صوت سخنرانی صوت عزاداری کلیپ تصویری سخنرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
جنگ و جهاد سخت است؛ محل شناخت مرد از نامرد است!
جنگ و جهاد سخت است، به خاطر همین هم خدای متعال می فرماید: «حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّب»[1] آدم را گرفتار و دچار می کند تا مشخص بشود چه کسی باطنِ پلیدی دارد و چه کسی باطن پاکی دارد. اگر طلا را بخواهید خالص کنید، یا آهن بخواهد آب دیده بشود و فولاد بشود، باید چقدر حرارت ببیند؟ خدای متعال هم به همین همینطور نگاه می کند ببیند چه کسی خبیث است و چه کسی پاک و طاهر است؟ البته خدای متعال، خودش که می داند؛ این آزمایش ها برای این است که خودِ ما هم بفهمیم، چون خیالات و اوهام انسان تأثیرگذار روی فکر و ذهن اوست و هر کسی به راحتی می تواند به ذهن ما جهت بدهد. در طول تاریخ اسلام تا امروز، چقدر راحت توانستند در مقاطعی انحراف به وجود بیاورند!
داعش؛ عاملی برای انحراف جریان بیداری اسلامی و کمرنگ شدن جریان فلسطین
این حرف نورانی رهبرمان دیروز خیلی تکان دهنده بود. ایشان فرمودند با این جریان داعش و برادرکشی توانستند جریان بیداری اسلامی را منحرف کنند و همه توجه را این کشت و کشتارها جلب کنند. جامعه انقلابیِ جهانی منحرف شد، و یکدفعه دغدغه ها هم رفت این طرف. الآن بچه های ما بعضی ها می گویند آقا ما چگونه با داعش در سوریه بجنگیم! بابا داعش مسئله اصلی نیست، هزینه دارد می گیرد. چقدر هزینه سیاسی و اقتصادی و... گرفته است؟ بالاخره این فتنه ای است که غرب واقعاً به درستی طراحی کرده است برای اینکه در امت اسلامی تأثیر بگذارد. به جایی می رسد که مسئله عراق و سوریه و لبنان در جریان درگیریِ با داعش مسئله اول می شود و فلسطین و صهیونیست دیگر مسئله اول نیست!
سالهاست هیچ کسی نیامده بگوید که آقا چگونه می شود برویم فلسطین با اسرائیلی ها بجنگیم؟ ولی من یادم است اوایل انقلاب همه می خواستند بروند فلسطین، بچه حزب الهی ها و انقلابی ها می خواستند بروند فلسطین. اصلاً این رفتنِ حاج احمد متوسلیان و همراهانشان جهتش این بود. آنقدر آتش مبارزه با اسرائیل داغ بود ـ حتی داغ تر از جنگ خودمان ـ و عده ای آن طرفی رفتند. کاری نداریم که حالا اشتباه تاکتیکی و استراتژیک بود، اما بالاخره رفتند که امام فرمود: «راه قدس از کربلا می گذرد» برگردید و برگشتند و رفتند به جبهه. ولی در عین حال تب مبارزه با اسرائیل خیلی جدی داغ بود که الآن اصلاً نیست. در صورتی که اتفاقاً الآن خیلی بیشتر از آن موقع مبارزه با اسرائیل جدی تر شده است. آن موقع اصلاً بحث از مسلح شدن فلسطینی ها نبود، مقاومت و انتفاضه و سنگ بود؛ اما الآن بحث مسلح شدن کرانه باختری است.
اصلاً خیلی عجیب است. آدم یک سردی را در بدنه بچه های ولایت و حزب الله می بیند راجع به فلسطین، یک سردیِ عجیبی است. نه اینکه بگویم الآن آقا فرمان بدهد بروید در فلسطین بجنگید، کسی نرود. نه! می روند، اگر فرمان باشد همه می روند. اما تبش نیست، برای همین هم فرمانش نیست. خوب این به خاطر انحراف های مختلفی از جمله جریان داعش است که اصلاً فضا را عوض کرد. خیلی دردناک است که 5 سال این جریانهای بیداری اسلامی پیش رفت، اصلاً جریان داعش درست شد برای انحراف این جریان و عدم پشتیبانی از انقلاب های کشورهای اسلامی. به همین ترتیب قصه داخلی شد. این خیلی ظلم بزرگی بود.
در 8 سال دفاع مقدس خیلی ها از جنگ فرار کردند؛ امروز هم همینطور!
این که در قرآن از کسانی صحبت می شود که می آیند اجازه بگیرند جنگ نروند، معلوم می شود که جنگ کار سختی است. الآن هفته بسیج است، ما هم که در کشور خودمان دیدیم امام در 5 آذر گفتند از 36 میلیون جمعیت، 20 میلیون می توانند اسلحه دست بگیرند و تعبیر «ارتش 20 میلیونی» را به کار بردند. اما تا بعد از جنگ هم این ارتش 20 میلیونی شکل نگرفت! به خاطر این که بعضی از جنگ فرار کردند. دیروز [6 آذر 1393] مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) چیز دیگری فرمودند، فرمودند «ارتش ده ها میلیونی»! چون با هفتاد میلیون جمعیت، دیگر ارتش 20 میلیونی فایده ای ندارد!
امام(ره) فرمود ارتش 20 میلیونی و آقا فرمودند ارتش ده ها میلیونی، حالا هنوز بعضی ها تردید دارند که بروند در پایگاه بسیج ثبت نام کنند! خیلی جالب است! مثل همان موقع که خیلی ها تردید داشتند بروند جبهه. می گوید آقا آن موقع جبهه و جنگ بود، الآن جبهه و جنگ بود می رفتیم. نه! چه فرق می کند؟ همین که آقا فرمود ارتش ده ها میلیونی، باید تشکیل بشود! تمام شد رفت! تو چه کار داری که گلوله دارد یا ندارد؟ مگر تو باید تو تشخیص بدهی؟! امان از بچه حزب الهی هایی که فکر می کنند چیزی می فهمند، «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعا»[2].
مرور برخی ویژگیهای جهاد گریزان در قرآن
در هفته های قبل آیات را مرور کردیم که اینهایی که می آیند اجازه می گیرند، بعضی هایشان صاحب قدرت هستند و بعضی هایشان هم صاحب ثروت هستند. چرا می آیند اجازه می گیرند؟ آیات متعددی در قرآن است، خوب سخت است و هر کسی جهاد نمی رود. از آن طرف کسانی که اهل جهاد هستند چه زندگیِ زیبا و لذت بخش و بانشاط و نورانی و مقدسی دارند. عبادت و طاعت و مجاهدت و عشق به خدا و توسل و توجه و همه چیزشان با آدم های شهری فرق می کند، واقعاً فرق می کند. یک هیئت در شهر بگیری تا یک هیئت در جبهه بگیری زمین تا آسمان با هم فرق می کند! جفتش اشک برای امام حسین است اما این کجا و آن کجا!
در اوضاع کنونی این آیه خیلی ها را با خدا دشمن می کند...
یکی از مسائل دیگری که گفتیم باعث می شود انسان از جهاد فرار کند محبت بیشتر به پدر و مادر و فرزند و... «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»[3]. خدا می فرماید اگر کسی پدر و مادر و فرزند و زن و قوم و فامیل و مال و کسبش را بیشتر از جهاد فی سبیل الله و البته بیشتر از خدا و رسول خدا و جهاد فی سبیل الله دوست داشته باشد این آدم باید صبر کند تا خدا حسابش را برسد. «فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» تا خدا به داد تو برسد، به ادبیات خودمان یعنی پدرت را دربیاورد. اصلاً خدا مبهم هم می کند که من چه بلایی سر این آدم می آورم. چه بلایی؟ اهل مدینه کربلا نرفتند و خدا چه بلایی سر اهل مدینه آورد با حجاج بن یوسف ثقفی؟! این همان «يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» است! خدا بخواهد دمار از روزگار در بیاورد، بد دمار از روزگار در می آورد! دیگر ملاحظه تو را نمی کند که تو بچه مسلمان هستی، تو اصحاب پیغمبر بودی، ناموس تو باید محترم باشد؛ نه خیر ناموست را می دهد به دست حجاج بن یوسف سقفی از آن زنا زاده به دنیا بیاورد. شیعه ای؟ خوب باش! پای رکاب پیغمبر جنگیدی؟ خوب باش! از جهاد تفره رفتی؟ حالا بِکِش! خدا خودش قانون حیاء و عفاف و حجاب را گذاشته است؛ اگر بخواهد بدرد، می درد. خدا خودش قانون عصمت را گذاشته است؛ اگر بخواهد بدرد می درد، از خدا نمی ترسیم؟!
جهاد خیلی کار سنگینی است، خیلی کار عظیمی است البته زیبا و لذت بخش هم هست. خوب بحث این آیه را کردیم، می فرماید چنین آدمی که زن و بچه اش را بیشتراز جهاد فی سبیل الله دوست داشته باشد، فاسق است. خدایا! همین جوری زودی برچسب می چسبانی و تمام می شود می رود؟ زود اَنگ می زنی! ای قربانِ انگ زدنِ خدا بروم! چه کسی می تواند بفهمد چرا خدا می گوید کسی که به خاطر بیشتر دوست داشتن زندگی و زن و فرزند و کسبش اهل جهاد نیست، فاسق است؟ خدا فقط فحش می دهد و ناسزا می گوید؟ یا نه! واقعاً آن شخص فاسق است؟ این آیه ای است که هنوز همین الآن اگر بخواهی جدی داخل مردم بگویی، شاید خیلی ها با خدا بد بشوند. بابا دیگر نمازمان را می خوانیم و روزه مان هم می گیریم و حج می رویم و انفاق هم می کنیم، دیگر چه می خواهی؟ می خواهی جانمان هم بگیری؟! این آیه خیلی ها را با خدا دشمن می کند ولی این آیه در قرآن وجود دارد! سوره توبه آیه 24، این حرف جدید نیست. این قدر یعنی جهاد فی سبیل الله مهم است و حساسیت دارد؟ بله.
از انسان «جهاد گریز» انتظار بصیرت نداشته باشید؛ حتی اگر مرجع تقلید باشد!
«إِنَّمَا السَّبيلُ عَلَى الَّذينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُون»، سوره توبه آیه 93. پیامبر من! آنهایی که می آیند از تو اجازه بگیرند که جنگ نروند، در صورتی که می توانند بروند جنگ و مبارزه کنند، می خواهند با آنهایی باشند که نرفتند. آدم این آیات را کنار همدیگر می گذارد، می بیند که خدا خیلی عصبانی است از آنهایی که می نشینند. چون یک عده آنها را می بینند و می نشینند. یک عده ای معمولاً اهل جهاد نیستند و می نشینند تماشا می کنند؛ یک عده ای که اهل جهاد هستند، اینها را که می بینند شُل می شوند، به اینها می گوییم «پیچ شل کن» ها. خدا دماری از روزگار اینها درمی آورد که نگو! جوانهای بنی هاشم همه شان می خواستند با امام حسین بیایند، یک تعدادشان آمدند و تعدادی دیگر نگاه کردند، دیدند یک عده ای نشستند و آنها هم نشستند. خدا اصلاً در این آیات با آنهایی که نشستند حرف نمی زند، با آن کسی که به اینهایی که نشستند نگاه می کند، حرف می زند؛ چون این امیدِ هدایتش هست، ولی او نه. «رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ»، دوست دارند با آنهایی که نشستند و ساز و برگ جنگ فراهم نکردند بنشینند. «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُون»، خدا قدرت فهمِ عمیقِ قلبی اینها را از بین می برد و مهر می زند به قلبشان.
خدا به قلب آنها مهر می زند یعنی آدم های احساساتی ای نیستند؟ نه! اتفاقاً ممکن است آدم های احساساتی و عاطفه ای هم باشند. فقط یکی از کارهای قلب، احساسات و عواطف است؛ اما یکی از کارهای دیگر قلب، درک و تفقّه است. فرمود: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها».[4] منشأ حکمت، قلب است. می فرماید خدا مهر می زند که دل اینها دیگر چیزی نفهمد، این آدم ها دیگر اگر هم بمیرند، از کوچه و پس کوچه های بصیرت عبور نمی کنند. تو از کسی که جهادگریز است، بصیرت نخواهی دید! چون بصیرت امر قلبی است و باید چشم دلش باز شود و چشم دلِ کسی که اهل جهاد نیست باز نخواهد شد، خیالتان راحت باشد.
می گویند آقا طرف عالِم است! خوب باشد؛ ولی نمی تواند بفهمد. مگر می شود نفهمد؟ فلانی مرجع تقلید است! آیا این مرجع تقلید مجاهد فی سبیل الله است یا نه؟ اگر عالمِ مجاهد فی سبیل الله نیست، اگر با جریان کفر مبارزه و مجاهده نمی کند، از این آدم بصیرت توقع نداشته باش! فکر نکن که هر کسی علم یا تقوای ظاهری داشت، همه چیزش درست می شود. می فرماید آن کسی که از جهاد می گریزد «طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ» مهر می خورد به قلبش و قلبش از درک و فهم بسته می شود. حالا آیات دیگری که در ارتباط با مهر خوردن قلب منافقین است را نمی خوانم. مهر خوردن یعنی اینکه کار طرف تمام است، اگر توبه و ناله و زاری کند فایده ای ندارد و کارش تمام است.
باز هم در سوره توبه، آیه 39 می فرماید: «إِلاَّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير». می فرماید: اگر نروید بجنگید «يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً». آقا جنگ و جهاد عجب مسئله مهمی است! تمام مشکل اسلام در طول این 1400 سال جهادگریزی است! پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك»[5] مرا پیر کرد. «فاستقم»، استقامت در مبارزه است. مشکل پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که چرا جامعه دچار نفاق شد. چرا ظاهراً ایمان آوردند و باطناً ایمان نداشتند؟ چون اگر باطناً ایمان داشتند، در امتحان های جهاد موفق بودند. چون دنیا و شهوات و مال و منال و قدرت و خیلی چیزهای دیگر قلبهای آنان را رسانده بود به مهر خوردن.
مشکل ائمه هدی(علیهم السلام) هم مثل پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جهادگریزی امت بود
همه این آیاتی که خواندیم راجع به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود، آنهایی که می آمدند از پیغمبر اجازه می گرفتند تا جهاد نروند.
بعد اینها در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) رشد کردند. حضرت به سر خودش می زد و می فرمود: «أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَق»،[6] کجایند آنهایی که اصلاً زندگیشان روی مرکبهایشان است، همه اش این طرف و آن طرف دارند می جنگند؟ فقط قرآن نمی خوانند که ثواب ببرند و ختم قرآن کرده باشند و نورانی شده باشند؛ احکام قرآن را می روند با وجودشان و مبارزه و جهادشان تحکیم می بخشند.
امام حسن مجتبی(علیه السلام) هم همین جور شکایت می کند، دیگر شما داستان امام حسن مجتبی(علیه السلام) در ارتباط را جهادگریزانِ اطرافش خوب می دانید. چرا صلح امام حسن به ایشان تحمیل شد؟
بعد هم امام حسین(علیه السلام). 18 هزار نفر در کوفه، 15 هزار نفر از مکه با امام حسین(علیه السلام) آمدند، یعنی امام حسین(علیه السلام) وقتی خروج می کند 33 هزار نفر نیروی مسلح دارد؛ یکدفعه ای رسید به 100 نفر که نصفش خانواده اش است. مشکل جهادگریزی است.
اصلاً امام زمان(ارواحنافداه) چرا نمی آیند؟ چون آدمهایشان نیستند. مگر آدمهایشان چه کسانی هستند؟ مجاهدان فی سبیل الله هستند.
خدا می گوید اگر شما مبارزه نکنید، تکلیف عوض نمی شود؛ دیگران را جایگزین شما می کنم!
مسئله این قدر حساس و سخت است که می فرماید: «إِلاَّ تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذاباً أَليماً وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ» اگر مبارزه نکنید، خدا امر مبارزه را برنمی دارد؛ بلکه یک عده دیگری را جای شما می آورد و اسلحه را دست آنها می دهد. شما گفتید بس است جنگ، باشد من جنگ را می برم در مرزهای لبنان، بحرین و صنعا و... نمی فرماید اگر شما از جهاد سرباز بزنید من تکلیف را عوض می کنم؛ می فرماید مأموریت همان مأموریت است. این جهاد باید باشد. این مناط و ملاکِ امتحانِ ایمان شما باید وجود داشته باشد. اگر شما نخواستید، من یک جماعت دیگر را می آورم، من خدا هستم. «يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً»؛ خدا ضرری نمی کند. فکر کردید اگر این کار را نکنید، خدا ضرر می کند و بعد کوتاه می آید؟!
خیلی دردناک است؛ دلیل اجازه «ادامه مذاکرات»، همان «فلسفه اصل مذاکرات» است
آدم راجع به این موضوع عجب مثال زیبایی می تواند بزند در رابطه با مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) در قصه هسته ای. بعضی ها وز وز می کردند ـ این مگس های کمتر از پشه که آنقدر ریز هستند که اصلاً دیده نمی شوند! باز آدم مگس را می بیند ـ گفته بودند که بالاخره آقا مجبور می شود یک جوری تسلیم بشود. حتی در جامعه می گفتند و زمزمه ای در سیاسیون این گوشه و کنار بود که اگر کسی به آقا اصرار زیاد کند او هم می پذیرد و بالاخره چاره ای جز پذیرفتن ندارد و مردم هم که حواسشان نیست و سرشان به زندگی گرم است. آقا فرمود: ما سر قصه هسته ای به زانو درنیامدیم و در نخواهیم آمد! حالا مهلت دادیم که این موضوع ادامه پیدا کند تا 7 ماه دیگر. آن هم فرمود این مهلت 7 ماهه که دادیم، بر اساس همان فلسفه ای است که اصلاً اجازه دادیم مذاکرات انجام بگیرد! فلسفه ای که آقا اجازه داد انجام بگیرد چه بود؟ اینکه اینها نرم بشوند؟ آقا فرمود ما می دانیم اینها نرم نمی شوند، ولی مسئولین ما اصرار کردند و ما هم گفتیم باشد انجام بدهید، تجربه ای می شود. فلسفه ادامه مذاکرات همان فلسفه انجام مذاکرات است، می دانید این حرف یعنی چه؟ یعنی شما اصلاً هیچ تغییر رویه ای ندیدید و هیچ اتفاقی نیفتاده است. چقدر زیبا در این جلسه بسیج فرمودند. البته اینکه ایشان بگوید فلسفه ادامه مذاکرات همان فلسفه انجام مذاکرات است و من مخالفتی ندارم، خیلی دردناک است؛ یک خورده دقت کنید، می فهمید قصه چیست.
خدا پوزه مستکبرین را به خاک می مالد؛ مستکبر یعنی کسی که از ولیّ اطاعت نکند
اما خدا می فرماید نمی جنگید؟ «وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً» من هیچ ضرری نمی کنم. شما فکر می کنید اگر نجنگید، منِ خدا را مجاب می کنید تا فرمان جنگ را بردارم؟! «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير»؛ من هر کاری بخواهم می توانم انجام دهم. خیلی مهم است که خدا اینگونه حرف می زند. خدا وقتی قدرت نمایی می کند، دارد پوزه خیلی ها را به خاک می کشد، متکبرین و مستکبرین را به خاک می مالد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: مستکبر کسی است که از اطاعتِ کسی که باید اطاعت کند، سرباز بزند. ما همه جا مستکبر داریم، حالا مستکبر سیاسی امریکاست. مستکبرین فردی و اخلاقی هم داریم، ما در خانواده ای یک وقت مستکبر داریم. مستکبر یعنی از کسی که باید اطاعت کند، اطاعت نکند؛ به این می گویند مستکبر. علی(علیه السلام) فرمود: «أَ فَتَدْرُونَ الِاسْتِكْبَارَ مَا هُو»؟ می دانی مستکبر چیست؟ «هُوَ تَرْكُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِه»[7] کسی که اطاعت نمی کند از کسی که باید اطاعت کند. یک خانمی باید از همسرش اطاعت کند ولی اطاعت نمی کند، مستکبر است. فرزندی باید از پدر و مادرش اطاعت کند ولی اطاعت نمی کند، مستکبر است. یک نیرویی از فرمانده اش که باید اطاعت کند اطاعت نمی کند، مستکبر است. استکبار هم که می دانید، همین استکبار باعث شد که شیطان بدبخت و بیچاره بشود از اوج جایگاه رفیعِ معنوی ای که شیطان داشت. شیطان هرزه نبود، شیطان پلید و پست نبود، شیطان آقایی بود در عرش و منبریِ ملائکه بود؛ ولی با استکبار، بدبخت و پلید و بیچاره شد. هیچ وقت استکبار نورزیم، هر چه هستیم از کسی که باید اطاعت کنیم، اطاعت کنیم.
خدا می فرماید: «وَ لا تَضُرُّوهُ شَيْئاً وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدير»، من هر کاری بخواهم می توانم انجام دهم. یک وقت فکر نکنید مرا می توانید مجاب کنید به کاری؛ یا ضرری می توانید به من بزنید.
جنگ و جهاد فی سبیل الله را با هر چیز حتی باارزش مقایسه نکنید!
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ قيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَريقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ»[8]. نماز و زکات و عبادات و همه اینها را انجام می دهند؛ ولی وقتی به آنها گفته می شود جنگ برو، جان بده، شانه خالی می کنند. جهاد و جنگ فی سبیل الله را با هر چیزی، حتی ارزشی مقایسه نکنید، «فَوْقَ كُلِّ ذِي بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى يُقْتَلَ الرَّجُلُ فِي سَبِيلِ اللَّه»[9]، شهادت در جهاد فی سبیل الله، بالا دستش چیزی نیست.[10] می فرماید وقتی به اینها گفته می شود بروید بجنگید، از جبهه مقابلشان می ترسند: «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ»، یک جوری از طرف مقابل می ترسند که انگار خداست! «أَوْ أَشَدَّ خَشْيَة» حتی از دشمنشان بیشتر از خدا می ترسند!
جهاد فی سبیل الله، «بلا» است یا باب «سعادت»؟
«وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَريبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلا». دست به دامن خدا می شوند که خدایا چرا؟ آخر این چه سرنوشتی است؟ چرا ما را دچار جنگ کردی؟ چرا باید جوری بشود که ما برویم جنگ؟ جهاد فی سبیل الله را مثل یک بلا می بینند؛ می گویند خدایا مگر ما چه کار کردیم که جنگ شده است! عجیب است! مگر پیغمبر خدا کاری کرده بود که برایش باب 80 جهاد باز شد؟! انقلاب اسلامی وقتی شکل گرفت، اینقدر هم مردم خوب انقلاب کردند و یک حکومت الهی هم تشکیل دادند، مگر مردم ما جنایتی کرده بودند که جهاد برایشان نوشته شد؟ اینها جنگ را اینقدر منفور می بینند. تا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شد و دینش را تأسیس کرد و به پیغمبری رسید و حکومتی تشکیل داد، هنوز آب وضوی مؤمنین خشک نشده بود که جنگ شروع شد. اینها اعتراض کردند خدایا چرا اینقدر زود جنگ آمد، یک مهلتی می دادی!
در انقلاب اسلامی هم خدا عیناً همین کار را کرد و دوباره بعثت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را تکرار کرد. تا انقلاب پیروز شد، 22 بهمن 57 پیروز شد 23 بهمن 57 به پاسگاه های مرزی کردستان حمله شد، یک روز بعد از انقلاب! چون جنگ کردستان دو سال زودتر شروع شد، جنگ جنوب بود که سال 59 شروع شد. خدا! این همه در شکنجه ها و سیاه چال های طاغوت و تبعیدگاه ها کشته دادیم؛ آن وقت یک روز بعد از پیروزی انقلاب جنگ را شروع کردی؟ ای خدا!! قدیم هم همین را می گفتند که خدایا چرا اینقدر زود جنگ شد؟ «قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَريب». «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليل»، من که می دانم درد شما چیست، درد شما دنیاگرایی است. برو بگو این دنیا ارزش ندارد که به خاطرش فرمان مرا زیر سؤال می برید. گیر شما دنیای شماست. «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى»، اگر تو آدم باتقوایی هستی و راست می گویی، آخرت برای تو خیلی بهتر است. «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتيلا» یک وقت فکر نکن خدا اگر باب جهاد را باز کرد، ظلمی به تو کرده است، باب سعادت را باز کرده است: «فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه»[11]. بهترین ها، مقربّ ترین ها: «الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُون»،[12] خدا بهترین ها را انتخاب می کند و باب جهاد را به رویشان باز می کند؛ آن وقت این بیچاره فکر می کند جهاد در راه خدا بلاست! مثل این کاری که تلویزیون می کند، منظورم از تلویزیون، فیلم های جنگی است که خیلی وحشتناک است.
زیارت اربعین یکی از با فضیلت ترین اعمال است؛ اما هیچ چیز را با «جهاد سبیل الله» مقایسه نکنید!
البته الآن دیگر چرا من اعتراض به فیلم جنگی و هنرمندان کنم؟ فیلم ساخته است برای زیارت کربلا و شبکه 2 هم پخش کرده است، حزب اللهی و انقلابی و ولایی هم است. یک تکه تصویر جنگ را می گذارد، یک تکه تصویر رفتن به کربلا؛ کلماتشان شبیه است، ولی محتوا و ماهیت زمین تا آسمان فرق می کند! جهاد فی سبیل الله را با یک زیارت امام حسین(علیه السلام) یکی می دانید؟ بر اساس چه قاعده ای؟
زیارت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) فضیلتش اندازه یک کتاب کامل الزیارات، تازه خیلی بیشتر از آن است؛ بلکه زیارت خدا در عرش است؛ گناهان انسان تو پاک می شود، قلب انسان مسرور می شود؛ وقتی بعد از زیارت کربلا به زندگی برمی گردی، انگار از اول به دنیا آمدی؛ زیارت اربعینِ امام حسین(علیه السلام) یکی از علائم ایمان و مؤمن بودن است؛ اصلاً یک اجتماع عظیم است که مؤمنین در یک میثاق عظیم قرار می گیرند؛ و این همه آثار بر زیارت امام حسین(علیه السلام) مترتب است که بر هیچ چیز دیگری از این دست مترتب نیست؛ اینها همه درست؛ اما آنهایی که رفتند جبهه، به خاطر زیارت امام حسین(علیه السلام) رفتند جبهه؟!
رزمندگان هم «راهیان کربلا» بودند، اما...
می گوید آقا ما از خودشان پرسیدیم؛ ما که جبهه نبودیم! دیدیم فیلم های جبهه ای که ساختند، وقتی از رزمنده ها سؤال می کنند که شما کجا می روید، گفتند می رویم کربلا. اولاً می دانید، بخشی از اینکه می گویند می رویم کربلا، دلیلش این بود که ما باید می گفتیم می رویم کربلا، تا نگوییم مثلاً داریم می رویم شلمچه، طلائیه، اروند و... کربلا یعنی همان اصطلاحی که: «گفتند نگید» و از ما اطلاعات نگیرید آقای خبرنگار، کربلا یک اصطلاح عمومی بود این یک.
ثانیاً این که نه! واقعاً کربلا داریم می رویم. اما راه «قدس» از کربلا می گذرد. «هدف» برای جنگیدنِ ما کربلا نبود؛ کربلا یک «منزل» بود در این مسیر. رزمندگان ما مدافعین «حرم» نبودند؛ مدافعین «اسلام» بودند. ما گفتیم آقا فرموده راهیان نور را مواظب باشید، راه شهدا تحریف نشود. گفتیم حالا تا راهیان نور وقت داریم، صبر کنیم ببینیم کدام راوی یا کدام مطلب این مسئله را پیگیری می کند... فیلم زیارت امام حسین(علیه السلام) و زیارت امام حسین(علیه السلام) به این زیبایی، چه کار به شهدا دارید؟ بله، بگویید ما در این مسیر خونهای زیادی ریخته شدند، اشکالی ندارد؛ ولی نگویید «برای زیارت» خون های زیادی ریخته شدند! آخر فیلم هم نتیجه بگیرید که امام(ره) فرموده است «راه شهدا باید ادامه پیدا کند» یعنی باید راه زیارت کربلا ادامه پیدا کند! و این را القاء کند که همه باید بیایند کربلا؛ مثل شهدا! خیلی عجیب است!
اگر رزمندگان برای باز شدن راه کربلا رفتند، پس الآن ادامه دادن راه آنها چه معنی دارد؟!
واقعاً آیا جهاد فی سبیل الله اندازه یک زیارت امام حسین(علیه السلام) رفتن، اینقدر ساده و سهل و آسان و بی مشکل و بی دغدغه است؟! پس چرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی آید؟ غذایت را بدهند و ماساژ هم بدهند و جای خواب هم بدهند و حسابی هم تو را تحویل بگیرند و بعد هم به سلامت به زندگیت هم برمی گردی و کارت را انجام می دهی، پس این همه آیه ترس و فرار از جنگ چیست؟ چه کسی الآن از کربلا رفتن فرار می کند؟! انگار باید از شما حزب اللهی ها و هیئتی ها ترسید! خوب اگر ما 213 هزار شهید دادیم برای اینکه برویم زیارت امام حسین(علیه السلام)، پس شما الآن می خواهید راه شهدا را ادامه بدهید یعنی چه؟ الآن راحت داریم می رویم زیارت دیگر! اصلاً جهاد و مبارزه و استکبار و کفر دیگر چه جایی دارد؟! دیوار کوتاهتر از دیوار شهدا و 213 هزار شهید جنگ ندیدیم؛ می خواهیم ابرو را درست کنیم می زنیم چشم را کور می کنیم!
هدف شهدای ما «حاکمیت دین خدا در سراسر زمین» بود نه «زیارت کربلا»...
همان امامی که شما قطعه ای از وصیت نامه اش را گذاشتید که «باید راه شهدا را ادامه داد»، همین امام می فرماید: «شهدای ما برای خدا مجاهدت کردند، در راه خدا به شهادت رسیدند، برای حاکمیت دین خدا سختی ها را تحمل کردند. حاکمیت دین خدا در سراسر زمین»، این هدف کجا، بعد من بروم یک زیارت کنم و بهره شخصی ببرم کجا! یا نه، اصلاً بهره اجتماعی از ناحیه بستر محبت امام حسین(علیه السلام) در عالم ایجاد کنم کجا؟! پس با این حساب باید برویم دست آنهایی که مبلغ تشیع لندنی هم هستند و کاروان کاروان دارند برای زیارت امام حسین(علیه السلام) راه می اندازند و خرج هم می کنند، ببوسیم دیگر؟ آنها هم لابد مجاهد فی سبیل الله هستند! آنها هم دارند راه شهدا را ادامه می دهند! اینجا در قم کمک مالی می کنند، به شرط اینکه عکس شهدا را نزنید؛ حالا شما می گوید این رفتنِ کربلا یعنی راه شهدا را ادامه دادن!
زائران «جهادگریز» را چه می کنید؟
جهاد فی سبیل الله هدفش «لیخرج الناس من عباده العبید الى عبادت اللَّه و من ولایت العبید الی ولایه الله است»،[13] اصلاً قابل مقایسه نیست با زیارت امام حسین(علیه السلام) که بسیار فضیلت بالایی هم دارد. چقدر ما آیه داریم راجع به آنهایی که از ترس جان و مال و دارایی و مقام و... فرار می کنند. چه کسی است که الان از زیارت امام حسین(علیه السلام) فرار کند؟ الآن بسترش برای هر کسی آماده بشود، با جان و دل هم خرج می کند تا برود زیارت کند و برگردد. وقتی کربلا دست آمریکایی ها هم بود، بدون اینکه نگاه به آمریکایی ها کند، می رفت زیارتش را می کرد و برمی گشت. اصلاً بحث جنگ حق و باطل این وسط مطرح نمی شود.
البته زیارت حقیقی، خودش مبارزه است!
البته یک نکته ای وجود دارد. یک زیارت، اگر زیارتِ حقیقی باشد، طبق دستور ائمه روح زیارت و فلسفه زیارت، «تجدید میثاق» با آن برزگوار است. شما وقتی می روی زیارت امام حسین(علیه السلام) در اربعین، داری می روی تجدید میثاق کنی با امام حسین(علیه السلام): «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[14] من می خواهم با تو باشم؛ در چه هدفی؟ در هدفی که تو داشتی من هم مبارزه کنم. اینجا «مبارزه» می شود مقصد «زیارت». خودِ زیارت مقصد نیست که بگویی شهدا برای این زیارت خون دادند. شهدا برای مقصدِ حسین بن علی(علیهما السلام) خون دادند؛ نه برای حرم حسین بن علی! شهدا کنار حسین بن علی(علیهما السلام) با جبهه کفر جنگیدند؛ نه برای دیدن حرم حسین بن علی(علیهما السلام) بجنگند.
بدون مبارزه با طاغوت، حق زیارت ادا نمی شود
هفته بسیج است، فلسفه بسیج چیست؟ «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم»[15] بسیج یعنی این، شهادت یعنی این. من عرض نمی کنم، امام(ره) می فرماید مصداق این آیه بسیجیان و شهدا هستند، چرا همه حرف ها را دقیق گوش نمی دهید؟ آن امامی که این شهدا را تربیت کرده و آن امامی که به این شهدا فرمان داده بروید جان خودتان را در کفِ اخلاص بگذارید و تقدیم کنید در این مسیر، این حرفها را زده است. «وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون»،[16] اینها غلبه خواهند کرد. هدف، این غلبه جبهه حق بر جبهه باطل است. تو اصلاً اگر بروی زیارت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) و روحِ مبارزه با استکبار و طاغوت در وجودت نباشد، تو اصلاً حق زیارت را ادا نکردی. رزمندگان ما «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ»[17] بودند که همراه با حسین بن علی(علیهما السلام) با طاغوت می جنگیدند. نه اینکه امام حسین(علیه السلام) بگوید کشته شوید تا بیایید مرا زیارت کنید! این حرفها چیست؟!
«امام حسین» برای تحقق حاکمیت اسلام کشته شد؛ حالا «زیارت امام حسین» شد هدف؟!
اگر جهادِ فی سبیل الله به اندازه یک زیارت امام حسین(علیه السلام) رفتن، ساده بود که این همه «امام» برای آن کشته نمی شد! همه ائمه شما به خاطر «جهادگریزیِ» پیروانشان کشته شدند. این همه لازم نبود مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) فریاد بزنند که در علم وارد می شوید، جهاد علمی؛ در اقتصاد وارد می شوید، جهاد اقتصادی؛ در سیاست خارجه وارد می شوید، ضدیت با استکبار، جهاد سیاسی؛ در فرهنگ وارد می شوید، باید شما حمله کنید، باید شما وارد جنگ نرم بشوید و پیروز شوید شما «افسران» جنگ نرم هستید؛ نمی شود که ما عاشق امام باشیم و رهنمودهای ولیّ فقیه مان در اصلی ترین مسائل در این فضای آرمانی انقلاب اسلامی و جهادِ فی سبیل الله باشد؛ آن وقت برویم عوام ترین حرفی که ممکن است یک نفر به ذهنش برسد، بگوید «من همین قدر که بروم حرم امام حسین(علیه السلام) را زیارت کنم، بس است و دیگر تکلیفی ندارم» به ذهنمان بیاید و به زبان بیاوریم و فیلمش را هم بسازیم. البته این حرفی که دارم عرض می کنم، اصلاً نقد یک فیلم نیست، این تفکر دارد عمومی می شود. همین امروز من مجله یک مجموعه ای را برای دهه محرم بررسی کردم، گفتم شما که دیگر سوپر حزب اللهی و ولایی هستید؛ این دهه محرم هم ختم می شد به 13 آبان؛ پس استکبارستیزی این نشریه کجاست؟! جهاد این نشریه کجاست؟! حرف روز این نشریه کجاست؟! آن منبری بالای منبر یک جور دیگر، آن مداح در خواندش یک جور دیگر، این یک جریان شده است.
شما حق ندارید از هدف شهدا بگویید؛ پدرشان «روح الله» تکلیف را روشن کرده است
سال گذشته مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) ما را از خواب غفلت بیدار کردند و فرمودند زندگی جهادی داشته باشید، صدق یعنی زندگی جهادی. «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ»، مجاهدین، صادقین هستند. ولی ما هنوز از خواب بیدار نشدیم! این چه خوابی است؟ دقت کنید این صحبت امام است، «اسلام، از این شهدا و بالاترین شهدا را در راه هدف تقدیم کرده است، اسلام مثل خود رسول اکرم را، مثل امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) و ائمه معصومین(علیهم السلام) و علمای بزرگ در طول تاریخ را فدای این راه و هدف نموده است»[18] - خودِ حسین بن علی(علیهما السلام) در این راه فدا شده است حالا زیارت حسین بن علی شد هدف؟!- «چه باک از اینکه این فرزندان اسلام که شهادت برای آنها افتخار و برای ملت ما افتخارآفرین است از دست بروند؟»[19]، این حرفهای امام است. شما حق ندارید بگویید شهدا برای چه هدفی کشته شده اند. صاحب خون این بچه ها، پدرشان «روح الله» است: «چه باک از اینکه این فرزندان اسلام که شهادت برای آنها افتخار و برای ملت ما افتخارآفرین است، از دست بروند؟ اگر میزان هدف است و اگر میزان اسلام است و پیاده کردنِ احکام قرآن است.»[20] هدف اسلام است که حسین بن علی(علیهما السلام) هم پایش جان می دهد. «افتخار شهادت در راه هدفِ بزرگ اسلام و آن حکومتِ عدلِ اسلامی است»،[21] اینها حرفهای امام(ره) در صحفیه نور است، گول نخورید. آن روضه خوان عزیز نجفی هم در این فیلم دارد روضه می خواند، بله خاطرات و روایتگری می کند از جنگ. می گوید می دانید این زیارت یعنی چه؟ برای این زیارت آنقدر خونها داده شده است! بله، تمام آنهایی که تکه تکه شدند، دلشان لک می زد برای زیارت اباعبدلله، «عشقشان» بود که بیایند زیارت اباعبدلله؛ نه اینکه «هدفشان» باشد. «کربلا منزل عشّاق خدا می باشد»، منزلشان است نه مقصدشان. با این حرف، اصلاً انقلاب اسلامی زیر سؤال می رود.
«عزیزان! اگر شهیدان عزیزند که عزیزتریند، اگر برای ما گرامیند که گرامیترینند، گرامی داشت آنها به معنای این است که ما راهشان را ادامه بدهیم و اهدافشان را دنبال کنیم دنبال کردن راه آنها یعنی بایستی اهداف جمهوری اسلامی و ارزشهای جمهوری اسلامی، این پایه های مستحکم و شاخص های نمایان که می تواند این ملت را به اوج افتخار دنیوی و اخروی برساند در نظر داشته باشیم و دنبال کنیم»،[22] این هم حرف مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) است.
برای «زندگی جهادی» بدل درست نکنیم
مشکل ما این است که زندگی جهادی نمی کنیم، بعد کم کم داریم «بدل» درست می کنیم به جای جهاد و جنگ. خوشا به سعادت کسی که اربعین کربلا برود، چه سعادتی از این بالاتر؟ چه زیارتی از این عزیزتر و ارزشمندتر؟ زیارت امام حسین(علیه السلام) آن هم در اربعین؛ اما درست نگاه کنیم.
کسانی که زیارت اربعین می روند، باید از زائران کربلا «کربلایی» بسازند
آنهایی که اربعین دارند می روند کربلا، حواسشان را جمع کنند که باید تأثیر بگذارید. نفس به نفس، سینه به سینه از زائرین کربلا، «کربلایی» بسازید. از زائرین امام حسین(علیه السلام)، «حسین» بسازید. شما این را با تمام وجودتان درک کردید، شما 35 سال دارید با این فرهنگ عاشوراییِ حسینی زندگی می کنید، شما جوانان ایران، با جوانان سایر کشورها فرق می کنید که هنوز نچشیدند و حس نکردند و فقط آوازه اش را شنیدند. بله، با هدف «جهاد فی سبیل الله» برو زیارت، یک جهادِ فرهنگی و بصیرتی. دست 4 نفر را بگیری، «حسینی» کربلا را زیارت کند. زینب کبری(سلام الله علیها) اربعین چگونه رفت کربلا؟ خوب امام حسین(علیه السلام) را زیارت کردی، مأموریت تو تمام شد دیگر؟ آیا واقعاً مأموریت زینب کبری(سلام الله علیها) تمام شد؟ آمدنِ حضرت زینب(سلام الله علیها) به کربلا در اربعین، مبارزات بعد از عاشورا را کلید زد. همین قیام توابین و مختار و... حرکتی که در جامعه ایجاد شد، جنب و جوشی که خون حسین بن علی(علیهما السلام) از طریق همین زیارت در دل مؤمنین و شیعیان خودش به جوش آمد. زیارت، جهاد فی سبیل الله را احیا کرد، این زیارت معنای زیارت است ـ زیارت زینبی ـ نه زیارتی که من فقط بروم لذت ببرم، فقط گناهانم بخشیده شود، فقط حوائجم را بگیرم. واقعاً همین گونه است.
یعنی هیچ کس نمی گوید برای «انتقام» خون حسین بن علی به زیارت می روم؟!
یعنی آدم اگر دوربین دستش بگیرد و برود در راهیان کربلا بگردد، آیا همه دارند می گویند که ما به خاطر لذت داریم می رویم زیارت؟! امیدوارم اینگونه نباشد و ایشان این قسمتها را برای این فیلم انتخاب کرده باشد. یعنی هیچ کسی نمی گوید من می خواهم انتقام خون حسین بن علی(علیهما السلام) را بگیرم؟ دارم می روم تجدید میثاق کنم با حسین بن علی(علیهما السلام)؟ دارم می روم راه او را ادامه بدهم و یزید زمان را به خاک سیاه بنشانم؟ دارم به این وسیله فریاد برائتم از جناح و جبهه کفر اعلام می کنم؟ یعنی کسی اینگونه نمی گوید؟ چرا اینگونه هستند، خواهش می کنم آنهایی که دوربینی دارند بروند اینها را هم ببینند و بپرسند. بروند از آن رزمنده تکه پاره شیمیایی که دارد التماس می کند که یک نفر را پیدا کن تا مرا ببرد کربلا، بپرسید؛ بعد بیا فیلم بساز و بگو کربلا و زیارت یعنی این.
زیارت عاشورا را تحریف نکنید؛ «قدم صدق» یعنی مبارزه در رکاب ابی عبدالله...
«قدم صدق فی الدنیا و الآخره»، این متن زیارت عاشوراست؛ چرا از محتوای حسینیمان حذفش می کنیم؟! «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة».[23]یا حسین! من اصلاً آمده ام زیارت کنم تا در جبهه تو بجنگم، اصلاً آمده ام زیارت، برای جنگ؛ نیامدم زیارت برای لذت! این زیارت عاشوراست و امام صادق(علیه السلام) به ما یاد داده است، تحریف نکنید زیارت عاشورا را. شما می توانید گزینشی از بحث های امام(ره) انتخاب کنید؛ ولی از حرف های امام صادق(علیه السلام) نمی شود گزینشی انتخاب کرد، اول و آخر زیارت عاشورا را باید خواند. صحیفه امام(ره) 21 جلد است، ولی زیارت عاشورا 2 صفحه است! «فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»، حسین جان! آمده ام زیارت تا در رکاب تو و در کنار تو بجنگم با کفر و استکبار...
[1] . سوره آل عمران، آیه 172
[2] . سوره کهف، آیه 104
[3] . سوره توبه، آیه 24
[4] . سوره اعراف، آیه 179
[5] . سوره هود، آیه 112
[6] . نهج البلاغه، خطبه 182
[7] . بحار الأنوار، ج70، ص 186
[8] . سوره نساء، آیه 77.
[9] . كافي، ج2، ص 348
[10] . كسى خيال نكند كه جهاد- همان جهاد مسلّحانه را مىگوييم؛ نه جهاد علمى و مالى و اقتصادى و جهاد در سنگر سازندگى كه همه در جاى خود محفوظند و فضيلت دارند- تمام شده است. البته فضيلتِ جهاد مسلّحانه با فضيلتهاى ديگر قابل مقايسه نيست. (رهبر معظم انقلاب 29/6/1373)
[11] . نهج البلاغه، خطبه 27
[12] . سوره توبه، آیه 112
[13] . در روایتى از امام صادق(علیهالصّلاةوالسّلام) است که در مقام هدف جهاد فى سبیلاللَّه مجموعهى تلاشهایى که براى دین مىشود فرمودهاند: «لیخرج الناس من عبادة العبید الى عبادت اللَّه و من ولایت العبید الى ولایت اللَّه.» هدف این است که انسانها را از ولایت بندگان و بردگان با معناى وسیعى که این کلمه دارد خارج سازند و به ولایتاللَّه نائل کنند.(بیانات مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) در دیدار مسؤولان کشورى و لشکرى، به مناسبت «عید غدیر»، 19/3/72)
[14] . زیارت عاشورا
[15] . سوره مائده، آیه 54
. سوره مائده، آیه 56[16]
[17] . سوره احزاب، آیه 23
[18] . صحيفه امام، ج15، ص: 258
[19] . همان
[20] . همان
[21] . صحيفه امام، ج6، ص 359.
[22] . بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع جانبازان و ايثارگران و خانوادههاى شهداى استان فارس، 13/ 02/ 1387
[23] . زیارت عاشورا
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر