در روز چهارم محرم، عطر حضور دو شهید گمنام فضای هیئت را عطرآگین کرد...
بسم الله الرحمن الرحیم
روحیه مبارزه با دشمن، اصلی که هنگام صلح هم ضروری است
امام حسین (علیه السلام) در مواجه با معاویه فرمود:«وايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَخَافُ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ فِي تَرْكِ ذَلک»[1]، گفت تو می خواهی با من بجنگی حسین؟ امام حسین(علیه السلام) فرمود: «مَا أَرَدْتُ حَرْبَكَ»[2]، نمی خواهم با تو بجنگم. واقعاً هم امام حسین(علیه السلام) نمی خواستند با معاویه بجنگد و وارد عملیات بشود، چون امکانش نبود، عده و زمینه اش نبود. بعد هم معاویه ظواهر را حفظ می کرد و هنوز حجت بر سیدالشهدا(علیه السلام) تمام نشده بود. عملاً امام حسین(علیه السلام) نمی خواست، ولی آیا امام حسین(علیه السلام) میل مبارزه هم نداشت؟ نه خیر میل مبارزه هم داشت و جدّی هم میل به مبارزه داشت. مسئله ای که امروز دارند در جامعه ما سردش می کنند، این است که شما میل مبارزه با آمریکا باید از دلت برود. سعی می کنند این کار را کنند در عوام به طریقی و در خواص به طریق دیگر تا میلِ مبارزه با آمریکا از بین برود، گرچه الآن نمی توانید مستقیم با آن بجنگید، بلکه میل آن هم در وجودتان نباشد و اصلاً احساس ضرورت نکنید به جنگِ با کفر. مکرر هم در این دولت و هم در دولت قبل بحث هایی راجع به آمریکا بوده است. از مسئولین بسیار عالی رتبه که بالاخره او یک ابرقدرت است و ما را هم باید قدرت حساب کند، ببینید چقدر عقب نشینی است! تو قدرت هستی باش بگذار من هم باشم. الآن هم هنوز در بعضی سایت ها نظریه ها وجود دارد، باز دولت قبلی می گفتند قدرتِ آمریکا اما بعضی ها الان می گویند ابرقدرت است آمریکا و هنوز او را ابرقدرت می دادند. کدام ابرقدرت؟ چیزی از آن نمانده است، در سوریه و عراق رفت گِل ماند. فرمود: من نمی خواهم با تو بجنگم اما ـ«و ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَخَافُ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ فِي تَرْكِ ذَلک»[3] ـ از خدا می ترسم که چنین کاری را اصلاً نکنم. به ما الآن می گویند آقا این کار را ترک کنید و اصلاً حرف از جنگ با معاویه نزنید، معاویه معلوم است که امروز چه کسی است. می گویند جنگ با آمریکا یعنی چه؟ پارسال تا کجا جلو رفتند و گفتند 13 آبان یعنی چه؟! من در شهری رفته بودم، بخشنامه ای بود که شعار مرگ بر آمریکا در 13 آبان داده نشود! این خیلی مهم است دقیقاً پدیده هایی را امروز آدم نگاه می کند ـ البته در بعضی از جهات نه همه جهات ـ می بیند بعضی از فتنه هایی که بین مردم ایجاد می کنند همان فتنه هایی است که در بین اصحاب امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام حسن مجتبی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) ایجاد می کردند تا بتوانند حاکمیت طاغوتی مثل معاویه یا یزید بن معاویه که بدتر از معاویه بود را ثابت کنند.
بزرگترین فتنه
امام حسین(علیه السلام) فرمود: معاویه نکته ای را در نامه ات نوشتی: «وَ قُلْتَ فِيمَا تَقُولُ انْظُرْ نَفْسَكَ وَ لِدِينِكَ وَ لِأُمَّةِ مُحَمَّدٍ»[4]. معاویه تو به من گفتی حسین هوای خودت را داشته باش، هوای دین و امت پیغمبر را داشته باش و در امت پیغمبر فتنه نکن. «وَ اتَّقِ شَقَّ عَصَا هَذِهِ الْأُمَّة»[5] هذه الامه این امت را متفرق و متشدد نکند و برهم نریز. چقدر حرفهایش شبیه زمانِ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است، گفتند: علی جنگ نکن، در جامعه اسلامی فتنه می کنی. حضرت زهرا(سلام الله علیها) دندان شکن جوابشان را داد:ِ«أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا»[6] شما خودتان در فتنه سقوط کردید و جامعه را دارید چند دسته می کنید. عجیب است از ولایت، امت را جدا می کنید، از امامت و نوبت، امت را جدا می کنید! خودتان می شوید ولیجه و جانشین امام و با اینکه می بینید و متوجه می شوید با این جدا کردنِ امت از اصل و حبّ الله دارید تفرقه ایجاد می کنید می گویید: علی تو هم با ما بیا! شما خودتان نمی توانید جمع کنید قصه خودتان را و نتوانستند. در زمان کدام خلیفه دعوا و درگیری و اختلاف نبود؟ اصلاً چرا رفتند سراغ امیرالمؤمنین(علیه السلام)؟ گفتند این افراد نمی توانند و جامعه را بر هم ریختند، نه دین درست عمل می شود، نه احکام عوض می شوند نه حقوق بشر رعایت می شود، یعنی نه انسانیت رعایت می شود، نه قاعده و منطقی است. همان حرف را الآن دارند به امام حسین (علیه السلام) می زنند، معاویه(لعنت الله علیه) می گوید: فتنه نکن و جامعه را متشنّج نکن، بعد فرمود:«فَلَا أَعْرِفُ فِتْنَةً أَعْظَمَ مِنْ وَلَايَتِكَ عَلَيْهَا»[7] امام حسین (علیه السلام) می فرماید: من هیچ فتنه ای بزرگتر از ولایت تو بر این مردم نمی شناسم. ببینید رفقا هنوز یزید نیامده است فسادِ علنی کند، مسجدها زمان معاویه شلوغ ترین مسجدها بود و تقدّس آباد بود! ظاهراً هم تظاهر به فساد نمی کرد، امام حسین(علیه السلام) فرمود: همین که تو اینجا نشستی فتنه بزرگ است بلکه بزرگ ترین فتنه نشستنِ تو در جایگاه رسول خداست. و البته «لَا أَعْلَمُ نَظَراً لِنَفْسِي وَ وُلْدِي وَ أُمَّةِ جَدِّي أَفْضَلَ مِنْ جِهَادِك»[8]. من نگاه می کنم می بینم هم خودم هم بچه هایم هم امت پیغمبر حتماً و حتماً می بایست در جهاد وارد شویم، هیچ کاری برای ما واجب تر از جهاد با تو نیست. می خواستم بگویم این یعنی انقلاب، خوب انقلاب ما الگویش امام حسین(علیه السلام)است.
اتصال عمیق ولی فقیه با ائمه معصومین(علیهم السلام)
ما گاهی اوقات موضع گیری های امام(ره) و مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) را می بینیم می گوییم به به عجب دوراندیشی ای فرمودند، عجب فرضیه ای یا عجب مدیریتی. بعد که می آییم اسلام را بررسی می کنیم می بینیم عجب اینها تمام در سیره جهادی حسین بن علی(علیه السلام) است، بهتر است بگوییم عجب تطبیقی و عجب اتصالی بین این رهبر و حسین بن علی(علیه السلام) است. اتصال، نه ارادت. ارادت به حسین بن علی(علیه السلام)خیلی ها دارند، همان هایی که در دفترشان پلاستیک می زنند تا قمه زنها هم بیایند قمه بزنند و رویش هم راه بروند، خودشان را برای امام حسین(علیه السلام)می کشند. تو به هر کسی می توانی ارادت داشته باشی ولی آدمِ چه کسی هستی؟ شب اول قبر نمی گویند من تحبّ؟ چه کسی را دوست داری می گویند من ربّک؟ یعنی آدم چه کسی هستی و اربابت چه کسی است؟
مهم این است که صاحب کار کیست؟
هر آدمی صاحب دارد و می پرسند صاحب تو کیست؟ گوشه و کنار می گویند که آقا فلان حرکت ایجاد شد، می گویم صبر کن ببینم صاحب کار کیست؟ آقا حرفِ درستی است، نه عزیزم در جامعه ما حرف درست را خیلی از دشمنان هم می زنند، باید ببینی صاحب کار کیست. 35 سال عمر این انقلاب است و خیلی ها بلد هستند برای اینکه در دل بچه حزب الهی ها جا کنند و بروند داخل تفرقه ایجاد کنند و یکدفعه در انتخابات بزند بیرون و هر کسی سوی خودش بکشد و هر چه مقام معظم رهبری داد بزند و رأی سدید بگوید کسی توجه نکند، همه هم فکر می کنند آنها هم دارند درست عمل می کنند؛«كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُون»[9]، هر کسی هم فکر می کند خودش دارد درست عمل می کند. ببین ما به حرفِ درست کار نداریم؛ آقا مگر شما منطق سرتان نمی شود که به حرفِ درست کاری ندارید؟ چرا اتفاقاً منطق سرمان می شود، ما حرفِ درست را از آدمش می خواهیم بشنویم. شیطان خیلی وقتها حرف درست می زند ولی کافی است 4 تا حرفِ درستش را گوش بدهی دیگر نمی توانی بفهمی حرف غلط کجاست، مهم این است که بگویی اعوذ بالله من الشیطان خدایا به تو پناه می برم از همه هیکل شیطان. شیطان حرفِ خوب زیاد دارد چون منبری بوده و منبری ها خوب بلد هستند حرف بزنند، بزرگترین منبری قبل از اینکه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روی زمین منبری بشود یعنی سخن بگوید، شیطان منبری بوده است در عرش! ملائکه را نصیحت و موعظه می کرده، بله حرف درست را آدم باید از جای درست هم بشنود«و الّا ُمِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْث»[10]می شود، دین را تکه تکه می کنند و یک ذره اش را قبول دارند و یک ذره اش را قبول ندارند. یک جوری هم در لفافه می پوشانند که شما نمی فهمید از کجا خوردید! اینکه درست حرف می زد و می گفت امام و آقا که چرا اینگونه شد؟! صبر کن یک جاهایی این زیرآبی رفته است و شما نفهمیدید. می فرماید: با فضیلت ترین کاری که من بچه هایم و امت می کنند همین مبارزه با توست. تکلیف ما را هم روشن کرده است یعنی این زندگی ای که من الآن دارم، این منشی که من دارم به قول امروزی ها این سیره ای که من دارم، باید بشود سیره بچه ها و امت من. با معاویه های زمانِ خودتان تکلیفتان را بدانید وقتی نتوانستید با آن بجنگید چگونه با او برخورد کنید.
امام حسین معامله گر! امام حسین مهربان با دشمن؟!
خنده دار نیست کسی ادعا کند که مثلاً امام حسین(علیه السلام) اصلاً نمی خواست جنگ بشود، رفت مذاکره کند تا با عمرسعد تمام کند. حرفهای دیگری می شوند که آدم دلش درد می گیرد، می خواهند بگویند امام حسین(علیه السلام)خیلی مهربان است می گوید: امام حسین(علیه السلام) همه را دوست دارد حتی دشمنان خودش را! بسم الله الرحمن الرحیم دشمن را دوست داشتن یعنی چه؟ می شود من به شخصی علاقه داشته باشم و بعد بروم او را بکشم؟ شما مثل اینکه این خبرها را نخواندید؟! امام حسین(علیه السلام)چقدر از اینها را کشت؟! بمیرم الهی برایت، فدایت شوم گردنش را زد! چه می گویید؟! می آمدند به پیغمبر می گفتند که یا رسول الله این علی(علیه السلام) را جمع کن، وحشت می کنیم طرف او در میدان جنگ برویم، این رحم نمی کند. پیغمبر نفرمود، نه اشتباه می کنید علی(علیه السلام) مهربان است و علی خیلی خوب است. فرمود این حرف ها را بریزید دور«فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[11] بله درست گرفتید علی(علیه السلام) خشن است اما با دشمن. حُر که خطای فاحش را کرد و جلوی امام حسین(علیه السلام)را گرفت و به امام حسین(علیه السلام) جسارت کرد و هر چه امام حسین(علیه السلام) پیشنهاد کرد او رد کرد، این همه جسارت به اباعبدالله کرد امام حسین(علیه السلام) فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّك»[12]، مادرت به عزایت بنشیند یعنی الهی بمیری، همین! اما وقتی امام حسین(علیه السلام)با عمرسعد (لعنت الله علیه) روبرو شد و حرف امام حسین(علیه السلام) را قبول نکرد، حضرت فرمود:«ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ عَاجِلًا»[13] در خانه ات و زندگی ات باشی و بیایند سرت را جلوی زن و بچه ات جدا کنند. نه، امام حسین(علیه السلام) آن لحظه آخر می خواست شمر را هم نجات دهد! برادر من اتمام حجت با محبت کردن به دشمن فرق دارد چرا قاطی می کنید؟! بعد امام حسین(علیه السلام) است، تشخیص می دهد که چه کسی را نفرین کند و چه کسی را نفرین نکند، نگاهی کند و دلش را ببرد، قاعده دارد. تو می توانی تشخیص بدهی؟
لبخندهایی که زده شد! نامه هایی که نوشته شد! اما...
بفرمایید ببینم چقدر ما به اوباما لبخند زدیم در این مدت ریاست جمهوری اش آیا جذبش کردیم؟! روز اولی که رئیس جمهور شد دور قبل یادتان است که گفتیم این نعمت خدا بود که به شما رسید مبارکتان باشد! بابا دیگر از این بیشتر می خواهی قربان صدقه اش بروید؟! خوب توانستیم جذبش کنیم؟ شما امروزه در دنیا وحشی تر از اوباما کسی را می توانید پیدا کنید؟! این بی اخلاقی است، آن وقت که رهبر انقلاب برگردد بگوید آمریکا مثل سگ دروغ می گوید؟! در این قتلگاه فجیع غزه که پیش آمد دیدید آقا چه گفت، چون خیلی ها هنوز در جامعه ما این باور را دارند آقا باز تکرار کرد، فرمود آمریکا را شناختید این آمریکاست که با این گرگ سیرتی اسرائیل با تمام وجودش پشتش ایستاده و مهمات و سلاح می دهد و از جهت سیاسی و نظامی هم حمایت می کند او را. امام حسین (علیه السلام) فرمود: بهترین کار جهاد است و «فَإِنْ فَعَلْتُهُ فَهُوَ قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ تَرَكْتُهُ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِذَنْبِي»[14]، اگر من مبارزه با تو را ترک کنم گناه کردم و باید بروم توبه کنم. امام حسین(علیه السلام) می فرماید: من باید بروم توبه کنم اگر ترک کنم جهادِ با تو را، این در صورتی است که تازه امام حسین(علیه السلام) نمی تواند با معاویه بجنگد.
سوره عادیات؛ سوره مجاهدین
امام رضا(علیه السلام) از امام حسین(علیه السلام) حدیثی را نقل می کند که راجع به سوره عادیات است. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَ الْعادِياتِ ضَبْحا*فَالْمُورِياتِ قَدْحاً*فَالْمُغِيراتِ صُبْحاً*فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً*فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعا»[15]. این از آن سوره های جهادی است، اصلاً سوره اش سوره جهادی است. داستان چیست؟ قبیله بنی سلیم می خواستند به پیغمبر(صلی الله علیه و آله ) حمله کنند و او را بکشند، ذات السلاسل شنید که جنگ ذات السلاسل رخ می دهد. قصه چی شد؟ 3 نفر عملیات، پیغمبر(صلی الله علیه و آله ) لشگر اسلام را با خلیفه اول که فرمانده بود فرستاد و شکست خوردند و برگشتند. خلیفه دوم را فرمانده کرد و باز شکست خوردند و آمدند، عمروعاص را فرمانده کرد ـ قربان پیغمبر(صلی الله علیه و آله ) بروم چه اوضاعی بوده که چه کسانی عمرای لشگر پیغمبر(صلی الله علیه و آله ) بودند، تعجب نکن گوشه ای اگر مسئولی خبط و خلاف رفت- باز شکست خورد و برگشت. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) پرچم را دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) داد و گفت تو برو علی جان. امیرالمؤمنین(علیه السلام) بالاخره نقشه ای غافلگیر کننده کشید و نصف شب از بیراهه ای زد منتها چون بیراهه؛ آنهایی که اهل جنگ هستند می دانند، جنگ روبرو خیلی آسان تر از جنگ غافلگیرانه است، شما باید بروید از محورهایی وارد شوید که دشمن اصلاً احتمال حمله نمی دهد، سختی جنگ پارتیزانی و غافلگیرانه خیلی بیشتر از جنگ مرزی و خطی است. اینکه عزمش را جزم کرده رسول الله بکشد قطعاً خیلی قوی است، می داند پیغمبر(صلی الله علیه و آله ) علی(علیه السلام) هم دارد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) دید نه با این نمی شود رو در رو مقابله کرد، نقشه کشید تا از بیراهه برود، پس مجبور می شود تمام شب را به تاخت بتازد و برود.
قسم به نفس نفس زدن اسبانِ مجاهدین
خدای متعال به علی و مجاهدین و شهدای این نبرد قسم نمی خورد که هر کدامشان معلوم است مقامشان کجاست، قسم می خورد به نفس نفس زدنِ اسبانِ این مجاهدین«وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً*فَالْمُورِياتِ قَدْحاً» خدا قسم می خورد به جرقّه ای که نعل اینها وقتی به سنگها می خورد می زند. خدا به جرقّه نعلِ سُم اسبِ مجاهدین قسم می خورد، ببین جهاد کجاست. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله ) جوابِ امیرالمؤمنین(علیه السلام) را داد«إِنَّ الْغُزَاةَ إِذَا هَمُّوا بِالْغَزْوِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ بَرَاءَةً مِنَ النَّار»[16]، وقتی رزمنده ها حرکت می کنند برای رفتن به نبرد خدا برایشان می نویسد برائت از جهنم را. «فَإِذَا تَجَهَّزُوا لِغَزْوِهِمْ بَاهَى اللَّهُ بِهِمُ الْمَلَائِكَة»[17]. اول حرکتشان و برائت از جهنم، وقتی مجهز به سلاح می شوند ملائکه به آنها افتخار می کند.«فَإِذَا وَدَّعَهُمْ أَهْلُوهُمْ بَكَتْ عَلَيْهِمُ الْحِيطَانُ وَ الْبُيُوتُ وَ يَخْرُجُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ كَمَا تَخْرُجُ الْحَيَّةُ مِنْ سِلْخِهَا»[18]، می فرماید وقتی که این رزمنده از خانواده خداحافظی می کند در و دیوار و خانه ها و شهر برایش گریه می کنند.«يُوَكِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمْ بِكُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَرْبَعِينَ مَلَكا»[19]،
ملائکه ای که مراقب مجاهدین هستند
هر کدام از این رزمنده ها را خدا 40 ملک موکّلش می کند. می دانید 40 ملک از آدم مواظبت کند یعنی چه؟! خیلی از شیاطین که روز و شب ما را احاطه کردند و وسوسه می کنند دیگر غلط می کنند بیایند جلو، می گویی چرا رزمنده ها موفق بودند به اینکه خیلی از تخلّق های الهی را داشته باشند و خیلی از معصیت ها و غفلت ها را نکنند و خیلی از خیرات را انجام دهند؛ بابا کلی اینها هوادار و مراقب داشتند در ملائکه. همین الآن بعضی از ما همین گونه هستیم که مراقبینی داریم اگر این مراقبین نباشند اوضایمان خیلی خراب تر از اینی که هست، است. «يَحْفَظُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ»[20]، از او مراقبت می کنند. به حضرت عباس من این را دیدم،
گلوله های مأمور
کربلای 5 لحظه ای ایستادم، حاج علیرضا اخوی ما گروهان اول بود وقتی وارد 3 راهی شهادت در شلمچه شدیم تمام گردانِ ما در همان دقیقه اول ورود به خط از بین رفت، ایشان در گروهان اول بود که افتاده بود کف جاده، من پا می گذاشتم فقط روی جنازه ها. عده ای مجروح و عده ای شهید، صدها مجروح و شهید روی همدیگر افتاده بودند که ما شروع کردیم جمع کردن، فرمانده ما گفت حق ندارید جمع کنید بروید جلو فقط همین یک دسته مانده است این هم نابود شود همه چیز از بین می رود. وقتی شهدا را که رد کردیم و رسیدم سر راه شما عراقی ها را می دیدی و آنها هم راحت شما را می دیدند، از همه طرف خدا شاهد است تیر می آمد. می گفتم خدایا چرا نمی خورد! دیدی می روی جایی که خیلی پشه دارد بالاخره چند تا از اینها به تو می خورند، تازه آنها چشم دارند و می بینند ولی این ترکش ها نمی خورد، همین جور ایستادم و برگشتم گفتم خدا ـ بالاخره شاکی شده بودم نوجوان 16 ساله بودم و تمام گردان از بین رفته بود - گفتم خدا معلوم است چه کار می کنی؟! چرا نمی گذاری بخورد. اینکه پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می فرماید: همین جوری است. بعضی ها جبهه نمی روند می ترسند یک ترشکی که می خواسته بخورد مشرق بعد کمونه کند و ممکن است بخورد به من. بابا تو اگر مجاهد فی سبیل الله شوی در چتر حفاظتی خداهستی. می گوید پس این 213 هزار شهید چیست؟ خوب همین است دیگر، مشکل اینها این بود که می خواستند شهید شوند، تازه خدا به میلشان هم نگاه نکرد قبل از شهادت برایشان دنیا و زن و بچه و همه چیز را رو کرد ـ در روایت داریم ـ آن طرف هم رو کرد و گفت می خواهی بیایید یا بمانید؟ انتخاب کرد و گفت می خواهم بیایم و بعد رفتند. فکر نکنید همین جوری یکی زد و الله بختکی یک نفر کشته شد. «لَا يَعْمَلُ حَسَنَةً إِلَّا ضُعِّفَتْ لَه»[21] کار نیکی انجام نمی دهد مگر اینکه چند برابر می شود. شما هم اینجا نماز جماعت می خوانید بچه ها هم در جبهه نماز جماعت می خواندند، اینکه مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) می فرماید جهاد فرهنگی و علمی و اقتصادی زندگی ها باید به این سمت برود. ببینید در جهاد نظامی خدا چه بابی را باز می کند؟ علمای ما و ائمه ما می فرمایند مصادیق جهاد نظامی، جهاد فرهنگی و علمی و معنوی اینها همه جهاد است.
اینجا فقط خداست و دیگر هیچ
فکر می کند اگر بیاید در این فضا وارد شود می گوید آقا زندگی من چه می شود؟! بابا اصلاً زندگی ات عوض می شود، برکات معنویت بیشتر می شوند. مسئول مملکتی اگر واقعاً مخلصاً لله خدمت کند باور کنید روحیات او مثل روحیات رزمندگان جبهه خواهد شد، اعمال حسنه او چند برابر حساب می شود. می گوید من می ترسم بیایم حوزه نتوانم مقاومت کنم! عزیزم اصلاً شما وقتی می آیی حوزه که این مباحثه معارف دینی جنگ فی سبیل الله است. وقتی شما بیایی این طرف البته اگر خالص باشید اگر مثل من ناخالص باشید هر کجا باشید خبری نیست، ولی خالص شخصی بیاید خدمت کند دیگر شما نیستید. بچه هایی که پایشان را می گذاشتند در جبهه دیگر آنها نبودند خداست که دارد او را اداره می کند و مضاعف می کند و اثر عملش را چند برابر می کند. زهیر مگر که بود؟ یک اهل تسنن بود، آن طرف بود، آمد در لشگر امام حسین(علیه السلام) شد زهیر شهیدِ کربلا. چگونه شد زهیرِ شهیدِ کربلا؟ با چه معادله ای؟ با این معادله، آن وقت می خواهند به ما بگویند که آقا زندگی جهادی نکنید، ما زندگی جهادی نکنیم از همه چیز محروم می شویم. ما در عمل صالح های معمولی ای که انجام می دهیم چیزی آخرش درنمی آید، خب داریم می بینیم. این همه خیر انجام بده یکدفعه می بینی یک وسوسه شیطان آنقدر شُل است که راحت می آید ما را می برد. آدم بعضی وقتها پیش خدا از خودش خجالت می کشد و می گوید: خدا ببخشید ندیده بگیر، من خودم هم باورم نمی شد این گناه را کنم، خودم هم باور نمی کردم این گول را بخورم، عجب غلطی کردم. چرا آدم اینقدر ضعیف می شود؟ چون زندگی جهادی نمی کند، چون زندگی اش هدف و آرمان ندارد معلوم نیست می خواهد چه کار کند «وَ يُكْتَبُ لَهُ كُلَّ يَوْمٍ عِبَادَةُ أَلْفِ رَجُل»[22]، آدمی می شود که برای او هر روز عبادتِ هزار مرد را می نویسند، خوب اگر بنویسند یعنی بارِ عبادتِ آنها می آید در سینه اش.
به فکر انتقام از خون شهدا مباش؟!
ببینید چه جنایتی می کنند آنهایی که امروز به جوانان ما می گویند از جنگ و فکر جنگ و انتقام شهدا و دفاع مقدس بیایید بیرون، ببینید از چه چیزی جوان ما را محروم می کنند. ما اصلاً اگر از این نوع زندگی بیاییم بیرون مزّه دینداری را نمی چشیم رفقا. رفقا خداوکیلی ما از این نوع دینداری و این نوع نمازخواندن و این نوع ارتباطمان با خدا و اهل بیت(علیهم السلام) راضی هستیم؟ خداوکیلی به دلت می چسبد؟ آدم خجالت می کشد می رود سر نماز و می بیند باز همان آدم قبلی است، بابا این نماز چیزی داخلش نبود.
عبادات و نمازهای هورمونی!
گاهی اوقات ما منبر می رویم و می گویند حاج آقا غذا چه می خورید؟ می گویند شما خیلی انرژی استفاده کردید و3 تا منبر فقط داد زدید، خوب حالا برای شما چه بگیریم که بهتر باشد؟ می گویم هر چیزی گرفتید، مثلاً می رود جوجه کباب یا مرغ می گیرد می گویم وای! می گوید حاج آقا چه شد؟ می گویم اگر نمی خواستید به من غذا بدهید می گفتید نمی دهم دیگر، می گوید چرا؟ می گویم آخر این مرغها همه اش هرمون است و چیزی داخلشان نیست، کف است! بروید یک نان و ماست بیاور قوّتی بگیرم بعدش می خواهم بروم جای دیگر منبر. بعضی نمازها و عبادتهای ما مثل آن مرغ است چیزی داخلش نیست، می خوری ولی اصلاً هیچ قوتی ندارد. واقعاً هیچ خاصیتی ندارد فقط خوشگل است و مجلسی است و می گویند مرغ دادند ها، دهن پُرکن است. نماز خواند ها، سینه زدن ها، چیزی داخلش نیست والّا اگر قرار بود من عبادت کنم با این همه عبادتی که تاحالا کرده ام باید حداقل آسمان هفتم باشم. «َیعْبُدُ اللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ كُلُّ سَنَةٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ سِتُّونَ يَوْماً- الْيَوْمُ مِثْلُ عُمُرِ الدُّنْيَا»[23] برای او عبادتِ هزار سال یک مرد نوشته می شود که هر سالش 365 روز است و هر روزِ 365 روز اندازه عمرِ دنیاست! وای خدا چه خبر است، معلوم است زینب کبری خودش را به آب و آتش می زند تا بچه هایش بروند جنگ. «فَإِذَا صَارُوا بِحَضْرَةِ عَدُوِّهِمِ انْقَطَعَ عِلْمُ أَهْلِ الدُّنْيَا عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ إِيَّاهُم»[24]، وقتی با دشمن روبرو شود دیگر ثوابش را با علمی که در دنیا وجود دارد نمی شود حساب کرد. «فَإِذَا بَرَزُوا لِعَدُوِّهِمْ وَ أُشْرِعَتِ الْأَسِنَّةُ وَ فُوِّقَتِ السِّهَامُ وَ تَقَدَّمَ الرِّجْلُ إِلَى الرِّجْلِ حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا»[25]وقتی روبرو می شوند و نیزه ها در نیزه ها می شود و درگیری ایجاد می شود فرشته ها اینها را با بالهای خودشان می پوشانند «فَيُنَادِي مُنَادٍ الْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلَالِ السُّيُوف»[26]، منادی ندا می کند بهشت زیر سایه شمشیرهاست. بله من اگر بگویم وظیفه ندارم جامعه را به بهشت برسانم آن وقت وظیفه ندارم جامعه را جهادی بار بیاورم، تمام همِّ خودم را می گذارم برای اینکه بگویم من با هیچ کسی در این عالم جنگ ندارم. «فَتَكُونُ الضَّرْبَةُ وَ الطَّعْنَةُ عَلَى الشَّهِيدِ أَهْوَنَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ الْبَارِدِ فِي الْيَوْمِ الصَّائِف»[27].
شیرین تر از آب گوارا در یک تابستان گرم
وقتی شهیدی ضربه و تیر می خورد می فرماید: آنقدر برایش شیرین است که شیرین تر از آب گوارا در یک تابستان گرم است.«فَإِذَا أُزِيلَ الشَّهِيدُ عَنْ فَرَسِهِ بِطَعْنَةٍ أَوْ بِضَرْبَةٍ لَمْ يَصِلْ إِلَى الْأَرْضِ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ زَوْجَتَهُ مِنَ الْحُورِ الْعِين»[28] وقتی از بالا به زمین می خورد هنوز زمین نخورده است حورالعین به او بشارت می دهند که خدا چقدر حالا برای شما نعماتی قرار داده است که شما را تکریم و تعظیم کند. وقتی زمین می خورد با آن ضربات زمین به او می گوید: خوش آمدی روحِ پاک از بدنِ پاک. حضرت زینب(سلام الله علیها) عون و عبدلله را تربیت می کند، عون وقتی که آمد در میدان رجزی دارد که همه شما می دانید، برگشت گفت ان تن کرونی فأنا بن جعفری، پدر عون عبدلله بن جعفر است ولی معرفتِ این آقازاده ـ فدای حضرت زینب بشوم با این دست پروده هایش ـ زندگی جهادی یعنی این. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) روزی می فرمود باید کاری کنیم که وقتی فرزندی در این سرزمین به دنیا می آید بسیجی به دنیا بیاید. من هر وقت به این فکر می کنم یاد حضرت زینب(سلام الله علیها) می افتم، اصلاً بچه های حضرت زینب(سلام الله علیها) به دنیا آمدند، رزمنده به دنیا آمدند.
[1] . الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ؛ ج2 ؛ ص297
[2] . همان
[3]. همان
[4] . همان
[5] . همان
[6] . بحار الأنوار ؛ ج29 ؛ ص238
[7] . الإحتجاج على أهل اللجاج ؛ ج2 ؛ ص298
[8] . همان
[9] . روم، آیه 32
[10] . كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج 2 ، ص 719
[11]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ، ج1 ، ص 173
[12]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج2 ؛ ص80
[13] . بحار الأنوار ؛ ج 44 ؛ ص 389
[14] . الإحتجاج على أهل اللجاج ؛ ج2 ؛ ص298
[15] . عادیات، آیات 1- 5
[16] . بحار الأنوار ؛ ج97؛ ص12
[17] . همان
[18] . همان
[19] . همان
[20] . بحار الأنوار ؛ ج97 ؛ ص12
[21] . همان
[22] . بحار الأنوار ؛ ج97 ؛ ص12
[23] . همان
[24] . همان
[25] . همان
[26] . همان
[27] . همان
[28] همان
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر