حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد پناهیان - هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) قم
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر شهادت مسلم را به امام دادند آن هم توسط فرزندان خود حضرت مسلم. عرض کردند که آقا اینها مسلم و هانی را به شهادت رساندند. شما بیایید از این سفر صرف نظر کنید. ما می ترسیم خدای ناکرده برای شما خطری ایجاد بشود. فرمودند: «نَنْشُدُکَ اللَّهَ فِی نَفْسِکَ»[1]. قَسَمِت می دهیم امام حسین به خدا که آقا جان خودت را حفظ کن،«وَ أَهْلِ بَیْتِکَ إِلَّا انْصَرَفْتَ مِنْ مَکَانِکَ هَذَا»[2]، آقا جان منصرف شو. «فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِالْکُوفَةِ نَاصِرٌ وَ لَا شِیعَةٌ بَلْ نَتَخَوَّفُ أَنْ یَکُونُوا عَلَیْکَ»[3]. در کوفه کسی را نداری. بلکه اهل کوفه علیه شما بسیج شدند. آقا امام حسین(علیه السلام) نگاهی به بچه های مسلم کرد، جمله ای فرمود که باید در قلب هایتان بماند. خود من تا حالا این جمله را دقت نکرده بودم، این که امام حسین به امام سجاد فرمود: «وَ اللَّهِ لَا یَسْکُنُ دَمِی»[4]. خون من ساکن نمی شود و می جوشد. خون که می جوشد یعنی تازه است. شما هر دفعه که به کربلا نگاه کنید مثل آیات قرآن به روز و به زمان برایش عینیت پیدا می شود. این جمله را شاید آدم وقت های دیگر خونده و مرور کرده ولی وقتی به فضای روز و اوضاع فرهنگی و سیاسی و اتفاقات جهان اسلام و کشور اسلامیمان نگاه می کند، به تحلیل ناصواب و اشتباه رئیس جمهور در زنجان نسبت به درس عاشورا که ایشان گفتند" مذاکره است"! آدم احساس می کند که بیانات امام حسین(علیه السلام) همین امروز ایراد شده! نسبت به موضوع زمان ماست!
این جمله از آن جملاتی است که باید در تاریخ کربلا به عنوان پایه و اساس به آن پرداخته شود. مسلم کشته شده است. شما حساب کنید داستانی کربلایی برای صاحب کربلا ایجاد شد. فرستاده امام، نماینده، برادر، پسر عم، برگزیده ترین و بهترین یار امام را کشتند! برخورد امام حسین چگونه است؟ آدمی می تواند مفهوم جهاد را از منش و بیانات امام حسین (علیه السلام) استخراج کند. امام به فرزندان مسلم فرمودند: «مَا تَرَوْنَ فَقَدْ قُتِلَ مُسْلِم»... شما به چی نگاه می کنید؟! نه چه چیزی می گویید، به چی نگاه می کنید؟! شما من را چه جور دیده اید؟! به من می گویید برگردم؟! مسلم کشته شده و شما به من می گویید برگردم؟! من کجا برگردم؟! چی می بینید؟! یعنی شما حسین را چی دیده اید؟! آنها خیرخواهی کردند، دلسوزی کردند، یار امام حسین هم هستند، تا اینجا هم آمدند. امام را دوست دارند و از سر محبت به امام می گویند برگرد. امام فرمود چه می گویید؟ مسلم کشته شده است! یعنی شما کنار خون مظلومی مثل مسلم نباید به این فکر باشید که از کنار آن عبور کنید و بروید، اشک بریزید، فقط مصیبتی اقامه کنید و از حرکت منصرف بشوید و میانه راه پشیمان بشوید.
من به شما عرض می کنم مسلم مقام اعلایی دارد و امام حسین(علیه السلام) خوب کسی را انتخاب کرد. او کسی بود که انصافا درست و دقیق عمل کرد، 18 هزار نفر را سازمان دهی کرد.برخی می گویند: آقا اینها بعداً!!! . ببخشید. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) درست عمل کرد یا نه؟ ولی بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) مردم مرتد شدند. این اشکال در کار خود پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است یا اشکال در آن امت نامرد است؟ کاملا معلوم است که اشکال کجاست. فرض محال که فردا روزی تمام ملت ایران برگردند و بگویند که ما از انقلاب پشیمان شده ایم. اشکال از این مردم ایران است یا آن کسی که انقلاب را بنیانگذاری کرده؟ «ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا»[5]. یکی از ویژگی های مجاهد فی سبیل الله این است که تردید نکند. به خدا هیچ کسی به اندازه امام حسین (علیه السلام) ، مسلم را دوست ندارد. حتی بچه های او. چون بچه هایش پدر می بینند، اما امام حسین(علیه السلام) در وجود اقدس مسلم (علیه السلام) چیزی را می بیند که پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دید. می فرمود: علی جان، من عقیل برادرت را بخاطر پسرش مسلم خیلی دوست دارم که او عاشق حسین من است و در راه او کشته خواهد شد. چیزی امام حسین(علیه السلام) در مسلم(علیه السلام) می بیند که هیچ کس نمی بیند!
بعد فرمود: «مَا تَرَوْنَ»؛ چه می گویید؟! چه می بینید؟! حسین را چگونه می بینید؟! من برای حفظ جانم برگردم؟! حسین را چه جوری شناختید؟! مسلم کشته شده ولی من برای حفظ جانم برگردم؟! کنار خون!!! باید حالا تازه شروع به حرکت و اقدام کرد! این تحلیل که بگویی تاسوعا امام رفت با عمرسعد مذاکره کرد تا جنگ نشود، وحشتناک است. امام حسین(علیه السلام) اگر می خواست معامله کند در همان مدینه معامله می کرد. امام حسین(علیه السلام)و معامله؟ حسین (علیه السلام) فرزند فاطمه(سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. اگر حضرت علی (علیه السلام) با معاویه معامله کرد، امام حسین(علیه السلام) هم این کار را می کند. مسلم بن عقیل کشته شده، او می فرماید که من برگردم؟! ببینید بچه های مسلم هم خوب می فهمند. بارک الله. فدای رزمنده ای که بفهمد و راهش را بشناسد. بچه های مسلم گفتند آقا «وَ اللَّهِ لَا نَرْجِعُ حَتَّى نُصِیبَ ثَأْرَنَا أَوْ نَذُوقَ مَا ذَاقَ»[6]. گفتند امام حسین (علیه السلام) والله قسم ما برنمی گردیم، شما سلامت بمانید، ما برنمی گردیم، یا انتقام مسلم بن عقیل را بگیریم یا مثل مسلم بن عقیل کشته شویم. ما اینکار را می کنیم. درست است، کنار خون نباید گذشت، باید ادامه داد، باید خون را در جوشش نگه داشت، باید قتله و ناکثین و قاسطین و مارقین را به درک واصل کرد، باید این منافقین را به سزای عملشان رساند، اما امام حسین (علیه السلام) شما برگرد. ما نمی گوییم شما از خون مسلم بگذر، ما می گوییم شما برگرد، ما می کشیم، ما می جنگیم، یا کشته می شویم یا می کشیم.
بعد امام حسین (علیه السلام) جمله ای دارد، من نمی دانم این جمله مال ما هست برای یا نه؟ امام حسین (علیه السلام) برای کشته شدن مسلم غریبانه و مظلومانه این جمله را فرموده. رفقا به قلبهایمان مراجعه کنیم، ببینیم ما بعد از کشته شدن مظلومانه حسین (علیه السلام) این جمله را می توانیم بگوییم یا نه؟ اگر نه، حسینی نشده ایم، یعنی یک مجاهد فی سبیل الله نیستیم. بصیر هم نیستیم. ما هم تعلق به دنیا داریم و دنیا را خیلی بیشتر از آنچه که هست برایش وقعی قائلیم. ببینید زمانی که امام حسین (علیه السلام) برگشت، جواب آنها را که گفتند ما می کشیم، ما انتقام می گیریم، شما بروید زندگی کنید، فرمود «لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاءِ»،[7] هیچ خیری در زندگی بعد از مسلم(علیه السلام) نیست. رفقا این جمله برای کجاست؟ «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا»[8]. کنار بدن علی اکبرش،«عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَا». این جمله را دیگر کجا شنیده اید؟ یک جا، کوچه های بنی هاشم در مدینه در آن روزها، آن موقع که فاطمه اش را از دست داده بود، گفت: «نَفْسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا أَبْکِی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِ»[9]. فاطمه! گریه می کنم از اینکه می ترسم بعد از تو زیاد زندگی کنم. یعنی فاطمه! التماس می کنم از خدا بخواه علی (علیه السلام) جوان مرگ شود، «لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا أَبْکِی مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیَاتِ». زندگی؟ این زندگی چیست که آنقدر شما برای رسیدن به رفاه و آسایش و امن و امانش همه حیثیتتان را به بازی گرفته اند، نمی فهمید؟!
دکتر کذا، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، همین یک ماه قبل مقاله ای گذاشت در مهرماه، صحبت کرد، مقاله نوشته بوده، رسانه ای شد و همه فهمیدند، گفت اینهایی که زمان دفاع مقدس بودند با زندگی مشکل دارند. بعد حرفی خیلی بدتری زد که روح خبیثش را به رخ کشید، چون آدم تا خباثت باطنی نداشته باشد. - آقا چرا می گویی خباثت؟ یک مقدار قشنگ حرف بزن-. این را قرآن می گوید: «حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ »[10]. زندگی جهادی معیار است برای شناخت انسان خبیث از طیب و پاک، این را بدانید. روحیه جهادی، زندگی جهادی، این مشخص می کند چه کسی خبیث است چه کسی طیب است. در زیارت امام حسین (علیه السلام) چه می خوانید؟ ِ «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا»[11]. باطن کسی اگر خباثت نداشته باشد، از زندگی جهادی و روحیه جهادی فاصله نمی گیرد. حالا فهمیدید چرا این آیه قرآن برای اهل بیت(علیه السلام) نازل شد «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»[12]. این آیه ای جهادی است. چون آنچه که پیش نیاز یک زندگی جهادی است پاک و طاهر بودن است، بی غل و غش بودن است. اباعبدالله (علیه السلام) فرمودند: شیعه من کسی است که قلبش غل و غشی نداشته باشد. پاک زندگی کنیم. آن سیاستمدار، نمی خواهم اسم ببرم، مهم نیست شخص کیست، اما آدم حرف از دین، ولایت فقیه، انقلاب، اهل بیت، خدا و قرآن بزند، بعد زندگش اش یک زندگی دیگری باشد. شما می توانید بفهمید این شخص در آینده اهل روحیه جهادی نیست. آن موقع که پیکان را دو سه میلیون تومان می خریدند، وقتی خانه می سازد هفتاد میلیون شیرآلاتش را از ایتالیا می آورد، آقا (مقام معظم رهبری) ناراحت می شود این چه وضع زندگی است؟ شما هم انقلابی هستی هم روحانی هستی هم خیلی چیزهای دیگر. زندگی باید پاک باشد. چه توقعی داری؟ چی فرمود اباعبدالله؟« لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاءِ»[13]. بعد از مسلم(علیه السلام)، بعد از هانی، بعد از این کشتار، دیگر زندگی خیری ندارد.
صحبت ادامه پیدا می کند تا اینکه امام حسین (علیه السلام) اصحاب را جمع می کنند. قصه اینجاست. دقت کنید. امام حسین (علیه السلام) نامه ای را بیرون آورد ، اصحابش را جمع کرد. مسلم را کشته اند، حالا امام حسین (علیه السلام)، برود فقط مجلس ختم بگیرد، عزاداری کند، نوحه گرها نوحه گری کنند، تمام شود؟! بشینیم فکرکنیم ببینیم راه برون رفت از این فتنه چیست؟! همان موقع که خبر شهادت این افراد آمد اقدام کرد. شروع کرد برای مردم صحبت کردن،«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّهُ قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِیعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَقْطُرَ»[14] برای من خبر جانسوز و عظیمی آمده است برای شما هم آمده است، مسلم و هانی و عبدالله را کشتند. جمله ها را دقت کنید من به جمله های امام حسین(علیه السلام) کار دارم. «وَ قَدْ خَذَلَنَا شِیعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الِانْصِرَافَ فَلْیَنْصَرِفْ»[15]. شیعیان من از من دست برداشتند... ببینید از مکه حرکت کردند و آمدند، خیلی از حاجی ها چند هزار نفر، خبر مسلم و هانی و عبدلله تکان دهنده است وقتی این خبر آمده است امام حسین(علیه السلام) تمام افراد را جمع کردو خطاب به آنها فرمود: اینها را کشتند، شیعیان من از من دست برداشتند. چه کسی امام حسین را کشت؟ شیعیان حسین بن علی(علیه السلام). - انگلستان نجس مجالس و تکایاء و جمع های ما را کجا دارد می برد؟ دشمن اهل بیت(علیه السلام) را اهل تسنن معرفی کند، این دروغگوی کذّاب پلید. بیایید نگاه کنید زهیر درکربلا چه می کند- فرمود:«وَ قَدْ خَذَلَنَا شِیعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الِانْصِرَافَ فَلْیَنْصَرِفْ»، هر کسی دوست دارد منصرف بشود و راه را برگردد، برگردد
درد اینجاست، «غَیْرَ حَرِجٍ لَیْسَ عَلَیْهِ ذِمَامٌ»[16]، ذمامی بر گردن شما نیست، یعنی اگر می خواهید بروید بروید، من هیچ کدامتان را به زور نگه نمی دارم. ذمام یعنی چه؟ یعنی دهن بندی که نگه می دارند، همان افسار؛ می فرماید من هیچ کسی را به زور نگه نمی دارم هر کسی می خواهد برود، برود. اینجا می فرماید ذمام شب عاشورا می فرماید عهد، ببینید چه تفاوقی است. اینجا می فرماید من به زور شما را نگه نمی دارم، یعنی من به زور نگه نمی دارم ولی شما عهد امامتان گردنتان است، باید بمانید. «لَیْسَ عَلَیْهِ ذِمَامٌ»یعنی من شما را نگرفته ام تا نگذارم فرار کنید، هر کسی می خواهد برود، برود. فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟ «فَتَفَرَّقَ النَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا یَمِیناً وَ شِمَالًا»[17] ، مردم دسته دسته رفتند.
قصه مسلم (علیه السلام)،خیلی قصه عجیبی است، یعنی در کربلا ببینید خبرِ شهادت مسلم چه کار کرد! خبر شهادت مسلم بن عقیل (علیه السلام) ببینید چه تمییزی داد و چقدر قشنگ حق و باطل را جدا کرد، چقدر قشنگ جبهه خبیث و جبهه طیّب و پاک را مشخص کرد. فدای این خون و جان که اینقدر ارزش دارد، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»[18] ، درس دیگر جهاد. چرا خدا مشتری جانِ مؤمنین می شود؟ همین سوره توبه، به خاطر اینکه آنقدر این جان مؤمن عزیز است خدا به خاطر برکت جانِ مؤمن جبهه حق و باطل را از هم جدا می کند ، نفاق را از بین می برد. ببین تا حالا چند هزار نفر از مکه تا اینجا با امام حسین(علیه السلام) آمدند، درست آمدند یا نه؟ نه خیر منافقانه آمدند. از کجا معلوم می شود اینها نفاق دارند؟ اینها که می گویند شیعیان حسین بن علی(علیه السلام) هستند، مثل ابا عبدالله مکه را رها کردند و تا اینجا بلند شدند آمدند چگونه اهل ایمان نیستند؟ صبر کنید، خدا مسلم را دارد، یک قطره خون مسلم پرده نفاق این افراد را می درد، متوجه شدید. بروید از شهدایتان ممنون باشید که پرده نفاقِ خیلی از انقلابی ها را دریدند، اگر اینها جبهه نمی رفتند و تکه تکه نمی شدند معلوم نبود انقلابی ها سر ما چه بلایی می آوردند. بروید از خدا تشکر کنید بابت این نعمتِ جنگ.
«فَتَفَرَّقَ النَّاسُ» همه رفتند، تا گفت مسلم را کشتند این نامردها رفتند. قربانِ خونت بشوم مسلم، فدای جانت بشوم مسلم که خیال همه را راحت کرد، این بیچاره ها راه افتادند با اباعبدلله برای چه راه افتادند؟ گفتند لابد حسین(علیه السلام)، عباس (علیه السلام) را دارد، این همه لشگر هم دارد، کوفه هم که آباد است و محلّ حکومت است ، می رود می جنگد و پیروز می شود و ما هم به نوایی می رسیم. تا دیدند مسلم (علیه السلام)را کشتند ـ ببین حکمتِ خدا را ـ مسلم گفت آقا جان این مسیر همراهانم کشته شدند، آقا جان برگردید، ظاهراً نتیجه ای نمی گیریم، آقا فرمودند برو. مسلم من، نمی دانی تو چه قیمتی پیدا کردی و خدا تو را برای چه برای این مأموریت فرستاده است، برو دورت برگردم، من از همه بیشتر دوستت دارم برو. برو داغت را من می بینم برو ولی این خونِ تو باعث می شود جبهه حق تعیین شود، مرزها مشخص بشود، نفاق بی پرده بشود.
یک قطره خونی که بر چادر فاطمه نشست جبهه کفر و ایمان را مشخص کرد. پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) گفته بودند که اینها منافق هستند، باورشان نمی شد؟ مسلمِ رسول خدا و مسلمِ علی چه کسی بود؟ فاطمه سلام الله علیها. اما مسلم شما گفتی برگردم ولی فاطمه نگفت برگردم، بلکه خودش رفت، شما را ابا عبدلله(علیه السلام) مأموریت فرستاد ولی فاطمه مأموریت نگرفت و خودش پشت در رفت ایستاد. اگرحضرت فاطمه(سلام الله علیها) سیلی نمی خورد مرز بین حق و باطل معلوم نمی شد، عاشورا درسهای فاطمیه است یکی پس از دیگری. اصلاً فرهنگ عاشورا و فاطمی تنیده در هم هستند. «إِذَا کُتِبَ الْکِتَابُ قُتِلَ الْحُسَیْن»[19].
«فَتَفَرَّقَ النَّاسُ عَنْهُ وَ أَخَذُوا یَمِیناً وَ شِمَالًا»[20] عده ای از راست رفتند و عده ای از چپ رفتند ـ قشنگی اش اینجاست، اگر می خواهی گریه کنی اینجا قشنگ است ـ حتی بقی فی اصحابه الذین جاءه من المدینه، فقط با امام حسین (علیه السلام)کسانی ماندند که از مدینه از اول با حسین (علیه السلام)آمده بودند. حالا این غافله دیدن دارد، همان بچه ها ، مادرها ، کودکان و شیرخواره هایی که از مدینه حرکت کردند، فقط همین ها با حسین(علیه السلام) مانده اند. این یعنی جبهه، حالا ببینید حسین(علیه السلام) با این جبهه و جناح چگونه وارد معرکه می شود. با عباس (علیه السلام) و با علی اکبر(علیه السلام)، با قاسم، هنوز تازه مسلم بن اوسجع نرسیده است، هنوز حبیب بن مظاهر نرسیده است، هنوز حُر نیامده است، هنوز خیلی ها نرسیدند؛ چه غافله ای شد. مسلم چه کردی، ببین در خیمه گاه ابا عبدلله(علیه السلام) چه گذشت،حالا این منزلها قبل از کربلاست، تاریخ آن را ندیده ام ، تاریخ خیلی جزئیات را نمی نویسد، مابه این جزئیات خیلی نیاز داریم ، زندگی جهادی یعنی این. من برایم سؤال بود که این 15 هزار نفری که از مدینه حرکت کردند با امام حسین(علیه السلام) چه زمانی و چگونه جدا شدند؟ خودم فکر می کردم ذره ذره جدا شدند، دیدم نه این نامردها با شنیدن خبر مسلم یکدفعه ای خالی کردند. یکدفعه ای خالی کردند که امام فرمودند من به زور شما را نگه نمی دارم. اینها نگفتند بابا حالا بایستیم وببینیم چه می شود، شاید جنگ نشد، حالا بایستیم به جنگ برسیم بعد خالی کنیم. مثل خیلی هایی که امروز این گونه هستند، ما هنوز وارد جنگ نشدیم و هنوز به خطر نیفتادیم، خیلی ها دارند خالی می کنند. تازه هنوز امامِ ما نگفته است که بروید مرخص هستید، هر کسی می خواهد برود، برود.
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ»[21] جهاد کن با کفار و منافقین. همین آیات را مرور می کنی می آیی جلو، «لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ»[22] اگر خیری است برای اینهاست که اهل جهاد با مال و جانشان هستند، «وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[23]. اگر بناست منِ خدا کسی را به جایی برسانم اینها را می رسانم. «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»[24]. «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»[25]
اصلاً خدا با این زندگی جهادی قیامت کرده است، چه می کند خدای متعال با این اولیائش که در لباسِ رزم با جبهه کفر و نفاق همه هستی یشان را به فروش و معامله گذاشته اند. ان الله اشتری من المؤمنین ـ همه اش برای صفحات یک سوره است همین سوره توبه ـ« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»[26]. شکر برای مسلم است که وقتی دارند او را می برند دارالاماره با عزمت و اقتدار بگوید الهی شکر یک کاری کردم، الهی شکر موفق شدم به اینکه اینجا تنهایی قربانی شوم. شوقِ مسلم را از کجا می توانی متوجه بشوی، ذوق مسلم را از کجا می توانی متوجه شوی؟ از آنجایی که برگشت به عبیدالله فرمود «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ رَضِینَا بِاللَّهِ حَکَماً بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ»[27]. مسلم باید بگوید الحمدلله، آن کسی که زندگی جهادی دارد، آن کسی که جانش کف دستش است، آن کسی که خدا از او راضی است، «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه»[28]، او باید بگوید الحمدلله.
ابن زیاد برگشت گفت «أَ تَظُنُّ أَنَّ لَکَ فِی الْأَمْرِ شَیْئاً»[29]، فکر کردی تو به جایی می رسی دنبال حسین راه افتادی؟ فکر کردید حکومت را می توانید بگیرید؟ برگشت جواب داد «وَ اللَّهِ مَا هُوَ الظَّنُّ وَ لَکِنَّهُ الْیَقِینُ»[30]. من گمان ندارم من یقین دارم این حاکمیت برای حسین(علیه السلام) و آل پیغمبر(علیه السلام) است، ما یقین داریم. شک و تردید را مقابل جبهه کفر امسال و پارسال و سال دیگر هر وقت، آهای ای سینه زنها در مقابل حاکمیت طاغوتِ امروز، یزید امروز یعنی امریکا اگر کسی را دیدید تردید کرد در اینکه مبارزه و مجاهده کند و این حاکمیت را از دست یزید بگیرد و بدهد به دست امامِ حق تردید کرد، هواستان را جمع کنید، اینجا لشگر عمرسعد با لشگر حسین(علیه السلام) تمییز داده می شوند. اینجا کسی می تواند بگوید حسینی است یا نه، اگر مسلمی بود آن موقع حسینی است والّا نه.
[1]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 76
[2] . همان
[3] . همان
[4] .« یَا وَلَدِی یَا عَلِیُّ وَ اللَّهِ لَا یَسْکُنُ دَمِی- حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِیَّ فَیَقْتُلَ عَلَى دَمِی- مِنَ الْمُنَافِقِینَ الْکَفَرَةِ الْفَسَقَةِ سَبْعِینَ أَلْف»(بحار الأنوار ج 45، ص299).
[5] . سوره حجرات، آیه 15
[6] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 76
[7] . همان
[8] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ج2، ص 106
[9] . بحار الأنوار ج43 ص213
[10] . سوره آل عمران، آیه 179
[11] . تهذیب الأحکام ج6، زیارة الأربعین، ص : 113
[12] . سوره الأحزاب، آیه33
[13] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 76
. [14] همان
[15] . همان
[16] . همان
[17] . همان
[18] . سوره التوبه،آیه111
[19] . الکافی ج 8، ص179
[20] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 76
[21] . سوره التوبه، آیه 73
[22] . سوره التوبه، آیه88
[23] . همان
[24] . سوره التوبه، آیه89
[25] . سوره التوبه، آیه100
[26] . سوره التوبه، آیه111
[27] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 63
[28] . سوره التوبه، آیه100
[29] . اللهوف على قتلى الطفوف، ص57
[30] . همان
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر