بعلبک را پشت سر گذاشتیم، تصور اینکه می بایست از ترکیه برمی گشتیم کشنده بود؛ با تلاش گروه و عنایت برخی رزمندگان موفق شدیم به سمت سوریه حرکت کنیم. مرز خلوت و مناسبی بود، مسیر کوتاه ولی کمی با مخاطره همراه بود هر لحظه ممکن بود مانع و مشکلی سرراهمان سبز شود.
شوق دیدار عقیله بنی هاشم سیّده زینب سلام الله علیها فراز و نشیب سفر را قابل اغماض می کرد. ویرانه های شام و دمشق مرا به یاد ویرانه های خرمشهر و آبادان سال 62 می انداخت مراقبین در ایست بازرسی های مسیر به محض اطلاع از ایرانی بودنمان وقتی گذرنامه هایمان را بررسی می کردند به سهولت و احترام راه را باز می کردند؛ رزمندگان اسلام به راستی چه عزتی برای ملت ایران با ایثار و فداکاری و نثار جانشان آفریدند...
السلام علیک یا ایتها الصدیقه العالمه غیر المعلمه یا عقیله بنی هاشم اشهدانک جاهدت فی الله حق جهاده حتی دعاک الله الی جواره ...
لبیک یازینب
غروب بود رسیدیم حرم؛ به نیابت از همه شما اشک ریختیم، زیارت کردیم و دو رکعت نماز به ساحت مقدس این ولیِّ آبرومند خدا تقدیم کردیم. آمد و شد رزمندگان اسلام، گاه و بیگاه از مناطق عملیاتی باسر و روی غبارآلود و خسته اما پرصلابت مرا یاد حرم دانیال نبی(علیه السلام) در شوش و سبز قبا در دزفول می انداخت...
اشک های کنار ضریح مدافعین حرم و حریم اهل بیت علیهم السلام خاطرات مرخصی های بعد از عملیات و درد دل های رزمندگان را در آن حرم های امن برایم تداعی می کرد؛ دیدارهای عاشقانه، به آغوش کشیدن های گاه با اشک و گاه باشوق، حسرت عظیمی به دل جاماندگانی چون منِ اسیر دنیایی حقیر و دربند قفس نفس می نشاند...
... نماز مغرب را خواندیم باید باسرعت خودمان را به حرم دردانه شهید کربلا حضرت رقیه (سلام الله علیها) می رساندیم؛ شب بود گذشتن از مسیر 600 متری گروه های مسلحین و داعش به شوق دیدار آن ضریح مطهر دشوار نبود...
... در کوچه پس کوچه های شام، یزیدیان آتشی دوباره افروختند و این باعث شد از پشت درب های بسته، حرم را زیارت کنیم. جوانان حزب الله چه زیبا از مقام(ورودی حرم) محافظت می کردند .
بابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی یا بنت الحسین (سلام الله علیهما)
نام
پست الکترونیک
* کد امنیتی
* نظر