شنبه ۲ آذر ۱۳۹۸ - ساعت ۲۰:۲۶

گزیده سخنرانی شب نهم

گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد پناهیان در نهمین شب مراسم شب های ماه مبارک رمضان با موضوع محبت خدا - دوشنبه شب 93/04/16 - آستان مقدس امامزاده ابراهیم (علیه السلام)

 

شب نهم رمضان 93

 

حضرت خدیجه؛ لایق همسری پیامبر با آن عظمت!

 

این خیلی مهم است که اشرف انبیاء و المرسلین، خاتم انبیاء رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی که دست پرورده خودِ خدای متعال است: «أَنَ‏ أَعْرَابِیّاً أَتَاهُ‏ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَ یُدَالِکُ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ قَالَ نَعَمْ إِذَا کَانَ مُلْفِجاً فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَدَّبَکَ قَالَ اللَّهُ أَدَّبَنِی»[1] امیرالمومنین علی(علیه السلام) هم فرمودند: یَا کُمَیْلُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَدَّبَهُ اللَّهُ»[2] کسی که «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی»[3] در شأن او آمده، «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»[4] در شأن او آمده است«لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ»[5] در شأن او آمده است، کسی که بعد از خدای متعال اولین مقام هستیِ است با همه ملزوماتش نه فقط این عنوان را داشته باشد؛ نه با تمام ملزوماتش. امیرالمؤمنین(علیه السلام) چه جایگاهی دارد، ایشان در آن رفعت مقام و عالی ترین جایگاه اوصیاء و حتی انبیاء الهی به غیر از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، در آن مقام بفرماید:«إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ‏»[6] در آن جایگاه کسی بگوید من بنده ای از بندگان رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هستم این یقین بدانید تعارف نیست، لهو هم نیست؛ بلکه یک کلام دقیقی است. در باب علم که فرمود:«أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»[7] شما همین جمله را ببینید. «أنا مدینه العلم»، آن علم الهی وإلاّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) همه علوم دیگر را داشت، علم اولین و آخرین و مستور. این را که حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حضرت امیر(علیه السلام) هر دو داشتند آنچه که رسول خدا داشت. اما آن علم خاصِ الهی دروازه ورود به این مدینه علم، کلید بهره مندی از این علم، امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.

 

در هر صورت جایگاه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را ببینید؛ حالا خدای متعال در نظام هستی می خواهد برای چنین وجودِ بی نظیرِ بی بدیلی، خدا می خواهد یک کُفوی انتخاب کند، آن هم کسی که واقعاً همسر نبی اکرم بشود کسی که واقعاً شایسته و لایق این جایگاه بشود. حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) فقط به عنوان اینکه ایشان همسر نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند محترم نیستند که خودِ همین هم عنوان خیلی عظیمی است. ایشان مستحق این جایگاه، لایق این جایگاه بودند. قبل از اینکه ازدواج کنند در همان قبیله یا طائفه خودشان بانوی عفیفه، عاقله، موحده، مؤمنه، و زاهده بودند، با اینکه اموال زیادی داشتند اما اسیر اموالشان نبودند، اسیر خیلی از بازی های دیگری که آن زمان بود، آن هم در یک جایگاهی که ایشان داشت، آن مکنت و مقام و شرافت خاصی که آن جایگاه به طور طبیعی به ایشان می داد.

 

ظرفیت کشیدن بار عظیم دین

 

خدای متعال ایشان را واقعاً مثل یک ذخیره در هستی، دست نخورده و پاک و طاهر و لایق قرار داده بود. آخر بعضی وقتها آدم، آدمِ پاکی است اما ظرفیت ندارد، آدم مؤمنی است ولی ظرفیت ندارد، بار عظیم دین را نمی تواند بکشد. خیلی بتواند بار خودش را بکشد، وجودش سعه ندارد، روحش گنجایش ندارد، قدرت فهم و درک او خیلی نیست، نه درک ذهنی. بعضی ها آدم های پاک و مؤمنی هستند اما کم ظرفیت و کم جنبه. همین کم ظرفیتی و کم جنبگی باعث می شود که در امتحانات سخت که می افتند دچار تردید و مشکل می شوند، نمی کشند.

 

لذا خدا عقلای امت را به ولایت امتحان می کند نه فقط پاکان امت را. باید جوهره عقلانیت را داشته باشد و بتواند از پسِ امتحان بربیاید. صرف اینکه پاک باشد کافی نیست، اگر فقط پاک باشد که مثل یک کودکی است. ظرفیت و گنجایش هم باید داشته باشد، پیغمبر اکرم فرمود «قَالَ الْمُصْطَفَى مَا أُوذِیَ نَبِیٌّ مِثْلَ مَا أُوذِیتُ»[8] در راه انجام چه رسالت و شریعتی؟ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»[9] شریعتی که یک شریعت مطلقه و تامّه و کامل است، حجت و حرف خدا هم در این شریعت تمام است. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«شَیَّبَتْنِی سُورَةُ هُودٍ»[10] کشیدن بار این شریعت «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک»[11] استقامت ورزیدن در اقامه این شریعت. «وَ مَنْ تابَ مَعَک» این پیر کرد رسول خدا را، مأموریت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) پیر کرد رسول خدا را، اینکه حالا یک آیین و مکتب و مذهبی آمده و یک سلسله دستوراتی دارد و تمام نیست. 1400 سال است الان جانیان بالفطره کره زمین شدند کسانی که داعیه پیروی از این رسول را دارند و پرچم او را بلند می کنند و با آلِ او درافتاده اند، با همه دین درافتاده اند، با بشریت و انسانیت درافتاده اند. توحّش مدرن را دارند پروار می کنند.

 

بهترین کمک پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مسیر طاعت خدا

 

پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی می فرماید: خدیجه کبری(سلام الله علیها) بهترین کمک من بود در مسیر طاعت خدا، همان سخنی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود در ارتباط با حضرت زهرا (سلام الله علیها)«نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّه‏»[12] همین جمله را عیناً پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در ارتباط با خدیجه کبری فرمود.[13]

 

طاعت خدای من با طاعت خدای رهبر انقلاب چقدر فرق دارد! ما راحت داریم طاعت خدا را می کنیم، اگر بکنیم راحت داریم در حدّ و ظرف خودمان پیش می رویم، فکر هم می کنیم 4 تا وظایف را انجام می دهیم، همین. اما فاصله ما با رهبر انقلاب در طاعت چقدر است؟! او چقدر باید سعه وسیعی داشته باشد که بتواند اصلاً درد عالم اسلام و بشریت را تحمل کند؟ چون او ناجی بشریت است، امامِ جامعه این است دیگر.

 

اینها که مبعوث به امت اسلام فقط نیستند، الان همین آقا که نائب عام امام زمان(عج) هستند، قوام همه مستضعفین عالم هم هستند، شاگرد مکتب و شریعت رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. حالا ظرفیت بندگی من چقدر است، محیط بندگی و طاعت رهبر انقلاب چقدر است؟ او طاعت را به چه می گوید من طاعت را به چه می گویم؟ چه چیزی برای من واجب است و چه چیزی برای او واجب است؟ نهایت آن اطاعت از ولیّ بر من واجب است؛ دیگر برای ولیّ چرا؟ تربیت من، تربیت یک نوعِ بشر، هدایت نوع بشر، انذار نوع بشر خیلی سخت است. همان بار حق است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود سنگین است، این بار سنگین است. بعد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) بفرماید خدیجه کبری(سلام الله علیها) بهترین یار من بود در انجام این بندگی من و طاعت من. اگر هیچ چیزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نگفته باشند در ارتباط با حضرت خدیجه(سلام الله علیها) همین یک کلام کافی است.

 

تصدیق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)؛ وقتی همه تکذیب کردند

 

چند نوبت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی خواستند از حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) تمجید کنند ـ عموماً هم بعد از حیات مبارک خدیجه کبری(سلام الله علیها) ـ چند نوبت این جمله مشهور را که حالا همه شنیدیم که وقتی که همه به من کافر بودند او اسلام آورد، وقتی همه مرا تنها گذاشتند او مرا یاری کرد، این جمله را همه شنیدیم چند جای مختلف، هم در صحبت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با عایشه و هم با دیگران و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) به این خیلی اشاره کردند. وقتی همه کافر بودند به جایگاه نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) او ایمان بیاورد، وقتی همه او را تنها بگذارند او با تمام مال و دارایی خودش بیاید رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را حمایت کند![14] آقا این از روی ارادت ایشان به حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) است، نه اینگونه نیست. کم ندیده است تاریخ کسانی که محبت و ارادت دارند اما همه هستی شان را فدا نمی کنند، حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) همه هستِ خودش را فدا کرد نه فقط هستی و مالش را.

 

وقتی دیگران تکذیب می کنند و او تصدیق می کنند ارزش این خیلی بیشتر از مالی است که فدا می کند؛ چون خودش را دارد فدا می کند. وقتی همه به یک امری کافر هستند و او مؤمن است در واقع حضرت خدیجه دارد خودش را فدا می کند، دیگر او پیش دیگران اعتباری ندارد. هنر حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) أم المؤمنین فقط این نبود که مالش را هزینه می کند، قبل از اینکه حضرت خدیجه مالش را هزینه کند، همه دارایی اش را با تصدیق کردن پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، هزینه کرد.

 

شهدای محراب؛ مصدّق امام، وقتی همه تکذیب کردند

 

آیت الله اشرفی اصفهانی، آیت الله صدوقی، آیت الله مدنی، آیت الله دستغیب شما فکر می کنید چرا این ائمه جمعه همان اول انقلاب به شهادت رسیدند؟ من زندگی هر چهار بزرگوار را خواندم، دیدم اینها یک ویژگی خاص دارند. علاوه بر علمیّت، تقوا، معرفت دینی، بصیرت، شجاعت زبان زد، علاوه بر همه اینها که خیلی های دیگر هم این ویژگی ها را داشتند ـ خیلی نگوییم ولی باز بودند کسانی که این ویژگی ها را داشتند ـ یک ویژگی خاصی اینها داشتند که این ویژگی خاص را من در هم داستان های اینها یا هم سطح های اینها خیلی کمتر دیدم نه اینکه نباشد و آن هم پایبندی شدید اینها به امام. روزی که همه امام را تکذیب می کردند اینها قویاً تصدیق می کردند، اینها باید از میان بروند.

 

عالِم بی خاصیت؛ قوت قلب دشمن

 

بله یک عالم دینی که بگوید من به انقلاب و سیاست کاری ندارم، این اصلاً بود و نبودش علی السویّه است برای دشمن، اصلاً باشد، قوّت قلب دشمن است چون یک عده ای حتماً دور او جمع می شوند و از این، بی خاصیتی او یک عده هم بی خاصیت می شوند. خوب چه خدمتی بهتر از این می شود به دشمن کرد؟ یک عالمی هیچ خاصیتی نداشته باشد برای دین و نظام اسلامی، برای مجاهده و مبارزه با دشمن، وجود او برای دشمن نعمت است چون یک عده ای قطعاً دور او جمع می شوند. اگر هیچ چیز نباشد این است که به زندگی او نگاه می کنند و الگو می گیرند و اینها هم بی تفاوت می شوند.

 

 غیر از بی تفاوتی ممکن است دچار یک عارضه دیگر بشوند و آن هم «تردید» است و بگویند خوب اگر او تقوا دارد امام هم تقوا دارد، پس چرا این اینگونه است و او آنجوری است؟ فقط بی تفاوتی نیست، تردید هم در جامعه ایجاد می کند این آدم که خوب بالاخره چه کسی حق است  و راست می گوید؟! من در همین شبهای ماه رمضان چند مورد دوستان آمدند سؤال کردند در همین موضوع که آقا فلان بزرگوار پس چرا؟ سه چهار مورد نسبت به آقایان عالم مختلف و محترم!

 

الآن که تصدیق کردن ولایت فقیه هنر نیست!

 

تصدیق کنی زمانی که همه تکذیب می کنند، ببینید این را رسول خدا دارد می فرماید، آن کسی که قویاً رسیده است به عمق این ماجرای تصدیق و تکذیب نه اینکه من الان عرض کنم. تصدیق کنی رسول الله را! الان خیلی ها انقلاب اسلامی را تصدیق می کنند نه به عنوان انقلابِ حقِه دین، می گویند خوب یک حرکت خوبی است، مقبول و منطقی و دینی اما به عنوان انقلاب امام عصر قبولش دارند؟ نه خیلی ها قبول ندارند. بخشی از این تردیدهایی که در حوزه ولایت مطلقه هست یا نیست غیر از آن نزاع علمی اش در حوزه های دیگر و اجتماعی و نخبه ها و جامعه روشن فکرها، آنها به این حرفها کاری ندارند. می گویند نه آقا اینکه انقلاب امام زمان(عج) نیست، حالا یک انقلاب خوبی است بله ما هم کمکش می کنیم، تصدیق کردنِ حقیقتِ این نظام. در جنگولک بازی های سیاسی آدم خیلی راحت می تواند بفهمد اصلاً اینها خیلی هایشان قائل به این معنا نیستند.

 

آقا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زمانی خدیجه کبری(سلام الله علیها) مرا تصدیق کرد که همه تکذیب کردند[15]، این خیلی مهم است. الان همه بیایند بگویند حق با ولایت فقیه است خوب این را که هنر نکردند چون همه عالم دارند این را تأیید می کنند. اصلاً این مدل را همه پذیرفتند و انقلاب هایش هم راه افتاده در کشورهای مختلف، چه مذهب شیعه داشته باشند چه نداشته باشند. حکام دیکتاتورشان را ساقط کردند و همچین یک مدل سازی کردند از انقلاب اسلامی و تمام شده رفته.

 

چند وقت پیش شخصی می گفت آقا الان یک جریانی در همین قم ِشما وجود دارد چرا نمی خواهید با اینها سالم بشوید، اینها یک زمانی مخالف ولایت فقیه بودند؟ گفتم برادر من 8 سال اینها در دوم خرداد، پرچم دار دوم خرداد در قم بودند، وقتی که به پیغمبر و قرآن و امام حسین اهانت می شد، 8 سال اینها آن طرف بودند. پرچم امام حسین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را می زدند بعد زیر این پرچم «عماد الدین باقی» را می آوردند حرف می زد! لیدرهای تندروی ضد دین و ضد ولایت و ضد نظام را می آوردند زیر پرچم هیئت و اهل بیت(علیهم السلام) به خورد جوانهای مظلوم این شهر می دادند، حالا می گوید ما انقلابی هستیم فقط چفیه نمی اندازیم! نه خیر، الان چه کسی است که بگوید ولایت فقیه مسئله دارد؟ چه کسی در این مملکت جرأت دارد که این حرف را بزند؟ نه این مملکت در دنیا؟! دنیا هم الان نمی تواند بگوید شما ناحق هستید. الان تصدیق کردن حکومت اسلامی که هنر نیست، مثل اینکه الان بگوییم تصدیق کردن رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) هنر است، معلوم است که هنر نیست. الان داعش هم دارد می گوید من پیرو پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هستم، داعشی که در اسرائیل دارد آموزش می بیند و نیروهای اسرائیلی دارند شکنجه و قتل و کشتار را به آنها آموزش می دهند. پرچم رسول الله را بلند می کند.

 

تصدیق می کند خدیجه کبری(سلام الله علیها) وقتی که همه مرا تکذیب می کنند این یک چیزی دیگر است. وقتی همه تصدیق کنند او تصدیق کند نیست، چون معما حل شود آسان شود. من خودم در منزل بعضی از شخصیت های علمی و معنوی می رفتم و می گفتم که بابا به پیغمبر دیگر اهانت شد، شما یک کلمه و یک قدم بیایید! گفتند نه خیر بروید آقا ما با سیاست کار نداریم. آن موقع سیاست شده بود، ولی الان بدون اینکه کسی هم از آنها چیزی بخواهد بیانیه هم راحت صادر می کنند. خیلی خوب خدا خیرشان بدهد!

 

خدیجه(سلام الله علیها) و علی(علیه السلام)؛ هر دو مخاطب یک دستور!

 

ولی در زمان تکذیب، تصدیق کردن مهم است که خدیجه کبری این ویژگی را داشت، آن هم تصدیق کردنِ رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم). رسول اللهی که جبهه مقابل او سه جبهه بود، یهود، مشرکین و منافقین. ببینید وقت پذیرشِ اسلامِ خدیجه کبری همان اول که هنوز خبری نیست، تازه اسلام آمده و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تازه مبعوث شده است هنوز دین تبیین نشده و جانیفتاده است و هنوز باور اجتماعی پیدا نکرده است. جالب است که خدا می فرماید: پیغمبرِ من از این دو تا بیعت بگیر، جبرائیل خبر آورد از این دو بزرگوار بیعت بگیرد، یکی حضرت خدیجه(سلام الله علیها) و دیگری امیرالمؤمنین(علیه السلام). می فرماید:«لَمَّا دَعَاهُمَا  رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ یَا عَلِیُّ وَ یَا خَدِیجَةُ أَسْلَمْتُمَا لِلَّهِ وَ سَلَّمْتُمَا لَهُ »[16] بحث فقط بحث اعتقاد نیست« قَالَ یَا عَلِیُّ وَ یَا خَدِیجَةُ أَسْلَمْتُمَا لِلَّهِ وَ سَلَّمْتُمَا لَهُ»[17] یعنی مسلمان شوید و به دین ما بیایید و تسلیم شوید. ببینید الان همه ما مسلمان هستیم الحمدلله اما چند درصد تسلیم اوامر الهی هستیم؟ تسلیم شدن با اسلام آوردن خیلی فاصله دارد، بدو تأسیس اسلام حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) کنار امیرالمؤمنینی که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: من در شب معراج رفتم آنجا دیدم اوه در هر مسجدی هر طاقی هر منبری چقدر علی بود علی در آنجا که جایگاهی دارد. علی کجا و همه عالم کجا!

 

خدیجه کبری(سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هم باید اسلام بیاورند و هم باید تسلیم شوند. «إِنَّ جَبْرَئِیلَ عِنْدِی یَدْعُوکُمَا إِلَى بَیْعَةِ الْإِسْلَامِ فَأَسْلِمَا تَسْلَمَا وَ أَطِیعَا تَهْدِیَا»[18] می فرماید: من هم نمی گویم ها؛ حالا خدا به ما پیغمبری داده است و از اول شروع کنیم، بسم الله الرحمن الرحیم از خانواده خودمان امیرالمؤمنین و حضرت خدیجه شروع کنیم تا ببینیم چه می شود! نه خیر این حرفها چیست، جبرائیل از طرف خدا می فرماید: خدا فرموده است از اینها بیعت بگیرد. اصلاً قصه، قصة خانوادگی نیست، تحقق امر الهی است در بدو تأسیس اسلام، شریعت دین می خواهد کلید بخورد با این دو بزرگوار یک مرد و یک زن. مرد علی بن ابیطالب(علیه السلام) و زن خدیجه کبری(سلام الله علیها). اینجا دیگر همسر پیغمبر اکرم و این بحثها نیست. «فَقَالا فَعَلْنَا وَ أَطَعْنَا یَا رَسُولَ اللَّه‏»[19] ما هم اسلام می آوریم و هم تسلیم می شویم یا رسول الله. «فَقَال‏ إِنَّ جَبْرَئِیلَ عِنْدِی‏» این جبرائیل نزد من است. «یَقُولُ لَکُمَا» خدیجه خدیجه کبری(سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) به شما می گوید. رفقا هر دو بزرگوار مخاطب هستند در یک آن و یک لحظه و یک دستور! جوهره وجودی امیرالمؤمنین(علیه السلام) چیست که از نور خدا خلق شده است، خدیجه کبری(سلام الله علیها) چیست که یک خانم معمولی است! بی خود نیست خدای متعال جزو چهار زن برتر عالم خدیجه کبری(سلام الله علیها) را قرار می دهد: مریم، آسیه، خدیجه کبری و فاطمه اطهر[20]. خدیجه کبری(سلام الله علیها) را کنار فاطمه اطهر(سلام الله علیها) قرار می دهد!

 

مسلمانی چه شرط و شروطی دارد؟

 

پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند جبرئیل می فرماید:«یَقُولُ لَکُمَا إِنَّ لِلْإِسْلَامِ شُرُوطاً وَ عُهُوداً وَ مَوَاثِیقَ فَابْتَدِئَاهُ بِمَا شَرَطَ اللَّهُ عَلَیْکُمَا لِنَفْسِهِ و لِرَسُولِه‏»[21] می فرماید این دینی که الان شما پذیرفتید شروط و عقود و عهدهایی دارد که باید پایبند به آنها باشید، آیا هستید؟ ما مسلمان هستیم «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»[22] این برای دیگران است که یک لا اله الا الله بگویند و مسلمان می شوند ولی برای خدیجه کبری مسلمان شدن همین جوری با یک لا اله الا الله حل نمی شود. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: خدا به جبرئیل گفته و جبرئیل هم به من می گوید باید از شما عهد و میثاق با خدا و عهد و میثاق با رسول الله بگیرم، با همسرت نه؛ با رسول الله. شخصیت مستقلی دارد خدیجه کبری (سلام الله علیها) در کنار امیرالمؤمنین(علیه السلام) شاید او به نمایندگی از قاطبه زنان عالم و او به نمایندگی از قاطبه مردان عالم. خدا حجت را چگونه تمام می کند؟ عهد می بندید؟ گفتند ما آماده هستیم. فرمود:

 

«أَنْ تَقُولَا نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ فِی مُلْکِهِ  لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً إِلَهاً وَاحِداً مُخْلِصاً»[23] کلمه به کلمه اینها را گفتند، «وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ إِلَى النَّاسِ کَافَّةً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ»[24] به رسالت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که مبعوث شده بر همه عالم. «وَ نَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یَرْفَعُ وَ یَضَعُ وَ یُغْنِی وَ یُفْقِرُ وَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ وَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ»[25] حالا دانه دانه شهادتین را این دو بزرگوار دارند تکرار می کنند. خدا خدایی است که زنده می کند و می میراند و رفعت می دهد، زائل می کند و غنی می کند و فقیر می کند. «یَفْعَلُ ما یَشاء»[26] «یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور»[27] هر فعلی بخواهد خدا انجام می دهد به اراده اش، مردگان را از قبر بیرون می آورد. قالا شهدنا اینها هم گفتند ما شهادت می دهیم.

 

«قَالَ وَ إِسْبَاغُ الْوُضُوءِ عَلَى الْمَکَارِهِ وَ غَسْلُ الْوَجْهِ وَ الْیَدَیْنِ وَ الذِّرَاعَیْنِ وَ مَسْحُ الرَّأْسِ وَ الرِّجْلَیْنِ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ فِی الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ أَخْذُ الزَّکَاةِ مِنْ حِلِّهَا وَ وَضْعِهَا فِی أَهْلِهَا وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّه‏»[28] دانه دانه همه اینها را هم باید بپذیرند و هم شهادت بدهند. اینها شروط و عهودی است که بین امیرالمؤمنین(علیه السلام) و خدیجه کبری(سلام الله علیها) و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بسته می شود. ایمان به اینها و پایبندی به اینها؛ پایبندی به حج و جهاد فی سبیل الله جزء شروط اسلامیت است.

 

«وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ الْعَدْلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ الْقَسْمُ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ وَ رَفْعُهَا إِلَى الْإِمَام‏»[29] اگر یک جایی گیر کردند، یک جایی به تردید رسیدند تردیدشان را با امام رفع کنند، در کنار حج و جهاد حلّال مشکلاتشان برای بُرون رفت از پیچیدگی ها و فتنه ها و تاریکی ها و شبهات باید امام باشد، اینها جزو شروط اولیه اسلام است. الان علمای اهل تسنن عراق می گویند امام ما مرجع تقلید شیعه آیت الله سیستانی است در این امر جهاد همه به او اقتدا می کنیم، جزو شروط اسلام است. «فَإِنَّهُ لَا شُبْهَةَ عِنْدَه‏»[30] چون فقط امام جامعه است که می تواند شبهه و تردید را برطرف کند. «وَ طَاعَةُ وَلِیِّ الْأَمْرِ بَعْدِی»[31] اینها را هم باید شهادت بدهند. هنوز پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تازه مبعوث شده است، باید شهادت بدهند به حقانیت جریان اطاعت و ولایت امر بعد از رسول خدا. «وَ مَعْرِفَتُهُ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی»[32] عهد بین خدا و حضرت علی(علیه السلام) و حضرت خدیجه کبری(سلام الله علیها) است که معرفت به امام پیدا کند و به ائمه هدی(علیهم السلام) در زمان حیات پیغمبر و در زمان ممات پیغمبر. «وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ»[33] یکی پس از دیگری «وَ مُوَالاةُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ مُعَادَاةُ أَعْدَاءِ اللَّهِ»[34] بعد از ائمه معصومین(علیهم السلام) اولیاء خدا باید موالاتشان را داشت، اعدای خدا باید معاداتشان را داشت و باید با آنها دشمنی کرد. می گوید من کاری ندارم اگر تو کاری نداری مسلمان نیستی، این عهد اولیه اسلام است که با دشمن دین دشمنی کنی، این اصول دین است. «وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ حِزْبِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْأَحْزَابِ تَیْمٍ وَ عَدِیٍّ وَ أُمَیَّةَ وَ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ الْحَیَاةُ عَلَى دِینِی وَ سُنَّتِی وَ دِینِ وَصِیِّی وَ سُنَّتِهِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ الْمَوْتُ عَلَى مِثْلِ ذَلِکَ‏ وَ تَرْکُ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ مُلَاحَاةُ النَّاسِ»[35]

 

هم ایمان؛ هم تصدیق؛ هم رضایت؛ هم تسلیم!

 

پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت خدیجه فرمود:«یَا خَدِیجَةُ فَهِمْتِ مَا شَرَطَ رَبُّکِ عَلَیْکِ»[36] دانه دانه شروط را پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود و بعد فرمود خدیجه کبری(سلام الله علیها) فهمیدی خدا چه شروطی برای تو گذاشت؟! نه اینکه شنیدی، بلکه «فَهِمْتِ»، وقتی همه تکذیب می کنند و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دارد تصدیق می شود ها! همه شروط را الان برای شما خواندم از جمله جهاد و حج و مراجعه به امام و معرفت به همه ائمه و برائت از دشمن، فرمود فهمتِ فهمیدی شروط خدا را، نه شروط مرا. عرض کرد بله. جواب را ببینید، سؤال چقدر دقیق و جواب چقدر دقیق است، اینجا آدم می خواهد مقام خدیجه کبری را بفهمد اینجا می تواند بفهمد. سؤال چقدر دقیق است شروط پیچیده اسلام که هنوز پیامهایش ابلاغ و تبیین نشده و هنوز آیات آن نازل نشده است! جواب چیست؟

 

«قَالَتْ نَعَمْ وَ آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ»[37] هم ایمان آوردم و هم تصدیق کردم، هم آن اسلام و هم آن تسلیم. هم تصدیق کردم و گفتم درست است.

 

می دانید که تصدیق امر قلبی است داداش، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»[38] این فطرت چقدر باید سلامت باشد که بتواند در بدو تأسیس اسلام همه را تصدیق کند. ، این رضیت بعد از آن صدّقت نشان دهنده آن فطرت ناب خدیجه کبری است چون ممکن است خیلی از دستورات دینی را همین الان به ما بگویند بگوییم وای یا برایمان تلخ بیاید. بعد می آیی می بینی که چرا این دستور دینی برایش تلخ آمده؟ برای چیست؟ به خاطر این که هوا و هوسمان غالب بر فطرمان است چون هوا و هوس غالب بر فطرت است پس بی میلی ما ریشه در میل نفسانی ما دارد نه ریشه در فطرت. طرف روزه نمی گیرد و می گوید برو بابا. آیا می داند واجب است؟ بله می داند واجب است. آیا مسلمان است؟ بله شیعه هم است پس چه مرگش است؟ مگر فطرت مسلمان بر دین استوار نیست؟ بله هست پس چرا دستورات دینی را بی میل است؟ مشکل این است که او الان فطرتش مرده است آنچه که حاکم است هوا و هوس او است، کراهت به دستورات دینی دارد نه به خاطر فطرتش باشد بلکه به خاطر مشکل روحی و قلبی و بیماری درونی اش است.

 

فرمود:«رَضِیتُ»، نه تنها تصدیق می کنم و می گویم که درست است بلکه راضی هم هستم و همین باید باشد، جهاد و حج و موالات با اولیاء تو و معادات با اعداء تو و عند الشبهه مراجعه به امام شود، همین باید باشد. درستی اش درست است که نشان دهنده عقل سلیم اوست، بعد می گوید «رضیت» که نشان دهنده قلب سلیم اوست «و سلّمت». یک وقتی است که شخصی راضی است ولی تسلیم نیست و در مقام عمل کراهت دارد. طرف یک استادی بود و من هم 14 سالم بود رفتیم خداحافظی کنیم رفیق ما گفت که بذار از استادمان خداحافظی کنیم می خواهیم برویم جبهه. استاد گریه می کرد و می بوسید و می گفت دعا می کنم و خوش به حالتان دارید حق می روید، و به خودش بد و بیراه می گفت. من همانجا در عالم بچگی خودم گفتم خوب چرا گریه می کنی؟ تو هم بیا! یعنی قبول دارد حق است راضی هم است و قلباً می گوید راست است و درست می گویی ولی تکان نمی خورد و تسلیم نیست!

 

جواب امیرالمؤمنین(علیه السلام)؛ همان جواب خدیجه(سلام الله علیها)!

 

تمام مراحل ایمان و تصدیق را خدیجه کبری(سلام الله علیها) در بدو تأسیس اسلام فرمود:«آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ»، تسلیم هستم و هر چه بگویی همان را انجام می دهم. رفقا دقت کنید بعد از اینکه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) اینگونه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و شریعتش را تصدیق کرد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیهما السلام) نه یک حرف به این 4 کلمه زیاد کرد و نه یک حرف کم کرد. عرضه داشت:«وَ أَنَا عَلَى ذَلِکَ»، بنده هم همین طور.

 

حالا رسول خدا از فراق خدیجه کبری(سلام الله علیها) ضجه بزند و ناله بزند و سالها گریه کند تا اسم خدیجه کبری بیاید آیا جاندارد؟ دیگر عالم کسی مثل خدیجه کبری را می بیند؟ بی همتاست خدیجه کبری. می گوید آقا حضرت زهرا(سلام الله علیها) چه؟ آقا حضرت زهرا را با حضرت خدیجه مقایسه نکن، او خلقتش از نور الهی است، او معصوم بالذات است، او چیز دیگری است «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُم‏»[39] اما خدیجه کبری اینگونه نیست، علی(علیه السلام) در شریعت همان چیزی را می فرماید که خدیجه کبری فرمود.

 

عهد امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر دفع دشمنی از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)

 

«فَقَالَ یَا عَلِیُّ تُبَایِعُنِی عَلَى مَا شَرَطْتُ عَلَیْکَ»[40]، علی بیعت کن بر اساس این چیزی که شرط کردم. «قَالَ نَعَمْ قَالَ فَبَسَطَ رَسُولُ اللَّهِ ص کَفَّهُ»[41] پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دستشان را باز کردند:«وَ وَضَعَ کَفَّ عَلِیٍّ ع فِی کَفِّهِ»[42] دست دادند با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بعد خدیجه کبری(سلام الله علیها). «وَ قَالَ بَایِعْنِی یَا عَلِیُّ عَلَى مَا شَرَطْتُ عَلَیْکَ وَ أَنْ تَمْنَعَنِی مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَکَ»[43] یک جمله ای اینجا دارد که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید که جلمه عجیبی است. من تصور نمی کنم این جمله از ناحیه خودِ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد که البته اگر هم باشد باز از ناحیه خداست ولی این جمله عجیبی است. وقتی رسول خدا با امیرالمؤمنین(علیه السلام) دست داد فرمود علی جان بیعت کردی، باید یک کار دیگر هم انجام بدهی. باید مراقب رسول الله باشی، چطور دفع دشمنیِ از خودت می کنی باید از پیغمبر خودت هم دفع دشمنی کنی. تا این جمله را پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود امیرالمؤمنین(علیه السلام) شروع کرد گریه کردن«فَبَکَى عَلِیٌّ ع وَ قَالَ بِأَبِی وَ أُمِّی لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».[44]

 


 


[1] . الاختصاص، ص187

[2] . تحف العقول، ص171

[3] . عوالی، ج4، ص 99

[4] . القلم : 4    

[5] . تاویل الایات الظاهره، ص430

[6] . کافی، ج‏1، ص: 90

[7] . خصال، ج2، ص574

[8] . مناقب آل ابی طالب، ج3، ص247

[9] . سوره مائدة؛ آیه 3

[10] . تفسیر کنزالدقائق، ج6، ص250

[11] . سوره هود؛ آیه 112

[12] . مناقب آل ابی طالب، ج3، ص356

[13] کشف الغمة، ج1، ص 360) یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدِ اجْتَمَعْنَا لِأَمْرٍ لَوْ أَنَّ خَدِیجَةَ فِی الْأَحْیَاءِ لَقَرَّتْ بِذَلِکَ عَیْنُهَا فَلَمَّا ذَکَرْنَا خَدِیجَةَ بَکَى رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ خَدِیجَةُ وَ أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا

[14]. همان

[15]. «ذَکَرَ النَّبِیُّ ص خَدِیجَةَ یَوْماً وَ هُوَ عِنْدَ نِسَائِهِ فَبَکَى فَقَالَتْ عَائِشَةُ: مَا یُبْکِیکَ عَلَى عَجُوزٍ حَمْرَاءَ مِنْ عَجَائِزِ بَنِی أَسَدٍ فَقَالَ ص: صَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلَدَتْ لِی إِذْ عَقِمْتُمْ قَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَتَقَرَّبُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ بِذِکْرِهَا»(کشف الغمه،ج1، ص508).

[16] . بحار، ج18، ص 232

[17] . همان

[18] . همان

[19] . همان

[20].«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ أَرْبَعَة... وَ اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أَرْبَعاً مَرْیَمَ وَ آسِیَةَ وَ خَدِیجَةَ وَ فَاطِمَةَ» (الخصال،ج‏1، ص: 225)

[21] . بحار، ج18، ص 232

[22] . بحار، ج18، ص202

[23] . بحار، ج18، ص 232

[24] . همان

[25] . همان

[26] . سوره آل عمران، آیه 40

[27] . سوره حج، آیه 7

[28] . بحار الأنوار، ج‏65، ص: 392

[29] . همان

[30] . همان

[31] . همان

[32] . همان

[33] . همان

[34] . همان

[35] . بحار الأنوار، ج‏65، ص: 392

[36] . همان

[37] . همان

[38] . سوره روم، آیه 30

[39] . من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص: 613

[40] . بحار الأنوار، ج‏65، ص: 392

[41] . همان

[42] . همان

[43] . همان

[44] . همان

 

 

نام

پست الکترونیک

* کد امنیتی

تصویر کد امنیتی

* نظر

یادواره ۱۸شهید روضه فاطمیه قم
 
با سخنرانی حجت الاسلام
حاج احمد پـنــاهـیــان
با مرثیه سرایی
حاج عباس حیدرزاده
زمان:
جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳
همراه با نماز مغرب و عشاء
مکان:
حرم‌مطهر حضرت‌معصومه(سلام‌الله‌علیها)
شبستان امام خمینی(قدس سرّه)
کلیه حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام محفوظ است