گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام حاج احمد پناهیان در دومین شب مراسم ایام فاطمیه با موضوع صدق فاطمی - چهار شنبه شب 92/12/21 - مقتل الشهدای فاطمیه (سلام الله علیها)
صدق فاطمی، جلسه دوم
عرصه ای برای امتحان مومنین در همه زمانها
خدای متعال عرصه ای را برای مؤمنین و مسلمین در همه زمانها و همه موقعیت ها فراهم کرده است که در آن عرصه و فضا و ظرفیت مؤمن دچار بلیه و امتحان شود و دچار آزمایش بشود. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُم[1]» این عرصه هم عرصه حاکمیت دین، اقامه امر دین، مجاهده برای اقامه امر و حاکمیت و ولیّ دین است. «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ شَاقُّواْ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَینََ لهَُمُ الهُْدَى لَن یَضُرُّواْ اللَّهَ شَیًْا وَ سَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ * یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُواْ أَعْمَالَکمُ[2]ْ» در آنجایی که آن صحابه خیلی خوشحال شد و پیغمبر فرمود تو تکبیر گفتی و خدا یک درختی در بهشت برای تو قرار داد. بعد او گفت حتماً ما آنجا خیلی باغ و بستان داریم، پیغمبر فرمود بله به شرطی که اعمالتان را باطل نکنید. چگونه اعمال باطل می شود؟ با عدم اطاعت. در همین فضای اطاعت از ولیّ امر، اطاعت از حاکم دین و اطاعت از امر حق، تمام مجاهدت های مؤمنانه اینجا تعریف می شود. شما می گویی جهاد فی سبیل الله، دیگر جهاد دیگری نداریم. آن جهادی که تجارت با خدای متعال است، آن جهادی که به مجاهدینش تفضل و برتری می دهد، «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَى الْقاعِدینَ أَجْراً عَظیماً[3]» آن جهادی که شاخصه ایمان حقیقی است، عرصهاش همین عرصه اقامه امر دین و اقامه امر حق است. مجاهدت پیغمبر اکرم، همه انبیاء در همین عرصه و محیط است، ائمه معصومین علیهمالسلام در همین محیط است.
ضرورت بحث از اسلام فاطمی در امروز
« وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ[4] » خدای متعال فرمود شما اهل بیت باید حق جهاد فی الله را به جا بیاورید، همان عرصه ای که گفتیم مجاهدت فی سبیل الله، الله محور اصلی است. می گوید که آقا این یک امری بدیهی ای است. نه بدیهی نیست، شما اگر الان یک دوری بزنید در بعضی از کشورهای اسلامی، حتی در کشور خودمان در بعضی از شهرها، کسی با خود الله دیگر خیلی کار ندارد. یعنی میبینی که عَلَم امام حسین بلند می شود به خاطر امام حسین، علم حضرت زهرا بلند می شود به خاطر حضرت زهرا. حالا اگر طاغوت زمان، استکبار و کفر زمان به خدا برگردد ممکن است رگی متورّم نشود. امروز این رئیس قوه قضاییه آقای لاریجانی می گفتند. خب معمولاً خیلی دیر زبان سران قوا این نقاط ضعف کلیدی را می شنود ولی خب کارد به استخوان رسیده است همین اول راهی که به وزیر ارشاد یک هشداری دادند که شما دارید در نظام اسلامی زندگی می کنید، باید ملزم باشید به قواعد قانون اساسی. این کتاب هایی که الان دارد چاپ می شود بعضی هایش علاوه بر اینکه معارف دینی را مورد هجمه قرار داده است، اصلاً مستقیم به قرآن برگشته است. اما مثلاً در این جریانات می بینی که بعضی ها اصلاً رگشان تورّم نمیکند، عصبانی و ناراحت نمی شوند. یا حرفی که آن تئوریسین اصلاح طلب زده بود که اصلاً چیزی به نام اسلام نداریم، بحث مسلمانی است. بعد هم احکام آن زمان برای آن زمان مسلمانان بوده و اقتضائات مسلمانان الان تغییر کرده است پس باید احکامشان هم تغییر کند. یعنی به اصل اسلام می زنند، چرا؟ چون امروز بی بی سی می گوید که بابا مشکل امریکا با جمهوری اسلامی این جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی است. چون حکومت اسلامی این اسلامیتش باعث شده است که این کشور و این ملت به خودشان اجازه بدهند که از حق همه محرومین عالم دفاع کنند. این بی بی سی هم این را می فهمد ولی خیلی از اهل حق هستند که با اسلام کاری ندارند. مثلاً شما همین بحث اختلاف بین شیعه و سنی را چه کسانی دامن می زنند الان در کشورمان؟ غالباً اهل علم هستند، مردم که کاری ندارند دارند با هم زندگی می کنند. اینها هستند که به جان مردم افتادند روایت و حدیث و آیه قرآن می خوانند، ترش و تند می کنند. بچه هیئتی ها هم که به خاطر همان محبت خالصشان به امام حسین و اهل بیت میپذیرند، نه فقط ایران بلکه جاهای دیگر هم همین است که دچار شک و تردید می شوند. امام حسینشان را بیشتر از اسلام دوست دارند. البته این تعبیر، تعبیر غلطی است که امام حسینشان را بیشتر از اسلام دوست دارند، نه امام حسین را همان اندازه ای دوست دارند که خدا آن محبت را در دلشان گذاشته است. حضرت زهرا را همان اندازه ای دوست دارند که خدا محبت حضرت زهرا را در دلشان گذاشته است، اسلام را دوست ندارد. یعنی هنوز علاقه به دین پیدا نکردند، چرا؟ چون هنوز به دین معرفت پیدا نکردند که بخواهند به آن علاقه مند شوند. آقا مگر کسی به اسلام علاقه مند می شود؟ خب آن طرفی ها می گویند که این هم یک مکتبی است کنار مکتب های دیگر، خب فرقش با مایی که علاقه مند به اسلام نباشیم، برای احقاق حق دین قدم برنداریم چیست؟! یکدفعه ای سرت را بلند می کنی و می بینی که بوسیله اسلام الان جبهه کفر دارد با اسلام می جنگد. الله اکبر می گوید و می زند به گنبد حرم حضرت زینب، الله اکبر می گوید و گوش تا گوش سر و دست و پا می برد. یک پوسته و یک شعار مانده است از اسلام آن طرف، ما هم این طرف داریم می رویم به این سمت که فقط یک پوسته و شعار مانده است. پیغمبر اکرم به خاطر این که خود را فدای اسلام کرد و در این مسیر مجاهده کرد، دچار امتحانات و ابتلاها و سختی ها و شدائد شد. آقا و سرور و بزرگ شما را در این میدان بردیم و هزینه کردیم حالا نوبت شماست فاطمه جان، علی جان، حسن جان، حسین جان. و بعد این مسیر هم باید برای ما ادامه پیدا کند و هیچ وقت ما نباید بنشینیم و تماشا کنیم که امام برود. «وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس[5]» ، شما باید به پیغمبر اکرم نگاه کنید، مردم هم باید به شما نگاه کنند. در این مسیر مجاهده برای اسلام حرکت کنند. برای اسلام و اقامه امر دین، برای تحقق عینی پیدا کردن حکم الهی، حاکمیت پیدا کردن سنت الهی در مدیریت نه مسلمان حکومت کند بلکه اسلام و قوانین اسلامی حکومت کند. صحیفه امام را ببینید، اصلاً جزو کلمات تکراری امام بود، همین الان هم هست که حکم کردن به احکام اسلامی و الهی در عالم بیاید حاکم بشود.
آخرین اقدامات جبهه باطل
خب آقا ثمره عینی و عملی اش چیست؟ حالا ما فقط یک حقیقتی را بشنویم و از کنارش عبور کنیم؟ نه خیر. آخر الان خیلی جوانها در جهان اسلام دچار تردید شدند، باید خط را از شما بگیرند، ما هم که خیلی هایمان خیال کردیم که وقتی دیدم جنگ تمام شد فکر کردیم که مبارزه تمام شد. آن قدر سستی در کارمان ایجاد شد که مقام معظم رهبری برگشت گفت بابا یادتان نرود بجنگید، صدق، وفای به عهد، پس کجا دارید می روید. آنقدر راحت این یارو بلند می شود و میآید ایران و می رود با عناصر میدانی و اساسی دخیل در هدم و نابودی جمهوری اسلامی در قصه فتنه، می رود ملاقات می کند با سازماندهی و برنامه ریزی. مگر می شود که برنامه ریزی نشود؟! بعد هم هیچ کس هیچ موضعی نمی گیرد، می گویند که آقا ما تذکر دادیم. تذکر یعنی چه. چه کسی برنامه ریزی کرده است؟ رئیس قوه قضاییه خیلی قوی و محکم الحمدلله وارد شد، گفت که خانم اشتن میگوید که ما از قبل هماهنگ کردیم شما چه می گویید که ما اطلاع نداشتیم؟ او دروغ می گوید یا شما دروغ می گویید؟ واقعاً من تحسین کردم، حضرت آقا تشکر کردند از مسئولینی که صریح موضع می گیرند و مرزشان را مشخص می کنند. رئیس مجلس هم خوب آمد، این دزدانه رفتن و سرکشی کردن چه معنایی دارد؟! بابا این نماینده خود اروپا است، همه می دانند که او برای هسته ای نیامده است. پس این کارها برای چیست؟ اینجاست که آدم سوء ظن پیدا می کند، به قول آیت الله شهید سید مصطفی خمینی فرزند امام که می گفت در سیاست آدم اول باید سوءظن داشته باشد. سوء ظن این است که کاملاً این اقدامات هماهنگ باشد، این به نظر می رسد. وقتی او بلند می شود و می رود سراغ فلان زن، وقتی در فضای دیپلماسی میآیند یک فضای جدیدی به نام حقوق زن را باز می کنند، حق آزادی بیان را مطرح می کنند بالاخره یک چیزی باید باشد که آنها به آن متمسّک بشوند. دو تا روزنامه بسته شود، 4 نفر گوینده اراجیف را برخورد کنند که اینها بتوانند بگویند آقا حقوق بشر اینجا نیست. خب یک نفر باید این میدان را درست کند وگرنه من فکر نمی کنم اینها آنقدر احمق باشند که همین ابتدای راه بخواهند آخرین تیرشان را بزنند، پس برای چه این کار را می کنند؟ آخه بیچاره ها چاره ندارند، قصه هسته ای خورده است به سنگ، تحریم ها هم که خورده است به سنگ، باید به بهانه دیگری بیندیشند به نام آزادی بیان. دیگر توسعه سیاسی هم که هنایش رنگ باخته است، حقوق بشر را باید مطرح کنند. خب یک نفر باید داد بزند و یک نفر هم او را ساکت کند. ببینید این اشتن دیگر چقدر به کنسی و بیچارگی خورده است که رفته سراغ میدان دارهای جریان فتنه که مستقیم علیه نظام قیام کردند. شماها عقل سیاسیتان را هم از دست داده اید، شما حرفهایی که می خواستید از این زنهای معلوم الحال مشخص دربیاورید، می توانستید بروید از زنهای دیگر دربیاورید، چرا رفتید سراغ اینها؟! آخه ناشی گری سیاسی چرا این همه باید باشد. شما که می دانید تب جریان فتنه هنوز در مملکت ما داغ است، هنوز فتنه گران نمی توانند سر بلند کنند، هنوز محکوم هستند در افکار عمومی. از آن سر دنیا بلند شدی و رفتی با اینها سخن گفتی. حدیث امیرالمؤمنین و امام حسن عسگری بود که میفرمودند وقتی کید دشمن ضعیف می شود دشمنی اینقدر صریح می شود.«أَضْعَفُ الْأَعْدَاءِ کَیْداً مَنْ أَظْهَرَ عَدَاوَتَهُ[6]» اصلاً خنده دار است این کار که بروی سراغ فتنه گران، یعنی بلاهت کامل سیاسی است؛ اتحادیه اروپا چقدر دست پاچه است. خب اینها را برای این دارم می گویم که بابا وضع دشمنت را ببین که عقبه اش را از دست داده است، امیدش را از دست داده است. شما در یک قدمی پیروزی هستی، بابا دعوا صدر اسلام به حضرت عباس این نبود. خلیفه دوم آمد به امیرالمؤمنین گفت بابا مردم خلیفه اول را انتخاب کردند و به او راضی شدند و به تو راضی نیستند، گناه من چیست؟[7] یعنی مردم وسط میدان، مردم به دین و اصل و اساس دین حمله کردند ولی الان که اینگونه نیست. الان مردم پای دینشان هستند، من دارم در شهرها سفر می کنم و می بینم. یک زمانی ما در فرودگاه که می رفتیم که این شهرها را برویم، موقع نماز که به نمازخانه می رفتیم خیلی کم می آمدند نماز می خواندند اما الان اینگونه نیست، هر چه جلوتر می رویم می بینیم که دیگر در نمازخانه ها جا نیست. پروازهایی که در سحر است مسرّ هستند که نمازش را بخواند و بعد برود. یعنی اوضاع عمومی یک اوضاع امیدوار کننده است. نمی خواهم بگویم که همه چیز درست است، نه همه چیز درست نیست. جبهه مقابلت را نگاه کن که همه چیزش را از دست داده است، چرا؟ چون اسلام دارد قدرت خودش را امروز نشان میدهد.
عظمت اقدام دخت نبی در جایی که همه خواص تردید کردند
مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها چرا بالاست؟ به خاطر اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها با همه این عظمت وقتی برای این اسلام، اعتلای این اسلام، برای حاکمیت احکام این اسلام وارد میدان شد تنها ماند. وقتی حضرت زهرا تنها ماند که قبلش تنها نبود، پیغمبر اکرم آمد این اسلام را تأسیس کرد. شهدای بدر و احد، ده ها هزار بودند؛ اسلام غریب شد. فاطمه زهرا سلام الله علیها به خاطر مسئله شخصی اش با این اهل دوزخ نبود که کارش به شهادت کشید. « فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ [8] ». فقط حسابتان با من است ائمه و فاطمه اطهرِ من. روایت امام باقر علیه السلام است که می فرماید امیرالمؤمنین می توانست برود حق را بگیرد و میتوانست برود درگیر شود. هیچ چیز او را مانع نشد جز نگاه کرد در مردم. «تَخَوُّفاً عَلَیْهِمْ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنِ الْإِسْلَامِ فَیَعْبُدُوا الْأَوْثَان[9]» یکدفعه ای اسلام را بگذارند زمین و بروند بت بپرستند. امیرالمؤمنین عقب نشینی کند این وسط چه اتفاقی می افتد؟ کس دیگری که باقی نمانده است، فقط امیرالمؤمنین است. اگر آن حضرت عقب نشینی کند بعضی از خواص رسول خدا هم تردید می کنند، شک می کنند و شک کردند. به قول امام باقر علیه السلام فرمود همه شک کردند، سلمان مقداد عمّار ابوذر، در شرایط و موقعیت هایی شک کردند. نگاه کرد و دید که چرا علی شمشیر نمی کشد، بابا این که حکم قطعی خداست.[10] یک سری ها شک می کنند، یک سری ها هم که اصلاً مسیر را برگشتند « عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِیِّ ص إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَر[11]» . این وسط اگر امیرالمؤمنین کوتاه بیاید و امر را واگذار کند به هر دلیلی، اصل مبارزه و احقاق حق تکلیفش برداشته میشود؟ قطعاً اینگونه نیست چون این امتحان و آزمایش قرار شد که همیشه باشد. اصلاً تو نمی توانی مجاهده و مبارزه را بگویی که یک زمانی میرسد که مبارزه دیگر نخواهد بود، برای همین هم هست که ایمانی که برای جهاد لازم است باید کسب شود.
ضعف ایمان در یک شخص؛ موجب سنگینی بار دیگر مومنین
همین الان هم ما به این مشکلات اخیر افتاده ایم، به این عدم تشخیص های درست در جریان استکبارستیزی و رفتیم در جریان فضای مذاکره و رابطه با آمریکا و... ما حزب الهی ها رفتیم، آن طرفی ها که وضعشان معلوم است. به خاطر این ضعف در ایمانمان بود که قبلاً در این مورد بحث کردیم. خب اگر امیرالمؤمنین مأمور به سکوت و صبر باشد این وسط جهاد چه می شود؟ مبارزه وجود دارد، یک ملتی باید مبارزه کنند و حق را بگیرند و بدهند به امام. خب حالا یک ملتی اگر مبارزه نکردند میمانند « إِلَّا الْقَلِیلَ مِمَّنْ وَفَى لِرِعَایَةِ الْحَقِّ فِیهِمْ[12]». مثلاً یک بار سنگینی را 6 نفره بلند میکنیم، اگر همه با هم یک میزان قدرت و توان استفاده کنند این بار تقسیم می شود. اگر این وسط من بروم و یک گوشه اش را بگیرم و بگویم که خب 5 نفر که بار را بلند کردند، من اگر این یک تکه را یک ذره توان نگذارم به جایی برنمی خورد چون دیگران دارند این کار را می کنند. یعنی اگر من شُل بگیرم این قسمتی که وزنش برای طرف من است می رود روی طرفهای دیگر. یکدفعه ای میبینی که 6 نفر نخل را بلند کردند و بار اصلی روی دوش دو نفر است. از کجا می شود فهمید؟ از اینجایی که میبینی بعضیها که طناب را گرفتند طنابشان شُل است. خب یک نفر نمی تواند این بار را بلند کند. عین همین مسئله هستیم، اگر بنا باشد که خواص تردید کنند به خاطر ضعف ایمان، تکلیف مجاهده برداشته می شود؟ نه. ببین من آخر سوره حج را خواندم به خاطر همین چون خدا کوتاه نمیآید، این سنت خداست. و انبیاء خودش را آزمایش و مبتلا و درگیر می کند، ائمه که دیگر هیچ چی. خدایا چند صباحی این سنت را بردار، یک ثانیه هم خدا این سنت را برنمی دارد، اصلاً با عدالت سازگاری ندارد. مگر بهشت است اینجا، آن بهشت است که خدا می گوید دیگر نمیخواهد مبارزه کنی و برو لذت ببر. در این دنیا نفس راحت نداریم، به قول آقا که می فرمود « فََإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب[13] ». اینجا نفس راحت نداریم، این کار که تمام شد کار بعدی را شروع کن، این مبارزه تمام شد مبارزه بعدی را شروع کن. اینجا در دنیا کسی آب خوش از گلویش پایین برود، چنین چیزی بنا نشده است. میگویند دنیا دار الابتلاء، دار البلاء. امیرالمؤمنین به خاطر حفظ این اسلام باید از حق خود دست بکشد، نرود حق را بگیرد. نه اینکه حق را نگوید، همان موقع هم امیرالمؤمنین حق را می گفت اما نرفت بگیرد. چون امیرالمؤمنین اگر میخواست حق را بگیرد که میتوانست بگیرد. اگر دیگران تردید کنند بارها می آید روی دوش یک نفر که تردید نمیکند، به این می گویند مصیبت صدیقه کبری سلام الله علیها. اگر همه بار را بگذارند زمین این بار میآید روی در و این در پهلو می شکند. ضرب لگد پهلو نشکست بلکه این باری را که گذاشتند روی زمین، روی در آمد و فشار آورد. این مصیبت حضرت زهراست. بگذارید من یک کمی باز کنم، مصیبت کربلا خیلی سنگین بود «مُصِیبَةً مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَام[14]» ولی این مصیبت وقتی آمد در خانواده اهل بیت علیهم السلام تقسیم شد. همه آمدند و این بار را بلند کردند، حتی یک کودک شش ماهه یک طرف این بار را گرفت و گفت که بابا من هم میخواهم کمک کنم. رفقا این دریافت همه وجودم است، این دیگر کتاب نوشتی نیست. وقتی شما می روی وارد عملیات می شوی، گردان وقتی به خط می زند یکی دستش قطع می شود، یکی پایش قطع می شود، یکی کشته می شود، دیگری جور دیگر و این درد تقسیم می شود، عملیات سبک می شود. مصیبت سنگین است ولی بار سبک است. سبک بالان خرامیدند و رفتند. مصیبت فاطمیه دردش اینجاست که یک نفر باید همه اش را بکشد، حتی امام حسن و امام حسین نباید اینجا زیر دست و پا بماند.
[1] سوره محمد ، آیه 31
[2] سوره محمد ، آیه 32 و 33
[3] سوره نساء ، آیه 95
[4] همان
[5] همان
[6] اعلام الدین ، ص 313
[7] سلیم ، ج2، ص 596
[8] سوره حج ، آیه 78
[9] کافی ، ج8، ص 296
[10] رجال کشی ، ص 12 ) عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ، قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ. قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ کَانَ جَاضَ جِیضَةً ثُمَّ رَجَعَ، ثُمَّ قَالَ إِنْ أَرَدْتَ الَّذِی لَمْ یَشُکَّ وَ لَمْ یَدْخُلْهُ شَیْءٌ فَالْمِقْدَادُ، فَأَمَّا سَلْمَانُ فَإِنَّهُ عُرِضَ فِی قَلْبِهِ عَارِضٌ أَنَّ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ لَوْ تَکَلَّمَ بِهِ لَأَخَذَتْهُمُ الْأَرْضُ وَ هُوَ هَکَذَا فَلُبِّبَ وَ وُجِئَتْ عُنُقُهُ حَتَّى تُرِکَتْ کَالسِّلْقَةِ فَمَرَّ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مِنْ ذَاکَ بَایِعْ! فَبَایَعَ وَ أَمَّا أَبُو ذَرٍّ فَأَمَرَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) بِالسُّکُوتِ وَ لَمْ یَکُنْ یَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ فَأَبَى إِلَّا أَنْ یَتَکَلَّمَ فَمَرَّ بِهِ عُثْمَانُ فَأَمَرَ بِهِ، ثُمَّ أَنَابَ النَّاسُ بَعْدُ فَکَانَ أَوَّلُ مَنْ أَنَابَ أَبُو سَاسَانَ الْأَنْصَارِیُّ وَ أَبُو عَمْرَةَ وَ شُتَیْرَةُ وَ کَانُوا سَبْعَةً، فَلَمْ یَکُنْ یَعْرِفُ حَقَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) إِلَّا هَؤُلَاءِ السَّبْعَةُ.
[11] الاختصاص ، ص 6
[12] مزار کبیر ابن مشهدی ، دعای ندبه ، ص 578
[13] سوره شرح ، آیه 7
[14] مزار کبیر ابن مشهدی ، زیارت عاشورا ، ص 483
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر