دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ساعت ۱۴:۰۳

متن سخنرانی روز ششم محرم 93 + لینک صوت، فیلم و تصاویر

موضوع بحث: «سیره جهادی و ابعاد مظلومیت سیدالشهداء(علیه السلام)» - جلسه ششم- حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) قم

تصاویر روز ششم محرم              صوت سخنرانی           فیلم سخنرانی           صوت عزاداری             
 

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی می توانیم طالب خون سیدالشهدا (علیه السلام) باشیم که...

ما وقتی می توانیم طالب حق و خون سیدالشهدا (علیه السلام) باشیم که حق و خون سیدالشهدا (علیه السلام) را درک کرده باشیم. این هم یک امر بیرونی نیست که کتابی بنویسند، ما بخوانیم و یاد بگیریم و به آن برسیم، نه! اینگونه نیست. اما آنچه خیلی مهم است اتفاقی است که در قلوب این مردم افتاده است. همه چیز در زندگی انسان یک منشأ درونی دارد، نه فقط یک باور ذهنی. بنده اگر ذهنم را درست کنم مسئله حل می شود؟ نمی شود، خیلی ها می دانند حسین(علیه السلام) کیست اما...، خیلی ها می دانستند یزید(لعنت الله علیه) کیست، اما دانستن به دردشان نخورد و آنها را حرکت نداد. در واقع بسیاری با امام حسین (علیه السلام)زندگی کرده بودند و در مبارزه ها با امام هم رزم بودند، حتی رفتار هم اینجا کارایی خاصی ندارد، یعنی تجربه. در حدیث امام صادق(علیه السلام) در زیارت اربعین وجود دارد که:«لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ‏ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»[1]هست یعنی شهادت امام حسین(علیه السلام) یک، به خود آمدن است که انقلابی درونی ایجاد می کند. چرا امام حسین(علیه السلام) سراغ قلب ها می روند؟ محبت را عرض نمی کنم، اگر امام حسین(علیه السلام) شهید هم نمی شد محبت بود، مثل اینکه شما به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) دیگر محبت دارید، این ارتباطی با قتل امام حسین(علیه السلام) ندارد. البته اینجا چون این مظلومیت را حضرت متحمل شده است شما بیشتر احساس قرب می کنید و بیشتر سعی می کنید حق این محبت را ادا کنید. دو ماه محرم و صفر را در هیئت عزا هستید، در جلسات شرکت می کنید، وقت می گذارید، بذل جان و مال می کنید در اقامه عزا، ولی محبتِ امام حسین (علیه السلام) مثل سایر ائمه هدی(علیهم السلام)  محبتی است که خدا در قلب قرار داده است. اینکه امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ‏ مِنَ‏ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَة»[2] خدای متعال به واسطة شهادت امام حسین(علیه السلام) در دلها بیداری ایجاد می کند، این معنا و مفهومش بحث محبت نیست. هر کسی داستان کربلا را بشنود منقلب می شود.

اگر در اشک بمانیم، تازه می شویم، در و دیوار و سنگ و زمین و گیاه!

یعنی اگر امام حسین(علیه السلام) این قدر احترام نداشت و اگر اشک بر اباعبدالله الحسین(علیه السلام) این قدر عزمت نداشت، فرمود: یک قطره اشک قادر است تمام آتش جهنم را سرد کند.[3] اگر این نبود ما می رفتیم در بررسی اشک، این است که به خودمان جرأت نمی دهیم در این وادی برویم، ولی با یک تأمل سرد و دردناکی از کنار اشک رد می شویم. باید سوخت،«فَلْيَبْكِ‏ الْبَاكُونَ‏ وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ [فَلْتَدِرَّ] الدُّمُوعُ وَ لْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ يَضِجَّ الضَّاجُّونَ وَ يَعِجَّ العَاجُّون»[4] ما خودمان قائل به زجه و ناله هستیم اشک که چیزی نیست، اشک اولین کاری است که کسی بخواهد انجام دهد، ولی اگر در این اشک بمانیم، در آخر در و دیوار و سنگ و زمین و گیاه می شویم که برای اباعبدالله الحسین(علیه السلام) گریه کردند. ما قرار نیست که در اشک بمانیم. چرا اکنون بسیاری بر این باور هستند که همین قدر ما سوختیم و اشک ریختیم برای اباعبدلله الحسین(علیه السلام) تمام است و خدا بهشت را می دهد! صبر کنید! اگر قرار باشد خدا به این سادگی بهشت را بدهد پس برای چه تکالیف بعدی را قرار داده است؟ پس خدا بهشت را نمی دهد؟ نه عزیزم خدا بهشت را به اشک می دهد، ائمه معصومین(علیه السلام) می خواهند بگویند این گوهر اشک اینقدر ارزشمند است و بهایش بهشت است.

اگر ترک جهاد کنیم؛ دیگر اشک چه ارزشی دارد؟!

چیزهای دیگر هم هست که بهایشان بهشت است، خیلی چیزها وجود دارد که شما اگر آن را نداشته باشید این شیء با ارزش اثرش از بین می رود. شما اگر ترک جهاد کنید، دیگر کسی اشک شما را هم نمی بیند، شما اقامه امر حق نکنید، دیگر کسی اشک تو را نمی بیند. ثواب می دهند، مگر از دست دادن ثواب چقدر طول می کشد، ما که تجربه داریم بهترین حالات روحی و معنویمان به راحتی با یک فکر و عمل و لقمه تغییر کرده است. آنچه که باقیات و صالحات است و باقی می ماند عمل صالح است، عمل صالح اقامه امرِ ولیِّ حق است، اثر اشک می تواند از بین برود. اگر ما اشک ریزانِ بر حسین بن علی(علیه السلام) خون دادیم، یعنی بذل جان کردیم، که راه امام حسین(علیه السلام) ادامه پیدا کند، مرد هستیم ولی هنوز این کار را نکرده ایم، هنوز یزید دارد حکومت می کند. جامعه ما که اساساً جامعه ای جهادی و انقلابی است، آدم وقتی می بیند برای خیلی هیئتی ها و آدمها و گویندگان و نویسنده ها این مطلب جا نیفتاده است. اگر من بخواهم حقّ امام حسین(علیه السلام) را بگیرم و خون امام حسین(علیه السلام) را مطالبه کنم، باید خون و حق امام حسین(علیه السلام) را بشناسم، بعد از آنکه شناختم خودم همان خون را داشته باشم.

جانی را می پذیرند که قیمت داشته باشد؛«فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه»

چون من اگر بخواهم بذل جان کنم، جان من باید آنقدر ارزش داشته باشد که به تقاص جانِ سیدالشهدا(علیه السلام) تقدیم بشود، هر جانی را که نمی پذیرند. شهید مرحمت بالازاده، این نوجوان 13 ساله اردبیلی، قبل از اینکه محضر مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) برسد و به هر لطایفی بتواند قصه جنگش را برای رفتن به جبهه هماهنگ کند، نوجوانی روستایی است. اصرارش برای رفتن به جبهه پیش دوستان و خانواده اش این است، مگر در نهج البلاغه نخوانده ایم:«إِنَ‏ الْجِهَادَ بَابٌ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ  فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِه»‏[5] ما می خواهیم جوانی را از بازی های رایانه ای و گروه های اجتماعی و لهویات در بیاوریم، نمی شود ـ حالا بچه حزب اللهی و سینه زن و... هم هست که باشد، الان که می بینید دارد بازی می کند تمام عمرش را دارد بازی می کند... شما فکر می کنید اگر کسی لباس بلند پوشید، چفیه انداخت، 4 تا هیئت، پایگاه رفت و محاسنی گذاشت حسینی می شود؟! او درحال بازی کردن است، مثل برخی که زندگیشان بازی است، من نمی گویم بازیِ بد، ولی بازیست ـ بچه 13 ساله روستایی نهج البلاغه نخوانده ، ولی فهمیده است باب جهاد بر روی اولیاء خدا باز می شود. یعنی چه؟ یعنی من اگر بخواهم زندگی جهادی داشته باشم باید:«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ‏ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ»[6] اول باید این جان قیمت پیدا کند و پاک و طاهر باشد. من خونِ سیدالشهدا را مطالبه می کنم، خب نکردیم، می گوییم، ولی نکردیم. حقیقت خون سیدالشهدا(علیه السلام) را زمانی درک می کنم که به همان اندازه پاک و طاهر و عبد شده باشم،«التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ‏ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ»[7] بعد از طهارت عبد باشم، کسی که عبد نباشد مگر مطالبه خون امام حسین(علیه السلام) می کند؟!

قلب؛ منطقه ای که ورود شیطان در آن ممنوع است!

حقّ امام حسین(علیه السلام)، شناختنِ حق دریافت قلبی است نه شنیدن، اینکه در ذهنش جای گرفته باشد در فلان روایت چه بوده، ذهن که اندکی هم نمی ارزد عزیز دلم! می دانید چرا؟ چون در این منطقه، یعنی محیط فکر شیطان، به قول امیرالمؤمنین(علیه السلام): به راحتی نفوذ دارد و راحت می تواند معلومات شما را دسته بندی و فایل بندی کند. وقتی شما می خواهید به چیزی که یاد گرفتید عمل کنید، ناگهان متوجه می شوید شیطان(لعنت الله علیه) آن داخل نشسته و فایل امام حسینِ(علیه السلام) شما را درمی آورد و فایل دیگری جایش می گذارد و می گوید حالا تماشا کنید. می گویید من که می دانستم چه بود چرا اینگونه شد؟ شما می دانستید، ولی اینکه کجا از این فکر استفاده کنید دست شیطان است. لذا تا ما باورهای ذهنمیان را به باورهای عمیق قلبی و به ایمان نرسانیم هیچ فایده ای ندارد، حتی اگر فقیه هم بشویم. می گویید چرا فلان بزرگوار به این مسئله اشاره نکرد؟! من متوجه می شوم چرا او متوجه نشد؟! ببین برای این می گویند آدم باید ایمان و قلب را درست کند، قلعه ای در وجودش قرار بدهد که شیطان در آن قلعه نفوذ نکند. آقا چشم مرا شیطان می تواند بالا و پایین کند، می روم تمرین می کنم و جلویش را می گیرم، خیلی سخت نیست. گوشم را شیطان می تواند بالا و پایین کند، می روم تمرین می کنم دیگر حرام نشنوم، این کارها ساده است و تمرین می خواهد. اما من جایی در وجود باید داشته باشم که قلعه محکم باشد و شیطان در آن دیگر نتواند نفوذ کند. لذا معرفت و علم آن نیست که شما در ذهنتان و فکرتان می نشینید فایل بندی می کنید و محفوظات خودتان را زیاد می کنید، به این نمی گویند، فرمود:«الْعِلْمُ‏ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»[8] آن قلعه و حصن حَصین و سنگر و آن جایی که محفوظ است، قلب انسانِ مؤمن است. خدا علم را در آن قلب می ریزد، آنجا می تواند حفظ شود ولی اینجا حفظ نمی شود. چه کسی بوده که در طی این 1400 سال نداند حق با حسین بن علی(علیه السلام) بوده و هست؟! چه کسی بوده در این 1400 سال که نداند خون حسین بن علی(علیه السلام) هنوز می جوشد، یعنی هنوز خونش روی زمین است و زینب کبری(سلام الله علیها) هنوز می گردد. آقا بعضی مردم می گویند اباعبدالله الحسین(علیه السلام) از دنیا رفته و تمام شده، برادر همه که اینگونه نیستند، علمایشان که می دانند، نخبگانشان و منبری هایشان که می دانند. بازماندگان شهدا هنوز می دانند که انتقام خون بچه هایشان هنوز گرفته نشده است.

انتقام شهدا از مذاکره کننده!

وقتی رئیس جمهور با اوباما در سفر قبلی تماس تلفنی گرفته بود، من در اصفهان منبر داشتم، جلوی ماشین خانم مسنّ محجّبه ای آمد و زد به شیشه و با گریه می گفت: به دو تا بچه هایم که شهید شدند گفتم شیرم را حلالتان نمی کنم اگر انتقام نگیرید از کسی که با اوباما حرف زده است. گفتم: نه مادر! حالا آدم در این سفرها ممکن است خطایی هم کند، اینگونه نفرین نکند، داد زد سرم و گفت ما خون دادیم و بچه هایمان رفته اند شهید بشوند که این شود؟! گفت: از آنهایی که زنده هستند ناامید هستم، از شهدا خواستم که تقاص مرا بگیرند. اصلاً نمی شد او را آرام کرد، این فرق می کند تا منِ بچه حزب اللهی یا نخبه سیاسی یا هیئتی و منبری مثلاً بگویم: خوب بالاخره آمریکا ظلم زیاد کرده است و باید بالاخره روزی با آمریکا بجنگیم و انتقام این 213 هزار شهید جنگ تحمیلی را باید بگیریم. کسی که می خواهد انتقام خون و حق امام حسین(علیه السلام) را بگیرد باید حق را خوب بشناسد و خون را هم خوب بشناسد.

اشک بر امام حسین(علیه السلام)؛ مقدمه ای برای انتقام خون امام حسین(علیه السلام)

برادر من اصلاً بگذار آب پاکی را روی دستت بریزم، می دانید خدا این همه اثر نورانی در اشکِ بر امام حسین(علیه السلام)، آه محزون بر عزای امام حسین(علیه السلام)، برای چه قرار داده است؟ که شما برسید به آن قله ای که آمادگی درونی و قلبی اش را پیدا کنید، حق را بشناسید، بعد از اینکه حق را شناختید عزم خودتان را جزم کنید و بروید این حق را مطالبه کنید، اصلاً برای این است. مثل این می ماند که بروید جبهه غذا به شما بدهند و بگویید عجب غذایی می دهند. می گوید برویم عملیات، می گویی رهایمان کن! عملیات چیست؟! کجا عملیات غذا می دهند؟! ممکن است چند روز هم در آنجا غذا نخورید. اینجا غذا داده اند که بروید بجنگید، اینجا لباس داده اند که شما بپوشید و بروید بجنگید، اینجا اسلحه داده اند تا شما بروید بجنگید. نکته این است که آن منزل بعدی اش را رها کرده است، می گوید: آقا برای امام حسین(علیه السلام) گریه کنیم و برویم بهشت. صبر کن این را می دهد که تو را پاک و طاهر کند که بعد بتوانید قدم بعدی را بردارید، چون اگر پاک نشوید نمی توانید عبد باشید، اگر عبد نباشید نمی توانید مجاهد باشید. این را از خودت می گویید، تحلیل می کنید؟ نه عزیزم از خودم نمی گویم خود خدا فرمود:«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[9] عبودیت چیست؟ من، شما را آفریدم برای اینکه بندگی کنید. در ارتباط با خدا بندگی ما نسبت به ائمه هدی(علیهم السلام) بروز و ظهورش در چیست؟«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»[10]، در اقامه کلمه الله هی الاولیاء است. اگر امامِ حق را آوردیم و حقوقش را از دشمنانش گرفتیم و او را بر کرسی امامت نشاندیم، بندگی کردیم، اگر نه، بندگی نکردیم. نگاه کنید این سخنان ابا عبدالله(علیه السلام) در روز عاشورا است، طبق این خبر می گویند اولین خطبه: «عباد اللّه اتّقوا اللّه و كونوا من الدنيا على حذر، فان الدنيا لو بقيت على أحد أو بقى عليها أحد، لكانت الأنبياء أحق بالبقاء و أولى بالرضاء و أرضى بالقضاء»[11] فهمیدید تقوا یعنی چه؟ تقوا فقط این است که دزدی نکنید و نگاه حرام نکنید؟! اینکه مثل آب خوردن است، اگر شما بخواهید دروغ بگویید، کسی شما را نمی کشد، دروغ نگفتن کاری دارد؟ دروغ نگویید. نگاه حرام کنید کسی نمی آید شمشیر بگذارد زیر گلویت که نگاه حرام نکن، این کاری دارد؟ امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا دارد به اینها به عنوان یک بنده خدا صحبت می کند، فعلاً بحث دشمن نیست. امام حسین(علیه السلام) همین روزِ عاشورا به جایی می رسد که اتمام حجت ها را می کند و تمام می شود می رسد به «وَ لا يَحْسَبَنَ‏ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ»[12] می گوید شما کافر هستید، به آنجا می رسد. ولی تا به آنجا نرسیده اینها را عباد الله می داند، تقوا داشته باشید یعنی چه؟ یعنی دروغ نگویید و غیبت نکنید و نگاه حرام نکنید و مالتان را مواظبت کنید، این صحبت ها را روز عاشورا چند ساعت قبل از تکه تکه شدن بدنش و جنایتهای اینها الآن اصلاً ثمری دارد؟ اصلاً اقتضای الآن این است؟ برویم جلوتر کاملاً متوجه می شوید که این برداشتی شخصی نیست. می فرماید:«اتّقوا اللّه و كونوا من الدنيا على حذر»[13] از دنیا برحذر باشید و این قدر دنیاپرست نباشید. گفتیم امام حسین(علیه السلام) فرمود: اصلاح امت. اما آن چیزی که باعث شد امت فاسد شود، آن چیست؟ اینکه اکنون امت مثل امام حسین(علیه السلام) مجاهد نیستند. چون همه باید مثل امام حسین(علیه السلام) باشند، فرمود: «مثل من» کسی با یزید بیعت نمی کند[14] ولی اینها همه بیعت کردند. حالا چرا مثل امام حسین(علیه السلام) نیستند؟ چون زندگی جهادی ندارند، چرا زندگی جهادی ندارند؟ چون زندگی مادی دارند، چون دنیایشان اصل است. دوران امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) یکی است و خیلی تفاوت ندارد، مگر چند سال است که امام حسین(علیه السلام) امام شده است، آدم ها هنوز همان آدم ها هستند، فرمود: شما دنیایتان جلوی دینتان است، همّ و غمّتان دنیاست، دین مسئله دوم شماست. دنیاگرا شدن اینها باعث شده است که اینها دیگر نتوانند زندگی جهادی کنند، زمان امام علی(علیه السلام) ایشان را تنها گذاشتند، زمان امام حسن(علیه السلام) ایشان را تنها گذاشتند و زمان امام حسین(علیه السلام) هم ایشان را تنها گذاشتند.

تقوا؛ یعنی کمک به استقرار حاکمیت امام حق

می فرماید: اتق الله یعنی چه؟ یعنی از خدا بترسید و بیایید لشگرِ من و این طرف با حاکمیت کفر بجنگید. این دنیایی که بخاطر دلبستگی به آن از جبهه اهل جهاد بیرون رفتید، اگر قرار بود باقی بماند برای احدی برای انبیاءِ حق باقی می ماند. دنیا به پیغمبران خدا و اولیاء هم وفا نکرده است، دنبال چه هستید؟! چون اینها از ترس از دست دادن زندگی ـ خودِ این یعنی دنیا ـ راحت، حتی راحتِ مؤمنانه، ولی شامل جنگ و جهاد و درگیری و جان دادن نیست، این می شود دنیا. می فرماید: اگر قرار بود این دنیا باقی بماند که برای انبیا باقی می ماند، بیایید در جبهه حق. آیا روی اینها اثر می کند؟ معلوم است که اثر نمی کند، پس چرا امام حسین(علیه السلام) با اینها حرف می زند؟ اولاً آقا اتمام حجت می کنند برای اینها که دیگر در قیامت نگویند ما نمی دانستیم، ثانیاً من و تو بفهمیم. اگر ما شدیم اهل دنیای باقی به خیالِ خام خودمان، بدانیم جزو لشگر امام حسین(علیه السلام) نیستیم، اگر خون گریه کنیم برای عزای امام حسین(علیه السلام) ارزش ندارد. ارزش ندارد از این جهت می گویم که این اشک دیگر حق را نمی گیرد، شاید خدا ثواب بدهند آن را نمی دانم. مثلاً شاید خدا ثواب بدهد به گریه هایی که کوفیان کردند بعد از اینکه سر اباعبدالله(علیه السلام) آمد کوفه، نمی دانم من که خدا نیستم. خودشان را می زدند، مثل ما اینقدر باکلاس سینه نمی زدند و گریه نمی کردند. هنوز ملائکه صدای داد بعضی از ما را برای عزای امام حسین(علیه السلام) نشنیده اند. هنوز بی خود نشدیم سرِ عزای اباعبدالله الحسین(علیه السلام) که فریاد بزنیم، مَنِیتمان هنوز وجود دارد. «غير أن اللّه خلق الدنيا للفناء فجديدها بال و نعيمها مضمحل‏»[15]، ولی خدا اینگونه قرار داده است، خدا دنیا را جوری خلق کرده است که از بین برود، تازه های دنیا را هر کاری کنید باز کهنه می شود.

اگر وابسته به دنیا شویم...

نعمتهایی که در دنیا خدا داده است هر کاری کنید از بین می رود، ببینید امام حسین(علیه السلام) چگونه حرف می زند، یعنی این آدمها، آدمهای پلیدی نیستند، نعمتهای خدا گولشان زده است. بله! فکر می کنید کثافات و معصیات اینها را به آن طرف برده است؟ دلباخته زندگی شدند، این همه روایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) اول به ما گفتند که شما وابسته به دنیا نشوید، گفتیم که اینها توصیه های اخلاقی است. نه برادر، وابسته به دنیا بشوید یا امام حسین(علیه السلام) را می کشید یا می شوید جزوه سیاهی لشگریان کشنده های امام حسین(علیه السلام). فرمود: «مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْبَحْرِ الْمَالِحِ كُلَّمَا شَرِبَ الْعَطْشَانُ مِنْهُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّى يَقْتُلَهُ»[16] محبتِ به متامع دنیوی تمامی ندارد، مدام زیاد می شود. دو نفر جلوی پایم بلند می شوند می گویم چرا دو نفر بگذار ده نفر بشود، ده نفر بلند شوند می گویم چرا ده نفر بگذار صد نفر بلند شوند، صد نفر بلند شوند می گویم چرا صد نفر بگذار ده هزار نفر بلند شود. لذا از مسیر تکلیف خارج می شوم و برای جمع کردنِ مشتری که هزار نفر جلوی پایم بلند شوند با آن هماهنگ می شوم. دیگر«الَّذينَ يُبَلِّغُونَ‏ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً»[17] نیست، رسالات نفسم را دیگر ابلاغ می کنم و احادیث و روایات هم می خواهنم، دروغ هم نمی گویم منتها چیزی از احادیث و روایات را انتخاب می کنم که مردم را جلوی من خم و راست شوند. من برای خودم که طلبه هستم این را گفتم، هر کدام از شما می توانید میدان نفس و دنیای خودتان را خودتان ترسیم کنید. «غير أن اللّه خلق الدنيا للفناء فجديدها بال و نعيمها مضمحل‏»[18]، می فرماید: سرور و شادی این دنیا بالاخره از بین می رود و تبدیل به غم می شود، هیچ سرور و شادی ای در این دنیا ثابت نمی ماند. ببینید هر خوش گذشتنی روزی تلخ می شود، این را  امام حسین(علیه السلام) می گوید.

چون به دنبال دنیا بودند؛ امام حسین را تنها گذاشتند

ما داریم بررسی می کنیم عیب و ایراد آن مردمی که جلوی امام حسین(علیه السلام) ایستادند چه بود که نتوانستند در لشگر امام حسین(علیه السلام) بایستند و جهادی زندگی کنند، چرا اینها نتوانستند جهادی زندگی کنند؟ چرا اینها مظلومیت را بر امام حسین(علیه السلام) تحمیل کردند؟ فکر می کنید جنایت کرده بودند؟ نه عزیزم! دنبال سرور آنی دنیا بودند و به آن دل خوش کرده بودند، فکر نکنید گردنِ کسی را زده بود که حالا توانسته حسین(علیه السلام) را بکشد؟ چون اگر بگویید امام حسین(علیه السلام) این حرفهایی که می زند برای این مردم نیست که هیچ! اگر بگویید برای این مردم است پس تکلیفمان را روشن کنیم. خودمان را جای آنها بگذاریم که من اگر چگونه باشم جهادی زندگی نکردم، چگونه باشم زندگی جهادی کردم. می فرماید: این دنیا خانه پستی است و دل خوش نباشید، شما موقتاً در این دنیا زندگی می کنید، آدم برای موقت که این قدر اهتمام ندارد!

تقوا به کنار حسین(علیه السلام) بودنِ است؛ نه فقط به گریه کردن

بعد می فرماید: «فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى»[19] «و اتق الله لعلهم تفلحون»[20]، این تقوا یعنی چه؟ کدام تقواست؟ حواستان باشد امام حسین(علیه السلام) در مسجد محلشان سخنرانی نمی کند که به کسبه بگوید متقی باشید تا مثلاً غشّ در معامله نکنند، در کفِ میدان جنگ سخنرانی می کند. تقوا داشته باشید، تقوا به زندگیِ جهادی است، تقوا به بودنِ کنار حسین بن علی(علیه السلام) است نه فقط به گریه کردن برای حسین بن علی(علیه السلام)، نه فقط به خرج کردنِ حسین بن علی(علیه السلام). چرا ما باید در جامعه محافل و مجالسی که می گویند ما محرم می خواهیم فقط برای امام حسین(علیه السلام) گریه کنیم زیاد داشته باشیم؟! حرف های روز را رها کنید. خب شما باید با امام حسین(علیه السلام) باشید. می گوید یعنی چه که باید با امام حسین(علیه السلام) باشید؟ امام حسین(علیه السلام) شهید شد و خدا قاتلینش را لعنت کند! ببخشید! اینطور که شما دارید می گویید یعنی امام حسین(علیه السلام) مُرد، شما مردم را جمع کردید برای امام حسین(علیه السلام) ختم بگیرید یا خون امام حسین(علیه السلام) را زنده کنید؟! برای پدر و مادرتان بروید ختم بگیرید که از دنیا رفتند، امام حسین(علیه السلام) از دنیا نرفته است، شهید است، شهید که از دنیا نمی رود بلکه زنده است: «وَ لا تَحْسَبَنَ‏ الَّذينَ قُتِلُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[21] سیدالشهدا(علیه السلام) می میرد؟ شهدای دیگر زنده هستند سیدالشهدا(علیه السلام) مُرده است «خَلَقَ الدُّنْيَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَالٍ فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ‏ وَ الشَّقِيُّ مَنْ فَتَنَتْه»‏[22]، خدا دنیا را برای نابودی و زوال و فنا آفریده است. مگر نمی بینید مدام همه چیز جلوی چشم شما تغییر می کند، او می میرد و دیگری به دنیا می آید و همه چیز مدام عوض می شود.

شقی؛ کسی است که زندگی جهادی ندارد!

کسی گول خورده است که گولِ دنیا را بخورد. «حَالٍ فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ‏ وَ الشَّقِيُّ مَنْ فَتَنَتْه»، بدبخت و شقی کسی است که مفتون این دنیا شود. آقا چنان عبادت و حج بااخلاصی انجام می دهد، ما وقتی شقی می گوییم یاد ابن ملجم می افتیم. ببینید می خواهید بفهمید کسی شقی است یا نه، ببینید زندگی جهادی دارد یا نه، ببینید دل به این دنیا بسته است یا نه، به دنیای خوبش هم نباید دل ببندد. امام حسین(علیه السلام) در تمام این عالم عزیزتر از علی اکبر داشت؟ عزیزتر از قاسم داشت؟ عزیزتر از علی اصغر و عباس داشت؟ ببینید برای هر کسی ارزش چیزی است. مثلاً خیلی زشت است که ما بگوییم  باغ مدینه امام حسین(علیه السلام) برایش ارزش داشت، برای امام حسین(علیه السلام) ارزش چیست؟ باقیات و صالحاتِ امام حسین(علیه السلام) یکی علی اکبر است. فرمود: «مَمْسُوسٌ فِي اللَّه‏»[23] امام حسین(علیه السلام) عزیزتر از زینب کبری(سلام الله علیها) داشت؟ واقعاً عزیز است، الهی من بمیرم برای جوانهای امروز که خیلی در حضورشان شهدا برو بیا ندارند که آدمهایی را ببینند بگویند: اینها چه کسانی هستند؟! این محرومیت است، چکار کنم؟! دوره ای خدا شهدا را به ما داد و در خیابان ها و کوچه های ما آمدند، آدم می دید و می گفت خدایا این دیگر کیست؟! چه نمازی می خواند و چه عبادتی می کند، چقدر با نشاط و متواضع است، چقدر بی نفس و فهمیده و مهربان است. این افراد را دوره ای می دیدند، الهی فدایتان بشوم بچه هایی که خیلی نمی توانید این ها را ببینید. از آن طرف هم می آیید مدام گله می کنید که ما هم دوره ای و هم کلاسی و اساتید و همسایه هایی داریم که نگو البته از مدل دیگر.

امام حسینی که از علی اکبرش گذشت؛ عزاداری که از مقامش نمی گذرد!

امام حسین(علیه السلام) خیلی ثروتمند بود، ثروت امام حسین(علیه السلام) را امام حسن(علیه السلام) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) نداشتند. امام حسین(علیه السلام) حداقل 50ـ60 نفر را جمع کرد برد کربلا! امام حسن(علیه السلام) این همه یار گل و برتر نداشت والّا می رفت کربلا. امام علی(علیه السلام)، امام سجاد(علیه السلام)، امام رضا(علیه السلام)، امام صادق(علیه السلام)، امام باقر(علیه السلام) و دیگر ائمه(علیهم السلام) این تعداد یار با این صفات نداشتند. امام حسین(علیه السلام) این داراییش را چه کار کرد؟ گفت: من این را حفظ می کنم یا این را خرج می کنم؟! به علی اکبرش نفرمود: علی اکبرم شما خیلی ارزش دارید در مدینه بمان، گفت: بلند شوید بیایید. ما به قیمتِ حفظِ چیزهایی که به حضرت عباس اندازه حضرت عباس ارزش ندارند زندگی جهادی نمی کنیم. طرف می خواهد مقامش را حفظ کند ببینید چگونه زندگی می کند، می خواهد حقوقش را حفظ کند و اعتبار کسب کند ببینید چگونه زندگی می کند. چیز با ارزشی اینچنین نداریم ـ ببینید این دنیاست و امام حسین(علیه السلام) ترسیم کرد ـ اینها را می خواهد حفظ کند از حسین(علیه السلام) فاصله می گیرد. می گوید: این ارزش ندارد اگر لااقل چیز با ارزشی داشته باشید و حفظ کنید بله ولی دنیا ارزشش را ندارد بیا این طرف. ببینید چه آدمهایی رفتند آن طرف، آدمهایی که رفتند آن طرف جانی و خون آشام و داعشی نیستند بلکه دنیاطلب هستند همین، آن هم دنیا در برابر این آخرتی که حسین(علیه السلام) عَلَمش را بلند کرده است، این هم عجب آخرتی است! آخرتی را حسین(علیه السلام) پرچمش را بلند کرده است که پای این پرچم باید علی اکبر(علیه السلام) «ممسوس فی الله» تکه تکه بشود، حالا چه کسی علی اکبر و قاسم تربیت کرده است. مادرِه پس فردا مقابلِ نجمه خاتون می خواهد چه بگوید؟ می خواهد بگوید ببخشید بچه من به درد شما نخورد، می گوید ببخشید مادرش که بود که بچه شما به دردم نخورد. چرا شما مثل قاسمِ من تربیتش نکردید که حسینِ(علیه السلام) زمانِ تشما یعنی مهدی زهرا(عج الله) را برود یاری کند تا دشمن مسلط بر مهدی(عج الله) زمانت نشود. حالا این در صورتی است که خودِ این خانم نجمه خاتون باشد و کفِ کربلا باشد.

قرار بود ما پیرو امام حسین(علیه السلام) باشیم؛ اما...

خیلی از مشکلات خانوادگی را آدم می رود می بیند به خدا خجالت می کشد، چادری، حزب اللهی، ولایی، دعواهای خانوادگی را می بینید بر سر خواهش های نفسانی و چیزهای بی ارزش دعوا می کنند، اندازه مادر و پدر اینقدر است؟! در آخر هم اختلاف و طلاق با بچه! گاهی اینها برای مشاوره می آیند، می گویم الآن نمی توانم حرف بزنم بروید جلسه دیگر. اول تعجب می کنم که طرف هیئتی و امام حسینی است دغدغه هایش را نگاه کنید! دغدغه هایش فوق العاده پست و مادی است. مثلا ما در هیئت با هم حرف زدیم شما نسلی که به دنیا می آورید نسلِ حسین بن علی(علیه السلام) باشد بعد شما در مسائل جزئی خانوادگی و رفت و آمد و گفت و شنود ماندید! آن هم به خاطر نفسِتان؟! ما چه سر کار هستیم.«خَلَقَ الدُّنْيَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِهَا حَالًا بَعْدَ حَال‏فَلَا تَغُرَّنَّكُمْ هَذِهِ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا تَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَكِنَ إِلَيْهَا»[24]، می فرماید: گولتان نزند شما اگر به این دنیا امید دارید، امیدتان را ناامید می کند«تُخَيِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فِيهَا وَ أَرَاكُمْ قَدِ اجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ قَدْ أَسْخَطْتُمُ اللَّهَ فِيهِ عَلَيْكُم»‏[25]، مردم من می بینم شما برای کاری جمع شدید که خدا به شدت مجازاتتان می کند. آقا یک مرحله آمد جلو، مرحله اول اینکه دنیا گولتان نزند و اینها ارزش ندارد.

خوب دنیا پرست هستید؛ پس چرا جمع شدید مرا بکشید؟!

مرحله دوم این است: دنیاپرست هستید از کربلا بروید چرا جمع شدید مرا بکشید! دنیاپرست هستید خب مثل آنهایی که در مدینه و کوفه ماندند، بروید سراغ زندگیتان، چرا برای کشتن من لشگر درست کردید؟! جمع شدید به امری که خدا نابودتان می کند. «وَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْكَرِيمِ عَنْكُم‏»[26] با این کاری که شما کردید، لشگر برهم زدید خدا به شما با نگاهِ کریمانه و بزرگوارانه نگاه نمی کند، خدا شما را خار و بیچاره و ذلیل می کند. خدا این کار را کرد یا نکرد؟ حجاج بن یوسف سقفی وقتی مسلط شد چه جنایتی کرد در مدینه؟ بله نمازِ شب خوانهای مدینه بچه ولد زنا زاییدند! مقدّس ها ولدزنا زاییدند، فکر نکنید سراغ ناموس حرام رفتند، سراغ ناموس مقدس رفتند. حجاج بن یوسف سقفی ببینید چه کرد. تقدس به رخ حسینِ(علیه السلام) من می کشید! خدا به افتزاحشان کشید. حجاب دارید! نماز می خوانید! زینبِ من حجاب نداشت! شما در خانه تان امنیت داشته باشید، عقیله بنی هاشم اولیاء و مادران شهدا در کربلا روی ناقه عریان سوار شوند، بگردند، پدری از حجابتان درمی آورم که درسی برای عالم بشود. در خانه ها شان ریختند به محجّبه ها  تجاوز کردند، حسین(علیه السلام) و آل پیغمبر(علیه السلام) را یاری نمی کنید؟ من دشمن را داخل خانه ات می آورم و به ناموست جلوی چشمت  تجاوز کند، خدا اگر بخواهد خشم کند بیچاره می کند. امام حسین(علیه السلام) به آنها گفت: جمع شدید کاری می کنید که خدا به سختی مجازاتتان می کند، دیگر کریمانه به شما نگاه نمی کند. دیگر خدا نمی گوید: اینها مسلمانند، مؤمنند، محترمند و امت پیغمبر(صلی الله علیه واله) هستند، از شما مثل یک حیوان، مثل یک دستمال کثیف مچاله شده استفاده می کنند.

آنهایی که زندگی جهادی ندارند؛ باید دور مجاهدین بگردند

آنهایی که زندگی جهادی ندارند باید دور مجاهدین بگردند، در روایت دارد اینها باید خاک پایشان را به تبرک ببرند. چون از ویژگی های اساسی مجاهدین این است که ثوابِ عبادت هزار مرد را در یک روز می برند که هر کدام از این مردان 365 روز سالِ عمرشان است. این فضایل برای اهل جهاد از آنها «یحبّهم و یحبونه» درست می کند، «یبتغون فضل من الله و رضوانا» درست می کند و اینها را عاشق و محبّ خدا می کند. باید آنهایی که اهل جهاد نیستند دور اینها بگردند، چون تا مجاهدین در جامعه زندگی می کنند خدا آنهایی که جهاد نمی کنند را حفظ می کند. اما نامردها در کربلا همه مجاهدین را کشتند، وقتی همه مجاهدین را کشتند، خدا دیگر حفظ نکرد آنهایی که در جهاد شرکت نکردند، آنها را به فلاکت کشاند. آقایان سیاستمدارانی که گوشه و کنار سعی می کنید آنهایی که اهل فرهنگ جهاد و شهادت و انقلاب و ولایت هستند حذف کنید، فکر عاقبت خودتان باشید. حذف کنید، ذلیل می شوید، چون مجاهد پیش کسی که عزیز است، عزیز است. شما پست و مسئولیت و جایگاهش را می گیرید ولی خدایش را که نمی توانید بگیرید، عزت و قرب او پیش خدا را که نمی توانید بگیرید. می فرماید:«أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ الْكَرِيمِ عَنْكُمْ وَ أَحَلَّ بِكُمْ نَقِمَتَه‏»[27] می گوید: غضبش را بر شما حلال می کند، جمع شدید حسین(علیه السلام) را بکشید؟! دنیاپرست هستید خب بروید سراغ دنیایتان، مرا یاری نمی کنید؟! خوب بروید. دیدید امام حسین(علیه السلام) هر چند جا این مطلب را فرمود: مرا یاری نمی کنید خب بروید تا مورد غضب خدا قرار نگیرید. اگر حق را یاری نمی کنید نروید باطل را یاری کنید، بروید سراغ زندگی خودتان. چون اگر باطل را یاری کنید خشم خدا شامل حالتان می شود.

مردم ما ارزش این را دارند که امریکا مقابلشان ذلیل شود

مصادیقش خیلی روشن است، شما چند بار در تیتر خبرها در این چند سالِ مذاکرات هسته ای شنیدید: جان کری دوباره ادعاهای قبل خود را تکرار کرد؟! اوباما دوباره ادعاهای قبل را تکرار کرد؟! وندی شرمن ادعاهای قبل را تکرار کرد؟! آقایان سیاستمدارِ دیپلمات نمی توانید ادبیات دشمن را عوض کنید؟ کار شما مگر این نیست؟! شما در سنگر دیپلماسی با کفر مبارزه می کنید، ادبیاتشان را عوض کنید. چرا دشمن اینقدر مستحکم در موضع خودش ایستاده است؟ چرا دشمن را به انفعال نمی کشید؟ به خدا مردم ما ارزش این را دارند که امریکا مقابلشان ذلیل بشود و به خاک سیاه بنشیند. مثل رزمنده های جنگ در میدان دیپلماسی بجنگید، چرا دشمن از موضعش تکان نمی خورد؟! ما مردم هستیم و شما را انتخاب کردیم، توقع داریم، نه توقع برای خودمان برای این خمیه عظیمِ ولایتی که برپا شده بر 300 هزار خونِ ولیّ خدا توقع داریم. ما  نمی توانیم تحمل کنیم جان کری هر چیزی دلش بخواهد بگوید، وندی شرمن معلومه الحال هر چه دلش می خواهد بگوید، اوباما هر چیزی دلش بخواهد بگوید. ما پای حسینی بزرگ شدیم که دشمنِ او که 300 هزار یار اطرافش بود مثل عمرسعد ملعون مقابلش به انفعال و ذلّت افتاد، گفت: حسین اگر من نروم با اینها نباشم زن و بچه ام را نابود می کنند. ادبیاتِ عمرسعد را عوض کرد، ما پای زینبی سینه می زنیم که وقتی رفت کاخ یزید(لعنت الله علیه) ادبیات یزید را عوض کرد. یزیدی که به جدا کردنِ سر حسین(علیه السلام) فخر می فروخت، دستور داد سه شبانه روز در شام روضه بگیرند. ما از شما می خواهیم حسینی عمل کنید.

 


[1] إقبال الأعمال؛ ج‏2 ؛ ص590

[2] إقبال الأعمال، ج‏2 ؛ ص590

[3] . منتخب طریحی، ج 2، ص 140

[4] . إقبال الأعمال ؛ ج‏1 ؛ ص297

[5] . نهج البلاغه، خطبه 27

[6] . سوره توبه، آیه 112

[7] . سوره توبه، آیه 112

[8][8] . مصباح الشريعة؛ ص16

[9][9] ‏ . ذاریات، آیه 56

[10] ‏سوره نسا ء، آیه 59

[11] . مقتل الحسين(ع)، المقرم ،ص:237

[12] . سوره آل عمران، آیه 178

[13] . مقتل الحسين(ع)، المقرم ،ص:237

[14] . «فمثلي لا يبايع مثله‏»(مقتل خوارزمي، ص 184)

[15] . مقتل الحسين(ع)، المقرم ، ص:237

[16] بحار الأنوار؛ ج‏70 ؛ ص126

[17] . سوره احزاب، آیه 39

[18] . مقتل الحسين(ع)، المقرم ،ص:237

[19] سوره بقره آیه 197

[20] . مقتل الحسين(ع)، المقرم ،ص:237

[21] . سوره آل عمران، آیه 169

[22] بحار الأنوار؛ ج‏45 ؛ ص5

[23] . دمعه الساکبه

[24] بحار الأنوار؛ ج‏45 ؛ ص6

[25] بحار الأنوار ؛ ج‏45 ؛ ص6

[26] همان

[27] بحار الأنوار؛ ج‏45 ؛ ص6

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

یادواره ۱۸شهید روضه فاطمیه قم
 
با سخنرانی حجت الاسلام
حاج احمد پـنــاهـیــان
با مرثیه سرایی
حاج عباس حیدرزاده
زمان:
جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان:
حرم‌مطهر حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)
شبستان امام خمینی(قدس سرّه)
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است