایشان همه می فهمند و همه هم درست می گویند؛ پس چرا ما 4 نفر حاضر نیستیم یکی بشویم؟! شیطان آن درک و فهمش را زیبا می کند و به او نشان می دهد و غافل می شود از اینکه فقط درک و فهم کافی نیست.

ایجاد بصیرت توسط خون

خون ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) بصیرت ایجاد کرد «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»[7] همه بعد از قتل امام حسین فهمیدند که حق با حسین است و یزید هیچ حقی ندارد. هر کسی تردید داشت دیگر تردیدش برطرف شد، چون زمان معاویه خیلی ها دچار تردید شده بودند. یادتان است جنگ صفین؟ امیرالمؤمنین(علیه السلام) فریاد می زد، بابا اینکه قرآن می گوید: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر»[8] این معاویه ائمه کفر است و باید او را بکشید، مردم می گفتند والله علی نمی دانیم که تو راست می گویی یا معاویه؟! امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن موقع یک حسین بن علی می خواست، که خوب نداشت. «أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ»[9] یعنی اینها کجا هستند که خونشان باعث بیداری بشود. آنهایی که در رکاب حق و پیغمبر بودیم و می جنگیدیم کجا هستند؟ «رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى‏ الْحَقِ»[10] کجا هستند؟ وقتی رزمندگان و مجاهدین و شهدا را امیرالمؤمنین(علیه السلام) از دست داد به یک عده حزب اللهی و شیعه های دم دستی و حرّاف و جوّ زده و اشباه الرجال و نامرد دچار شد؛ گفت مالک برگرد. همین باعث شد کم کم امام حسن مجتبی(علیه السلام) مجبور شود حکومت را به معاویه واگذار کند و بگوید تو بشو ولیّ امر مسلمین. امام حسین(علیه السلام) خونش بیدار کرد و حق و باطل را مشخص کرد و دیگر دوران حکومت فکری و معنوی معاویه سرآمد، البته حکومت ظاهریشان بود گرچه یزید خیلی حکومت نکرد، تقریباً 2ـ3 سال بعد از واقعه عاشورا حکومت کرد.

توابین و اقدام نابهنگام!

توابین هم که شیعیان توبه کرده کوفه بودند بعد از مرگ یزید راه افتادند، یک خورده حکومت تغییر کرد اینها هم احساس کردند دیگر می توانند یک کاری کنند. توابین 65 حرکت کردند. می دانی یعنی چه؟ 4ـ5 سال گذشته بود از واقعه کربلا، قبول است می گوییم شرایط اجازه نمی داد. خوب بابا توابین که می خواستند حرکت کنند و کشته بشوند وقتی همانجا در کوفه بدن امام سجاد(علیه السلام) بسته به زنجیرِ گران بود چرا اقدام نکردند؟ اقدامِ به موقع یعنی این، همین الآن امام سجاد را نجات بدهید. گذاشتند والیان یزید هر جنایتی که می توانستند کردند، می گوید اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی، برآورد غلامان درخت از بنیاد. یک عده ای از مدینه بودند رفتند شام ـ بالاخره آدم های معتبری بودند ـ دستگاه یزید را دیدند و کلی هم از یزید هدایا گرفتند وقتی به مدینه برگشتند هر چه می توانستند به یزید ناسزا گفتند. گفتند مردم می دانید ما چه کسی را داریم اطاعت می کنیم؟ ما یزید را ندیدم جز در مِی خوارگی و زن بارگی و بوزینه و سگ بازی و... ما کی هستیم که داریم از او اطاعت می کنیم. همانجا هم یک قیام در مدینه رخ داد؛ البته بعداً قیام شکست خورد ولی بالاخره جنگیدن. توابین سال 65 حرکت کردند، 4ـ5 روز در کربلا عزاداری کردند و بعد هم رفتند مبارزه کردن و ظاهراً شکست هم خوردند و به شهادت رسیدند. بعد از یک مدتی تقریباً یک سال که گذشت مختار یک لشگری برهم زد و بقیه داستان را می دانید.

ولایت؛ رکن رکین اسلام

پس خون امام حسین(علیه السلام) روی زمین ریخته شده است بله اسلام را حفظ کرد، کاملاً درست است. چرا اسلام را حفظ کرد؟ چون رکن رکین اسلام، ولایت است، حقانیت اسلام به ولایت است با فتنه معاویه اصلاً تحیر در مردم ایجاد شده بود. امام رضا (علیه السلام) فرمود:«ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً وَ وَقَعُوا فِي‏ الْحَيْرَةِ إِذْ تَرَكُوا الْإِمَامَ عَنْ بَصِيرَةٍ»[11] ظاهراً می دانستند حق با امام است ولی با نوع فتنه انگیزی هایی که در صدر اسلام صورت گرفت، با اینکه می دانستند حق با ولیّ و حجت خداست ترکش کردند، «قاتَلَهُمُ‏ اللَّهُ‏‏»[12]

می‏ دانند حق با کیست ولی انکار می‏ کنند!

می گوید آقا یعنی چه که شما اینقدر می گویید مرگ؟ پس چه؛ بگوییم زنده باد بگوییم! مرگ مگر برای ماست، خدا می فرماید مرگ بر کسانی که می فهمند حق با چه کسی است؛ ولی بعد منکر می شوند و به دروغ می گویند حق با او نیست. الآن آمریکا می داند حق با چه کسی است، می داند کَدخدای عالم باید چه کسی باشد، تمام لابی های صهیونیستی که در امریکا دارند اداره می کنند می دانند. خودشان اعتراف کردند بهترین کسی که می تواند دنیا را مدیریت کند این آقاست، اسم رهبر انقلاب را هم گذاشتند ابر مرد و ابر حریف. داخلی ها هم می دانند، ضدانقلاب ها هم می دانند، عمامه به سرهایی هم که مخالفت می کنند می دانند، چپ و راست می داند؛ ولی تکذیب می کنند. می دانند حق کجاست بالاخره چشمشان را که نبستند، خدا می فرماید: «قاتَلَهُمُ‏ اللَّهُ‏‏»[13] مرگ بر اینها. تا چه زمانی اینها می خواهند جلوی حقانیت و درخشش خورشید حق را بگیرند؟ اسلام اساسی ترین پایه اش فرمود ولایت است، «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ‏ النَّامِي‏ وَ فَرْعُهُ‏ السَّامِي‏»[14] فرمود که اصلاً ریشه و شاخ و برگ و میوه درخت اسلام ولایت است، حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود و از ائمه دیگر هم نقل شده است، اسلام یعنی این. معاویه و دیگران آمدند یک کاری کردند با اینکه مردم می دانستند حق با اینهاست ولی ترک حق کردند، امام حسین(علیه السلام) زمانی آمد که دیگر خیلی ها در حقّانیت امام حسن(علیه السلام) تردید کرده بودند.

رضایت؛ اساسی ترین شاخص بندگی

می گفتند امام حسن، چرا صلح نمی کنی؟ صلح که کرد می گفتند چرا صلح می کنی؟! این یعنی تردید. وقتی شما به ولیّ خودت بگویی چرا؛ یعنی تردید و تردید یعنی من مطمئن نیستم به تو. شما در قاعده بندگی چه دارید؟ اساسی ترین شاخص بنده چیست؟ «رضایت» یعنی شما به آنچه که خدا برایت مقدر کرده راضی باشی، اگر به این برسی، به همه چیز رسیدی. رضا یعنی خدا یک مصلحتی برای تو در نظر گرفته به آن اعتماد کن، خیر و شرّ به تو رسید زودی از خیرش خوشحال نشو و ذوق نکن، از شرّش هم زود نرنج و به آنچه که خدا برایت مقدر کرده راضی باش و به آن اعتماد کن. امام جواد فرمود: «الثِّقَةُ بِاللَّهِ‏ ثَمَنٌ‏ لِكُلِّ غَالٍ، وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَالٍ»[15] تو اگر به خدا اعتماد کنی به همه چیز می رسی، اعتماد به خدا یکی از اصول اساسی رشد است. خدایا چرا می گویی اعتماد؟ چون من به بنده هایم حکمت همه چیز را نمی گویم. این نفسش و شیطانش نمی گذارد به من اعتماد کند، من می خواهم ببینم چقدر می تواند با نفسش مبارزه کند، چقدر این ایمان به غیب دارد، چقدر ایمان به منی که خالقش هستم دارد، امتحانش می کنم.

علل تحیر مردم زمان امام حسن(علیه السلام)

یک نفر به امام حسن مجتبی(علیه السلام) می گوید تو چرا صلح نمی کنی؟ کسی دیگر به امام حسن می گوید تو چرا صلح می کنی؟ آیا این دیگر امام می شود؟ ببین اگر تو می فهمی باید صلح شود و امام صلح نمی کند، خوب تو باید امام می شدی! تو می فهمی امام نباید صلح کند و امام صلح کرده است، خوب تو باید امام می شدی! امام حسن(علیه السلام) می فرماید ببینم قرار است من از شما اطاعت کنم یا قرار است شما از من اطاعت کنید؟ شرایط زمان امام حسن(علیه السلام) این تحیر است. این را بیچاره ها نمی دانند، نه اینکه تقصیر ندارند؛ اتفاقاً به خاطر تقصیرشان دچار تحیر شده اند، به خاطر ضعف ایمانشان دچار تحیر شدند، به خاطر دنیاطلبی و هواپرستی شان دچار تحیر شده اند. این گونه نیست کسی که دچار تحیر بشود آدم بی گناهی باشد، نه خیر؛ همه شان گناه کار هستند. حالا امام حسین(علیه السلام) در همین شرایط آمده و امام شده و قدرت در دستش افتاده است. حالا البته معاویه که جایگاهش را نمی دهد به حسین به علی؛ می دهد به یزید بچه همه کاره اش. ولی مردم این وسط چه هستند؟

تحیری که فقط با اقدام از بین می ‏رود!

مردم متحیر هستند همان تحیری که در زمان امام حسن(علیه السلام) وجود داشت، امام حسین(علیه السلام) هم وارث همان تحیر است. چه کار کند این تحیر را برطرف کند؟ آیا حرف بزند؟ ببین معاویه یک حرّاف هایی در جامعه درست کرده است که دیگر حرف اثر ندارد، می دانید معاویه چقدر منبری درست کرده بود؟ معاویه با زبان دین حرف می زد با مردم، یزید بی دینیِ محض بود ولی معاویه اینگونه بود. خوب امام حسین(علیه السلام)  چه حرفی بزند؟ شما از مدینه تا مکه، از مکه تا کربلا و روز عاشورا، یعنی ده روز کربلا و روز عاشورا چقدر امام حسین(علیه السلام) با اینها حرف زد؟ هیچ تغییری در اینها ایجاد شد؟ چند نفر آمدند این طرف؟ برعکس می رفتند، 15 هزار نفر با امام حسین بودند، تا امام حسین آمد به اینها گفت حق با من است و آن طرف باطل است، مسلم کشته شده، هر کسی می خواهد برود برود؛ یکدفعه 15 هزار نفر رفتند! قرآن را وقتی نگاه می کنی می بینی یکی از اصلی ترین ویژگی های مؤمن عدم تردید اوست، عدم تحیر اوست؛«ثُمَّ لَمْ‏ يَرْتابُوا»[16] کسی که ایمان دارد، تردید نمی کند، همه اینها مؤمنینی بودند که دچار تردید شدند به واسطه هواپرستی و دنیاپرستی شان و وسوسه شیطانشان، حالا عاملش هر چیزی که بود. امام حسین (علیه السلام) تنها کاری که می تواند انجام دهد، این است که اقدام کند، حرف اگر بخواهد بزند فایده ای ندارد، قلبهای اینها دیگر سیاه شده و باید اقدام کند، باید حرف را تمام کند. آمد رفت در معرکه و شروع کرد به جنگیدن با یزید و فرمود من ذلت نمی پذیرم و می جنگم. به برادرش محمد بن حنفیه فرمود من می روم مکه ولی بدان اگر مکه هم ناامن بشود، اگر یمن هم ناامن بشود، اگر تمام دنیا برای من ناامن بشود من مسیرم را عوض نمی کنم. عبدالله بن جعفر اول بچه هایش را فرستاد بعد خودش آمد در مسیر گفت آقا جان بیا منصرف شو. عبدالله بن جعفر آدم کمی نبود فرزند جعفر طیّار است که در شأن او آیه قرآن نازل شده است: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ‏ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً»[17] آمد شروع کرد به امام حسین گفت آقا جان از این راه منصرف بشوید نه به خاطر ترس از جان و... باشد، به بچه هایش هم گفت جانتان را برای این آقا فدا کنید. ولی حضرت قبول نکرد، آخر سر آقا یک مأموریتی هم به محمدبن حنفیه داد و فرمود حالا که در مدینه هستی چشم ما هم باش و مراقب اوضاع اینها باش ولی برای عبدالله بن جعفر این را هم نگفت. خوب امام حسین(علیه السلام) می خواهند جامعه را از تحیر درآورند، آدم های بصیرت داری هستند که دچار تحیر شدند اینها می خواهند از تحیر دربیایند باید اقدام کرد، بذل جان اینجا جواب می دهد. در زیارت اربعین می خوانی«بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»[18] خوب راه امام حسین(علیه السلام) باید ادامه پیدا کند. یعنی حضرت زینب(سلام الله علیها) باید اقدام کند، یعنی امام سجاد(علیه السلام) باید اقدام کند. یعنی چگونه اقدام کند؟ ببینید با خون امام حسین حق مشخص شده که یزید باطل است. اقدام حضرت سجاد و حضرت زینب(سلام الله علیهما) ـ چون شمشیر نمی توانند بکشند؛ کسی را ندارند ـ چیست؟ فرمود: «جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَيْدِيكُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ»[19] می بینید امام سجاد و حضرت زینب(سلام الله علیهما) خیلی نصیحت نمی کنند بلکه می کوبند، به اهل کوفه می رسد می کوبد که ای دروغگوها و مکارها و فتنه انیگزها، ای کسانی که مثل پیرزنی که کلی زحمت کشیده، پنبه را نخ کرده و دوباره پنبه اش می کند یعنی ای احمق ها! بابا حضرت زینب جذبشان کن، نه اینجا جای جذب نیست جای جنگ است.

می ‏گویند مرگ بر آمریکا نگویید!

رفقا دقت کنید امروز دارند به ما می گویند که شما بیایید غرب را جذب کنید! استکبار را جذب کنید! می گویند شما با ادبیات استکبارستیزانه با آمریکا حرف نزنید، می دانید این حرف یعنی چه؟ یعنی شما اقدام نکنید، بعد هم می گویند آقا بهانه را از دست اینها بگیرید. چه بهانه ای؟ شما می گویید مرگ بر آمریکا و تند برخورد می کنید دست اینها بهانه می دهید و عصبانی می شوند! جوانها گول نخورید ها، آن روز که منافع ما را چپاول می کردند، آن روز که در ایران ما را کمتر از حیوانی حساب می کردند، مگر کسی مرگ بر آمریکا می گفت؟ زمان طاغوت مستشارهایشان همه کاره بودند، برده و کنیز به تمام معنای امریکایی ها مگر نبودیم در این کشور؟ آن موقع که هنوز کسی مرگ بر آمریکا را شروع نکرده بود. آنها فقط از شعار و گارد ما عصبانی هستند؟ ما که دوره مان تمام شد، جوانها گول بچه حزب اللهی ها را هم نخورید؛ چون بعضاً این حرفها را بعضی از بچه حزب اللهی ها و انقلابی ها و جبهه رفته ها و منبری ها هم می زنند.

امتداد مبارزۀ کربلا در اربعین

حضرت زینب(سلام الله علیها) در جریان زیارت اربعین در برگشت از کربلا کاری که کرد این بود. اینکه اربعین امتداد عاشورا شد، این بود. آمد جنگ را ادامه داد منتها در زبان و بیان، خیلی هم سخت تر از تیغ است، فضیلت هم زیاد دارد فرمود: «أَفْضَلُ‏ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍ‏ عِنْدَ سُلْطَانٍ‏ جَائِر»[20] تو کلمه حق پیش سلطان جائر بگویی یعنی چه؟ یعنی بگویی تو نباید باشی، باید درگیر بشوی. حضرت زینب و امام سجاد(سلام الله علیهما) و کاروان کربلا وقتی برگشت مدل یک زندگی انقلابی را برگرداند در مدینه؛ لذا اهل مدینه آنهایی که لیدر بودند و قبلاً با یزید بیعت کرده بودند بلند شدند رفتند بارگاه یزید. چون این خیلی اثر دارد.

گاهی هم سیاهی لشگر هیات باش!

رفقا گاهی اوقات خسته هم هستی و می خواهی استراحت کنی بگو من امشب نمی خواهم بروم هیئت گریه کنم، حال ندارم گریه کنم، بگو من می خواهم بروم هیئت سیاهی لشگر باشم. در قم این هیئت را به عنوان هیئت انقلابی می شناسند من می خواهم بروم یک آدم باشم جزو این جمعیت. می گویند این هیئت 25 سال است در موضع خودش سفت هم ایستاده است. همیشه آدم هیئت نمی رود برای اینکه استفاده کند، یک وقتی آدم هیئت می رود تا استفاده برساند. استاد ما دهه 60 می گفت به ما می گفت که شما باید لباس بپوشی. گفتم بابا نمی شود من سال دوم طلبگی هستم هنوز که خبری نیست صرف و نحو داریم می خوانیم. گفت نه خیر باید بپوشید! آخر سر که توانستیم از دستشان در برویم گفت: حالا که تهران می آیید لباس بپوشید ولی قم رفتید نپوشید. اینگونه در رفتیم تا حالا پایه 7ـ8 رد بشود بعداً بپوشیم. گفتم بابا وقتی می آیند از آدم مسئله سؤال کنند چه بگویم؟ بگو بلد نیستم. گفتم اینجوری که خیلی باید بگویم بلد نیستم. گفت خوب خیلی بگو بلد نیستم مجبور می شوی بروی یاد بگیری. بعد همان سال هم گفت برو منبر، 10ـ15 نفر پیر مرد روحانی کارکشته مسجددار را آورد نشاند و گفت یک دهه جلوی اینها برو منبر! حالا او از آن طریق می خواست منبر ما راه بیندازد ولی یک نکته ای راجع به لباس گفت. گفت تو به این فکر نمی کنی که یک طلبه جوان که هنوز محاسنش کامل نشده دارد در تهران و گوشه و کنار خیابان راه می رود. گفت بدنت دارد برای اسلام کار می کند، بد است؟ آمدیم و دیگر عمر تو کفاف نداد، فکر و عقل و زبان و قلبت برای اسلام کار کند لااقل بگذار جسمت برای اسلام یکذره کار کرده باشد، مردم یک عمامه می بینند یاد خدا و پیغمبر و امام حسین می افتند. حرف منطقه ای بود. هیئت هم اینگونه است گاهی اوقات ما باید با این انگیزه هیئت برویم. آقا من مطلب یاد نمی گیرم همه چیزهایی که اینها می گویند ما بلد هستیم. خوب بله هیئت یعنی همین «تذاکروا امرنا». امام صادق(علیه السلام) فرمود مدام یادآوری کنید و همان حرفها را تکرار کنید، «تذاکروا» یعنی شما می دانید ولی مدام یادآوری کنید، به قول امروزی ها گفتمان سازی کنیم. گفتمان سازی یعنی همان «تذاکروا امرنا»ی امام صادق. خیلی آدم توقع نداشته باشد چیز تازه ای یاد بگیرد ولی یک نکته ای وجود دارد، آره ما برویم این هیئت را شلوغ کنیم.

ما ضعفمان را برای دشمن رو کردیم!

مثلاً ایام اربعین است هیچ صدایی نمی شنوی در این شهر! آقا همه رفتند کربلا. خوب رفته باشند مگر چقدر کربلا رفتند؟ گفتند یک میلیون و سیصد هزار نفر اصلاً بگو 3 میلیون نفر، 3 میلیون نفر از 75 میلیون نفر کجای کار است؟ خوب این هیئت ها و تکایا و مجالس و اینها را همین هایی که رفتند کربلا این جلسات را درست می کنند، خوب همه نباید می رفتند. آن کسی که می داند اگر برود، یک عَلَم در شهرش می خوابد، خوب نباید برود. ما داریم ضعفمان را رو می کنیم، یعنی این هیئت دارها اگر از قم بروند این می شود، خوب نقطه ضعفمان رو شد. ما از این به بعد باید برویم هیئت دار درست کنیم، اکثر این شهر که نرفتند، آقا آنجا قدرت اسلام است، درست است قدرت اسلام است، مگر اینجا قدرت اسلام نیست؟ باید این را هم راه انداخت، مدام همان یک عده هیئتی، این نمی شود، این باید مدام تکثیر شود. باید برسیم به جایی که اگر یک روزی نصف شهر قم رفت کربلا نصف دیگرش کوچه به کوچه هیئت علم کند. ما چپمان را رو کردیم، من به جای دشمنان اسلام باشم یک دوری در این شهر می زنم و می گویم خوب، همچین هم خیلی نباید ناامید بشویم. بله داعش ناامید بشود؛ بکش بکش فایده ای ندارد چون اگر اینها را بکشی بیشتر می آیند؛ اما آن کسی که نشسته و برنامه ریزی می کند مثل انگلستان نجس برای 100 سال آینده تو می گوید خوب ما فکر می کردیم همه این ملت حسینی هستند؛ پس نگو یک عده خاص هستند که دیگران را راه می اندازند، ما از این به بعد باید برویم زیر پای این یک عده خاص بنشینیم، بگذار از کربلا برگردند پوستشان را می کَنیم، فعلاً آنجا نمی شود با آنها درگیر شد. اینها هستند که مردم را راه می اندازند، برویم سراغ اینها، بعد آن وقت «المُخلِصون فی خَطَرٍ عَظیم»[21]. آن وقت بچه هیئتی ها در خطر بیشتر می افتند، من هر جور فکر کردم نتوانستم خودم را راضی کنم که بروم. یک نگاه کردم و گفتم آن هیئت کجاست؟ گفتند رفته، گفتم دیگری، گفتن آن هم رفته است، دیدیم همه رفته اند. آدم همه جانبه باید نگاه کند.

امام سجاد «سیّاس» را کسی نمی شناسد!

امام حسین(علیه السلام) بیدار کرد جامعه را و حق و باطل را نشان داد و حالا یک عده ای باید اقدام کنند. حضرت زینب و امام سجاد(سلام الله علیهما) شروع کردند اقدام کردند و درگیر شدن با باطل؛ نه اینکه برود یک ژست و گارد اعتدال به خودش بگیرد و بگوید من کاری ندارم. محمدبن حنفیه به امام سجاد(علیه السلام) گفت آقا مختار آمده اجازه بگیرد قیام کند، برای چه می خواهد قیام کند؟ می خواهد انتقام امام حسین بگیرد. ای خدا امام سجاد فدایت بشوم، اصلاً هیچ کس امام سجاد را یک سیّاس نمی شناسد، سیدالساجدین می شناسیم ولی سیّاس نمی شناسیم. امام سجاد(علیه السلام) فرمود مختار برای چه می خواهد قیام کند؟ برای اینکه انتقام امام حسین را بگیرد. حضرت فرمود محمدبن حنفیه یک برده زنگیِ سیاه هم اگر بخواهد تعصب نشان بدهد برای امام حسین جا دارد اینکه دیگر اجازه نمی خواهد. امام سجاد(علیه السلام) می تواند اینجا بگوید که من حالا نمی توانم که قیام کنم، ما که یار نداریم و الآن اوضایمان هم اینگونه است و کوفیان هم که خائن از آب درآمدند، همین الآن هم نمی توانم به کوفیان اعتماد کنم اگر می توانست اعتماد کند شمشیر می بست تردید نکنید «مَا الْإِمَامُ‏ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَق»[22] مرحله اول هم همین قیام یدی و نبرد است.

هیچ عمل خیری با جهاد فی سبیل الله قابل مقایسه نیست

هیچ عمل خیری با جهاد فی سبیل الله قابل مقایسه نیست پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و اله) فرمود:«ما أعْمالُ العِبادِ كُلِّهِم عِند المُجاهِدينَ في سبيلِ اللّه ِ إلاّ كَمِثْلِ خُطّافٍ أخَذَ بمِنْقارِهِ مِن ماءِ البَحرِ»[23] تمام بندگان خدا را شما جمع کن، همه اعمال خیرشان را جمع کن پیغمبر می فرماید پیش کاری که مجاهد فی سبیل الله می کند و شمشیر دستش می گیرد و می جنگد مانند پرستویی که چقدر آب در منقارش جا می گیرد؟ می گوید مانند این آب منقار است مقابل آب دریا. تردید نکن امام سجاد(علیه السلام) اگر می توانست جهاد فی سبیل الله کند لحظه ای نمی نشیند. آمد به امام سجاد گفت آقا آمدی مکه زیارت و سختی جنگ را رها کردی؟ آقا فرمود کدام جهاد اینکه فی سبیل الله نیست، هر وقت من عرصه جهاد فی سبیل الله پیدا کنم مطمئن باش در میدان جنگ هستم. خوب امام سجاد نمی تواند «جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَيْدِيكُمْ فَإِنْ لَمْ تَقْدِرُوا فَجَاهِدُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ»[24] با زبانش می جنگد. ما نمی توانیم الآن یدی بجنگیم، البته چرا یک جاهایی شکر خدا داریم یدی می جنگیم در غزه و فلسطین و بعضی جاهای بحرین و یمن و عراق و سوریه. ما داریم می جنگیم چون انقلاب اسلامی آنها را جزو ایالات خود می داند، به قول امام(ره) فرمود بسیجیان جهان اسلام هستند و همه شان تحت امر آقا هستند. همین سوریه و عراق آنهایی که دارند می جنگند، همه می دانند و چیزی هم نیست که پنهان باشد و آقا هم می گوید بله ما هستیم ما لبنان را کمک کردیم پیروز شد و سوریه را هم کمک می کنیم. بشار اسد باید بماند و همه هم می دانند آقا گفته است بشار اسد باید بماند، همه جوره هم کمک می کنیم نظامی و نیروی و امکانی در حد نیاز. خوب اما آیا همه اش همین است؟

انحراف خاموش

آن کسی که نمی تواند اسلحه دستش بگیرد مثل من و شما پس چه می شود؟ «جاهدوا بألسنتکم»، باید با زبان مبارزه کرد اصلاً اینجا چیزی به نام اعتدلالی که امروز دارد گفته می شود وجود ندارد. به قول آقا فرمود بله «امتاً وسطا» هستیم ما اصلاً اسلام یعنی امت وسط منتها حالا اسلام چیست؟ اسلامِ «لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[25] جنگیدن را از پیغمبر یاد بگیرید این یعنی امت وسط و اعتدال، اعتدال یعنی مبارزه با کفر در همه ابعادش. حضرت زینب و امام سجاد(سلام الله علیهما) از بستر زیارت ابا عبدالله و روضه اباعبدالله ـ زیارت که حالا فقط اربعین نبود بعدش هم برگشتند مدینه ـ از این بستر استفاده کردند و تب انقلابی گری و تب نه گفتن به حاکمیت را آوردند در مدینه. اینها رفتند یزید را دیدند و برگشتند گفتند نه قیام کردند، چه کسی این قیام را درست کرد؟ از بس حضرت زینب و امام سجاد و خاندان پیغمبر(علیهم السلام) در مدینه ضجه زدند در مصیبت و عزای حسین بن علی(علیهماالسلام) که قیام کرده بود - محبوب همه دلها بود حسین بن علی- حرکت حسین بن علی را محبوب کردند، جهادش را محبوب کردن که اینها اهل قیام شدند. این یک انحراف خاموش است که ما فقط خود حسین بن علی(علیهماالسلام) را محبوب کنیم امروز باید جهاد حسین بن علی را هم محبوب کنیم. جنگیدن حسین بن علی با کفر را هم در عالم محبوب کنیم. یعنی آن اروپایی برگردد بگوید من حسین را دیدم، مقابل وال استریت رفتم ایستادم، در سمپول رفتم تحصن کردم. شاید آن محبت امام حسین را - نمی دانم- ولی شاید هنوز محبت امام حسین را درک نکرده باشد؛ ولی اقدام حسین پیش او محبوب باشد مثل گاندی. هم کیش و هم دین حسین بن علی نیست ولی اقدام حسین بن علی(علیهماالسلام) پیش او محبوب است، این را باید برجسته کرد. بخش عظیمی از حب الحسین را خدا حل کرده است. چگونه؟ امام صادق(علیهالسلام) فرمود با ایجاد محبت امام حسین در روح های شما قبل از به دنیا آمدنتان. همین که ما الآن دور هم جمع شدیم سرمایه حب الحسین است، این ایجاد شده است خوب بعدش؟ حالا نوبت این است که حرکت حسین بن علی، جهاد حسین بن علی محبوب بشود. اینکه آقا می فرماید از اربعین کلید خورد قیام های بعد یعنی این جوری.

دو نوع عزاداری

دو جور می شود عزاداری کرد، تو می توانی یک جوری عزاداری کنی که هیچ حرکتی بعدش ایجاد نشود و انفعال و انکسار و ضعف از آن فهمیده شود، می توانی یک جوری عزاداری کنی که خون در رگها بجوشد و رگها تورّم کند و کسی حرکت کند. ما روضه خوانها خیلی هواسمان باید جمع باشد، خصوصاً ما طلبه ها که روضه می خوانیم و مجلس را تحویل می دهیم. خیلی مهم است آن مداحی که بعد از شما می خواهد در هیئت بخواند باید شما در منبر و روضه ات به او جهت بدهی، او نمی داند. رفتی یک شهرستانی و طرف یک کتاب نوحه را برداشته و از روی آن می خواند، باید وقتی می نشیند پای روضه شما که روضه را تحویل بگیرد او در یک کلاس روضه خوانی شرکت کند همانجا چون بعداً شما را پیدا نمی کند و شما هم با او کاری نداری.

روضۀ روز

مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) فرمود روضه را به روز بخوانید، شما الآن می خواهید از شهدایتان یاد کنید چگونه یاد می کنید؟ مصیبت و داغ را می گویید اما مراقبت می کنید یک ذره وهن آن شهید نشود، انکسار و انفعال و ضعف او نشود. مصیبت و مظلومیت در عین اقتدار و عزت، اینجوری می خوانی روضه را. از شهدا که می خواهی بگویی اینجوری می گویی، مادرِ می آید گریه و ضجه و ناله را می کند اما از آن طرف سر بلند است و سربلند است، من 10 تا بچه دیگر هم داشتم فدا می کردم، روضه به روز خواندن یعنی این. یعنی زینب کبری(سلام الله علیها) می آید کنار بدن قطعه قطعه اباعبدالله الحسین(علیه السلام) هیچ کس نمی تواند بفهمد علاقه این خواهر به برادر را؛ اصلاً جنس این عشق یک جنس دیگری است. زینب کبری(سلام الله علیها) بیاید کنار بدن تصور کن چه کار می کند، ضجه و ناله و گریه و مویه می کند همه اینها درست است اما یک نکته دیگر هم وجود دارد، زینب کبری نوشتند دست برد بدن را بلند کرد و گفت خدایا این قربانی را از آل پیغمبر قبول کن، این یعنی روضه روز. عیناً مادران شهدای خودمان و لبنان چنین انجام می دادند. خیلی من دیدم مادران و پدرهای شهدا که اینها محکم تر از دیگران در استکبارستیزی و حفظ آرمان های انقلاب ایستاده اند، این یعنی روضه روز. زینب کبری می فرماید این قربانی را از آل پیغمبر قبول کن، یعنی این چیزی نیست خدا. ببین چقدر باید این روح بلند باشد چقدر باید این سینه سعه داشته باشد. بابا «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ‏ عَظيمٍ»[26] خدا در قرآن می گوید این ذبح عظیم است، ولی می بینی خورد نکرده است زینب را. کوفه می رود یک جوری می درخشد، شام می رود یک جوری می درخشد، کاخ یزید می رود یک جوری می درخشد. ضجه و گریه هم می کند چنان گریه می کرد زینب کبری(سلام الله علیها) که ملعون برگشت گفت عجب خون می کشدها، یعنی چه ارتباطی بین این خواهر و برادر است. مصیبت در کنار آن عزت و اقتدار، اینها همه بچه های امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(علیهما السلام) هستند، اینها از پدر و مادرشان به ارث بردند، اینها جهادی و انقلابی پرورش پیدا یافتند در خانه فاطمه اطهر(سلام الله علیها).           

 

[1] . تهذيب الأحكام، ج‏6، ص113، زيارة الأربعين.

[2] . نهج البلاغه، حکمت 131.

[3] . همان.

[4] .  مجموعة ورام ، ج‏1، ص 183

[5] .عنکبوت، آیة 38.

[6] . توبه، آیة 30 و منافقون، آیة 4.

[7] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص113، زيارة الأربعين.

[8] . توبه، آیة 12.

[9] . «أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى‏ الْحَقِ‏ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَة»، (نهج البلاغه، خطبة 182).

[10] . همان.

[11] . اصول کافی، ج1، ص201.

[12] . توبه، آیة 30 و منافقون، آیة 4.

[13] . توبه، آیة 30 و منافقون، آیة 4.

[14] . اصول کافی، ج1، ص200.

[15] . بحارالانوار، ج75، 364.

[16] . حجرات، آیة 15.

[17] . احزاب، آیة 23.

[18] . تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص113، زيارة الأربعين.

[19] . بحارالانوار، ج97، ص49.

[20] . عوائی اللئالی، ج1، ص432.

[21] . خصائص الفاطمیه، ج 2، ص 25

[22] . بحار الأنوار، ج‏44، ص 335.

[23] . ميزان الحكمه ج 2، ص 311

[24] . همان، ج97، ص49.

[25] . سوره احزاب، آیه 21

[26] . صافات، آیة 107.

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

یادواره ۱۸شهید روضه فاطمیه قم
 
با سخنرانی حجت الاسلام
حاج احمد پـنــاهـیــان
با مرثیه سرایی
حاج عباس حیدرزاده
زمان:
جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان:
حرم‌مطهر حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)
شبستان امام خمینی(قدس سرّه)
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است