بسم الله الرحمن الرحیم
ویژگی های یک انسان مجاهد
این گونه نیست که جهاد به روی کسانی باز شود که حالا دارند زندگی عادی خودشان را می کنند و اتفاقاً یک مسئله و موقعیت سیاسی ای یا جنگی رخ داده است و اینها باید بروند جنگ. نه، این گونه نیست قرآن کریم می فرماید:«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ»[1] «سائحون» این آدم باید انسان پاک و طاهری باشد، باید بطور مطلق عبد باشد، باید حامد خدا به معنای اینکه راضی باشد از آنچه که خدا برای او در زندگی، در مقدّراتش تعیین کرده است. اهل رکوع و سجود باشد، آمر به معروف و ناهی از منکر باشد، هم در زندگی فردی اش یک انسان پرورش یافته ای باشد هم در زندگی اجتماعی اش یک انسان متشرعی باشد. «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ[2]» بعد خود را مسئول بداند و حافظ حدود الهی باشد، این ویژگی ها را باید در خودمان ایجاد کنیم تا به عنوان یک جهادگرِ فی سبیل الله، خدا انتخابمان کند. البته اینها لُب و اصول و مبانی اساسی است، جزئیات زیادی دارد در هر بُعدی، اما یک نکته ای است که شما اگر دقت کنید در تمام اینها مشترک است.
جاهل نبودند؛ بلکه قلباً کراهت داشتند!
یک نکته ای در جبهه مقابل شما مشترک است و یک نکته ای هم در جبهه حق، مشترک است. در مورد جبهه مقابل امام حسین در خطبه اش می فرماید:«كَرِهْتُمُونَا[3]»، نه تنها قلبشان با اباعبدالله الحسین و حق نیست بلکه کراهت هم دارند؛ مسلمان و شیعه و مؤمن هستند و شاید هم در دوره های گذشته مجاهد فی سبیل لله هم بودند اما دلشان با حق نیست و کراهت هم دارند، این در جبهه باطل. فرمود:«لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ[4]» در ارتباط با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم می فرماید: «وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كارِهُون[5]» ، اینجا هم همین جور است و در ارتباط با ائمه معصومین(علیهم السلام) هم همین طور است. طرفِ مقابل قلباً کراهت دارد از اینکه حاکمیت و امامِ حق را بپذیرد. حسین، زبانشان با توست ولی شمشیرشان برعلیه توست. شمشیر یعنی عقبه اینها یک قلب پر کینه و نفرت است نسبت به تو ای حسین، در جبهه مقابل این اشتراک را دارند. شما دشمن را نباید دست کم بگیری که آقا نفهمیده است و جاهل بوده و گول خورده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:«أَيُّهَا الْأُمَّةُ الَّتِي خُدِعَتْ فَانْخَدَعَتْ وَ عَرَفَتْ خَدِيعَةَ مَنْ خَدَعَهَا[6]»، مردمی که گولشان زدند و اینها هم گول خوردند و فهمیدند که گول خوردند. پس فهمیده می شود که آدم های بی دست و پایی نیستند چرا گول خوردن را پذیرفتند؟ آقا دشمن الآن دارد حمله می کند با سایبری و ماهواره ها و... خوب خیلی از خانواده هم هستند که از اینجور موقعیت سالم درمی آیند، مگر زمان طاغوت نبود؟ فساد و فحشا زیاد بود ولی سالم در آمدند. بله دشمن فتنه می کند ولی چه کسی می پذیرد، یک چیزی باید ته دلِش باشد که بپذیرد و برود آن طرف. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید شما را گول زدند و شما گول خوردید و فهمیدید که دارید گول می خورید، خوب چرا پذیرفتند؟ چون این دل، به آن طرف میل دارد، در جبهه مقابل این است «ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ[7]».
آن چیزی که دین را حفظ می کند؛ قلبِ مردم است
مشکل اینها این است که در ارتباط با حاکمیت حق، قلبشان نمی پذیرد اما در ظاهر ممکن است بپذیرند. پس دشمن اگر بیاید در جامعه دینی کاری کند که قلبها را مورد حمله قرار بدهد بدون دست زدن به اعتقادات، می تواند پیروز شود. می تواند از لشگر امام حسین(علیه السلام) دشمن امام حسین(علیه السلام) بسازد، این قاعده است. پس در جبهه مقابل این مسئله یک مسئله جدی است. چرا می گویند شما باید امر به معروف و نهی از منکر کنی؟ یعنی نمی گذاری جامعه برود به سمتی که قلبهایشان مورد هجمه قرار بگیرد، باید یک سنگری جلوی قلبهای مردم ایجاد کنید. دینِ مردم را چگونه می توانید حفظ کنید؟ بروی بالای منبر حرف بزنی، دین مردم حفظ می شود؟ نه اینگونه نیست بالای منبر حرف می زنی اطلاعات می دهی به مردم ولی دینشان حفظ نمی شود، ممکن است عقاید مردم مورد انحراف قرار نگیرد ولی دین آنها حفظ نمی شود. آن چیزی که دین را حفظ می کند، آن قلعه حَصین، قلبِ این مردم است. آن کراهت و تنفّر قلبی در لشگر دشمن را امام حسین(علیه السلام) نتوانست هیچ کاری کند، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم نتوانستند کاری کنند. «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت[8]» هیچ کاری نتوانست کند و جامعه را سپرد به دست منافقین. وقتی نخواهند، پیغمبر اکرم می خواهد چه کار کند؟
اگر کسی زندگی اش جهادی نباشد؛ جامعه را رها می کند
زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) هم نمی خواستند، پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی(علیه السلام) با این پدیده روبرو بودند منتها زمانِ امام زمان دیگر حالا کراهت هم داشته باشند کار درست خواهد شد. تفاوتِ حاکمیت امام زمان(عج الله) با حکومت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) این است. آنجا خدا می گوید نمی خواهید! باشد، من حسینم را می برم به مسلخ اما زمان امام زمان(عج الله) دیگر خدا نگاه نمی کند به دل بخواهی های مردم، «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[9]». نمی خواهند که نخواهند این آیه برای زمان ظهور است، «لیظهره» وقتی که دین ظهور پیدا می کند و قدرت دین وقتی بروز پیدا می کند «وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»، مشرکون می خواهند کراهت داشته باشند خوب داشته باشند. همه ائمه(علیهم السلام) خواستند این خطِ دین را حفظ کنند تا مأمور اصلی که امام زمان(عج الله) است برسد و همه ائمه(علیهم السلام) هم می دانند این جماعت جواب نمی دهند ولی این باعث نشد این ائمه(علیهم السلام) بگویند خوب اینها که جواب نمی دهند تا مهدی ما بیاید پس ما هم جماعت را رها کنیم؛ نه اینجا قصه اصلی است، یک انسانِ جهادگرِ فی سبیل الله نیاز دارد؛ اگر کسی زندگی اش زندگی جهادی نباشد جامعه را رها می کند چون شما می گویید جهاد «فی سبیل الله» یعنی تلاش و کوشش و سختی در جهت تحکیم یا ایجاد حاکمیت خدا روی زمین، ایجاد حاکمیت امام عادل. یعنی تا امام زمان(عج الله) بیاید و بعد از آمدنِ امام زمان این مجاهده و مبارزه و تلاش پویا باید ادامه پیدا کند.
چیزی که این دانه های مروارید را به هم وصل می کند
ببینید «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» اینها مثل دانه های تسبیح را در نظر بگیرید که یک نخی از داخل اینها رد شده است. «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ[10]». یک چیزی این حلقات و دانه های مروارید را به هم وصل می کند. «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ»، کسی که توبه می کند. توبه به چیست؟ به اینکه کسی پشیمان بشود و برگردد. کجا پشیمان شود آیا ذهنی است؟ قطعاً اینگونه نیست بلکه قلبی است، همه ما می دانیم که گناه بد است و همه هم توبه می کنیم ولی دوباره انجام می دهیم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود مشکلِ شما این است که دلتان هنوز این گناه را می خواهد یعنی دلِ، درست نشده است. توبه وقتی توبه درستی می شود که دلِ درست شود والّا آدم ترک می کند و دوباره شروع می کند. «العابدون» یعنی بندگی، اصلاً بندگی چه زمانی اتفاق می افتد؟ یک کسی عبد مولایش می شود که قلباً مولایش را بپذیرد و عاشق او شود، کسی تا عاشق خدای متعال نشود عبد نمی شود. «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه»[11] معلوم است اگر کسی خدا را بشناسد عاشقش می شود. ماها را خدا این گونه آفریده است، دلهای ما یک زیبایی و کمال ببیند مایل می شود، خدا ما را این گونه آفریده است. برای خودش آفریده است، خدا ما را برای دیگری نیافریده است برای خودش آفریده است. وقتی برای خودش آفریده پس وقتی هم که دلِ من مایل به خدا نبود چه؟ معلوم است که مریض است و شیشه خورده دارد و آلوده است، اگر پاک بشود این طرفی می شود، پاک شود به اصلش برمی گردد، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها[12]» اگر پاک بشود می رود آن طرف لذا این همه سفارش می کنند که آدم هر روز استغفار کند.
نماز؛ چشمه ای پاک کننده
یکی از اثرات جدّی نماز چیست؟ فرمود مثل چشمه ای است که شما روزی 5 بار می روید داخلش و بیرون می آیید، اصلاً خدا این دستگاه نماز را قرار داده است تا آدم را پاک کند چون اگر این طهارت و پاکی نشود دلِ آدم اصلاً به خدا مایل نمی شود. حالا تو مدام بیا معارف را داخلش بریز و بگو تکلیف تو این است و آن نیست، خوب آدم آلوده هیچ وقت طرف خدا نمی رود. یعنی واقعاً نمی دانم چیزی پراهمیت تر و پرتأثیرتر از نماز در زندگیِ روزمره ما وجود دارد؟ من چیز دیگری تاحالا به این عزمت ندیدم، فرمود:«الصَّلَاةُ عَمُودُ دِينِكُم[13]» نماز عمود این خیمه است. ظاهرش خیلی عادی است و از کنارش هم رد می شویم و می رویم منتها اگر همین را بگیرند می دانید چه می شویم؟ اگر نماز در زندگی ما نباشد، رفته رفته تبدیل می شویم به یک انسان پلید و گرگ، واقعاً به یک حیوان درّنده تبدیل می شویم. بعضی رذائل در ما نهادینه و محکم می شود ولی نماز نمی گذارد. طرف به پیغمبر گفته بود شخصی اوضایش خیلی خراب است، پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: طرف نماز می خواند، گفت بله حضرت گفت خوب درست می شود.[14] این نماز 5 بار آدم را می برد پاک می کند و بالا می آورد. می گوید نماز ما باحال نیست، مگر حالِ تو چه هست؟ این نماز کار خودش را می کند منتها اگر تو توجه بیشتری داشته باشی خوب معلوم است بهره ات بیشتر است ولی اگر بی توجه هم نماز خواندی، فقط سر وقت نماز را بخوان که کار خودش را می کند. اینکه تو می کَنی و می روی طرف نماز همین جوری بدی ها می ریزد. عبودیت با این جوهره اساسیِ محبت خدا ممکن است والّا ممکن نیست عبد بشوی.
هیچ جایی کلاس عاشقی نیست!
تا آدم کسی را نخواهد عبدش نمی شود، ما عاشق خدا نیستیم و یک خط در میان بندگی می کنیم. می فرماید:«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَة*وَ لَوْ أَلْقى مَعاذيرَه»[15]، ما که خودمان را می شناسیم یک خط در میان هستیم، یک وقتهایی فکرها و کارهایی می کنیم. در توبه آن قلبِ قوی را می خواهد، در عبودیت هم قلب قوی را می خواهد، خداوند عشقش را در قلبی که حبّ دنیا داخلش باشد قرار نمی دهد، حق هم دارد این کار را نکند. یعنی آدم وقتی فکر می کند در نظام تربیتی الهی می گوید خدا خیلی کار خوبی کردی که این کار را کردی. آخر ما یک خورده ضعیف هستیم و می گوییم که می شود معلم امتحان نگیرد، مدام می خواهیم از سختی فرار کنیم. اینگونه می گوییم: خدا آخه شما سختش کردی من چگونه عاشق تو بشوم؟ رسیدن به عشق تو کار دشواری است و کسی هم به آن نمی پردازد هیچ کجا کلاس عشق نیست.
عرفان های کاذب؛ محبت های ساختگی
یکی از دوستان چند روز پیش نشریه بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه ها را آورده بود یک تفکراتِ چِرت که اسمش «اوشو» ست، یک صفحه مقاله راجع به خدا و انسان و رابطه انسان با خدا پرداخته و این را صد در صد الحادی نشان داده است. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) هشدار داد راجع به عرفانهای کاذب در دانشگاه ها من فکر نمی کردم اینقدر جدی باشد با اینکه من در دانشگاه ها زیاد می روم. یک چیزهایی راجع به انسان و خدا و محبت نوشته بود که موی بدن آدم راست می شد. آن جوان دانشجو خیلی تقصیر ندارد، چون مستضعف است، آن دانشگاه اگر نهاد و طلبه و استاد دینی و امام جماعت دارد اینها را باید بگذارند کنار دیوار و به رگبار ببندنشان، از نظر معنوی عرض می کنم نه اینکه بروند آنها را بکشند. اینها هستند که کار نکردند که این جوان چیزی راجع به خدا نمی فهمد. اصلاً راجع به خدا بحثی نشده است. ارتباطِ من با خدا کار سختی است ای خدا آسانش کن. آسان می دانی مثل چه می شود؟ مثل اینکه بعضی از روایت ها را می روند انتخاب می کنند که اگر این کار را انجام بدهی بهشت بر تو واجب می شود! طرف می رود آن کار را انجام می دهد و کارهای دیگر را روی زمین می گذارد. آنجا که آن روایت را می گویند، می گویند که قیمت این کار بالاست منتها آدمی که این کار را انجام می دهد و آن خمیر مایه عبودیت را نداشته باشد چند ثانیه بعدش یک کاری انجام می دهد که اگر هزار تا از این کارهای خوب هم کرده باشد می زند با جهنمش بهشت را پوف می کند. بهشت است نه اینکه نیست، منتها بعدش آدم می فروشد، تو انگشتر یک میلیون تومانی گرفتی ولی بعدش می اندازی بیرون. عبودیت با عشق ایجاد می شود، «الْحامِدُون» یک قلب راضی حمد می کند، باز به قلب بر می گردد. «السائحون» بعضی تفاسیر می گویند جهاد که خودِ جنگیدن است چون فرمود:«سِيَاحَةَ أُمَّتِي الْغَزْوُ وَ الْجِهَادُ»[16]. جهاد است، بعضی این را فرمودند و بعضی هم نه همین سیر و سیاحت معنوی را گفته اند؛ در هر دو صورتش نیاز به اراده قوی و قلب دارد. این دانه های مروارید و این حلقات با یک نخ تسبیح با یک چیزی به نام یک قلبِ و ایمان راسخ به این قلب قوی وصل می شود، در همه شان این ویژگی وجود دارد. « الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُون»، اصلاً عبادت که دیگر معلوم است قلب می خواهد، اصلاً می گویند حضور قلب در نماز.
مشکل، احکام و شرایط نیست؛ مشکل قلبی است
« الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَر»، امر به معروف کند و نهی از منکر کند. ببین داداش همه ما می دانیم که امر به معروف و نهی از منکر واجب است، چه چیزی نمی گذارد انجام بدهیم؟ قلبمان نمی گذارد انجام دهد، اگر این کار را کنیم مثلاً ممکن است برگردد 4 تا چیز بگوید و من ضایع شوم. اینجا من و نفس وقتی وجود دارد قلب مُرده است. انسان هواپرست قلب ندارد یعنی آن ایمان راسخ نیست. گیر ما سر احکام و شرایط و اینها نیست که ترکِ امر به معروف و نهی از منکر می کنیم، سر چیز دیگری است. آمر به معروف است و باید جامعه را مواظبت کنیم، چه کسی جامعه را مواظبت می کند؟ کسی که قلب سلیمی داشته باشد و تسلیم مولایش باشد. فرمود«أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً[17]». امام حسین کسانی را بر می دارد می برد که دغدغه دارند هدایت شوند.
هدایت مردم؛ دغدغة مجاهدین فی سبیل الله
شما صحبت های یاران امام حسین(علیه السلام) را نگاه کن که چقدر مهم است برایشان تا مردم هدایت شوند، بعضی ها اصلاً برایشان مهم نیست. به او می گویی جوانهای محلتان دارند نابود می شوند تو داری چه کار می کنی که جوانهای محلتان نابود نشوند؟ می گوید به من ربطی ندارد دندشان نرم و چشمشان کور می خواستند لاابالی گری نکنند و پای ماهواره ننشینند. می بینی حزب اللهی و هیئتی هم است! بابا تو در کنار زندگی ات نمی خواهی برای جامعه فکر کنی؟! می گوید به من ربطی ندارد این همه آخوند دارند می روند در محل، یک کاری کنند. دلش نمی سوزد و ناصح نیست که بلند شود برود پایگاه بسیج فعالیت کند. نه اینکه فقط برود چای بخورد و برود یا دو تا مانور تیر شرکت کند. بگوید من از طریق پایگاه و کانون بسیج که اصلاً ظرف این است که 4 تا جوانِ محل را جذب کنیم، من بروم کاری کنم. جنگ را یادتان است که می گفتند بابا تو پیرمرد شدی و 80 سال سن داری، می گفت دیگ که می توانم بشورم؛ بالاخره یک کاری می کنم. چه کسی دلش می سوزد برای جوانها؟ کسی که قلبش قلب سالمی باشد وقتی که قلب تو برای مولای خودت تپید آن وقت اگر بنده مولایت خراب بشود تو داغون می شوی. اگر قلبت برای مولا نتپد به فکر بنده خدا نیستی. خوب اینها بنده خدا هستند امام حسین(علیه السلام) به کوفیان فرمود: ای بندگانِ خدا دلم که می سوزد و دارم شما را هدایت می کنم چون بنده خدا هستید. چرا دل امام حسین(علیه السلام) سوخت و ابن عباس دلش این قدر نسوخت که جان بدهد تا اینها هدایت شوند؟! هر جفتشان هم اصحاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند! شما در حوزه علمیه هم بیایید همین است، خیلی از ما طلبه ها دلمان اصلاً برای مردم نمی سوزد سر نماز می رویم در مسجد نماز می خوانیم، حالا اگر دو نفر احکامی پرسید جواب می دهیم بعدش سریع می رویم سرِ زندگی خودمان، اصلاً با مردم زندگی نمی کنیم. پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: فلانی کجاست؟ کسی بود که به ما بد و بیراه می گفت حالا کجاست؟ بلند شویم برویم عیادتِ او! دلش می سوزد.
امر به معروف و نهی از منکر نیاز به یک انگیزه عمیق دارد
می گوید آقا فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر را ایجاد کنیم، خوب با چه چیزی فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر ایجاد می شود؟ برویم کلاس توجیهی بگذاریم؟ مگر کم کلاس نگذاشته اند، مگر در پایگاه های بسیج دوره امر به معروف و نهی از منکر به عنوان طرح ضابطین نبود؟ در قم که ناصحین زیاد بودند الآن کجا هستند؟ چند هزار نفر قم ناصحین داشت. آیت الله احمدی میانجی(رحمت الله علیه) محور این قصه بود، آدم اخلاقی تر از ایشان می خواهی؟ فساد ما بیشتر شد و جمعیت ناصحین از هم پاشید. آقای احمدی میانجی که از دنیا رفت همه چی تمام شد. امر به معروف و نهی از منکر نیاز به یک انگیزه عمیق و قوی دارد. من تا به خدا نزدیک نشوم نمی توانم. می گوید آقا ما می خواهیم یک کار فرهنگی کنیم، می گویم اول مسئله ارتباط این مجموعه را با خدا حل کن بعد به فکر تنظیم ارتباط این مجموعه با مردم باش.
تو بیشتر هزینه دادی برای هدایت جامعه یا امام حسین؟!
یک انگیزه ای داشته باشد تا کار کند والّا چهار روز می آید و جوان است و به قول امروزی ها جوّ او را می گیرد و مقداری کار می کند و بعد یک ناملایمتی و مشکل می بیند می گوید هر کاری می کنیم اینها هدر می دهند و بلند می شود می رود خانه اش پیش زن و بچه اش. فکر می کند که خدا هم روز قیامت برمی گردد می گوید که بمیرم الهی شما اذیت شدید و تحویل نگرفتند شما را و گفتند که بالای چشم شما ابرو است! بعد شما هم دیگر رفتید به خانواده تان رسیدید، ببخشید من یک عذرخواهی هم کنم بابت اینکه شما را اذیت کردند! خدا امام حسین(علیه السلام) را می گذارد جلوی تو می گوید تو بیشتر هزینه دادی برای هدایتِ این جامعه یا امام حسین؟! آن وقت آدم چه می خواهد بگوی؟! خدا این کار را می کند فرمود: علی میزان روز قیامت است.[18] رها می کنند و می روند کسی کار نمی کند و مردم هر چه می خواهند بشوند بشوند به ما ربطی ندارد؟! جوان ها هر جا می خواهند بروند بروند به ما ربطی ندارد؟ نه جانم مشکل تو چیز دیگر است، تو در زندگی خودت هم رها هستی و به کسی بسته نیستی، یک نفر باید بیاید دست تو را بگیرد تو صاحب نداری. آدم بی صاحب اینگونه است که زود همه چیز او را تحت تأثیر قرار می دهد، آدمی که صاحب داشته باشد و پشتش به جایی گرم باشد هر چه او را بزنند تکان نمی خورد. تو بی خدا هستی که راحت می شود زندگی تو را بالا و پایین کرد با یک ناملایمتی.
حافظ حدود خدا بودن، یک قلبِ محکمی می خواهد
نگاه نکن سواد داری، آنقدر سواد دار وجود دارد که بی خداست؛ 30 سال است که در قم هستم آنقدر باسوادِ بی خدا دیده ام که نگو. از رده پایین بقّال و چقّال و تاکسی ران تا طلبه و فاضل و آیت الله العظمی، خدا کجاست؟ آنقدر منافعشان برایشان مهم است به قول مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) که در جلسه مجلس خبرگان بحث بی تقوایی و بی بصیرتی را مطرح می کردند فرمود: بعضی ها دفتر و بیتشان ترجیح دارد به رضایت خدا! امر به معروف و نهی از منکر چرا در جامعه سرد می شود؟ می گوید آقا کسی حمایت نمی کند، صبر کن ببینم مگر امام حسین(علیه السلام) را کسی حمایت کرد؟ پس چرا رفت امر به معروف و نهی از منکر کرد؟ این چه دلیلی است که توی بچه حزب اللهی داری می گویی! رسماً می گویند و اصلاً شده است یک امر تشریفاتی، هر چند وقت یکبار حرفی هم از امر به معروف و نهی از منکر زده بشود. «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه»، ما خیلی هنر کنیم حافظ منافع خودمان هستیم، حافظ حدود خدا بودن یک قلب و دلِ خیلی محکمی می خواهد.
گناه، انسان را در خانة خدا می برد؟!
در مقاله ای نوشته بود اصلاً تنها راه رسیدن به خدا حبّ نفس، بعد گفته بود گناه خیلی چیز خوبی است چون آدم وقتی گناه می کند بعدش باعث می شود پشیمان بشود و برود در خانه خدا، گناه انسان را در خانه خدا می برد! لذا اصلاً نترسید از اینکه گناه می کنید این نظریات همان آقای«اوشو» است که در مقاله بسیجِ دانشجویی آن دانشگاه در دهه محرم پخش شده است. می گوید گناه خیلی خوب است اگر خدا اجازه گناه کردن را نمی داد دیگر کسی در خانه اش نمی رفت؛ لذا اصلاً بد ندانید اینکه گناه می کنید! می گوید حبِ نفس باید داشته باشی چون اگر حب نفس نداشته باشی کاری نمی کنی، تو باید اول حبّ نفس داشته باشی و همه چیز را برای خودت بخواهی بعد هم خدا را برای خودت بیایی. در مقاله یک شعاری دارد که خود، مساوی است با خلق و خلق مساوی است با خدا. تو حبّ نفس داشته باشی خودِ خدا و بندگی است؟!
مشکلِ آنها جهل نیست؛ مشکل قلب است
«الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه» مجاهد فی سبیل الله حافظِ حدود خداست. آقا فلان جا فلان مشکل پیش آمد، دین اینجا بالا و پایین شد، حکم قرآن اینجا اینجوری شد امام حسین(علیه السلام) در صحبتش می ببینید چه می گوید. اینکه شما انشالله از شیعیان امام حسین هستید خیلی کار سختی است، شیعه امام حسین شدن، عین امام حسین شدن. امام حسین(علیه السلام) برای معرکه در میدان نیست، اگر شما امام حسین(علیه السلام) را هم برای معرکه میدان بگیرید، خوب ما که حسینی هستیم چرا معرکه میدان برایمان ایجاد نمی شود تا بجنگیم و امام زمان(عج الله) را بیاوریم و کار را تمام کنیم! معرکه ای را هم اگر حساب کنیم تا این نخِ تسبیح «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ » همه اینها را یک ایمانِ عمیق و قلب استوار «مؤمن امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان»[19] به هم محکم می کرد، این زندگی جهادی است. «وَ أَنْتُمْ ابْنَ حَرْبٍ وَ أَشْيَاعَهُ تَعْتَمِدُونَ وَ إِيَّانَا تُخَاذِلُون»[20]، می فرماید: شما به یزید و پیروان او اتکا کردید و دست از یاری من برداشتید. ببینید «تعتمدون» یعنی اعتماد و اعتماد به قلب برمی گردد، مشکل آنها جهل نیست بلکه قلب است.
شما آن میوة نامبارک هستید که در گلوی باغبانش گیر کرده!
«أَجَلْ وَ اللَّهِ الْخَذْلُ فِيكُمْ مَعْرُوفٌ وَشَجَتْ عَلَيْهِ عُرُوقُكُم»[21]، رگ و ریشه شما همین است و شما اصلاً معروف هستید به این خیانت ها. این پلیدی و بیچارگی و خزلان اصل و فرع و شاخ و برگ همه وجودِ شما را برده است. «فَكُنْتُمْ أَخْبَثَ شَيْءٍ سِنْخاً لِلنَّاصِبِ وَ أُكْلَةً لِلْغَاصِبِ»[22]، شما مثل آن میوه نامبارک هستید که در گلوی باغبانش گیر کرده است. شما را که دین بار آورده است و شما لشگر دین هستید ولی حالا در گلوی خودِ باغبان دین یعنی امامِ دین گیر کردید. «أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى النَّاكِثِينَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها»[23]، خدا لعنت کند آنهایی که پیمان می شکنند بعد از قسم ها و تعهدها. گیر پیمان شکن ها کجاست؟ گیرشان اعتماد به یزید است، اعتماد به قلب برمی گردد«وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ هُمْ»[24]، شما خدا را کفیل قرار دادید بر پیمان ها و عهدتان اما به آن توجه نکردید.
وقتی جامعه ای... را جدی نگیرد کار به اینجا می کشد
وقتی جامعه ای ارتباط با خدا و عظمت حضرت حق را جدی نگیرد کار به اینجا می کشد. آقا ما با خدا قرار گذاشتیم که پیرو عبدش باشیم! می شکند و یک آب هم رویش می خورد و عین خیالش هم نیست. «أَلَا إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيَّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ القلة السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ منا الذلة»[25]، این حرام زاده فرزندِ حرام زاده مرا گذاشته است بین شمشیر و پذیرش ذلت و من ذلت نمی پذیرم. «أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ جُدُودٌ طَابَتْ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ»[26]، نه منِ حسین نمی پذیرم بلکه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و خدا و روح های پاک چنین ذلتی را برنمی تابند. «وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ لَا تُؤْثِرُ مَصَارِعَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»[27]، مغزها و اندیشه های بالنده، نفوس با شرافت نمی پذیرند شما طاعتِ یک انسان لعین و پلیدی را کنی وقتی که یک انسانِ عادل و امام حقی است. «أَلَا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ أَلَا إِنِّي زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَةِ عَلَى قِلَّةِ الْعَتَادِ وَ خُذَلَةِ الْأَصْحَاب»[28]،
بخاطر یک مسئله اخلاقی حفاظت دینِ خدا را رها کردی؟!
من با وجود کمی عده و نفرات می جنگم. روحیه را ببین، ولی بچه حزب اللهی می گوید اینجا نمی شود کار کرد. می گویی چرا نمی شود کار کرد؟ چه کسی نمی گذارد؟ می گوید ما با بسیج درگیر هستیم و پایگاه بسیج ما نمی گذارد هیئت ما کار کند؟ یا هیئت آمده، نمی گذارند بسیج کار کند، حاج آقای مسجد و امناء نمی گذارند. می بینی خطشان یکی است یعنی مذهبی و امام حسینی هستند. پس مشکل شما اخلاقی است! شما سر یک مسئله اخلاقی حفاظت دینِ خدا را رها کردی ولی دشمن در خانه ها و موبایل های بچه های محل تو، پایگاه زده است و شما سر یک مسئله اخلاقی با هم کنار نمی آیید و مسجد از رونق افتاده است؟ بعد می گوید امام حسین، از کدام امام حسین تو حرف می زنی، دهانت را آب بکش بعد راجع به امام حسین(علیه السلام) حرف بزن. چه چیز تو به امام حسین(علیه السلام) می خورد؟ امام حسین(علیه السلام) می فرماید شماها که به یزید اعتماد کردید آدمهای من بودید! شما میوه ای هستید که من، یعنی حق، یعنی امام و پیغمبر بار آوردم و حالا مرا رها کردید و فکر می کنید که با عده کم جنگ را رها می کنم؟ نه بلکه جنگ را انجام می دهم، این می شود روحیه جهادی. می گویی آقا فلان روستا می روی؟ می گوید نه بابا کسی نمی آید چند سال داریم می رویم کسی پای منبر نمی نشیند! می دانی چرا پای منبر نمی نشینند؟ چون 10 تا طلبه مثل تو رفته و دیده کسی نمی آید، او هم گذاشته رفته است. آن وقت کسی نگفته بگذار ببینم چرا اینها پای منبر نمی نشینند، تحقیق کنم و بروم اینها را مسجدی کنم. یک ذره می بیند باب میلش نیست می گوید، نه. فرقی نمی کند، حالا من مثال طلبگی می زنم چون ما طلبه هستیم، شما حالا برو همین مثال را در اداره ات پیاده کن. چرا در این اداره کسی نماز نمی خواند و روزه نمی گیرد؟! اینها همه مسلمان و شیعه و امام حسینی هستند ولی هیچ کس کار نمی کند و می گوید من حسینی هستم. از کدام امام حسین حرف می زنی؟
فاصلة تو با امام حسین(علیه السلام) چقدر است؟
می فرماید: من با اینکه نفر ندارم ولی جهاد را ترک نمی کنم. «فَإِنْ نَهْزِمْ فَهَزَّامُونَ قِدْما»[29]، اگر در این جنگ با این عده کم پیروز شدم که ما همیشه پیروز بودیم. «وَ إِنْ نُهْزَمْ فَغَيْرُ مُهَزَّمِينَا»[30]، اگر هم ظاهراً من شکست بخورم اینها نتوانستند مرا شکست بدهند. «وَ مَا إِنْ طِبُّنَا جُبْنٌ وَ لَكِن»[31]، حالا ممکن است یک عده هم از این معرکه سودی هم ببرند. «فَقُلْ لِلشَّامِتِينَ بِنَا أَفِيقُوا سَيَلْقَى الشَّامِتُونَ كَمَا لَقِينَا»[32]، در بحث امر به معروف و نهی از منکر و حافظون لحدود الله می فرماید:«اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَلِهِينَ فَأَصْرَخْنَاكُمْ مُوجِفِين»[33] من آمدم به داد شما برسم با عجله تاختم تا شما را نجات بدهم. «سَلَلْتُمْ عَلَيْنَا سَيْفاً لَنَا»[34] بعد شمشیری که ما دادیم دست شما، برعلیه ما دارید استفاده می کنید؟ ببین امام حسین(علیه السلام) با آدمهایی که این گونه به یزید اعتماد کردند، پیمان شکستند و خود حضرت می گوید شما از اول این گونه بودید؛ با آدمهایی که از اول هم این گونه بودند، امام حسین(علیه السلام) با عجله و تمام زندگی اش رفته است اینها را تکان بدهد. این یک روحیه جهادی می خواهد، یک انسان جهادی می خواهد. ببین ما راحت می توانیم فاصله مان را با امام حسین(علیه السلام) اندازه بگیریم. آقا تا اسم امام حسین(علیه السلام) را می گویند، اشک ما جاری می شود؛ ببخشید آن خاک و سنگ و زمین و آسمان و در و دیوار هم برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کنند چون«مُصِيبَةً مَا أَعْظَمَهَا»[35] است. ببین فاصله تو با امام حسین(علیه السلام) چقدر است؟ «أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[36]، من می خواهم با تو در دنیا باشم نه با اعتقادِ بر تو، نه با محبت بر تو در دنیا باشم. با تو باشم یعنی فاصله ام را صفر کنم. زندگی جهادی یک چنین زندگی است که فاصله من با امام حسین(علیه السلام) صفر بشود، معیّت باشد«أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة»[37].
بعد از عاشورا جریان زندگیِ جهادی ادامه پیدا کرد
شما ببینید بعد از عاشورا جریان زندگیِ جهادی کاملاً ادامه پیدا کرد، امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(سلام الله علیها). آقا امام سجاد و حضرت زینب، صحبت را دیگر رها کنید! اصلاً نه دستگاه یزید و حاکم و مردم را رها کنید شما هنوز هم می خواهید آنها را هدایت کنید؟ به قول مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) که می گفت 35 سال جهاد و مبارزه و سختی کشیدن امام سجاد (علیه السلام) برای زنده نگه داشتنِ خون امام حسین[38]. خون امام حسین یعنی همان جهاد و مبارزه و تلاش برای اقامه امر حق، این خون هنوز دارد می جوشد.«اسْتَصْرَخْتُمُونَا وَلِهِينَ فَأَصْرَخْنَاكُمْ مُوجِفِين»[39]، تا شما گفتید حسین به دادمان برس ما با سرعت بلند شدیم آمدیم. رفقا من خیال شما را راحت کنم، شما که قم زندگی می کنید از جمله طلبه و دانشجو و... تمام جوانهای کشور دارند داد می زنند که بیاید به داد ما برسید! اقبالی که در جوانهای کشور به حقایق ایمان امروز هست والله، بالله و تالله قسم در طول این سی و خورده ای سال انقلاب نبوده است. من اصلاً می مانم که بعضی ها می گویند چه کار کنیم؟ آن هم نه جوانهایی مثل جوانهای کوفه، جوانهای کوفی نیستند خدا شاهد است یک پارچه ماه هستند. سرباز نیروی انتظامی است برو وصیت نامه اش را بخوان هیچ چیزی کم ندارد از وصیت نامه یک شهید کربلای 5 یا والفجر8. در مرزها با درگیری با اشرار گلوله خورده است. اگر ما حسینی زندگی نکنیم جلوی چشممان اینها قتل عام می شوند، تشنه تشنه هستند. حالا اینکه ایران خودمان است بلند شوید بروید آن طرف مرزها را ببینید چه خبر است؟ جوانهای مصر و یمن و تونس و بحرین و قطیف و لبنان و فلسطین و عراق و... حسینی باید زندگی کرد؛ یعنی باید جهادی زندگی کرد. این روحیه را باید در خودمان ایجاد کنیم و الّا اگر بگوییم خون امام حسین(علیه السلام) را بگیریم نمی توانی.
بدون زندگی جهادی نمی توانی قدمی برای امام حسین(علیه السلام) برداری
تا مثل امام حسین(علیه السلام) زندگی نکنی نمی توانی این کار را انجام دهی. بدون زندگی جهادی هیچ کس نمی تواند قدمی برای امام حسین(علیه السلام) بردارد. بعد می فرماید:«فَهَلَّا لَكُمُ الْوَيْلَاتُ إِذْ كَرِهْتُمُونَا تَرَكْتُمُونَا»[40]، چه خبرتان است آهسته، همه کسانِ مرا کشتید، می خواهید به چه برسید؟! «كَرِهْتُمُونَا تَرَكْتُمُونَا»، تو را به خدا این دو کلمه را حفظ کن، اینها حسین بن علی را قبول داشتند که حق است، او را دوست هم داشتند. می گفتند حسین همه باغ ها و زندگی ما در اختیار تو، ابن زیاد وقتی رسید کوفه چگونه استقبال کردند وقتی که فکر کردند حسین بن علی(علیهما السلام) است؟ چه کسی است که امام حسین(علیه السلام) را دوست نداشته باشد! آیه را خواندیم در سوره توبه که کراهت در پذیرش امر است. «كَرِهْتُمُونَا تَرَكْتُمُونَا». هیچ بعید نیست که جامعه شما به جامعه زمان امام حسین(علیه السلام) برسد، هر زمانی ممکن است این اتفاق بیفتد. دیگر ما که اندازه رهبر انقلاب جامعه را نمی شناسیم، آقا فرمود من هر وقت به این فکر می کنم، بدنم می لرزد که ممکن است یک روز در این جامعه حسین به مسلخ برده شود! آقا وقتی می گوید می شود، پس می شود. من ندیدم کسی اندازه آقا جامعه اش را بشناسد، سیاستمدارهای ما هم مردم را نمی شناسند، چرا محاسباتشان غلط از آب در می آید؟ انتخابات را می دیدید که می گفتند چرا اینجوری شد؟ این جوری می شد، شما مردم را نشناختید ولی آقا خوب این جامعه را می شناسد و می گوید می شود.
اگر به داد قلب های مردم نرسید؛ تنها ماندن امام حق، قطعی است
نه این جامعه، هر جامعه ای استعداد اینکه آن جامعه بشود جامعه حسین بن علی(علیهما السلام) را دارد. نه مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عزیزتر است و نه مردم از اصحاب رسول خدا و امیرالمؤمنین(علیه السلام) محکم تر هستند. چقدر آیه راجع به مجاهدین فی سبیل الله پای رکاب پیغمبر آمده است؟ خوب چه کسی این کارها را کرده است؟ چقدر آیه راجع به مجاهدین آمده است؟ مجاهدین چه کسانی بودند؟ همه انصار و مهاجرین و رزمندگان نابود شدند؟ یکدفعه از زمین قد عَلم کردند کوفیان؟! «كَرِهْتُمُونَا تَرَكْتُمُونَا»[41] قلبهای شما کراهت پیدا کرد و ما را ترک کردید. رفقا اگر به داد قلبهای مردم نرسید ترکِ امام حق، قطعی است، دیگر خواب فرج امام زمان(عج الله) را اگر بتوانید ببینید. آن وقت تمام این 300 هزار خون گردن توست چون باید راه اینها ادامه پیدا کند. مواظب قلب مردم باشید؛ اگر بخواهید مواظب قلب مردم باشید، باید یک قلبی مثل مجاهدین فی سبیل الله پیدا کنید«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»[42]، چنین قلبی باید پیدا کنیم. زندگی جهادی کردن چنین قلبی می خواهد.
امت طاغوت؛ آسیب دور شدنِ مردم از زندگی جهادی
«فَإِنَّمَا أَنْتُمْ مِنْ طَوَاغِيتِ الْأُمَّةِ[43]»، تو را به حضرت عباس ببین، روز عاشورا اولین خطبه امام حسین این بود: «عباد الله» بندگانِ خدا، حالا غروب عاشورا می فرماید:«فَإِنَّمَا أَنْتُمْ مِنْ طَوَاغِيتِ الْأُمَّةِ»[44]، شما امّت طاغوتی هستید نه اینکه امت یک طاغوت هستید، شما خودتان طاغوت هستید. ما حاکمِ طاغوتی شنیده بودیم اما امت طاغوتی نشنیده بودیم که یک امتی، طاغوت بشود. «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوت»[45]، اما امت طاغوت نشنیده بودیم که در تاریخ اسلام امت طاغوت درست کردیم! آسیب دور شدنِ مردم از زندگی جهادی ببینید کجاست که یک امتی طاغوت می شود حالا امام حسین(علیه السلام) می خواهد چه کار کند! «وَ شُذَاذِ الْأَحْزَابِ وَ نَبَذَةِ الْكِتَابِ وَ نَفَثَةِ الشَّيْطَانِ وَ عُصْبَةِ الْآثَامِ وَ مُحَرِّفِي الْكِتَابِ وَ مُطْفِئِ السُّنَن»[46]. دیگر وقتی شد امتِ طاغوت دیگر اینها می شوند احزاب پست و پشت سر اندازندگان احکام خدا، اینها می شوند خِلط شیطان. چه تعبیری امام حسین(علیه السلام) می کند از ملتی که طاغوت شده اند، تحریف کننده کتاب خدا. «وَ قَتَلَةِ أَوْلَادِ الْأَنْبِيَاءِ»[47]، قاتل فرزندان پیامبران می شوند. «و مُبِيرِي عِتْرَةِ الْأَوْصِيَاءِ وَ مُلْحِقِي الْعُهَّارِ بِالنَّسَبِ وَ مُؤْذِي الْمُؤْمِنِين»[48]، این به جایی می رسند که حرام زاده ها را انسانهای با اصل و نسب و انسانهای شریف می دانند. «و صُرَّاخِ أَئِمَّةِ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ»[49] ابن زیاد و عمرسعد و یزید می گوید به خط شوید به خط می شوند اما امامِ حق که می گوید او را می کشند!
ما اجازه نداریم بعد از کربلا راحت زندگی کنیم
ما اجازه نداریم بعد از حسین(علیه السلام) زندگیِ راحت بکنیم، خدا درخواست نمی کند بندگانِ من خواهش می کنم مثل امام حسین(علیه السلام) زندگی کنید، ببینید عزیز دل من که اینقدر دوستش دارم اینگونه خودش را قربانی کرد خواهش می کنم شما هم اینگونه باشید؛ نه خیر، فرمود:«حِسَابُهُمْ عَلَيْكُم»[50]، خدا با امام حسین(علیه السلام) ما را حساب می کشد ما اجازه نداریم راحت زندگی کنیم. آقا حالا ما چه گناهی کردیم که بعد از امام حسین(علیه السلام) به این عالم آمدیم؟ داداش اصلاً قیمتِ توی انسان این است که جهادی زندگی کنی، من به امام حسین(علیه السلام) هم کاری نداشته باشم تو انسان هستی و قیمت تو این است که عبد زندگی کنی، عبد زندگی کنی مجاهد می شوی.
عرفان های کاذب!
می گوید آقا ما عارف دیدیم که مجاهد نبوده است. بریز دور این عرفان را، بگرد در بین تمام انبیاء و ائمه(علیهم السلام) ببین تو عارف پیدا می کنی که جهادگر نباشد؟! نه اینکه جهاد نکرده باشد، ممکن است یک امامی نتواند جهاد کند و اصلاً زمانش اقتضا نکند ولی برو ببین گارد او گاردِ جهادی نیست؟ تو کدام امام را می بینی که گاردِ جهادی نداشته باشد؟ «مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ»[51] ، این کلام امام حسین(علیه السلام) است نه کلامِ من. اینهایی که ژست مقدس مآبی می گیرند و اصلاً کاری به هیچ چیز دیگر ندارند، به هدایت جامعه کاری ندارند، به کدورت قلبهای جامعه کاری ندارند، به جبهة فتنه کاری ندارند، به جبهه نفاق و استکبار کاری ندارند؛ بریز دور با همه مقدس مآبی و دین و ایمانشان. «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَر» کنار هم در یک آیه است. اینکه بگوید به من ربطی ندارد جامعه، دروغ است و سالوس بازی و مقدس مآبی و تحجّر و دروغ است. «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ» خوب آنهایی که اهل نماز و عبادت و... هستند بعدش هم این کلمات وجود دارد:«الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه». این صفات با واو به هم متصل است.
اگر بخواهی حافظ حدود الهی باشی؛ باید یقه آمریکا را بگیری!
اگر شما بخواهی حدود خدا را رعایت کنی باید چه کار کنی؟ باید بروی یقه آمریکا را بگیری، اگر یقه آمریکا و فتنه و منافق را نگیری، حدود الهی را نمی توانی حفظ کنی. دین خدا را می خواهی حفظ کنی یا نه؟ الآن یک نفر نمی گذارد دین خدا حفظ شود، بایستی با او بجنگی، مدام ناز می کنیم و تعارف می کنیم. انگار التماس باید کنی تا یک نفر برود تقاص خون امام حسین(علیه السلام) را بگیرد، اینقدر اینها جامعه را به انحراف کشیده اند که بعضی ها - که کم هم نیستند- ناراحت می شوند تو مسئله روز را بالای منبر و روضه می گویی؟ ناراحت می شود در روضه جنایات روز را می گویی! تو مگر در دستگاه امام حسین بار نیامدی؟ ما از زندگی و سیره امام حسین(علیه السلام) فاصله بگیریم به اسم و عنوان و سفره امام حسین فقط خوش باشیم! اگر امام حسین(علیه السلام) این سفره اش را پهن نمی کرد به خدای لاشریک هیچ کس دورش نبود. چون از سر درد دینِ حسین که دنبال او نمی رویم! از سر غربت و مظلومیت است و بعدش هم امام حسین(علیه السلام) یک جایی یک صفایی به زندگی های ما داده است تا ما را دور خودش جمع کرده است، دیگر ما که غریبه نیستیم! می گفت تهران نشان می داد که طرف در عاشورا و تاسوعا غذا می گیرد و می گفت من این غذا را نمی خورم بلکه می گذاریم در فریزر دانه دانه برنج ها را به مریضهایمان می دهیم و شفا می گیریم. بعد می گوید به به! ببین امام حسین(علیه السلام) با مسیحیت چه کار کرده است؟ صبر کن ببینم امام حسین(علیه السلام) با مسیحیت چه کار کرده است یا این شفا؟ اگر امام حسین این شفا را نمی داد این باز هم دور امام حسین جمع می شد؟ ما باید برویم کاری کنیم که این مسیحیِ به جهت حقّانیت حسین بیاید راه حسین بن علی(علیهما السلام) را ادامه بدهد منتها امام حسین(علیه السلام) قربانش بروم با کرامت و معجزه اش فعلاً او را نگه داشته است. خوب فعلاً مسیحی ها و ارمنی ها و زرتشتی ها آمدند پس ما کاری نداریم؟ الگوی او امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) است، امام حسین(علیه السلام) چقدر مصیبت دید؟ چقدر حضرت زینب(سلام الله علیها) بیشتر مصیبت دید؟ چقدر امام سجاد(علیه السلام) بیشتر مصیبت دید؟ امام حسین مصیبت های کربلا را دید تا آن نقطه رسید، بعدش برویم سراغ آن تعالیِ روح و قلب که اصلی ترین سرمایه زندگی جهادی است. برای این، برنامه ریزی و کار و فکر کنیم.
امام حسین(علیه السلام) با قلب تو کار دارد
می بینیم وقتی در دستگاه امام حسین(علیه السلام) جمع می شوی مستقیم با قلب تو کار دارد، می فرماید:«نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَة»[52] غصه دارِ یک مصیبت می شوی داری عبادت می کنی، این عبادت چه کار می کند؟ گناهان تو را پاک می کند اصلاً در مجلس امام حسین(علیه السلام) می نشینی مدام پاکت می کند و با قلب تو کار دارد. خدا می توانست کاری کند که هیچ کس برای امام حسین(علیه السلام) منقلب نشود. می دانید بالاخره کارگردان قلوب خداست؛ می توانست کاری کند تو از کنار مصیبت امام حسین(علیه السلام) رد شوی بروی ولی این کار را نکرد، با قلب تو کار دارد. چرا امام حسین با دلهای ما کار داری؟ چون اگر تو بخواهی یک زندگی جهادی و متعالی داشته باشی و بخواهی مثل من زندگی کنی، اول باید قلبت درمان شود. اول باید چند قطره اشک بریزی و محزون شوی، بعد این لایه های روی دلت را که کنار زدی و زلال و شفاف شدی، آن وقت می توانی حق را ببینی و تشخیص دهی بعد می توانی به آن اعتقاد پیدا کنی و پایبند شوی و با آن زندگی کنی. امام حسین(علیه السلام) عاشورا تمام شد، ما فکر کردیم همه چیز تمام شد؛ نه لشگر من هنوز مأموریتش ادامه دارد. بله مردانِ غافله ام را کشتند اما لشگرم هنوز وجود دارد، هنوز رقیه و سکینه من هستند، من تمام نمی شوم.
[1] . سوره توبة، آیه 112
[2] . همان
[3] . الاحتجاج، ج2، ص300
[4] . سوره توبة، آیه 48
[5] . سوره مؤمنون، آیه 70
[6] . کافی، ج 8، ص 32
[7] التوبة : 48
[8] کشف الغمة، ج2، ص537
[9] التوبة : 33
[10]. سوره توبة، آیه 112
[11] . علل الشرائع، ج1، ص 9
[12]. سوره روم، آیه30
[13]. کافی، ج2، ص 19
[14] . «رُوِيَ أَنَّ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ كَانَ يُصَلِّي الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ يَرْتَكِبُ الْفَوَاحِشَ فَوُصِفَ ذَلِكَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً مَا فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ تَابَ» ( تفسر نور الثقلین، ج4، ص 162).
[15]. سوره قیامت، آیات 14 و 15.
[16] تهذیب الاحکام، ج6، ص122
[17]. تحف العقول، ص245
[18] . «عليّ يعسوب الإيمان و ميزان الأعمال»(مستدرك الوسائل، ج 10، ص 224)
[19] سلیم، ج2، ص 563
[20]. بحار الأنوار، ج45، ص: 8
[21] . همان
[22] . همان
[23] . همان
[24] . همان
[25] . همان
[26] . همان
[27] . همان
[28] . همان
[29] . همان
[30] . همان
[31] . همان
[32]. الاحتجاج، ج2، ص300
[33] . نفس المهموم، ص:222
[34] . همان
[35] . زیارت عاشورا
[36] . همان
[37] . همان
[38] . گاهى رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهيد، از خود شهادت كمتر نيست. رنج سىسالهى امام سجّاد عليه الصّلاة و السّلام و رنج چندينسالهى زينب كبرى عليها سلام از اين قبيل است.(بيانات در ديدار با خانوادههاى سرداران شهيد استان تهران، 17/ 02/ 1376).
[39] . نفس المهموم، ص:222
[40] . مناقب آل ابی طالب ، ج4، ص 110
[41] مناقب آل ابی طالب ، ج4، ص 110
[42] سوره فجر، آیات 27 الی 30
[43] بحار، ج 45، ص8
[44] همان
[45] سوره بقره، آیه 257
[46] . بحار، ج45، ص8
[47] . همان
[48] . همان
[49] . همان
[50] . زیارت جامعه کبیره
[51] الارشاد، ج2، ص39
[52] کافی، ج2، ص 226
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر