حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) قم
تصاویر روز دوم محرم صوت سخنرانی فیلم سخنرانی صوت عزاداری
بسم الله الرحمن الرحیم
حماسه و مظلومیت؛ دو درس کلیدی در دانشگاه کربلا
کربلا دانشگاه عظیمی است که درس های زیادی با خود به همراه دارد. ولی دو بعد آن خیلی محوری و برجسته است. یکی مظلومیت خیلی برجسته است یکی حماسه. این دو با همدیگر کربلا می سازد. اگر کسی فقط به حماسه و روحیه جهادی بپرداز بگوید مظلومیت چیست به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. مثل کسانی که بعضا حزب اللهی و ولایی هستند و خود را منسوب به بعضی از علما می دانند، عالم هم هستند، این گوشه و آن گوشه کشور آدم دردمند می شود وقتی می بیند روی منبر بعضی حرفها را می زنند که آقا لعن و این حرفها چرا؟ امام حسین(علیه السلام) لحظه آخر هم می خواست شمر را هدایت کند؛ گفت شفاعتت می کنم. شما چرا لعن می کنید؟ راه برگشت را نبندید. یک چیزی را می گیرند اما هزار چیز دیگر را رها می کنند. هدایت غلط!
مطالبه خون شهدا؛ درس عملی کربلا
وقتی فرزندان مسلم به ابا عبد الله(علیه السلام) گفتند که شما رو قسم می دهیم به خدا برگرد، اینها مسلم را کشتند، هانی را کشتند، عبد الله را کشتند، حضرت چی فرمودند؟ فرمودند: «مَا تَرَوْنَ فَقَدْ قُتِلَ مُسْلِم»[1] . شما در من چی می بینید؟! مسلم کشته شده می گویید برگردم! آقا این جمله بدیهی است! عزیزم اینقدر بدیهی نیست که الان به راحتی به شما می گویند از دویست و سیزده هزار شهیدتان چشم پوشی کنید، بروید با آمریکا صلح کنید تا جنگ خاتمه پیدا کند. شخص اول مملکت از تریبون این حرف را زده می رود تا آخر؛ در طول این دولت ها بحث مذاکره با آمریکا وجود داشته است. مذاکره یعنی معامله، رئیس تشخیص مصلحت نظام در سایت شخصی خود مطلبی قرار می دهد که آمریکا ابرقدرت بماند، ما هم قدرتی هستیم. به ما کاری نداشته باشد ما هم با او کاری نداریم این حرف مال این زمان است، مگر ما می توانیم به آمریکا کاری نداشته باشیم؟ به استکبار کاری نداشته باشیم؟ این سیصد هزار شهید انقلاب و جنگ را، امریکا تحمیل نکرده؟ تازه اینها شهدای خودمان هستند، جهان اسلام چی؟ بحرین چی؟ قطیف چی؟ سعده چی؟ صنعا چی؟ تعز چی؟ یمن چی؟ غزه چی؟ لبنان چی؟ فلسطین چی؟ «مَنْ لَمْ يَهْتَمَّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»[2] مگر این کلام پیغمبر نیست؟ شیعه و سنی هم نقل می کنند. اینکه می گویم جمله امام حسین(علیه السلام) را حفظ کنید به خاطر این است که قصد دارند این فرهنگ عوض بشود. می گویند چه کار دارید! شهید شده، رفته است. خوش به سعادتشان، ما ممنونشان هستیم، شهدا خیلی خوب هستند، اما تمام شده است، دست بردارید؛ از این به بعد می خواهیم زندگی کنیم.
سازش با کفار؛ زندگی یا مرگ؟
«ولاحیاه مع الذل الا الموت الذی لا حیاه معه»[3]. این کلام امام حسین(علیه السلام) است. این که انسان حاکمیت طاغوت را بپذیرد ذلت نیست؟ قدرت نداشته او را بپذیرد؟! هنوز در عرف سیاسی ما ،دیپلماسی ما به عنوان یک ابرقدرت یاد می شود، قسمتان می دهم جمله های امام حسین (علیه السلام) را حفظ کنید. خط را معلوم می کند. امام(ره) فرمود: تکلیف ما را سید الشهدا روشن کرده است. ما می خواهیم زندگی جهادی بکنیم نه جنگ جهادی. بفرمایید الان که به شما اسلحه نمی دهند بروید سوریه و لبنان بجنگید پس چکارکنیم؟ پس امام حسین (علیه السلام) را ببوسیم بگذاریم کنار؟ فقط برای مظلومیتش گریه کنیم! نه عزیزم، زندگی امام حسین (علیه السلام) جهادی بود. 24 یا 26 ذی حجه قبل از ورود به کربلا «مَا تَرَوْنَ فَقَدْ قُتِلَ مُسْلِم». مسلم کشته شده من برگردم؟! یعنی من هیچ کار دیگه ای نداشته باشم؟! باید تقاص و مطالبه خون مسلم را بکنم. بعد به حضرت حسین (علیه السلام) گفتند آقا ما هستیم. این کار را خواهیم کرد «وَ اللَّهِ مَا نَرْجِعُ حَتَّى نُصِيبَ ثَأْرَنَا أَوْ نَذُوقَ مَا ذَاق»[4]. یا خون خواهی می کنیم یا مانند پدرمان مسلم کشته می شویم. شما برگرد شما سلامت بمان. آقا چه جواب دادن؟ «فَقَالَ لَا خَيْرَ فِي الْعَيْشِ بَعْدَ هَؤُلَاء»[5] زندگی بعد آنها فایده ای ندارد. چند نفر کشته شدند؟ سه نفر در کوفه کشته شدند. مسلم، هانی، عبدالله. امام حسین (علیه السلام) یک نفرش کشته شده، نماینده اش، سفیرش کشته شده، می فرمایند: دیگر زندگی فایده ای ندارد، به این می گویند روحیه جهادی. در زندگی جهادی زندگی معنا دارد. زندگی قیمت دارد. به هر قیمتی دنبال رفاه و آسایش نیست. بعد از مسلم می فرمایند: زندگی دیگر فایده ندارد. زندگی را می بوسد و کنار می گذارد.
زندگی جهادی «زمام بردار» نیست!
آن وقت امام حسین (علیه السلام) با این روحیه لشکر را جمع می کنند به آنها می فرمایند: مسلم کشته شده. «وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا»[6]. شیعیان ما، ما را رها کردند و رفتند. به ما خیانت کردند. «فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ الِانْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِف»[7]. هرکه می خواهد برود، برود. «غَيْرِ حَرَجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ»[8]. هیچ سختی نخواهد کشید «لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ». من کسی را نگه نمی دارم. نمی فرمایند لیس علیه عهد. زمام آن چیزی بود که به گردن شتر می اندازند یا دهان بند یا به بینی می اندازند و با آن مهار می کنند. می گوید من شما را مهار نمی کنم بروید، آزادید. این همان مردم سالاری دینی است. مردم در حاکمیت دینی، سالارند، آزادند، مختارند، بفرمایید می خواهید بروید، بروید. من مجبورتان نمی کنم «فَتَفَرَّقَ النَّاسٌ»[9] همه می روند.
جلب رضایت خداوند؛ اصلی کلیدی در زندگی جهادی
عمر سعد آمد پیش امام نامه ای داد به امام به این مضمون که حسین (علیه السلام) خبر ورودت به کربلا به من رسیده، امیرالمومنین یزید نوشته که من سر به بالین نگذارم، غذای سیر نخورم تا اینکه تو را بکشم، یا فرمان من و یزید را اطاعت می کنید یا کشته می شوید. خب امام حسین (علیه السلام) تا این نامه را دیدند، بیرون انداختند. اصلا جواب نامه را ندادند. ببینید به همة بخش های زندگی یک مجاهد دقت کنید. «لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالقِ»[10]. می خواهم بگویم امام حسین (علیه السلام) مجاهدی به تمام معناست. ذهن و فکر امام حسین (علیه السلام)را ببینید. اعتقاد و باور امام حسین (علیه السلام) را ببینید. می فرمایند: رستگار نمی شود جماعتی که رضایت خودش را میلش را، طبعش را، هوا و هوسش را بر رضایت خالق ترجیح می دهد. این انسان رستگار نمی شود. یعنی عمر سعد، مشکل خودت هستی؛ مشکل یزید نیست. تو اگر می خواهی یزید را اطاعت کنی به خاطر یزید نیست، به خاطر خودت است. تو منافعت اقتضا می کند امروز از یزید تبعیت کنی. امام حسین (علیه السلام) قائده ای را اینجا می گویند که برای حزب اللهی ها هم بکار می آید. بعضی ها رضایت نفسشان یعنی میلشان در چیزهای خوبی است. یعنی باز هم میل خودشان هست، نه میل ولیشان! آنهایی که دچار حزب و گروه و جریان و افکار حاشیه ی افکار و نظر ولی می شوند. می فرمایند: آن کسی که - قائده ای مهم است - تأمین رضایت خودش ترجیح دارد به تأمین رضایت خدا رستگار نمی شود. پس مجاهد واقعی بیشتر از هر چیزی دنبال جلب رضایت خداست.
«رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»
سوره مبارکه توبه آیات جهاد را نگاه کنید، آیات زیادی ست فقط تورّق کنید، شما در هر صفحه آیات جهاد را مشاهده می کنید. اینجا این آیه را خواندیم، «لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[11]. آنهایی که با رسول هستند، خود رسول و آنهایی که با او هستند چقدر زیباست، چقدر قشنگ است، چقدر فرهنگ قرآن با عاشورا مشابهند. «لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ»، با مالشان و جانشان می جنگند «وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ». این ویژگی ها برای اهل جهاد است، همه خیرات برای این افراد است. ما در شرایط دیگر خیری نمی بینیم. خیلی راجع به خیر روایت هست. فرمود خیر چیست؟«طَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْر»[12]. خب معلوم است، امام معصوم هیچ وقت از مبارزه و جهاد دست بر نمی دارد. خیر یعنی این، یعنی «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ»[13]. در ادامه آیات می بینید که: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ»[14]. اینها دنبال جلب رضایتند و به رضایت هم می رسند. آیه دیگر: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»[15] به دنبال جلب رضایت خدا هستند. آیات جهاد را ببینید. بسیاری از آیات جهاد بیانگر این مطلب هستند که اساساً اصلی ترین مقصد و هدف یک انسان مجاهد جلب رضایت خداست فقط هم خدا. وقتی خود را نمی بیند، رضایت خدا را جلب می کند، مشخص است که به دنبال رضایت دیگران نیست. آنهایی که دنبال رضایت غرب هستند، دنبال جلب رضایت دیگرانند، معلوم است اینها مسئله ایشان جلب رضایت خود، نفس خود، هوا و هوس خود است.
هر گنهکاری که امام کش نمی شود!
می گویند آقا گناه باعث شده اینها این کار را انجام بدهند. منظور شما از گناه چیست؟ آقا گناه اینها را آورده با امام حسین (علیه السلام) جنگیدند؟ منظورتان از گناه چیست؟ چرا خداوند به آسانی می فرمایند: من می بخشم شما را «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»[16]. اگر خدا از گناهِ یک گناهکار به راحتی با رحمتش عبور می کند، بعد از توبه اش عبور می کند چطور شما می گویید این گناه حسین می کشد؟! گناه داریم تا گناه، چه گناهی؟! این را بگویید. «إِلاَّ اللَّمَم»[17] داریم یکی اهل گناهی نیست منتها از دستش در می رود و گناهی انجام می دهد، این آدم می شود قاتل حسین؟ این می شود کسی که نمی گذارد امام زمان بیاید؟ چه حرفی است! یک وقتی منشأ گناهی غفلت است، یک وقتی منشأ گناهی ارضای نفس است، آن نفس و منِ خیلی پروار است، اگر گناهی دست می زند به خاطر پلیدی درونش است. یک وقتی نفری پلید نیست و گناه می کند و بعد هم متوجه می شود ناراحت هم می شود و توبه می کند، اینکه نمی رود امام حسین بکشد. شخصی که آن خباثت و پلیدی باطن را دارد به خاطر ارضای نفسش اکنون با حسین بن علی(علیه السلام) می جنگد، یعنی می خواهد به ملک ری برسد، منشأ گناه ببینید چیست؟ آیا جلب رضایت نفس است«لَا أَفْلَحَ قَوْمٌ اشْتَرَوْا مَرْضَاةَ الْمَخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخَالقِ»[18]. این آدم ها که رسیدنِ به شهوت ها و میل خودشان و جلب رضایت خودشان بر جلب رضایت خدا ترجیح دارد، اینها هیچ وقت رستگار نمی شوند.
آیا امام حسین(علیه السلام) اهل مذاکره و معامله با دشمن بود؟
فرستاده گفت پس چه شد؟ جواب چه ببرم پیش خدا، آقا فرمود:«مَا لَهُ عِنْدِي جَوَابٌ لِأَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذاب»[19] فرستاده عمرسعد گفت جواب نمی دهم. اصلاً جواب نامه عمرسعد را نمی دهد، «مَا لَهُ عِنْدِي جَوَابٌ» اصلاً می فرماید این آدم جواب ندارد«لِأَنَّهُ قَدْ حَقَّتْ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذاب». او دیگر عذاب را برای خودش ثبت کرده است. البته امام بی پاسخ نگذاشتند ولی مکتوب نکردند، به همین فرستاده فرمودند: «كتب الىّ أهل مصركم هذا أن أقدم، فأمّا إذا كرهوني فأنا أنصرف عنهم»[20]. من اگر اینجا هستم به خاطر این است که اهل شهرِ شما از من دعوت کردند و آمدم دعوت اینها را اجابت کنم، اگر اهل شهرتان منصرف شدند من برمی گردم. اصلاً شما در این گفتگو معامله می بینید؟! یا در نسخه دیگری آمده که می فرماید: «يا هذا أبلغ صاحبك عني أني لم أرد هذا البلد، و لكن كتب إليّ أهل مصركم هذا أن آتيهم فيبايعوني و يمنعوني و ينصروني و لا يخذلوني، فإن كرهوني انصرفت عنهم من حيث جئت»[21]. از هر جایی که آمده ام حاضر هستم برگردم، اینها نامه نوشتند کمکت می کنیم و ما با تو هستیم اگر نمی خواهند برمی گردیم. بعد به آن ملاقات می رسد، آن ملاقات را ببینید امام حسین(علیه السلام) با عمرسعد چگونه حرف می زنند. معامله را که گفتیم چیست، معامله یعنی شما داد و ستد می کنید، چیزی می دهید و چیزی می گیرید. مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) فرمودند: در عرف دیپلماسی مذاکره یعنی معامله. وقتی مطرح می شود امام حسین(علیه السلام) در کربلا با دشمنش مذاکره کرد و ثابت کرد منطق مذاکره در اسلام پیروز است چند تا مسئله اینجا پیش می آید؛ اولاً اگر منظور شما مذاکره با دشمنِ امروز است که می گویید باید این درس را از کربلا بگیریم یعنی ما باید معامله کنیم؟ چون مذاکره طبق ادبیات و مفاهیم سیاسیِ امروز یعنی معامله، چیزی بدهیم و چیزی بگیریم آن هم با دشمن. - این فرق می کند با مذاکره هسته ای چون مذاکرات هسته ای اصلاً یک جریان دیگر است. مورد جزئی را رهبرمان اجازه دادند و البته ما هم قبول می کنیم تا وقتی که اجازه فرمودند. تیز هم نشستیم و داریم تماشا می کنیم که ببینیم آخر به کجا می رسد، مثل شیر. جرأت دارد مسئولی یک قدم از حقّ قانونی این ملت و سرزمین قدم عقب بگذارد، جرأت دارد این کار را بکند. نه ملت اجازه می دهند و نه امام و تا حالا هم نداده اند- مذاکره یعنی معامله، پس مذاکره که نبود چون امام حسین(علیه السلام) نرفتند معامله کنند، من الآن جملات را می خوانم شما ببینید معامله است یا اتمام حجت. بعد هم اگر شما به فرض محال بگویید که این مذاکره و معامله بوده و منطق مذاکره اسلام پیروز است، پس بعد از تاسوعای امام حسین(علیه السلام) نباید عاشورا می شد. نباید جنگ می شد، شما می گویید که این مذاکره انجام گرفت تا جنگ نشود. اصلاً شما در این صحبت امام حسین(علیه السلام)با عمرسعد دقت کنید، ببینید امام حسین(علیه السلام)دنبال این است که به هر قیمتی جنگ نشود، به قیمتِ معامله با دشمن؟! عمرسعد گفت که یزید به من گفته است که شما را بکشم، امام حسین(علیه السلام) اصلاً یک کلمه از یزید حرف نمی زند، اصلاً من با آن کاری ندارم، مردمِ شهر شما مرا دعوت کردند اصلاً امام حسین(علیه السلام) یزید را حساب نمی کند. مردم شهر شما مرا دعوت کردند و حالا رو در رو قرار گرفتند، امام حسین(علیه السلام) می فرمایند: «وَيْلَكَ يَا ابْنَ سَعْدٍ أَ مَا تَتَّقِي اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ مَعَادُكَ»[22]، شما از خدا نمی ترسید که قیامتِ شما دست خداست! «أَ تُقَاتِلُنِي وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ»[23] شما می خواهید من را بکشید در صورتی که می دانید من پسر چه کسی هستم! آقا امام حسین(علیه السلام) در این زمان ما رشد کردیم و در مذاکرات فقط لبخند می زنیم، این چه ادبیاتی است که شما با عمرسعد دارید، اگر مذاکره باشد باید آن باشد.
مذاکره نبود؛ نصیحت و اتمام حجت بود!
شما می خواهید مرا بکشید، «ذَرْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ وَ كُنْ مَعِي»[24]، رها کن اینها را و بیا این طرف. در نسخه دیگری می فرمایند: شما اینها را رها نمی کنید بیایی طرف من؟«فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَكَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَی»[25]، آقا دارند راهنمایی می کنند، این بدبختِ بیچاره از جبهه باطل جدا شود، اصلاً اینجا حرفی میان جبهه حق و جبهه کفر نیست، نصیحتی است به عمرسعد می کند، این آدم سابقه ای دارد، خودش را با آغشته کردن دستش به خون حسین بن علی(علیه السلام) جهنمی نکند. این چه حرفی است شما می زنید؟ شما اگر بخواهید به خدا مقرّب بشوید تنها از این راه می توانید مقرّب شوید، آن بیچاره برگشت گفت: می ترسم خانه ام را ویران کنند. آقا فرمود نترس «أَنَا أَبْنِيهَا لَكَ»[26]، من خانه ات را برایت درست می کنم. می ترسم اموالم را مصادره کنند، امام حسین(علیه السلام) فرمود: نترس «أَنَا أُخْلِفُ عَلَيْكَ خَيْراً مِنْهَا مِنْ مَالِي بِالْحِجَاز»[27]، من از مالی که در حجاز دارم بهتر از آن را به تو می دهم. ولی مسئله چیز دیگر است، امام حسین (علیه السلام) آخر بیاناتشان می فرمایند: «مَا لَكَ ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ عَاجِلًا»[28] این صد در صد و یقیناً مذاکره نبود، اما اگر مذاکره باشد، شما با دشمنتان باید اینگونه حرف بزنید.
ابراز ارادت لسانی؛ ابراز انزجار عملی!
نمی شود که ما به امام حسین(علیه السلام) ابراز علاقه کنیم ولی سیاست مبارزه امام حسین(علیه السلام) را نپذیریم. علی (علیه السلام) عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمْتَ سَبِيلًا مِنْ سُبُلِكَ جَعَلْتَ فِيهِ رِضَاكَ وَ نَدَبْتَ إِلَيْهِ أَوْلِيَاءَك»[29] فرمود: خدایا یک مدل زندگی به همه یاد دادی، حالا شما بگویید یک گفتمان و یک سبک زندگی و... «سبیلاً» یعنی همین، یعنی یک نوع مدل زندگی. یک مدل زندگی یاد دادی و گفتی من این مدل زندگی را می پسندم و به بهترین دوستانت هم گفتی که اینگونه باید زندگی کنید، این زندگی جهادی است، تا می رسد به مقام شهادت... نمی توانیم ما به امام حسین(علیه السلام) ابراز ارادت کنیم ولی از زندگی جهادیِ امام حسین(علیه السلام) ابراز برائت کنیم. نمی توانیم الگو نگیریم که در این صورت دیگر کربلایی نیستیم، می فرمایند: «لَكُمْ فيَّ أُسْوَةٌ»[30] من الگوی شما هستم. الگوی شما در اینکه اگر محاصره شدی بجنگی. چه کسی دارد می جنگد و چه کسی دارد لشگرکشی می کند؟ رفقا شما در ادبیات امام حسین(علیه السلام) جنگ نمی بینید؟ می گوید بیا با من، نرو با آن طرف، لشگرش را برهم زده است، مسلم را هم کشتند، عده ای هم که می خواستند بروند رفتند، اینها همین امروز به کربلا رسیدند، در کربلا از همین امروز تا روز تاسوعا 5 روز است.
واقعة کربلا و تحریفی تاریخی!
بروید بخوانید و ببینید امام حسین(علیه السلام) چگونه سپاهش را برای نبرد و جنگ آماده می کند، بعد برود معامله کند؟ این تحریف جدید است، باید منشأ و ریشه اش را پیدا کرد. می فرماید: «مَا لَكَ ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ عَاجِلًا»[31] چه شده است عمرسعد خدا سرت را از بدنت در بسترت جدا کند! ما آرزو به دلمان ماند بعضی از این سیاستمدارانمان یکبار با این جان کری خبیثِ ملعون، با این اوبامای خبیث و ملعون اینگونه حرف بزنند. «ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ عَاجِلًا» در خانه ات بیایند سرت را از بدنت به زودی جدا کنند، که همین هم شد، «وَ لَا غَفَرَ لَكَ يَوْمَ حَشْرِكَ»[32]. می رود می گوید چه کار دارید به امام حسین(علیه السلام) چرا دشمنانش را لعن می کنید؟ امام حسین(علیه السلام) آنقدر مهربان است؟! تشریف بیاورید و اینها را بخوانید، امام حسین(علیه السلام) هیچ گاه دوگانه عمل نمی کند، روز تاسوعا امام حسین(علیه السلام) به عمرسعد که هنوز هیچ شمشیری نزده است اینگونه حرف بزند و بعد غروب عاشورا به شمر آنگونه بگوید؟ می فرماید: خدا قیامت تو را نبخشد، امام حسین(علیه السلام) امیدِ آن بدبخت را قطع می کند. شما فکر می کنید عمرسعد نمی فهمد وقتی امام حسین(علیه السلام) دارد این را می گوید همین می شود، به خدا می فهمد امام حسین(علیه السلام) را همه می شناسند.
تجلی عزت و نجابت حسینی در زمان معاصر
حسینی زندگی کنیم، روحیه جهادی داشته باشیم، این حداقل است که مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) از ما خواسته شما مرزهایتان را لااقل با دشمن و جبهه مقابل مشخص کنید. این حداقل است، اصلاً کمتر از این نمی شود، حد اعلیِ آن حسینی زندگی کردن است که بایستی مقتدرانه و دشمنت را از درون تهی کنی. حداقل این است که شما می خواهید تکلیفتان را روشن کنید که جبهه حق هستید یا جبهه باطل؟ واقعاً ولیّ فقیه ما هنوز از بسیاری از قدرتش استفاده نکرده است، والله استفاده نکرده است. هنوز توقعاتش از ما در حد توقعات امام مسلمین نشده است. می گویند چرا سران فتنه را محاکمه نمی کنید؟ امام به این نماینده برگشت فرمود آقای مطهری اگر بنا باشد اینها محاکمه شوند حکمی صادر می شود که شما خوشتان نمی آید. هنوز از قدرت ولایت استفاده نشده است، آنچه که باید. ما زیر چتر مرحمتِ ولیّمان داریم زندگی می کنیم با اغماض، گذشت، نجابت، صبر و حلم آن هم بعد از علم. امام حسین(علیه السلام) را ببینید، رهبر شما حسینی است. زندگی جهادی یعنی این، می فرماید:«أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ» سوره مائده آیه 54؛ در مقابل جبهه کفر عزتمند است، سست نمی شود. «مَا لَكَ ذَبَحَكَ اللَّهُ عَلَى فِرَاشِكَ عَاجِلًا وَ لَا غَفَرَ لَكَ يَوْمَ حَشْرِكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ لَا تَأْكُلَ مِنْ بُرِّ الْعِرَاقِ إِلَّا يَسِير»[33]، به خدا من امید ندارم که تو از گندم ری بخوری مگر خیلی کم که ملعون عمرسعد برگشت گفت: خوب از جویش می خورم.
کربلا؛ درس مجاهدت و زندگی
در همین یک نمونه شما هم تفکر یک مجاهد را دیدید هم تعلق یک مجاهد را دیدید، یعنی روحیه و انگیزه اش را و هم عملش را قبل از جنگ دیدید. می گویند آقا اینهایی که جبهه رفتند با زندگی کردن مشکل دارند. اتفاقاً زندگی کردن را این افراد بلد هستند. امام حسین(علیه السلام) زندگی را بلد است که می فرماید:«ولاحیاه مع الذل الا الموت الذی لا حیاه معه»[34]، اگر شما قرار باشد با ذلت زندگی کنید اصلاً زندگی نکرده اید، مرده اید و هیچ وقت هم زنده نمی شوید. یک درس عملی داشت، یک درس فکری و شناختی و انگیزشی داشت، در یک ملاقاتِ امام حسین (علیه السلام) با یک ملعون در تقابل بین حق و باطل. آن وقت کربلا سرشار از این معناست، آدم در کربلا فقط جنگیدن یاد نمی گیرد، از حماسه عاشورا زندگی کردن را هم یاد می گیرد.
باید حقیقت کربلا عوض شود؟!
اینها این را می فهمند که با مشکی شما و حسین حسین گفتنتان مخالفت می کنند. دانشگاه آریزونای آمریکا این را می فهمد که می گوید باید داستان کربلا را عوض کنیم، آقا انگیزه بسازید و جایش بگذارید. انگیزه برای امام حسین(علیه السلام) درست کنند، انگیزه درست کنند برای عمرسعد و شمر و سنان بن انس و حرمله و... برای اینها انگیزه جدید درست کنند، هواستان باشد. امسال زدند به اصلِ روحیه جهادی و اصل جنگ و مبارزه، چرا اینگونه می شود؟ آدم اینجا عمق وجودش خوشحال می شود و می گوید الحمدلله اینها از این روحیه جهادی و از این قدرتِ جنگ جهان اسلام امروز معلوم است که خیلی احساس خطر کردند و می خواهند نسل آینده دیگر مثل نسل گذشته نشود، فهمیدند از کجا دارند می خورند. می گوید مقام معظم رهبری 180 میلیون اهل تسنن در کشورهای دیگر الان فدوی دارد، - آمار دقیق است ولی نمی گویم از کجا - این را چه کار کنند؟! مثل همان سلمان اخلاقیِ 11 سالهِ اهل تسننِ بلوچِ خودمان، گفت که مادر می خواهم بروم بجنگم فدای راه امامم. مادرش گفت آخر تو 11 سال بیشتر نداری چه کار می توانی کنی، من که حرفی ندارم. رفت جنگید و شهید شد - رفتند با مادرش مصاحبه کردند و رادیو معارف پخش کرد - برگشت گفت من همه بچه هایم را فدای راه امام می کنم. همین جوری پیش می روند وقتی احساس ضعف کردند در برابر قدرت جهادی اسلام.
مشکل؛ اسلامِ ایران است
الآن صریحاً در این یک ماه گذشته آمریکایی ها اعتراف کردند و گفتند ما با ایرانِ ایران مشکل نداریم، ما با اسلامِ ایران مشکل داریم. اسلام ایران چرا، اسلام های دیگر پس چه؟ اسلام های دیگر دیگی با آن گرم نمی شود و بخاری ندارد، اسلامِ ایران است که اسلام قدرتمند است و ابا عبدلله الحسین (علیه السلام) می خواهد این اسلام را به قدرت برساند. فرمود: «عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[35]. اگر مردم با یزید بیعت کنند دیگر از اسلام خبری نخواهد بود. رفقا اسلامتان را اسلام نگه دارید، اسلام که در هوا نیست، در افکار و قلوب و جوارح شماست، یعنی اعمال و رفتار شماست. اسلام تجلیِ تمامش در یک حیات جهادی است والله القسم،«اولئک لهم الخیرات»[36] امام حسین(علیه السلام) هم فصل جهاد را باز کرد تا برای این مقصد بهترین الگو را به عالم نشان دهد، اینها فکر می کنند ما فقط به خاطر علاقه به حسین(علیه السلام) است که دور امام حسین(علیه السلام) جمع می شویم. علاقه کافی نیست، ما ایمانمان به راه حسین(علیه السلام) است که ما را در خانه آن حضرت جمع می کند و انگیزه کربلایی شدن را در ما ایجاد می کند. این را باید جا انداخت نه فقط علاقه؛ علاقه فقط مقدمه ایجاد می کند، زمینه می سازد.
[1] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج2، ص76
[2] . الكافي ج:2، ص164
[3] . أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1،ص:581
[4] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج44 باب3 ص373
[5] . همان
[6] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2 ص 75
[7] . همان
[8] . همان
[9] . همان
[10] . أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1،ص:598
[11] . سوره توبه، آیه88
[12] . إرشاد القلوب إلى الصواب ج2 ص 417
[13] . سوره التوبه، آیه73
[14] . سوره التوبه، آیه72
[15] . سوره التوبه، آیه100
[16] . سوره الزمر،آیه53
[17] . سوره النجم، آیه32
[18] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج44 ص 383
[19] . همان
[20]. مسند الإمام الشهيد(ع)، العطاردي ،ج1،ص:504
[21] . موسوعة كربلاء، ج1،ص:615
[22] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص: 38
[23] . همان
[24] همان
[25] همان
[26] . همان
[27] همان
[28] همان
[29] . الكافى، ج 5، ص 46
[30] . تاریخ طبری ج 4 ، ص 304
[31] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج44 388 باب 37
[32] . همان
[33] . همان
[34] . أعيان الشيعة، محسن الأمين ،ج1،ص:581
[35] . اللهوف على قتلى الطفوف ص24
[36] . سوره توبه، آیه88
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر
نظرات کاربران
رضا
جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳ - ساعت ۲۰:۵۱
|
با سلام من عاشق این گونه بحث هایی هستم که واقعیت کربلا را بیان کنند نه تحریفات را ولی مسئله اینجا فونت نامناسب و رنگ مشکی هست که چشم ها را خیلی اذیت می کند هی مجبور میشم متن ها را به ورد کپی کنم و از آنجا بخونم. دوستان دیگری هم دیدم که این نظر را داشتند لطفا فونت متن را کمی بزرگتر کنید و کل نوشته ها را زرد رنگ را راحتتر خوانده شوند و زود چشمها خسته نشوند در کل اجرتان با امام حسین |
حسین
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - ساعت ۲۲:۱۰
|
سلام خیلی ممنون میشم اگه صوت سخنرانی رو بذارید خیلی واجبه ممنون اجرتون با ارباب |